رفتن به مطلب

سوء تفاهم های دنیای حقیقی و مجازی


ارسال های توصیه شده

گاهی اوقات انسان حرفایی میزنه که منظوری نداره ولی طرف اون حرفا رو به دل میگیره. به نظر شما برای رفع سوء تفاهم چیکار میشه کرد.

چند تا نمونه براتون میارم. لطفا نظرات قشنگتونو از این حقیر دریغ نفرمائید.:icon_gol:

روز اول که دیدمش بدجوری بهم خیره شده بود.

 

بعداً فهمیدم که چشماش چپه و داشته پیکان ۵۷ رینگ اسپرت دو متر اونور تر رو نگاه میکرده!

 

یه آه از ته دل کشید.

 

بعداً فهمیدم که آه نبوده و آسم داره.

 

بهش یواشکی یه لبخند زدم، ولی اون قیافه جدی مردونش رو عوض نکرد. این خودداریش واسم خیلی جذاب بود.

 

بعداْ فهمیدم که خودداری نبوده، بلکه تاحالا تو کف اون پیکان ۵۷ بوده و تازه متوجه من شده بود!!

 

آروم و با عشوه اومدم جلوش، دیدم تند تند داره بهم چشمک میزنه. کارش به نظرم با مزه اومد.

 

بعداً فهمیدم که تیک داره و پلک زدنش دست خودش نیست.

 

اومد یه چیزی بگه ولی از بس هول شده بود، به تته پته افتاده بود.

 

بعداً فهمیدم این بشر خدادادی هول هست و لکنت زبون داره.

 

سرش رو از شرمش انداخت پایین و گفت س س س سلام.

 

بعداً فهمیدم از شدت شرمش نبوده و میخواسته من دندونهای زردش رو نبینم.

 

بعد از یک سری اسم و فامیل بازی، ازم پرسید آخرین کتابی که خوندی اسمش چیه!؟ گفتم: اَ...اَ...یادم نیست. گفت: چه جالب، نویسندش کیه!؟ از این تیکه بامزش خندم گرفت.

 

بعداً فهمیدم که تیکه نبوده و بیچاره چیزی به اسم IQ اصلاْ نداره.

 

بهم گفت بیا یه کم قدم بزنیم. این حرفش خیلی به نظرم رمانتیک بود.

 

بعداً فهمیدم دستشویی داشته و میخواسته به سمت توالت عمومی حرکت کنیم.

 

ازش پرسیدم دانشگاه میری؟ گفت آره، مدرسمون تو دانشگاهه! از این شوخ طبعیش خیلی خوشم اومده بود.

 

بعداً فهمیدم که اصلاً هم شوخ طبع نیست و منظورش مدرسه افراد استثنایی توی دانشگاه شهید بهشتی بوده!

 

بهش گفتم داره دیرم میشه. گفت اگه میشه شمارت رو بده که بهت زنگ بزنم، من هم دادم و اون هم شماره رو زد تو مبایلش. ولی هیچوقت زنگ نزد!

 

بعداً فهمیدم کادوی تولد 30 سالگیش یه موبایل اسباب بازی بوده که همه جا با خودش میبردتش!

منتظر نظرات شما هستم.:icon_gol:

  • Like 16
لینک به دیدگاه

به نظرم دردناک بود:banel_smiley_4: این مدل سو تفاهما باعث شکستن دل ادما میشه:ws44:

 

 

اما گفتی لکنت یاد یه چی افتادم من دبیرستان بودم سر کوچمون یه دختره که واقعا زیبا بود اما ناشنوا بود با یه بسری دوست بود اونم ناشنوا بود این دو تا خیلی معصومانه میرفتنو میومدن اون موقع هااا خیلی به عشقشون حسودیم میشد :ws44: فکر کنم ازدواجم کردن اما خیلی قشنگ بود احساسشون:ws44:

  • Like 10
لینک به دیدگاه
به نظرم دردناک بود:banel_smiley_4: این مدل سو تفاهما باعث شکستن دل ادما میشه:ws44:

 

 

اما گفتی لکنت یاد یه چی افتادم من دبیرستان بودم سر کوچمون یه دختره که واقعا زیبا بود اما ناشنوا بود با یه بسری دوست بود اونم ناشنوا بود این دو تا خیلی معصومانه میرفتنو میومدن اون موقع هااا خیلی به عشقشون حسودیم میشد :ws44: فکر کنم ازدواجم کردن اما خیلی قشنگ بود احساسشون:ws44:

 

اونا ازدواج کردن تو هنوز مجردی:w00:

  • Like 5
لینک به دیدگاه

در ضمن این داستان شما یه جورایی تو دنیای واقعی بود

دنیای مجازیش کجاست ؟ نکنه دنیای مجازیش افکار دختره بود :ws52:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
در ضمن این داستان شما یه جورایی تو دنیای واقعی بود

دنیای مجازیش کجاست ؟ نکنه دنیای مجازیش افکار دختره بود :ws52:

 

مرسی از شرکت شما دوست عزیزم.

گاهی از اوقات ما در دنیای واقعی هم رفتاری مجازی داریم ولی ازش بیخبریم. منظورم این نکته بود. مرسی :icon_gol:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
دلت به حال کافر ها میسوزه ؟ بقیه چی؟:ws28:

:ws28::ws28::ws28:

منظورم اینه که این سوء تفاهم ها اونقدر بدن که حتی نسیب کافر هم نشه...

  • Like 1
لینک به دیدگاه

خیلی ناراحت کننده و دردناک بود....نمیدونم چرا بعضی از دوستان میخندن!!!!!

به جنبه ای که پر از بدبختیای اون طرف هست یه کم فکر کنید....

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...