سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، ۱۳۸۹ آفتاب: آسیا نوشت: معمولا این طور به نظر می رسد که زنان خانه دار نمی توانند زیادی پولدار شوند. اما "مارتا هلن کستیرا" نشان داد که این ایده نمی تواند درست باشد. مارتا که هم اکنون زنی تقریبا سالمند (سالمند جوان) به شمار میرود، عاشقانه از مادرش یاد می کند و خود را مدیون زحمات والدینش می داند. مارتا کستیرا در شبانه روز بیشتر از 4 ساعت نمی خوابد و میگوید که تصمیم دارد از این به بعد توجه خود را روی سالادها و تزئینات آن معطوف کند. مارتا هلن کستیرا، نخستین فرزند دختر یک خانواده متوسط هلندی است که در 13 آگوست 1941 میلادی در ایالت نیوجرسی به دنیا آمد. پدر و مادرش بعد از او صاحب پنج فرزند دیگر شدند و سالها در یک آپارتمان کوچک زندگی می کردند. از مارتا به عنوان ثروتمندترین زن خانه دار ساکن آمریکا یاد می کنند. او متخصص فنون خانه داری است و توانسته شرایط مالی خوبی را برای خانواده اش فراهم کند. زندگی مارتا کستیرا چندان به خوبی نمی گذشت و آنها سالها در یک آپارتمان کوچک زندگی می کردند، تا اینکه پدر خانواده بعد از چند سال سعی و تلاش توانست خانه ای در یکی از شهرهای کوچک ایالت نیوجرسی خریداری کند. در خانواده مارتا، کار مادر فقط پختن غذا، نان، کیک و دوختن لباس بود و با آن کارها می کوشید به اقتصاد خانواده کمک کند تا ناچار نباشند پولی بابت خرید نان یا لباس بپردازند. والدین مارتا به نظام اخلاقی سخت کوشی اعتقاد داشتند. مادرش از کودکی به او یاد داده بود که چطور آشپزی کند و مارتا همان طور که بزرگ می شد، هنر حسابگر بودن را در کنار کارهای خانه داری به خوبی یاد می گرفت. او چون ناچار بود هر سال بخشی از تعطیلات تابستان را در کنار پدربزرگ و مادربزرگش در شهر بوفالو بگذراند، از وقتی که دختر کوچکی بیش نبود، در کنار آنها کار می کرد و یاد می گرفت که چطور میوه ها و سبزی ها را کنسرو کند و یا مربا بپزد. انجام آن کارها که احتیاج به کسب مهارت هایی داشت، بعدها در زندگی او نقش مهمی ایفا کرد. مارتا بسیاری از مهارت های خانه داری را که امروز از آنها استفاده می کند، مدیون پدربزرگ و مادربزرگش است. وی در کنار کارهای خانه و کارهای باغبانی، درس هم می خواند و عاشق مطالعه بود. او هنگام تحصیل در دبیرستان برای تامین خرج تحصیل خود، تصمیم گرفت به نیویورک برود و در آنجا کار کند. مارتا در سال 1961 با اندی استوارت ازدواج کرد اما همسرش نیز توان مالی مناسبی نداشت و به همین دلیل، مارتا و اندی به کمک هم خانه کوچک خود را تعمیر کردند و آن را به زیباترین شکل ممکن آراستند؛ این اقدام، نخستین کار مارتا در رشته دکوراسیون بود. در سال 1965 تنها فرزند مارتا به نام "آلکسیس" متولد شد. به همین دلیل مارتا و همسرش تصمیم گرفتند به خانه بزرگ تری اسباب کشی کنند و به همین دلیل، یک اتاق از ساختمان مدرسه ای را خریدند و آن را از نو ساختند. مارتا که از بچگی بسیار اهل حساب و کتاب بود، پس از چندی تصمیم گرفت با رها کردن کار خود در خانه وارد بورس شود. او به عنوان یکی از دلالان بورس مشغول به کار شد و به رغم مشکلات بی شمار، تجارت زیادی را کسب کرد. مارتا یاد گرفت که تاجران چگونه می اندیشند و چگونه عمل می کنند و با توانایی و پشتکاری که داشت، توانست موفق شود. خانه بعدی مارتا در شهر "وست پورت" قرار داشت. او که از بورس خارج شده بود، تصمیم گرفت کار مرمت و دکوراسیون خانه را شخصا انجام دهد و با کمک شوهرش حیاط آن خانه را با درختان میوه، بوته های توت، انواع سبزی و گل ها آراستند. کستیرا در دوران بازسازی آن خانه تصمیم گرفت با تهیه و تدارک غذاهای خانگی درامد کسب کند و از آنجا که همواره از انجام کارهای خانه داری لذت می برد، توانست به تجارتی سودآور مشغول شود. او در ابتدا با چاپ آگهی در روزنانه های محلی شروع به کار کرد. نخستین کار کستیرا تهیه غذا برای یک جشن عروسی کوچک بود. پس از آن، کار خوب مارتا برای برگزاری جشن عروسی به گوش همه رسید و به تدریج رونق گرفت. در همان زمان، اندی همسر مارتا شرکت کوچکی دایر و برای معرفیی شرکت خود میهمانانی از بین ناشران، ویراستاران و شخصیت های مهم شهر دعوت کرد. از آنجا که مارتا تدارک مفصلی برای پذیرایی دیده بود، هنر و سلیقه او توجه مهمانان را جلب کرد. در نتیجه نوشتن نخستین کتاب پذیرایی و تدارک غذا توسط ناشران به او سپرده شد و مارتا کتابی با عنوان "پذیرایی کردن" نوشت. این کتاب در سال 1982 به چاپ رسید و تا امروز نسبت به کتاب های مشابه هنوز بهترین فروش را دارد. مارتا کستیرا بعدها دو کتاب دیگر هم منتشر کرد که هر دو با استقبال بی نظیری مواجه شد. او با کوشش فراوان در یکی از شبکه های تلویزیونی حاضر شد و میزبانی جشن ویژه شکرگزاری در تلویزیون را به عهده گرفت. مارتا در این حرفه دوستان و دشمنان بسیاری پیدا کرد، اما آنان هیچ گاه نتوانستند او را متوقف کنند و از همین رو، او به عنوان متخصص فنون خانه داری تاکنون کتاب های متعددی نوشته و سخنرانی های زیادی را انجام داده است. امروزه مارتا هلن کستیرا که به نام "مارتا استوارت" نیز شناخته می شود، تحت عنوان یک بانوی خانه دار ثروتمند، شهرت زیادی در آمریکا دارد. متاسفانه در جریان همین موفقیت ها، مارتا از همسرش جدا شد و این اتفاق آغاز رنج بزرگی در زندگی او شد. اما مارتا برای فرار از غم ناشی از جدایی، خود را با سخت کار کردن مشغول و خانه های دیگری را بازسازی و دکورسازی کرد. به گفته او، هدف دیگرش از انجام دکوراسیون های خانگی، انتشار مجله ای شبیه کتابش بود. مجله ای که شیوه پذیرایی از مهمانان را آموزش بدهد یا اینکه چطور یک خانه باید تزیین شود. در نهایت، مارتا در سال 1990 به هدفش رسید و رویایش با انتشار مجله ای به نام "زندگی" به حقیقت پیوست. امروزه همه بانوان آمریکایی او را صمیمانه دوست دارند و به وجودش افتخار می کنند. او که عنوان تاثیرگذارترین زن آمریکایی را به خود اختصاص داده، به راستی یک زن خستگی ناپذیر است که انرژی فوقالعادهای دارد و یکی از زنان کارآفرین، ثروتمند و موفق جهان به شمار میآید. 9 لینک به دیدگاه
eder 13732 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، ۱۳۸۹ خو یه چیزی .... اینقدر تو خونه داری افراط کرد که از شوهرش جدا شد 2 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، ۱۳۸۹ خو یه چیزی .... اینقدر تو خونه داری افراط کرد که از شوهرش جدا شد باز شما ازدید مطلق مرد ایرونی به قضیه نیگا کردید؟ 2 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، ۱۳۸۹ نتيجه گيري: زياد موفق نباشيم چرا لینک به دیدگاه
eder 13732 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، ۱۳۸۹ باز شما ازدید مطلق مرد ایرونی به قضیه نیگا کردید؟ نه اشتباه نکن ... از دید تحکیم خانواده نگاه کردم مردی هم که به خانوادش اهمیت نده همین نتیجه رو میبینه 1 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، ۱۳۸۹ نه اشتباه نکن ... از دید تحکیم خانواده نگاه کردم مردی هم که به خانوادش اهمیت نده همین نتیجه رو میبینه خونه داری که مردا رو خوشخال میکنه 1 لینک به دیدگاه
eder 13732 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، ۱۳۸۹ خونه داری که مردا رو خوشخال میکنه آره خوشحال میکنه ... اما فرض یه زنی 24 ساعت داره جارو میزنه و کاری به کار شوهر و بچه نداره ..... 3 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، ۱۳۸۹ آره خوشحال میکنه ... اما فرض یه زنی 24 ساعت داره جارو میزنه و کاری به کار شوهر و بچه نداره ..... عجب تو کشورما یه عطسه گربه همسایه کافیه تا زن وشوهرش ازهم جدا بشن 1 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، ۱۳۸۹ نتیجه اخلاقی : مردها چشم دیدن موفقیت زنهاشونو ندارند.......... حتی اگه برای حل کردن مشکلات و سختی های زندگیشون باشه.....چه در ایران چه در کل جهان........ مردها گربه صفت هستند 2 لینک به دیدگاه
eder 13732 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، ۱۳۸۹ عجبتو کشورما یه عطسه گربه همسایه کافیه تا زن وشوهرش ازهم جدا بشن اونم از کم خردی هر دو طرفه که منشاش هم بی توجی به نظام خانواده و اهمیت ندادن به طرف مقابله .... طرف اونقدر تو فکر خودش و کارای خودشه که با صدای عطسه ی پشه ی همسایه هم طلاق میخواد :icon_razz: 1 لینک به دیدگاه
eder 13732 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، ۱۳۸۹ نتیجه اخلاقی : مردها چشم دیدن موفقیت زنهاشونو ندارند.......... حتی اگه برای حل کردن مشکلات و سختی های زندگیشون باشه.....چه در ایران چه در کل جهان........مردها گربه صفت هستند یه دور از جون بچه ها هم بگی بد نیست 1 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، ۱۳۸۹ یه دور از جون بچه ها هم بگی بد نیست دوراز جون خوب شد.......ولی کار با این دور از جون گفتنها درست نمیشه 1 لینک به دیدگاه
eder 13732 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، ۱۳۸۹ دوراز جون خوب شد.......ولی کار با این دور از جون گفتنها درست نمیشه اینجوری خوب نمیشه که هیچ ... بدتر هم میشه:thumbsdownsmiley: 1 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، ۱۳۸۹ یه دور از جون بچه ها هم بگی بد نیست وای خرافات نداشتیما........... لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده