رفتن به مطلب

مشاعره واژه ای


*Polaris*

ارسال های توصیه شده

[TABLE=class: cms_table, width: 100%]

[TR]

[TD=align: right]نگارم گر به چین با طره‌ی پرچین شود پیدا[/TD]

[TD=align: right]ز چین طره‌ی او فتنه‌ها در چین شود پیدا[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت

به غمزه مساله آموز صد مدرس شد

بهتره در ادامه نفر قبلی واژه رو هم بنویسه!

خب تاپيك اينطوري استارت شده كه نفر بعدي خودش واژه دلخواهشو از شعر نفر قبلي انتخاب كنه...

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 607
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

نگار من كه به مكتب نرفت و خط ننوشت

به غمزه مساله آموز صد مدرس شد

 

خب تاپيك اينطوري استارت شده كه نفر بعدي خودش واژه دلخواهشو از شعر نفر قبلي انتخاب كنه...

[TABLE=width: 100%]

[TR]

[TD=align: left]زان بر رخ من ز خون نگارست

[/TD]

[TD] [/TD]

[TD=align: right]کارم چو نگار نیست با او

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

باوشه, حرف حرف بزرگتر هاست!

  • Like 3
لینک به دیدگاه

گبر و ترسا و مسلمان هر کسی در دین خویش

 

قبله‌ای دارند و ما زیبا نگار خویش را

 

 

 

 

[TABLE=width: 100%]

[TR]

[TD=align: left]آخر به تیر غمزه فکندی سپر مرا

[/TD]

[TD] [/TD]

[TD=align: right]عمری کمان صبر همی داشتم به زه

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

  • Like 2
لینک به دیدگاه

[TABLE=width: 100%]

[TR]

[TD=align: left]تیمار کار من بخور، کز جان خریدارم ترا

[/TD]

[TD] [/TD]

[TD=align: right]آب رخان من مبر، دل رفت و جان را درنگر

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

  • Like 2
لینک به دیدگاه
[TABLE=width: 100%]

[TR]

[TD=align: left]تیمار کار من بخور، کز جان خریدارم ترا[/TD]

[TD][/TD]

[TD=align: right]آب رخان من مبر، دل رفت و جان را درنگر[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

بايد خريدارم شوي تا من خريدارت شوم

از جان و دل يارم شوي تا عاشق زارت شوم

من نيستم چون ديگران بازيچه بازيگران

اول به دام آرم تو را وانگه گرفتارت شوم

  • Like 2
لینک به دیدگاه
بايد خريدارم شوي تا من خريدارت شوم

از جان و دل يارم شوي تا عاشق زارت شوم

من نيستم چون ديگران بازيچه بازيگران

اول به دام آرم تو را وانگه گرفتارت شوم

[TABLE=width: 100%]

[TR]

[TD=align: left]گلبن عشق تو بی‌خار آمدست

[/TD]

[TD] [/TD]

[TD=align: right]هر گلی را صد خریدار آمدست

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

  • Like 2
لینک به دیدگاه

.

 

 

 

 

با دوست ما نشسته که ای دوست دوست کو

کو کو همی‌زنیم ز مستی به کوی دوست

 

مولوی:icon_gol:

 

 

 

 

 

 

  • Like 4
لینک به دیدگاه

آن قصر كه با چرخ همي زد پهلو

بر درگه او شهان نهادندي رو

ديديم كه بر كنگره اش فاخته اي

بنشسته همي گفت كه كو كو كو كو

  • Like 5
لینک به دیدگاه

ﻣﺎ ﺑﺎرﮔﻪ دادﻳﻢ اﻳﻦ رﻓﺖ ﺳﺘﻢ ﺑﺮ ﻣﺎ

ﺑﺮ ﻗﺼﺮ ﺳﺘﻤﻜﺎران ﺗﺎ ﺧﻮد ﭼﻪ رﺳﺪ ﺧﺬﻻن

  • Like 5
لینک به دیدگاه

ماييم كه اصل شادي و كان غميم

سرمايه ي داديم و نهاد ستميم

پستيم و بلنديم و كماليم و كميم

آيينه ي زنگ خورده و جام جميم

  • Like 5
لینک به دیدگاه
نثار بوسهٔ او نقد جان چرا نکنم؟

 

که تا رسیده به لب، جان به لب رسیده مرا

 

 

جان عشاق سپند رخ خود می دانست..................آتش چهره بدین کار بر افروخته یود

  • Like 4
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...