samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 فروردین، ۱۳۹۰ رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد * صد لطف چشم داشتم و يک نظر نکرد 3 لینک به دیدگاه
zahra22 19501 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 فروردین، ۱۳۹۰ دستارچهای پیشکشش کردم گفت وصلم طلبی زهی خیالی که توراست 4 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 فروردین، ۱۳۹۰ تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین کس واقف ما نیست که از دیده چه ها رفت..... 4 لینک به دیدگاه
samaneh66 10265 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 فروردین، ۱۳۹۰ تا سر زلف تو در دست نسيم افتادست * دل سودازده از غصه دو نيم افتادست 3 لینک به دیدگاه
zahra22 19501 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 فروردین، ۱۳۹۰ ترسم این قوم که بر دردکشان میخندند در سر کار خرابات کنند ایمان را 2 لینک به دیدگاه
نیمه ماه 2908 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 فروردین، ۱۳۹۰ ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد 3 لینک به دیدگاه
surgun 729 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 فروردین، ۱۳۹۰ در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت 3 لینک به دیدگاه
نیمه ماه 2908 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۰ تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد هر دلی از حلقهای در ذکر یارب یارب است 5 لینک به دیدگاه
zahra22 19501 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۹۰ تا کی بود این گرگ ربایی، بنمای سرپنجهٔ دشمن افکن ای شیر خدای 3 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۹۰ يا رب به كه شايد گفت اين نكته كه در عالم رخساره به كس ننمود اين شاهد هر جايي 2 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۹۰ ياذ باد آنكه سر كوي توام منزل بود ديده را روشني از خاك درت حاصل بود 4 لینک به دیدگاه
zahra22 19501 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۹۰ دستارچهای پیشکشش کردم گفت وصلم طلبی زهی خیالی که توراست 4 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 فروردین، ۱۳۹۰ تو کز سرای طبیعت نمیروی بیرون کجا بکوی طریقت گذر توانی کرد 5 لینک به دیدگاه
zahra22 19501 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۹۰ در سنبلش آویختم از روی نیاز گفتم من سودازده را کار بساز 2 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 فروردین، ۱۳۹۰ زكوي ميكده دوشش به دوش مي بردند امام شهر كه سجاده مي كشيد به دوش 4 لینک به دیدگاه
ermia_rooz 4760 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۰ شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحلها 4 لینک به دیدگاه
zahra22 19501 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 فروردین، ۱۳۹۰ امشب ز غمت میان خون خواهم خفت وز بستر عافیت برون خواهم خفت 3 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 اردیبهشت، ۱۳۹۰ تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق هر دم آيد غمي از نو به مباركبادم 2 لینک به دیدگاه
ermia_rooz 4760 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اردیبهشت، ۱۳۹۰ مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم جرس فریاد میدارد که بربندید محملها 1 لینک به دیدگاه
jo-jo 242 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 اردیبهشت، ۱۳۹۰ انان که خاک را به نظر کيميا کنند ايا بود که گوشه چشمی به ما کنند 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده