رفتن به مطلب

مشاعره با اشعار حافظ


surgun

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

رو بر رهش نهادم و بر من گذر نکرد * صد لطف چشم داشتم و يک نظر نکرد

  • Like 3
ارسال شده در

دستارچه‌ای پیشکشش کردم گفت

وصلم طلبی زهی خیالی که توراست

  • Like 4
ارسال شده در

تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین

کس واقف ما نیست که از دیده چه ها رفت.....

  • Like 4
ارسال شده در

تا سر زلف تو در دست نسيم افتادست * دل سودازده از غصه دو نيم افتادست

  • Like 3
ارسال شده در

ترسم این قوم که بر دردکشان می‌خندند

در سر کار خرابات کنند ایمان را

  • Like 2
ارسال شده در

ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد

چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد

  • Like 3
ارسال شده در

در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود

 

از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت

  • Like 3
ارسال شده در

تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد

هر دلی از حلقه‌ای در ذکر یارب یارب است

  • Like 5
ارسال شده در

تا کی بود این گرگ ربایی، بنمای

سرپنجهٔ دشمن افکن ای شیر خدای

  • Like 3
ارسال شده در

يا رب به كه شايد گفت اين نكته كه در عالم

رخساره به كس ننمود اين شاهد هر جايي

  • Like 2
ارسال شده در

ياذ باد آنكه سر كوي توام منزل بود

ديده را روشني از خاك درت حاصل بود

  • Like 4
ارسال شده در

دستارچه‌ای پیشکشش کردم گفت

 

وصلم طلبی زهی خیالی که توراست

  • Like 4
ارسال شده در

تو کز سرای طبیعت نمیروی بیرون

کجا بکوی طریقت گذر توانی کرد

  • Like 5
ارسال شده در

در سنبلش آویختم از روی نیاز

گفتم من سودازده را کار بساز

  • Like 2
ارسال شده در

زكوي ميكده دوشش به دوش مي بردند

امام شهر كه سجاده مي كشيد به دوش

  • Like 4
ارسال شده در

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها

  • Like 4
ارسال شده در

امشب ز غمت میان خون خواهم خفت

وز بستر عافیت برون خواهم خفت

  • Like 3
ارسال شده در

تا شدم حلقه به گوش در ميخانه عشق

هر دم آيد غمي از نو به مباركبادم

  • Like 2
ارسال شده در

مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هر دم

جرس فریاد می‌دارد که بربندید محمل‌ها

  • Like 1
ارسال شده در

انان که خاک را به نظر کيميا کنند

ايا بود که گوشه چشمی به ما کنند

  • Like 2
×
×
  • اضافه کردن...