رفتن به مطلب

حماقت و خودبرتر بینی!


ارسال های توصیه شده

چرا...

 

ولی واقعا ندیدم کسی اینطوری بگه...

 

ولی دیدم برو بچ شمال ناله میکنند از دست ما...:ws3:

 

من زیاد دیدم .خودت هم اخلاق املی ها را میدونی دیگه

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 50
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

من تا حالا در تمام طول عمرم mollavill رو ندیدم (منظورم همون قم هست)...

گزینه ی دوم درست است... بنده بچه ی تهران بیده ام... :w16:

عاشق دود و دم پایتختم... :icon_redface:

بعد هر روز امل به تهران رفت و امد میکنی:banel_smiley_4:

من زیاد دیدم .خودت هم اخلاق املی ها را میدونی دیگه

اوهوم من دیدم:ws3:دست بزنم دارن ماشالا :ws3:بزنن له میکنن:ws3:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
بعد هر روز امل به تهران رفت و امد میکنی:banel_smiley_4:

 

اوهوم من دیدم:ws3:دست بزنم دارن ماشالا :ws3:بزنن له میکنن:ws3:

 

نخیرم... بنده اونجا با اجازتون خونه دارم... در دیار غربت زندگی میکنم...

 

دوستان شمالی که به "چودار" بودن افتخار میکنند کلا... تا حالا بنده ندیدم راننده ای رو که یک فروند اسلحه ی سرد (یعنی یک عدد چوب) بقل صندلیش نزاشته باشه...

  • Like 3
لینک به دیدگاه

من تو شمال زندگي ميكنم و جايي هم كار ميكنم كه واسه خودش ايرانه.از همه استانها اينجا نماينده دارن.زياد سر اين بحثا با هم كل نميندازيم.اما خب بعضيا يه جورايين ديگه.خودتون هم ميدونين.تو همين حوالي ما هم شهرايي هستم كه فكر ميكنن وقتي يكي ميگه مازندران منظور فقط شهر اوناست.

البته موضوع تاپيك يه خورده منحرف شد.همه حرفاي شقايق رو تاييد ميكنم(در راستاي پاچه خواري:ws3:).سر و كله زدن با چنين آدمايي واقعا" منزجر كنندست.

  • Like 8
لینک به دیدگاه
یعنی چی خودشونو گم نکردن مگه از پشت کوه اومدن:banel_smiley_4:من نمیدونم چجوری بگم هیج فرقی نیست فقط اسم شهرها فرق میکنه:banel_smiley_4:شما پارتی داری ما هم داریم شما عزاداری دارید ما هم دارید یعنی چی خودمونو گم نکردیم:banel_smiley_4:

 

 

 

یکی از همین بچه هایی که تهرانی بود داشتم عکس نشون میدادم گفت ااا اینجا خونتونه گفتم اره چطور:banel_smiley_4: گفت من همیشه فکر میکردم خونه هاتون گلیه(:jawdrop:)

:jawdrop::ws28:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
این مرض مسری

جدیدا مد شده تو شهر ما همه خودشونو کرجی جا می زنن:jawdrop: یکی نیست بگه افتخار اینکه کرجی باشی چیه:ws52:

كجايي تو؟؟؟

كرج كه...!

لینک به دیدگاه

من این مشکل رو سال اول یونی داشتم .

این دوستان شهر دانشگاه ما متصور می باشند در 5 سانتی عرش خدا زندگی میکنن البته یه گروهشون دقیقا تو بغل خدا هستند و ما کفار بودیم اونجا !!

یه جوری میگفتن تهرانیا فاسدن که من به خودم شک کردم .

جالبش این بود همشون میگفتن ما اینحایی نیستیم ساکنیم و حالب ترa اینه 6 تا دخترامون عقدیدن هر 6 تا شوهراشون تهرانین و اخریه شوهرش 2 ماه هست از تهران امده !! اینا همونا بودن که میگفتن تهرانیا بد و فاسدن !!

 

در کل من هیچ ادعایی به اندازه ی اینکه یکی بگه من پاک مطلقم و روش و عقیده ام هیج اشکالی نداره رو نروم نیست . چه دین دار چه بی دین .

  • Like 5
لینک به دیدگاه

وقتی آدم اینا رو میخونه تازه بیشتر پی میبره که ما چقدر پیشرفته هستیم... جالب اینجاست که در یک تاپیکی دارند در مورد موضوعی مثل ارزش های انسانی و اینکه اینها از کجا اومدند بحث میکنند... در جای دیگه در مورد دموکراسی و راه رسیدن به اون... در اینجا دارند در مورد چنین چیزهایی بحث میکنند...

منظورم اینه که ببینید ما اینطوری هستیم... وقتی به واقعیت جامعه نگاه میکنیم میبینیم اکثریت جامعه هنوز اصلا رشد نکرده... نمونه اش هم همین مثال هایی بود که دوستان زدند... یک بخش بسیار کوچکی از جامعه ی ما هستند که از فقر فکری رنج نمیبرند... و جالب تر اینکه فاصله ی طبقاتی عجیبی هم بر ما حاکم هست... عده ای خیلی میدونند... اینقدر که خطرناک هستند... عده ای اصلا هیچ نمیدونند و در فقر کامل به سر میبرند...

  • Like 6
لینک به دیدگاه

از شقايق ممنونم تاپيك خوبي بود حداقل براي من .در كل در همه جا همچين چيزي وجود داره مثال دوتا مهندس يكي انگيليسي يكي هندي مثال اگر خودكار انگليسي افتاد هنديه سريع خم مي شه خودكارو بهش ميده و همون حس نوچه بودن داره در صورتي كه از نظر تحصيلات يكي مي باشند .منظورم اينه كه در مقابل همچين انسان ها نبايد خودمون دست كم گرفت .تو خدمت سربازي تو دانشكده داخل شركت در كل زياد وجود داره كه قديمي ها حس برتري دارند نسبت به جديد ها .عذر مي خوام از بحث خارج شدم:icon_pf (44):

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • 3 هفته بعد...
:w16:اول اين كه همه جا خوب وبد داره خودم رفته بودم تبريز تاكسي دربستي گرفتم خودم كرايه 500 توماني را 1000 تومان دادم وگفتم 5دقيقه ديگه ميام تا با همان ماشين برگردم هتل تا پام رو تو مغازه گذاشتم ديدم گازش رو گرفت و رفت بسته سيگار و سر رسيدم رو .... تو شيراز ميخواستم برم هتل تخت جمشيد بلد نبودم نگو اون دست خيابون هستش تاكسي منو سوار كرد 15 دقيقه توشهر چرخوند و منو همون جا پياده كرد وگفت اون روبرو هستش پيش خودش حتما ميگفت چه دربستي خوبي گيرم افتاده ولي من خوشحال كه با 1000 تومان يك منطقه رو چرخوند ولي اكثرا با تهروني ها ضد هستن ولي چشمها را بايد شست جور ديگر بايد ديد
  • Like 2
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...