رفتن به مطلب

از دوران مدرسه (ابتدایی) چی یادتون میاد ؟؟؟


ارسال های توصیه شده

بله

 

واقعا همچین کاری رو کردم

 

دقیقا یادمه

 

توی اتوبوس واحد با دوستام وایساده بودم و یهو دیدم جلوی من روی صندلی نشسته

 

به دوستم گفتم حواسشون باشه هروقت این یارو پیاده شد پیاده بشن که دعوا داریم

 

وقتی سر فلکه فیض اصفهان وقتی پیاده شد با بچه و زنش بود

 

اصلا تو این باغا نبود ولی ...

 

خیلی راحت رفتم جلو کشیدم زیر گوشش تا اومد به خود بیاد لت و پارش کردم

 

اونم جلو زن و بچش

 

من با هیچکسی سر موضوعی که قاطی میکنم کوتاه نمیام

 

مرتیکه بینش اسلامی اول دبیرستان منو با 1 و نیم انداخت ...

 

 

گفتم که الانم توی مردم چشام دودو میکنه و دنبال ناظم مدرسمون میگردم

 

اینو اگه گیر بیارم روزگارشو میکنم اخرت یزید

اينقدر دوست دارم تو رو بزنم:ws3:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 136
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

زرشک

 

زرشک

زجر نخون الكي:ws3:الكي شلوغش نكن:ws3:اگه برادر من بودي بلايي سرت مياوردم :ws3:يه روز ديدمت ميزنمت:w16:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

:w00:كتك نخوردم از معلما دبستان اما شده اشكمو در بيارن

مهد كودك بودم اقايونو گاز ميگرفتم مخصوصا اونايي كه چاق بودن:ws3:بعدشم وقتي داشتن بازي ميكردن الكي از ميونشون رد ميشدم بازيشونو خراب ميكردم:icon_redface:

 

 

ابتدايي بودم تو راهرو ميدوييدم كل راهرو بهم ميريختم موقع تحويل مشقا ميشد مشق بچه هاي ديكه رو ميبردم نشون ميدادم كه مشق خودم امضا نشه ديگه شب دوباره ننويسم:w16:

 

تو ابخوري هميشه اب ميريختم رو بچه ها

بعد مربي بهداشت يه عده رو مسئول بهداشت كرده بود نفري يه كارت مينداخيتم تو گردنمون كه هر كي كالباس خورد بريم بگيم به مربي

خودم از همه بيشتر ميخورد مربيمم فهميد كارتمو گرفت:ws44:

 

 

 

هر روزم كه امتحا داشتم ميگفتم دلم درد ميكنه فيلم بازي ميكردم مدرسه نميرفتم بابامم از دوست دكترش واسم گواهي دكتر ميگرفت:ws3:

 

 

كنار ابتداييمون يه راهنمايي بسرونه بود اونجا ميموندم با دوستام تا اونا رد ميشدن نايلون ميترك.نديم با صداش بترسن اما ديگه ميدونستن نميترسيدن:ws3:

 

كلاس 5 بودم واسه ولين بار من تو شلوغ كاريا دست نداشتم معلم قرانمون الكي رفت گفت من بودم(اصلا منو نديده بود اونروز)منم تو كف اين بودم كه اين كه خودش كلي قران ميخونه چجرا تهمت ميزنه:ws44:كه كلي ناظممون دعوامون كرد از اون روز يگه از همهي معلم قرانا بدم اومد:ws44:

 

 

 

راهنمايي بودم موهامو فشن ميكردم هي مدير ميگفت نكن اخرشم سرمو برد زير اب خوري حياط با سرد شست منم اب سرد اذيتم كرد 4 روز مريض شدم تو خونه موندم:banel_smiley_4:

 

تو دوران راهنمايي ميرفتم زير ميز مينشتم حوصلم سر ميرفت يه بار دبير انگليسي زد با كتاب تو سرم واسه اينكار :icon_redface:منم لگد زدم تو در در شكست:ws3:

 

با سال بالاييها دعوا ميكردم ميزدمشون :ws3:

 

تو دبيرتان زنگ تفريح ميرقصيدم تو راهرو يه تفنگ اب باش خريده بودم رو بچه ها اب ميريختم يه بار رو ناظم ريختم(قاطي بچه ها بود نفهميدم ناظمه):ws3:

 

 

 

و .....

 

 

تو داشگاه ترم اول رفتم دسشويي مردونه اشتباهي:ws46:

 

و .....

  • Like 12
لینک به دیدگاه
:w00:كتك نخوردم از معلما اما شده اشكمو در بيارن

مهد كودك بودم اقايونو گاز ميگرفتم مخصوصا اونايي كه چاق بودن:ws3:بعدشم وقتي داشتن بازي ميكردن الكي از ميونشون رد ميشدم بازيشونو خراب ميكردم:icon_redface:

 

 

ابتدايي بودم تو راهرو ميدوييدم كل راهرو بهم ميريختم موقع تحويل مشقا ميشد مشق بچه هاي ديكه رو ميبردم نشون ميدادم كه مشق خودم امضا نشه ديگه شب دوباره ننويسم:w16:

 

تو ابخوري هميشه اب ميريختم رو بچه ها

بعد مربي بهداشت يه عده رو مسئول بهداشت كرده بود نفري يه كارت مينداخيتم تو گردنمون كه هر كي كالباس خورد بريم بگيم به مربي

خودم از همه بيشتر ميخورد مربيمم فهميد كارتمو گرفت:ws44:

 

 

 

هر روزم كه امتحا داشتم ميگفتم دلم درد ميكنه فيلم بازي ميكردم مدرسه نميرفتم بابامم از دوست دكترش واسم گواهي دكتر ميگرفت:ws3:

 

 

كنار ابتداييمون يه راهنمايي بسرونه بود اونجا ميموندم با دوستام تا اونا رد ميشدن نايلون ميترك.نديم با صداش بترسن اما ديگه ميدونستن نميترسيدن:ws3:

 

كلاس 5 بودم واسه ولين بار من تو شلوغ كاريا دست نداشتم معلم قرانمون الكي رفت گفت من بودم(اصلا منو نديده بود اونروز)منم تو كف اين بودم كه اين كه خودش كلي قران ميخونه چجرا تهمت ميزنه:ws44:كه كلي ناظممون دعوامون كرد از اون روز يگه از همهي معلم قرانا بدم اومد:ws44:

 

 

 

راهنمايي بودم موهامو فشن ميكردم هي مدير ميگفت نكن اخرشم سرمو برد زير اب خوري حياط با سرد شست منم اب سرد اذيتم كرد 4 روز مريض شدم تو خونه موندم:banel_smiley_4:

 

تو دوران راهنمايي ميرفتم زير ميز مينشتم حوصلم سر ميرفت يه بار دبير انگليسي زد با كتاب تو سرم واسه اينكار :icon_redface:منم لگد زدم تو در در شكست:ws3:

 

با سال بالاييها دعوا ميكردم ميزدمشون :ws3:

 

تو دبيرتان زنگ تفريح ميرقصيدم تو راهرو يه تفنگ اب باش خريده بودم رو بچه ها اب ميريختم يه بار رو ناظم ريختم(قاطي بچه ها بود نفهميدم ناظمه):ws3:

 

 

 

و .....

 

 

تو داشگاه ترم اول رفتم دسشويي مردونه اشتباهي:ws46:

 

و .....

 

 

دست هرچی پسره از پشت بستهههه.:jawdrop:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
زجر نخون الكي:ws3:الكي شلوغش نكن:ws3:اگه برادر من بودي بلايي سرت مياوردم :ws3:يه روز ديدمت ميزنمت:w16:

 

اره شما که راس میگی

 

از اونور نت نشستی منو تهدید میکنی ؟:ws43:

 

سجاد که میاد اصفهان شما هم همراش بیاین و منو بزنین ...

 

:ws28:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
دست هرچی پسره از پشت بستهههه.:jawdrop:

تازه اين يه چشمشه:ws3:تو چايي دبيرا ريكا ريختم از درخت خرمالو بالا ميرفتم خرمالو ميكندم:icon_redface:

 

اره شما که راس میگی

 

از اونور نت نشستی منو تهدید میکنی ؟:ws43:

 

سجاد که میاد اصفهان شما هم همراش بیاین و منو بزنین ...

 

:ws28:

من تهديد كردم؟ ميگم دوست دارم بزنمت:ws3:ديدمت حتما يكي ميخوري:ws3:

اون داتان تو امضاتم بنويس ديگه نصفه ولش كردي:banel_smiley_4:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

وای این عکس خیلی برام خاطره انگیز بود :icon_redface: یادمه دفترا اونزمان خط کشی شده نبود و منم دفترمو خودم و یا گاهی خواهرم با مداد قرمز خط کشی میکردیم من خودم 2 خطشو خیلی دوس داشتم وایه همین 2 خطه خطکشی میکردم :ws3:

 

البت اشاره کنم که خط کشی ها خیلی تمیز بود نه مثل این عکس مارپیچ :w58:

 

pb0178.jpg

  • Like 5
لینک به دیدگاه
من بچه ساکتی بودم . همیشه هم بهم زور میگفتن. تو دبیرستان هم کاری بکار کسی نداشتم. الان هم بخاطر اینکه تا اون حد آروم بودم از خودم ناراضی ام.

منم آروم بودم ولی اجازه نمیدادم کسی بهم زور بگه... :w16:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

 

 

من تهديد كردم؟ ميگم دوست دارم بزنمت:ws3:ديدمت حتما يكي ميخوري:ws3:

اون داتان تو امضاتم بنويس ديگه نصفه ولش كردي:banel_smiley_4:

 

منم گفتم که بیا بزن ببینم

 

کرجی ؟

 

2 هفته پیش کرج بودم

 

شاهین ویلا

 

اون موقع نبودی وگرنه همونجا 2 تا حرکت میزدم تا با پسر اصفهانی در نیوفتی

 

 

داستان هم شاید یه روز ادامه بدم خدا رو چه دیدی ؟

  • Like 1
لینک به دیدگاه
منم گفتم که بیا بزن ببینم

 

کرجی ؟

 

2 هفته پیش کرج بودم

 

شاهین ویلا

 

اون موقع نبودی وگرنه همونجا 2 تا حرکت میزدم تا با پسر اصفهانی در نیوفتی

 

 

داستان هم شاید یه روز ادامه بدم خدا رو چه دیدی ؟

نچم دختر رشتي ام:icon_redface:اما دانشجو تهرام اومدب بگو بيام بزنمت:ws3:

 

داستانتم ادامه بده:banel_smiley_4:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اها بچه بوديم با اين مداد قرمزا تو مشقمون ستاره ميكشيديم:ws28:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
نچم دختر رشتي ام:icon_redface:اما دانشجو تهرام اومدب بگو بيام بزنمت:ws3:

 

داستانتم ادامه بده:banel_smiley_4:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اها بچه بوديم با اين مداد قرمزا تو مشقمون ستاره ميكشيديم:ws28:

مگه داستانمو خوندی ؟

 

چطور بود ؟

  • Like 1
لینک به دیدگاه

بچه ها همیشه بهم میگفتن اب زیرکا:hanghead:معلما دوسم داشتن.همیشه سرکلاس به بچه ها میگفتن یاد بگیرید از این.اخه مگه این بچه نیست ولی اینقدر خانمه!!!خوشبحال مامانش:girl_blush2:بیچاره مامانم،نمیتونست شکایتمو به معلمام بکنه..هیچکی حرفشو باور نمیکرد(دو شخصیتی که نبودم تو خونه یه جور باشم جلوی مردم یه جور دیگه:whistle:)ولی نمیدونم چرا هر اتفاقی که تو مدرسه و سرویس میفتاد خوب که ریشه یابی میکردی به من میرسید:icon_redface:

از سرویس که پیاده میشدیم نیم ساعت بعدش تو مدرسه بودیم.تقصیر اقای راننده میذاشتیم(میرفتیم یخمک بخریم:ws3:)یه بارم مدیرمون دید گفتم الان میگه به مامانت بگو بیاد ولی گفت میدونم بچه های دیگه میبرنت و تو هم خجالت میکشی بهشون نه بگی:gnugghender: )

البته این تا دانشگاه هم ادامه داره!:ws43:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

سلام به دوستان

 

یادمه باید ورقه های امتحانی رو امضا میکردیم . من همیشه خودم امضا میکردم :smiley-gen165:. یه بار دادم بابام امضا کرد .:ws52: . معلممون به جرم اینکه خودت امضا کردی تنبیهم کرد :w00::ws44:

  • Like 7
لینک به دیدگاه
مگه داستانمو خوندی ؟

 

چطور بود ؟

خوب بود ادامشم بنويس خيلي كنجكاوم ببينم اون عكسها بلوتوث شده ماجراش چي بود:icon_redface:حرفهاي شخصيتم خندم از حرفاي شخصيت بيشتر خوشم اومد قلم خوبي داري. راستي چرا اسمش حرفاي شخصيه ؟اگه شخصيه چرا همه ميتونن بخونن:ws52:

بچه ها همیشه بهم میگفتن اب زیرکا:hanghead:معلما دوسم داشتن.همیشه سرکلاس به بچه ها میگفتن یاد بگیرید از این.اخه مگه این بچه نیست ولی اینقدر خانمه!!!خوشبحال مامانش:girl_blush2:بیچاره مامانم،نمیتونست شکایتمو به معلمام بکنه..هیچکی حرفشو باور نمیکرد(دو شخصیتی که نبودم تو خونه یه جور باشم جلوی مردم یه جور دیگه:whistle:)ولی نمیدونم چرا هر اتفاقی که تو مدرسه و سرویس میفتاد خوب که ریشه یابی میکردی به من میرسید:icon_redface:

از سرویس که پیاده میشدیم نیم ساعت بعدش تو مدرسه بودیم.تقصیر اقای راننده میذاشتیم(میرفتیم یخمک بخریم:ws3:)یه بارم مدیرمون دید گفتم الان میگه به مامانت بگو بیاد ولی گفت میدونم بچه های دیگه میبرنت و تو هم خجالت میکشی بهشون نه بگی:gnugghender: )

البته این تا دانشگاه هم ادامه داره!:ws43:

:w00:

سلام به دوستان

 

یادمه باید ورقه های امتحانی رو امضا میکردیم . من همیشه خودم امضا میکردم :smiley-gen165:. یه بار دادم بابام امضا کرد .:ws52: . معلممون به جرم اینکه خودت امضا کردی تنبیهم کرد :w00::ws44:

اره مخصوصا زير املاها

منم خودم امضا ميكردم الانم خودم چند جور امضا درم دو تا خطم دارم فك كنم ريشش ب ميگرده به همين جعل امضا تو بچگي:ws28:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
اينقدر دوست دارم تو رو بزنم:ws3:

 

خواستی بری بزنیش به منم خبر بده باهات بیام :gnugghender:

:w00:كتك نخوردم از معلما دبستان اما شده اشكمو در بيارن

مهد كودك بودم اقايونو گاز ميگرفتم مخصوصا اونايي كه چاق بودن:ws3:بعدشم وقتي داشتن بازي ميكردن الكي از ميونشون رد ميشدم بازيشونو خراب ميكردم:icon_redface:

 

 

ابتدايي بودم تو راهرو ميدوييدم كل راهرو بهم ميريختم موقع تحويل مشقا ميشد مشق بچه هاي ديكه رو ميبردم نشون ميدادم كه مشق خودم امضا نشه ديگه شب دوباره ننويسم:w16:

 

تو ابخوري هميشه اب ميريختم رو بچه ها

بعد مربي بهداشت يه عده رو مسئول بهداشت كرده بود نفري يه كارت مينداخيتم تو گردنمون كه هر كي كالباس خورد بريم بگيم به مربي

خودم از همه بيشتر ميخورد مربيمم فهميد كارتمو گرفت:ws44:

 

 

 

هر روزم كه امتحا داشتم ميگفتم دلم درد ميكنه فيلم بازي ميكردم مدرسه نميرفتم بابامم از دوست دكترش واسم گواهي دكتر ميگرفت:ws3:

 

 

كنار ابتداييمون يه راهنمايي بسرونه بود اونجا ميموندم با دوستام تا اونا رد ميشدن نايلون ميترك.نديم با صداش بترسن اما ديگه ميدونستن نميترسيدن:ws3:

 

كلاس 5 بودم واسه ولين بار من تو شلوغ كاريا دست نداشتم معلم قرانمون الكي رفت گفت من بودم(اصلا منو نديده بود اونروز)منم تو كف اين بودم كه اين كه خودش كلي قران ميخونه چجرا تهمت ميزنه:ws44:كه كلي ناظممون دعوامون كرد از اون روز يگه از همهي معلم قرانا بدم اومد:ws44:

 

 

 

راهنمايي بودم موهامو فشن ميكردم هي مدير ميگفت نكن اخرشم سرمو برد زير اب خوري حياط با سرد شست منم اب سرد اذيتم كرد 4 روز مريض شدم تو خونه موندم:banel_smiley_4:

 

تو دوران راهنمايي ميرفتم زير ميز مينشتم حوصلم سر ميرفت يه بار دبير انگليسي زد با كتاب تو سرم واسه اينكار :icon_redface:منم لگد زدم تو در در شكست:ws3:

 

با سال بالاييها دعوا ميكردم ميزدمشون :ws3:

 

تو دبيرتان زنگ تفريح ميرقصيدم تو راهرو يه تفنگ اب باش خريده بودم رو بچه ها اب ميريختم يه بار رو ناظم ريختم(قاطي بچه ها بود نفهميدم ناظمه):ws3:

 

 

 

و .....

 

 

تو داشگاه ترم اول رفتم دسشويي مردونه اشتباهي:ws46:

 

و .....

 

 

چه شیطونی بودی تو ، زورت هم زیاد بوده ها با لگد در شکوندی :ws28: الان هم زورت زیاده ؟ بیچاره پینیون ! خودت تهنایی برو بزنش فکر کنم کافی باشه :ws3:

 

بچه ها همیشه بهم میگفتن اب زیرکا:hanghead:معلما دوسم داشتن.همیشه سرکلاس به بچه ها میگفتن یاد بگیرید از این.اخه مگه این بچه نیست ولی اینقدر خانمه!!!خوشبحال مامانش:girl_blush2:بیچاره مامانم،نمیتونست شکایتمو به معلمام بکنه..هیچکی حرفشو باور نمیکرد(دو شخصیتی که نبودم تو خونه یه جور باشم جلوی مردم یه جور دیگه:whistle:)ولی نمیدونم چرا هر اتفاقی که تو مدرسه و سرویس میفتاد خوب که ریشه یابی میکردی به من میرسید:icon_redface:

از سرویس که پیاده میشدیم نیم ساعت بعدش تو مدرسه بودیم.تقصیر اقای راننده میذاشتیم(میرفتیم یخمک بخریم:ws3:)یه بارم مدیرمون دید گفتم الان میگه به مامانت بگو بیاد ولی گفت میدونم بچه های دیگه میبرنت و تو هم خجالت میکشی بهشون نه بگی:gnugghender: )

البته این تا دانشگاه هم ادامه داره!:ws43:

 

ای کلک با سیاست :ws2:

 

سلام به دوستان

 

یادمه باید ورقه های امتحانی رو امضا میکردیم . من همیشه خودم امضا میکردم :smiley-gen165:. یه بار دادم بابام امضا کرد .:ws52: . معلممون به جرم اینکه خودت امضا کردی تنبیهم کرد :w00::ws44:

:ws28::ws28::ws28:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
خواستی بری بزنیش به منم خبر بده باهات بیام :gnugghender:

 

 

 

چه شیطونی بودی تو ، زورت هم زیاد بوده ها با لگد در شکوندی :ws28: الان هم زورت زیاده ؟ بیچاره پینیون ! خودت تهنایی برو بزنش فکر کنم کافی باشه :ws3:

 

 

 

 

 

:ws28::ws28::ws28:

من كوچيكشم زدن چيه:icon_redface: الكي گفتم ميزنم لهش ميكنم اخرشم يه گاز ميگرم مهر موم شه :ws3:

در بوسيده بود . زورم موقع زدن زياده اما نه تا اين حد در با يه لگدبشكنه اما شيشه زياد شكستم

 

تو مدرسه ميومديم كيف مينداختيم سمت هم ميرفت تو شيشه ها(كل كلاس شيشه بند بود يه طرفش)

يبار دشاتم تو حياط بازي ميكردم توب خورد تو شيشه دفتر شيشه خورد شد:ws3:

 

يبارم با بسر خالم بحثم شد توهين كرد گردشنو گرفتم سرشو بردم نزديك شيشه كوبوندم به شيشه

شيشه ترك برداشت:ws3:

 

 

بچه بودم خيلي بچه خالم ميزدم يبار رفتم چغليمو كردن مامانم اومد دستمو جسبوند به بخاري سوخت:ws28:

 

مثلا بچه بودم ميرفتم كالسكه دختر داييمو ميزلشتم تو سراشيبي هل ميدادم بچه يهو رفت با كالسكه تو ديوار:icon_pf (34):

  • Like 2
لینک به دیدگاه

کلاس اول ابتدایی باید کاردستی می بردیم مدرسه! منم هیچی درست نکرده بودم... مامانم رفته بود بیرون،منم دامنشو برداشتم بردم به معلمممون نشون دادم...گفتم اینو خودم دوختم دیشب!07.gifینی فهمید دارم چاخان میکنم!:ws3: پیشه خودش گف این بچه هیچی هالیش نیس!:ws3:دعوام نکرد اثن! بعد منم ازون روز به بعد پررو شدم :ws28: همش از در و دیواره خونمون چیز میز می کندم،می بردم مدرسه می گفتم خودم درست کردم!:ws3: یه بار نزدیک بود تابلو فرش بکنم ببرم ،مامانم گف بی خیال ! :banel_smiley_4:

  • Like 8
لینک به دیدگاه
بله

 

واقعا همچین کاری رو کردم

 

دقیقا یادمه

 

توی اتوبوس واحد با دوستام وایساده بودم و یهو دیدم جلوی من روی صندلی نشسته

 

به دوستم گفتم حواسشون باشه هروقت این یارو پیاده شد پیاده بشن که دعوا داریم

 

وقتی سر فلکه فیض اصفهان وقتی پیاده شد با بچه و زنش بود

 

اصلا تو این باغا نبود ولی ...

 

خیلی راحت رفتم جلو کشیدم زیر گوشش تا اومد به خود بیاد لت و پارش کردم

 

اونم جلو زن و بچش

 

من با هیچکسی سر موضوعی که قاطی میکنم کوتاه نمیام

 

مرتیکه بینش اسلامی اول دبیرستان منو با 1 و نیم انداخت ...

 

 

گفتم که الانم توی مردم چشام دودو میکنه و دنبال ناظم مدرسمون میگردم

 

اینو اگه گیر بیارم روزگارشو میکنم اخرت یزید

:banel_smiley_52::banel_smiley_52::banel_smiley_52:

کلاس اول ابتدایی باید کاردستی می بردیم مدرسه! منم هیچی درست نکرده بودم... مامانم رفته بود بیرون،منم دامنشو برداشتم بردم به معلمممون نشون دادم...گفتم اینو خودم دوختم دیشب!07.gifینی فهمید دارم چاخان میکنم!:ws3: پیشه خودش گف این بچه هیچی هالیش نیس!:ws3:دعوام نکرد اثن! بعد منم ازون روز به بعد پررو شدم :ws28: همش از در و دیواره خونمون چیز میز می کندم،می بردم مدرسه می گفتم خودم درست کردم!:ws3: یه بار نزدیک بود تابلو فرش بکنم ببرم ،مامانم گف بی خیال ! :banel_smiley_4:

:w58::ws28::ws28::ws28:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...