رفتن به مطلب

پیشینه نام اصفهان


ارسال های توصیه شده

دوست من

اشتباه به عرض شما رسانده اند

نظمای گنجوی شاعر ایرانی است و نه آذربایجانی

محل تولد ایشان روستایی در نزدیکی تفرش اسن و خانه ی محل تولد ایشان موجود است که متاسفانه رو به ویرانی نهاده

پس چندان هم معرف حضور همگان نیست, از جمله شما

 

اما در مورد مطلب شما : عجبببببببببببببببب

دوست من قدمت ردیف آوازی بصورتی که اکنون مشاهده می کیند به سختی به 150 سال می رسد

من مقدمه و موخره ی این ابیات را نمی دانم اما چیزی که مسلم است مقصود چیزی نیست که شما برداشت کردید

دستگاه موسیقی همایون و یا اصفهان شامل نغمه ها و گوشه های بسیاری است که باز بر خلاف آنچه شما فرمودید اکثرا حالت غم و اندوه را در خود مستتر ندارند

(پیش نهاد: در مورد تاریخ و نحوه ی گردآوری دستگاه های ردیف اوازی مطالعه کنید و نیز در مورد علت نامگذاری گوشه ها و دستگاه ها)

 

 

:icon_gol:

سپاس از توجه شما...:icon_gol:

درسته که دوست عزیزمون در نوشتن نام نظامی به عنوان شاعری آذربایجانی خطایی به صورت غیر عمدی انجام داده اند مخالفت با بقیه پست ایشون برای چیه؟؟؟ اما ما در دوران ساسانی موسیقی و موسیقیدانهای بزرگی داشته ایم...تاپیکشم چند وقت پیش گذاشته ام...http://www.noandishaan.com/forums/showthread.php?t=38723

اگرچه میدونم که نام گذاری دستگاه موسقی به شکل کنونی در همین 100سال گذشته هستش...

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 101
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

حکیم ابو محمد الیاس بن یوسف بن زکی ابن مویدنظامی گنجوی که گنجوی به عنوان مولد همراه اسم است .گنجوی یعنی گنجه ای و منسوب به گنجه ،گنجه شهریست در آذربایجان، اوشاعر پارسی آذربایجان بوده *.وقتی حدود 8 قرن حتی در زمان حیاتش او رااهل گنجه ازتوابع آذربایجان میخوانند و تمام عمر خود را در آذربایجان گذرانده،بسیار مضحک بنظر میرسد که حتی اگر هم واقعابنا به دلائل و مدارک نامعلوم تفرشی باشد.اورا آذربایجانی ندانیم چه انکه خودش خودرا گنجه ای میداند.

*اقتباس از تاریخ ادبیات ایران ،دکتر ذبیح ا...صفا.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
سپاس از توجه شما...:icon_gol:

درسته که دوست عزیزمون در نوشتن نام نظامی به عنوان شاعری آذربایجانی خطایی به صورت غیر عمدی انجام داده اند مخالفت با بقیه پست ایشون برای چیه؟؟؟ اما ما در دوران ساسانی موسیقی و موسیقیدانهای بزرگی داشته ایم...تاپیکشم چند وقت پیش گذاشته ام...http://www.noandishaan.com/forums/showthread.php?t=38723

اگرچه میدونم که نام گذاری دستگاه موسقی به شکل کنونی در همین 100سال گذشته هستش...

نه ستاره عزیز من اشتباه نکردم!!!

بالاخره ادم اگر ملا لغتی باشه میتونه از هر کسی یه نکته ایو بگیره و بنفع خودش برداشت کنه.خوشبختانه مدارک و دلائل کاملا منطقی و معتبر هستش و اگر کسی بخواد مخالفت کنه فقط مجبوره به مغلطه،خلط مبحث وسفسطه دست بزنه و همونطور که پیداست جز تناقضات کاملا واضح چیزی از توش در نمی آد.

بجای اینکه باخوندن پست به موضوع اصلی مورد بحث که موسیقی هستش توجه بشه !!! گیر داده میشه که نظامی مثلا 1 روز تو تفرش بدنیا اومده بعد روز دوم رفته گنجه!!!!!!!!!! و چرا چون تو تفرش بدنیا اومده بهش میگن گنجوی وآذربایجانی!!!!

ولی به این توجه نمیشه که بابا جون اگه اون موقع نظام دستگاهی در موسیقی نبوده یه نظام دیگه ای بوده که بهش میگفتن نظام ادواری!!!!!!

وخیلی چیزای دیگه.....

  • Like 2
لینک به دیدگاه

برای اطلاعات بیشتر در رابطه با نظام ادواری موسیقی رجوع شود به کتاب جامع الالحان نوشته عبدالقادر مراغی .

  • Like 1
لینک به دیدگاه
اصفهان در کتاب الاثاروالباقیه ،تالیف ابوریحان بیرونی

ابو ریحان بیرونی دانشمند نامدار و بزرگ ایرانی(البته جدیدا قطری و اماراتی) در 362 هجری قمری بدنیا آمد و در 440 هجری قمری در گذشت.

بنا به گفته "علامه جلاالدین همایی "روح عمیق و کنجکاو او در هیچ امری از مطالب علمی و ادبی به تقلید ساده قناعت نمیکرد و جان مسلک و مرام او این بود که همه چیز را در بوته افکار و تردید و شک می گذاشت تا با برهان ریاضی یا تجربه حسی و شهودی حقیقت امر بر خود او مکشوف گردد.

 

اصفهان از دیدگاه بیرونی

بیرونی درباره اختلاف نظر ملل و اقوام مختلف نسبت به طوفان نوح می گوید:

" چون که مردم غرب را حکیمان به طوفان نوح اندرز کردند،ابنیه ای مانند هرمین که در مصر است بپا نمودند و با خودگفتند که اگر آفت سماوی باشد ما به درون آن شویم و اگر زمینی باشد بر بالای آن رویم و فارسیان گمان می کنند که آثار طوفان و تاثیرات امواج آن بر میانه های هرمین آشکار است .و بر بالاتر از نصف آن نرفته . بعضی می گویند که یوسف این دو هرم را برای ذخیره طعام و آذوقه در سالهای خشک بنا نهاد و میگویند چون طهمورث به این اندرز آگاه شد در سال 231 پیش از وقوع آن امر کرد تا جایی خوش آب و هوا در کشور او بیابند و جز اصفهان جایی که سزا در این دو وصف باشد،نیافتند. وآنگاه امر کرد که علوم را در کتب تجلید کنند و در سالم ترین جاهای آن پنهان نمایند و می شود برای این مطلب چنین گواه آورد که در زمان ما در جی که یکی از شهرهای اصفهان است از تل هایی که شکافته شده خانه هایی یافتند که عدلهای بسیاری از پوست درختی که توز نام دارد و با او کمان و سپر را جلد می کنند پر بود و این پوستهای درخت به کتابتهایی مکتوب بود که دانسته نشد چیست* "(ابوریحان بیرونی ،ترجمه آثارالباقیه،اکبر دانا سرشت،صفحه 38و39).این خبر را ابن ندیم به نقل از ابو معشر و حمزه اصفهانی نیز آورده و با محاسبه تاریخهایی که بیرونی برای این خبر بدست داده تاریخ بنای شهر اصفهان به پنج هزار سال پیش بر می گردد و این تاریخ بنا به روایت بیرونی پیش از وقوع طوفان و یا مبدا طوفان بوده است این محاسبه از روی طیلسان کتاب آثارو الباقیه به دست آمده است .

 

*پس احتمالا در زمان بیرونی دفینه ای از خاک بیرون کشیده شده که معلوم نشده که چیست.

 

خوب

بنا نداشتم مطالبت را دیگر پاسخ بدهم زیرا از آداب گفتمان بویی نبرده ای

شما در جواب مطالب من مطلب می گذاری اما شخصی غیر از من را مورد خطاب قرار می دهی و به کنایه سخن می گویی

نمی خواهم حمل بر گستاخی شود اما نمونه ای خوب در تایید صدق گفتار من شما هستید

-----------

برای بار چندم تاکید می کنم

ارزش یک نوشتار به گوینده ی آن نیست بلکه به مطلبی است که بیان می شود

نوح پیامبری سامی است و اصلا در اعتقادات ایران پیش از اسلام جایگاهی ندارد و باور ایرانیان بر این نیست که چنین پیامبری وجود داشته و چنین عذابی نازل گردیده

زیرا در اندیشه ی یکتا پرستی ایرانیان پروردگار جهان دارای صفات مهر و مهربانی است و نه قهار و جبار

لذا چنین باوری نمی تواند وجد داشته باشد

اما آنچه دانشمند سترگ بیرونی نقل می کند چیست؟

غرور ملی ایرانینان نمی پذیرد که نژاد سامی را بالاتر از خویش ببیند و لذا پس از پذیرش اسلام آنچه در کتاب مسلمانان نقل گردیده را با افسانه های ایرانی پیوند می دهند و داستان های ایرانی از آن بوجود می آورند تا از زیر یوق اعراب بدر آیند

این هم که در منطقه ی جی گنجینه ای یافت شده باشد مسله ای پذیرفته شده است

جی شهری یهودی نشین بوده و یهودیان بسیار مال دوست و در جمع آوری مال و پنهان کردن و خرج نکردن سرآمدند(من نمی دانم به این توصیف خسیس نگویم چه بگویم)

حتی امروزه روز نیز قاچاقچیان و گنج یابان توجه ویژه ای به مناطقی که پیشتر یهودی نشین بوده اند دارند

زیرا این از ادات یهودیان بوده و هست که مال خویش را در جایی امن پنهان کنند

به حتم در زمان تصرف جی از جانب مسلمانان و کوچ اجباری یهودیان و یا برای فرار از جزیه و مالیات زیاد بخشی از دارایی های خویش را خاک نموده اند تا از گزند اعراب محفوظ بماند و آنچه در زمان بیرونی از خاک بدر آوده بخشی از همین دارایی ها بوده

  • Like 3
لینک به دیدگاه
لغت نامه دکتر محمد معین

 

گابه:نام باستانی شهر اصفهان در ابتدای قرن هفتم قبل از میلاد مطابق آثار تاریخی آشوری هنوز انزان و عیلام متحد بودند و روابط سیاسی با دولت آشور داشتند ولی پس از چندی سلطنت عیلام که مدت دو هزار سال طول کشیده بود منقرض شد و انزان تقریبا استقلال کامل یافت و مرکز خود را شهر گابه - محل کنونی اصفهان قرار داد.

گابیان :ناحیه ایست قدیم شامل اصفهان کنونی.(گابه)

گابی ین: نام قدیم اصفهان که جرو ولایت پرتیکان بوده(گابس ،گابه،گابیان)

استاد معین نگین تا ابد تابنده ی ادبیات هستند

با احترما تمام به ایشان:

-عیلامیان یا صحیح تر ایلامیان 2600 سال حکومت کردن و در آخر به دست آشوریان منقرض گردیدند

-مرکز حکومت آنزان ایذه و شوش بوده که در هر دو منطقه آثار بدست آمده تاکید کننده ی این موضوع است

-اگر بپذیریم که گزاره ی مربوط به اینکه آنزان شامل اصفهان نیز بوده نمی توان پذیرفت که نام کشور را به مرکز آن (که در همین گزاره نام گابه برایش ذکر شده) اطلاق کرد

-گابه.گابیان.گابی ین همان چی است که سیر تبدیل این نام به جی را بررسی کردیم و تاریخ جی و زمان اسکان یهودیان نیز تا حدود خیلی خوبی مشخص است

  • Like 2
لینک به دیدگاه
موسیقی سپاهان در آثار نظامی گنجوی

نظامی گنجوی شاعر سرشناس وبلند آوازه آذربایجانی(537-608 ه.ق)را همه می شناسند و نیازی به معرفی ندارد،و آنچنان که درخسرو و شیرین آمده است:

پرده موسیقی سپاهان

در بزم خسرو و درحالی که شیرین در پشت پرده نشسته است ،باربد غزلی را در آهنگ سپاهان می نوازد و نظامی این مقام را غم انگیز می داندو آن را به عذر خواهی و پوزش طلبی مخصوص می گرداند:

 

نکیسا چون زد این طیاره بر چنگ

ستای باربد برداشت آهنگ

به آواز حزین چون عذر خواهان

روان کرد این غزل را در سپاهان

مرا در کویت ای شمع نکویی

فلک پای بز افکندست گویی

که گر چون گوسفندم می بری سر

به پای خود دوان آیم برآن در...

 

دوست من

اشتباه به عرض شما رسانده اند

نظامی گنجوی شاعر ایرانی است و نه آذربایجانی

محل تولد ایشان روستایی در نزدیکی تفرش است و خانه ی محل تولد ایشان موجود است که متاسفانه رو به ویرانی نهاده

پس چندان هم معرف حضور همگان نیست, از جمله شما

 

اما در مورد مطلب شما : عجبببببببببببببببب

دوست من قدمت ردیف آوازی بصورتی که اکنون مشاهده می کیند به سختی به 150 سال می رسد

من مقدمه و موخره ی این ابیات را نمی دانم اما چیزی که مسلم است مقصود چیزی نیست که شما برداشت کردید

دستگاه موسیقی همایون و یا اصفهان شامل نغمه ها و گوشه های بسیاری است که باز بر خلاف آنچه شما فرمودید اکثرا حالت غم و اندوه را در خود مستتر ندارند

(پیش نهاد: در مورد تاریخ و نحوه ی گردآوری دستگاه های ردیف اوازی مطالعه کنید و نیز در مورد علت نامگذاری گوشه ها و دستگاه ها)

 

 

:icon_gol:

 

سپاس از توجه شما...:icon_gol:

درسته که دوست عزیزمون در نوشتن نام نظامی به عنوان شاعری آذربایجانی خطایی به صورت غیر عمدی انجام داده اند مخالفت با بقیه پست ایشون برای چیه؟؟؟ اما ما در دوران ساسانی موسیقی و موسیقیدانهای بزرگی داشته ایم...تاپیکشم چند وقت پیش گذاشته ام...http://www.noandishaan.com/forums/showthread.php?t=38723

اگرچه میدونم که نام گذاری دستگاه موسقی به شکل کنونی در همین 100سال گذشته هستش...

 

برای اطلاعات بیشتر در رابطه با نظام ادواری موسیقی رجوع شود به کتاب جامع الالحان نوشته عبدالقادر مراغی .

در مورد مطلب اخیر که تمام پست های مرتیط با آن را نقل قول گرفتم من اشتباه کردم و این را می پذیرم که در تطبیق اطلاعاتم در این زمینه دچار نقصان بودم و برداشتم از متون اشتباه بوده

در کتب بسیاری از الحان مختلف سخن رفته و یکی از این الحان سپاهان است

و در تمام آن کتب متفق القول گفته اند که این الحان از ساخته های باربد است(ونه حاصل بر هم کنش های فرهنگی مردم یک منطقه)

به خاطر اشتباهم از خوانندگان مطلب پوزش می طلبم

  • Like 2
لینک به دیدگاه
حکیم ابو محمد الیاس بن یوسف بن زکی ابن مویدنظامی گنجوی که گنجوی به عنوان مولد همراه اسم است .گنجوی یعنی گنجه ای و منسوب به گنجه ،گنجه شهریست در آذربایجان، اوشاعر پارسی آذربایجان بوده .وقتی حدود 8 قرن حتی در زمان حیاتش او رااهل گنجه ازتوابع آذربایجان میخوانند و تمام عمر خود را در آذربایجان گذرانده،بسیار مضحک بنظر میرسد که حتی اگر هم واقعابنا به دلائل و مدارک نامعلوم تفرشی باشد.اورا آذربایجانی ندانیم چه انکه خودش خودرا گنجه ای میداند.

گنجه شهری است در آران که امروزه آذربایجان شمالی خوانده می شود

و این بدان جهت است که طرح استعماری در این منطقه پیاده شود

در زمان حکومت پیشین طی درخواستی رسمی از ایران و برای به ظاهر حفظ ارتباط میان اقوام جدا افتاده در دو طرف ارس اجازه گرفتند که منطقه ی آران را آذربایجان شمالی و یا شوروی بنامند

اما این طرحی برای ایجاد فتنه(زیاده خواهی امروزه آذربایجان شمالی در مقابل ایران) بود که با موفقیت انجام شد

این حرف مضحک که از دکانی جز دکان پانترکیسم بیرون نمی آید جز در همان دکان خریداری ندارد

کجای دنیا دیده اید شاعری به زبان غیر چنین استوار شعر بگوید ولی حتی یک خط به زبان خویش شعر نگوید؟

در مورد زبان ترکی در منطقه بحث های فراوان وجود دارد و بنا بر تمام شواهد معتبر تاریخی زبان این مناطق تا زمان صفویه آذری یا فهلوی که شاخه ای از پارسی است بوده

مضحک آشی است که برای انحراف مباحث می پزید و تمام مسایل را مرتبط به هم می کنید

در باب آذربایجان و زبان آذری اگر تمایل داشتید در تاپیکی جدا کامل به بحث خواهم نشست

اما در این تاپیک دیگر در این باب حرفی نخواهم زد

 

 

حکیم فرزانه نظامی گنجوی

ترک صفتی بهای ما نیست / ترکانه سخن سزای ما نیست

آن کو نسبِ بلند دارد / او را سخنِ بلند ، باید (نظامی گنجوی)

جمال الدین ابو محمد الیاس نظامی گنجه ای از اساتید بزرگ در داستان سرایی و از پایه گذران شعر و ادب پارسی ایران زمین محسوب می شود . عده ای بر این باورند که زادگاه وی در روستای تاد در تفرش می باشد و هم اکنون نیز محلی به همین جهت وجود دارد . ولی برخی از محققان نیز از سروده هایی که وی پیرامون گنجه گفته است بر این باورند که وی در گنجه که شهر ایران بوده است ( هم اکنون در جمهوری آذربایجان می باشد ) بدنیا آمده است . گنجه تا پیش از حکومت ننگین قاجار بخش مهم ایران بوده است و در طی قرارداد ننگین گلستان به اشغال روس آمد . نظامی با سلاطینی همچون اتابکان آذربایجان و پادشاهان محلی ارزنگان و شروان و مراغه و اتابکان موصل در ارتباط بوده است و به همین جهت منظومه های خود را به نام آنان ایجاد نموده است . وی علاوه بر پنج گنج یا خمسه ( مخزن الاسرار - خسرو و شیرین - لیلی و مجنون - هفت پیکر - اسکندر نامه ) دیوانی از قصیده ها و غزلها را ایجاد کرده است که اکنون بخشی از آن در دست ماست . با اینکه حماسه سرایی و شعر پارسی در پیش از او پایه گذاری شده بود ولی نظامی تا پایان قرن ششم توانست این سبک را به حد علای خود برساند و ستونهای ادبیات کهن پارسی ایران را مستحکم نماید . وی در انتخاب الفاظ - کلمات - اختراع معانی - تشبیهات - توصیف حال بزرگان در تاریخ ایران کم نظیر است . آرامگاه وی در شهر گنجه می باشد که متاسفانه امروز تحت کنترل جمهوری جعلی آذربایجان قرار دارد . وی در سال 614 هجری بدرود حیات گفت . نظامی حکیمی بزرگ و فرزانه از دیار فرهنگ و تمدن جهان یعنی ایران زمین بود

  • Like 3
لینک به دیدگاه
نه ستاره عزیز من اشتباه نکردم!!!

بالاخره ادم اگر ملا لغتی باشه میتونه از هر کسی یه نکته ایو بگیره و بنفع خودش برداشت کنه.خوشبختانه مدارک و دلائل کاملا منطقی و معتبر هستش و اگر کسی بخواد مخالفت کنه فقط مجبوره به مغلطه،خلط مبحث وسفسطه دست بزنه و همونطور که پیداست جز تناقضات کاملا واضح چیزی از توش در نمی آد.

بجای اینکه باخوندن پست به موضوع اصلی مورد بحث که موسیقی هستش توجه بشه !!! گیر داده میشه که نظامی مثلا 1 روز تو تفرش بدنیا اومده بعد روز دوم رفته گنجه!!!!!!!!!! و چرا چون تو تفرش بدنیا اومده بهش میگن گنجوی وآذربایجانی!!!!

ولی به این توجه نمیشه که بابا جون اگه اون موقع نظام دستگاهی در موسیقی نبوده یه نظام دیگه ای بوده که بهش میگفتن نظام ادواری!!!!!!

وخیلی چیزای دیگه.....

 

سپاسگزارم از لحن گفتار شما

در باب خرده فرهنگ ها من سکوت می کنم زیرا شما نمونه ی بسیار بارزی بر بسیاری از آن ها هستید و موکد گفتار من

اگر در باب باقی مسایل سخنی بود و گفتاری به بحث خواهم نشست

البته مسلما این آخرین پست شماست که از ان نقل قول خواهم گرفت زیرا دون شان مباحثه می دانم هم نشینی با فردی که چنین لحنی را در کلام به کار می گیرد

:icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

از سفرنامه هرمان نوردن

هرمان نوردن* در سفرنامه خودتحت عنوان " زیر اسمان ایران"،اصفهان را اینگونه توصیف میکند:"شهر اصفهان برای ایرانیان غرور و افتخار می آفریند همانطور که رم برای ایتالیائیهاو دهلی برای هندی ها غرور انگیز می باشد. آثار تاریخی اصفهان و سبکهای معماری استثنائی آن و بقایای هنر ها ی تزئینی که در این معماریها به کار رفته و هنرهای اصیل و دستی و خاطره اقتدار گذشته ... جملگی آثاری زنده هستند که شهرت اصفهان را محفوظ می دارند."

وی درباره افسانه(تاکید میکنم افسانه) پیدایش اصفهان می نویسد: " اصفهان شهری است که بنیان آن با عقل و بینشی چون عقل و بینش سلیمان و تدبیر و دانشی چون تدبیر و دانش آصف وزیر گذارده شده است.افسانه **چنین می گوید که روزی حضرت سلیمان در معیت وزیر خود آصف با جمعی از پریان سوار بر قالیچه به سیر و سیاحت مشغول بوده اند ،از آسمان به زمین می نگرند و زاینده رود را می بینند که به در یاچه ای می ریزد و این دریاچه در میان دو کوه مستور از برف قرار دارد و کوه ها به صحرایی لم یزرع مشرف هستند .سلیمان مفتون زیبایی طبیعت در این نقطه میشود و فکر ایجاد شهری در این محل ،او را به خود مشغول می دارد ،اما وزیر با تدبیر او می گوید.اگر این رودخانه طغیان کند دریاچه لبریز خواهد شدو شهر را آب فرا میگیرد و ویران می شود.در این وقت یکی از پریان به نام -گاو خونی -خود را از روی قالیچه به زمین پرتاب می کند و در همین لحظه دریاچه خشک می شود.و به جای ان شهری بنیان گذاری می شود که نام آصف خان بر ان می نهند و به مرور ایام نام شهر به اصفهان تبدیل می شود.

 

*هرمان نوردن،زیر آسمان ایران،ترجمه سیمین سمیعی،دانشگاه تهران1356، صفحه 115.

 

**این افسانه را برخی دیگر از سفرنامه نویسان نیز آورده اند . در سفرنامه اوژن اوبن که تحت عنوان "ایران امروز "ترجمه شده است این داستان آورده شده.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

متأسفانه به دوستانی که تو این تاپیک شرکت کردن، می خواستم بگم که تا یک روز دیگه منابع پست های خودشون رو بذارن.

اگر بر اساس پژوهش به این اطلاعات رسیدین، پژوهش ها بالاخره از کتاب ها، سفرنامه ها یا آثار مختلف دیگه ای بوده که بهتره برای جلوگیری از سوءبرداشت ها ذکر بشه.

فردا شب پست هایی که بدون ذکر منبع باشن حذف میشن. :w139:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
متأسفانه به دوستانی که تو این تاپیک شرکت کردن، می خواستم بگم که تا یک روز دیگه منابع پست های خودشون رو بذارن.

اگر بر اساس پژوهش به این اطلاعات رسیدین، پژوهش ها بالاخره از کتاب ها، سفرنامه ها یا آثار مختلف دیگه ای بوده که بهتره برای جلوگیری از سوءبرداشت ها ذکر بشه.

فردا شب پست هایی که بدون ذکر منبع باشن حذف میشن. :w139:

 

در فرومی که استدلال مدیر سایت اینچنین است سکوت بهترین است

پاره کردن حنجره برای هیچ

چه بخواهید چه نخواهید تاریخ راه خویش را باز می کند

امروز کتمانش کنید فردا

فردا نه روز های دگر

شاد باشید

:icon_gol:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
متأسفانه به دوستانی که تو این تاپیک شرکت کردن، می خواستم بگم که تا یک روز دیگه منابع پست های خودشون رو بذارن.

اگر بر اساس پژوهش به این اطلاعات رسیدین، پژوهش ها بالاخره از کتاب ها، سفرنامه ها یا آثار مختلف دیگه ای بوده که بهتره برای جلوگیری از سوءبرداشت ها ذکر بشه.

فردا شب پست هایی که بدون ذکر منبع باشن حذف میشن. :w139:

با سپاس فراوان از توجه شما مدیر محترم. :icon_gol:

من به نوبه خود قبل از تذکر شما تمام منابع و مآخذ مطالبم را در ذیل آنها قید کرده بودم . از سایت ها گرفته تا اسامی کتاب ها و نویسندگان آنها . تا جای ممکن هم سعی کردم مطالب را از سایت های معتبر جمع آوری کنم . با این حال دوباره مطالبم را مرور میکنم و در صورت نداشتن منبع حتما منابع را ذکر خواهم کرد.

موفق باشید.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

درود بر دوستان عزیز :icon_gol::icon_gol:

سپاس که نظرات خودتونو بیان کردید...

راسش تاپیک تا جایی که به تحلیل اسم اصفهان و پیشینه اون مربوط میشد خیلی خوب بود...کنکاش و تردیدهای برخی دوستان باعث شد که هممون بیشتر فکر بکنیم و تحقیق و دانسته هامون افزایش پیدا کنه...خوبه که ادم گاهی اون چیزایی که فکر میکنه 100% درسته بیشتر درمودش فکر کنه و خودش پی ببره نه اونی که بقیه گفتن...تا اینجاش بسیار خوب بود و هست...:icon_gol::icon_gol:

اما اگه بحث به جایی برسه که هرکسی فقط حرف خودشو بزنه و در پی محکوم کردن همدیگه باشیم و اعتقادات شخصی بیان بشه،کار به توهین و کشمکش میرسه :hanghead:صحبتها گاهی از روی تعصب و خشم بود و گاهی از روی نظرات کاملا شخصی ...

خیلی حرفا میخوام بزنم اما....

سپاس از همه شما...mdake%20%2853%29.gif

  • Like 1
لینک به دیدگاه
متأسفانه به دوستانی که تو این تاپیک شرکت کردن، می خواستم بگم که تا یک روز دیگه منابع پست های خودشون رو بذارن.

اگر بر اساس پژوهش به این اطلاعات رسیدین، پژوهش ها بالاخره از کتاب ها، سفرنامه ها یا آثار مختلف دیگه ای بوده که بهتره برای جلوگیری از سوءبرداشت ها ذکر بشه.

فردا شب پست هایی که بدون ذکر منبع باشن حذف میشن. :w139:

ادمین جان سپاس از توجه شما...

من خودم از بعضی حرفای اینجا راضی نیستم و همون اول میخواستم گزارش بدم ...اما پست هارو پاک نکنید....دوستان نظراتشون رو بیان کردن و برای بیان اونها زحمت کشیدن که برای من خیلی محترمه...اما حالا میبینم باید اون پست ها باشه...نظر دوستان اگرچه شخصی هست اما بذارید باشه....اگه از روند تاپیک راضی نیستید اونو میتونید قفلش کنید...نمیدونم شاید حرف و نظرم درست نباشه ...

سپاس...:icon_gol::icon_gol::icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
حکیم ابو محمد الیاس بن یوسف بن زکی ابن مویدنظامی گنجوی که گنجوی به عنوان مولد همراه اسم است .گنجوی یعنی گنجه ای و منسوب به گنجه ،گنجه شهریست در آذربایجان، اوشاعر پارسی آذربایجان بوده *.وقتی حدود 8 قرن حتی در زمان حیاتش او رااهل گنجه ازتوابع آذربایجان میخوانند و تمام عمر خود را در آذربایجان گذرانده،بسیار مضحک بنظر میرسد که حتی اگر هم واقعابنا به دلائل و مدارک نامعلوم تفرشی باشد.اورا آذربایجانی ندانیم چه انکه خودش خودرا گنجه ای میداند.

 

*اقتباس از تاریخ ادبیات ایران ،دکتر ذبیح ا...صفا.

خوانندگان گرامی برای جلو گیری از سوئ تعبیر و ابهام: نظامی گنجوی ایرانی بوده ومنظور از آذربایجان در اینجا ،سرزمین آذربایجان می باشد نه ملیت وکشور آذربایجانی که اکنون از آذربایجان بزرگ جدا شده.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

جی و یهودیه

در مطالب این تاپیک بارها به دو محله اصفهان قدیم یعنی جی و یهودیه اشاره شد و اینکه در زمان رکن الدوله دیلمی دیوار میان آنها برداشته شد و یک باروی واحد پیرامون اصفهان ساخته شد.گرچه با وحدت این دوبخش باز هم تا مدتها بدلیل فاصله موجود بینشان ،بصورت جداگانه دیده می شدند.

شهر اصفهان که اعراب به سبب سهولت در تلفظ اصبهانش نامیده(1)و در بسیاری از منابع سپاهان گفته شده(2) از یک سو به علت موقعیت خاص جغرافیایی خویش که محل تقاطع راههای شمال به جنوب و غرب به شرق سرزمین ایران است و این ویژگی مسلما نقشی بسزا در رونق تجاری و اقتصادی آن داشته و به قول ابن حوقل آن را به صورت " بارکده فارس و جبال خراسان و خوزستان " (3)درآورده و از سوی دیگر به سبب وجود آب و هوای مطلوب و سرزمینهای حاصل خیزی که از آب فراوان زاینده رود سیراب شده (4)و بالاخره بدلیل وجود معادن کانی متعدد و هنرمندان فرش باف (5)و سازندگان پارچه ها و پرده های متنوع(6)،پیوسته دارای موقعیتی ممتاز و ارزش و اعتباری خاص بوده و این موارد موجب آن شده که اصطخری در قرن سوم هجری قمری در باب اهمیت اصفهان بگوید: " سپاهان پر نعمت تر از همه کوهستان است و در هیچ شهر ،آن مال نیست که در سپاهان "(7)و بالاخره مسلم است که ویژگیهای ذکر شده در شکوفایی فرهنگی و هنری آن نقش آفرین بوده اند.

امروزه اصفهان و حومه آن در دو طرف زاینده رود واقعند ،اما در عهد مورد بحث ما محلات مسکونی شهر فقط در ساحل شرق زاینده رود قرار داشت و در این ناحیه دو شهرک جی ویهودیه به فاصله 3 کیلومتراز یکدیگر واقع بودند.(8)

نام جی بعدها به شهرستان (مدینه)تغییر پیدا کردو از یهودیه با عنوان جهودستان نیز یاد میگردد(9)به مرور زمان این دو شهرک و قریه های مجاور آنها با یکدیگر اتصال یافته و اصفهان بزرگ را تشکیل دادند،اما در قرن چهارم هنوز دو بخش عمده یهودیه و شهرستان از یکدیگر متمایز بودند ،چنانکه ابن حوقل می گوید :

"اصفهان نواحی با صفا و روستاهای زیبا دارد و کسی که از راه فارس به نزدیک شهر برسد و به گردنه سر فراز بالا رود،دو بخش شهر با روستاهای متصل بدانها که در صفا و خرمی کم نظیر است *،در نظر او نمایان می گردد و چشم او از تماشا خسته نمی شود"(10)

 

* این طور که از نوشته های مورخان قدیمی بر می آید اصفهان در گذشته سر سبز تر از حالا بوده.

 

منابع

 

(1)گی لسترنج،جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی ،ترجمه محمود عرفان ،انتشارات علمی و فرهنگی ،تهران 1364،صفحه219.

(2)ابو اسحاق ابراهیم استخری ،مسالک وممالک،به اهتمام ایرج افشار ،انتشارات علمی و فرهنگی ،تهران 1368.

(3)ابن حوقل،سفر نامه ابن حوقل (ایران در صوره الارض)،ترجمه جعفر شعار ،امیر کبیر ،تهران 1366.

(4)در مورد آب و هوای اصفهان تقریبا تمامی منابع اتفاق نظر دارند.

(5)ابن رسته،اعلاق النفیسه،ترجمه حسین قره چانلو،امیر کبیر ،تهران1365.

(6)سفر نامه ابن حوقل.

(7)مسالک و ممالک.

(8)جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی.صفحه219.

(9)مسالک وممالک.

(10)سفرنامه ابن حوقل.

اوضاع سیاسی اصفهان در قرون نخستین هجری،سید ابولقاسم فروزانی،رئیس بخش تاریخ دانشگاه شیراز.

  • Like 3
لینک به دیدگاه
اصفهان در کتاب الاثاروالباقیه ،تالیف ابوریحان بیرونی

ابو ریحان بیرونی دانشمند نامدار و بزرگ ایرانی(البته جدیدا قطری و اماراتی) در 362 هجری قمری بدنیا آمد و در 440 هجری قمری در گذشت.

بنا به گفته "علامه جلاالدین همایی "روح عمیق و کنجکاو او در هیچ امری از مطالب علمی و ادبی به تقلید ساده قناعت نمیکرد و جان مسلک و مرام او این بود که همه چیز را در بوته افکار و تردید و شک می گذاشت تا با برهان ریاضی یا تجربه حسی و شهودی حقیقت امر بر خود او مکشوف گردد.(1)

 

اصفهان از دیدگاه بیرونی

بیرونی درباره اختلاف نظر ملل و اقوام مختلف نسبت به طوفان نوح می گوید:

" چون که مردم غرب را حکیمان به طوفان نوح اندرز کردند،ابنیه ای مانند هرمین که در مصر است بپا نمودند و با خودگفتند که اگر آفت سماوی باشد ما به درون آن شویم و اگر زمینی باشد بر بالای آن رویم و فارسیان گمان می کنند که آثار طوفان و تاثیرات امواج آن بر میانه های هرمین آشکار است .و بر بالاتر از نصف آن نرفته . بعضی می گویند که یوسف این دو هرم را برای ذخیره طعام و آذوقه در سالهای خشک بنا نهاد و میگویند چون طهمورث به این اندرز آگاه شد در سال 231 پیش از وقوع آن امر کرد تا جایی خوش آب و هوا در کشور او بیابند و جز اصفهان جایی که سزا در این دو وصف باشد،نیافتند. وآنگاه امر کرد که علوم را در کتب تجلید کنند و در سالم ترین جاهای آن پنهان نمایند و می شود برای این مطلب چنین گواه آورد که در زمان ما در جی که یکی از شهرهای اصفهان است از تل هایی که شکافته شده خانه هایی یافتند که عدلهای بسیاری از پوست درختی که توز نام دارد و با او کمان و سپر را جلد می کنند پر بود و این پوستهای درخت به کتابتهایی مکتوب بود که دانسته نشد چیست(2) ".این خبر را ابن ندیم به نقل از ابو معشر و حمزه اصفهانی(3) نیز آورده و با محاسبه تاریخهایی که بیرونی برای این خبر بدست داده تاریخ بنای شهر اصفهان به پنج هزار سال پیش بر می گردد و این تاریخ بنا به روایت بیرونی پیش از وقوع طوفان و یا مبدا طوفان بوده است این محاسبه از روی طیلسان کتاب آثارو الباقیه به دست آمده است .(4)

 

*پس احتمالا در زمان بیرونی دفینه ای از خاک بیرون کشیده شده که معلوم نشده که چیست.

 

منابع

(1)ابوریحان محمد ابن احمد بیرونی خوارزمی ،التفهیم لاوابل صناعه التنجیم،با تجدید نظر و تعلیقات و مقدمه تازه به خامه استاد جلاالدین همایی،تهران 1362،مقدمه،صفحه60.

(2)ابو ریحان بیرونی ،ترجمه آثار الباقیه،به قلم اکبر دانا سرشت،صفحه 38و39 )

(3)ابن ندیم،الفهرست،محمد بن اسحاق الندیم،ترجمه م رضا تجدد،تهران 1346،صفحه 14،حمزه اصفهانی ،سنی ملوک،صفحه 197 )

(4)پرویز ذکائی،الاثار،صفحه 176،586،588،

 

 

برای آگاهی از دانش و نبوغ و روش تحقیق کم نظیر ابو ریحان بیرونی رجوع شود به کتاب "ابوریحان بیرونی ،نوشته پرویز اذکایی،تهران،1374".

ارائه تاریخ ویا به عبارتی ارائه اتفاقات و اطلاعات مربوط به گذشتگان،در قدیم (تا یکی دوقرن اخیر)به ویژه درایران بر اساس نوشته های مورخان یونانی ،کتابهای دینی و مقدس،نوشته های به خطهایی که قابل خواندن بودند و همچنین افسانه و داستانهایی که سینه به سینه نقل میگردید ،نگاشته میشد.و این تواریخ گرچه حقیقتی در آنها نهفته بود ولی با افسانه و غلو همراه بوده.اما آنچه که مهم است برداشت پژوهشگران و مورخین کنونی از بعضی نکته های آنها در تطبیق آن با واقعیاتی است که قبلا واکنون وجود دارد.(1)

ابو ریحان بیرونی مسلمان بوده و کتاب آثارو الباقیه را به عربی که زبان علمی و غالب آن زمان بوده نوشته است.کتاب اسمانی مسلمانان نیز قرآن است،من که زرتشتی هستم و قرآن نخوانده ام،ولی ظاهرا در قرآن داستان نوح پیامبر آمده است.اگر فرض را هم بر این بگیریم که بیرونی مسلمان معتقدی نبوده،اما این را میدانیم که او پژوهشگر بی نظیر و توانمندی بوده است(2)،لذاوقتی که به گرد آوری مطالب تاریخی ازمنابع معتبر زمان خودش(تاکید میکنم زمان خودش) از مورخین اسلامی و غیر اسلامی و... میپردازدهمانطور که در علم و فن روش تحقیق مرسوم است(3)پس از تطبیق با مستندات و استدلال لازم وتحلیل با مشرب علمی خودش و گذراندن از بوته آزمایش(4)مطلب را ارائه میدهد.پس قطعا کسی مانند بیرونی و دیگر مورخان وظیفه خود میدانند که زمان رخداد داستان نوح را با زمان هم دوره خود درایران ارتباط دهند یا آن را رد کنند، گرچه مورخان قدیمتر هم اینکار را کرده بودند.البته همانطور که گفته شد مطلب به داستان و افسانه هم آمیخته است.

نکته اساسی واصلی که مد نظر این پست بوداین است که بیرونی در قسمت تاریخی آمیخته به افسانه می گوید: " تهمورث امر کرد که علوم رادرکتب تجلید کنند(یعنی به صورت کتابهای جلد شده و مقاوم)و در سالمترین جاهای اصفهان پنهان نمایند." وسپس برای شاهد و گواه می گوید: "در زمان ما در جی که یکی از شهرهای اصفهان است،از تل هایی که شکافته شده خانه هایی یافتند(دقت کنید:خانه هایی یافتند)که عدلهای بسیاری از پوست درختی که توز نام دارد....پر بود و این پوستهای درخت به کتابتهایی مکتوب بود (یعنی روی پوستهای درخت چیزهایی نوشته بودند)که دانسته نشد چیست. این خبر را ابن ندیم به نقل از ابو مشعر و حمزه اصفهانی نیز آورده است.(5)

پس ما قسمت افسانه را در نظر نگرفته ،ولی آنچه که در آن زمان واقعا اتفاق افتاده (زمان بیرونی):

1. خانه هایی از زیر خاک بیرون آمده. میتوان تصور کرد که خانه ها یا یک شهر تحت چه عوامل و طی چه زمان زیر خاک میرود!!

2. عدلهای بسیاری از پوست درخت توز به فراوانی یافت شد،که چیزهایی روی آن نوشته شده بود که درآن زمان نفهمیدند چیست،.گرچه اگربه زبان عبری که زبان کلیمیان است نوشته شده بود،پس خود یهودیان توان خواندن ان را داشتند ولی انها هم نتوانستند پس به طور کلی خط مورد نظر را در آن زمان نمیشناختند.

اگر دفینه مورد نظر دارایی های مادی و ثروت و پول بود(که در آن زمان پول کاغذی وجود نداشت!!!!!!!!!!!!!!!)قطعا بجای پوست درخت مکتوب ،سکه های طلا یا نقره و یا لوازم طلا و نقره و جواهرات از دل خاک بیرون می آمد.و بیرونی هم بالاخره تشخیص گزارش پوست از سکه ومال را میدهد!!!!!!!!!!!!!

لذاکاربران اگرمیخواهند نظر شخصی خود را بر روی پستها ارائه دهند سعی کنند حداقل مطلب را بخوانند و یا اگر با یکبار خواندن متوجه نمیشوند چند بار بخوانند .

 

منابع

(1) مشیر الدوله پیرنیا،تاریخ ایران باستان،جلد اول.

(2) ابو ریحان بیرونی ،پرویز اذکایی،تهران 1374.

(3) دکتر زهره سرمد،دکتر عباس بازرگان،دکتر الهه حجازی،روشهای تحقیق در علوم رفتاری،1376،این مطلب در منابع دیگر روشهای تحقیق هم تایید شده است.

(4) ابوریحان بیرونی ،پرویز اذکایی.

(5) ابن ندیم،الفهرست،تالیف محمد ابن اسخق الندیم،ترجمه م.رضا تجدد،تهران صفحه14،حمزه اصفهانی ،سنی الملوک،صفحه 197.

  • Like 1
لینک به دیدگاه
ادمین جان سپاس از توجه شما...

من خودم از بعضی حرفای اینجا راضی نیستم و همون اول میخواستم گزارش بدم ...اما پست هارو پاک نکنید....دوستان نظراتشون رو بیان کردن و برای بیان اونها زحمت کشیدن که برای من خیلی محترمه...اما حالا میبینم باید اون پست ها باشه...نظر دوستان اگرچه شخصی هست اما بذارید باشه....اگه از روند تاپیک راضی نیستید اونو میتونید قفلش کنید...نمیدونم شاید حرف و نظرم درست نباشه ...

سپاس...:icon_gol::icon_gol::icon_gol:

 

الان میخواستم بعضی از پستها رو پاک کنم.

اما اگر هر 4دوست عزیز موافق باشن، به خاطر مباحث خوبی هم که تو پست ها هست اینکار رو نمیکنم. و اینکه نظرات شخصی محترمه رو کاملاً قبول دارم. ولی پست های آخر متأسفانه خوب پیش نرفت که اگه این روند ادامه پیدا کنه، مجبور میشم تاپیک رو قفل کنم. :w139:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
الان میخواستم بعضی از پستها رو پاک کنم.

اما اگر هر 4دوست عزیز موافق باشن، به خاطر مباحث خوبی هم که تو پست ها هست اینکار رو نمیکنم. و اینکه نظرات شخصی محترمه رو کاملاً قبول دارم. ولی پست های آخر متأسفانه خوب پیش نرفت که اگه این روند ادامه پیدا کنه، مجبور میشم تاپیک رو قفل کنم. :w139:

 

سپاس مدیر جان...:icon_gol::icon_gol:

من که میگم پاک نکنید بهتره....نظر بقیه دوستانو نمیدونم...

قبول دارم که کار داشت به جاهای باریک میرسید اما دوستان مباحث جالبی رو بیان کردن...حیفه پاک بشه...:icon_gol::icon_gol::icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...