مشاعره واژه ای

[ترانه18 8,013]

ایکه بر گوشهٔ چشمم زده‌ئی خیمه ز موج

مشو ایمن که وطن بر لب دریاست ترا

[*lotus* 20,275]

راه دل عشاق زد ان چشم خماری

پیداست ازین شیوه که مستست شرابت

[ترانه18 8,013]

عالم از ناله عشاق مبادا خالی

که خوش آهنگ و فرح بخش هوایی دارد

[*lotus* 20,275]

گر من الوده دامنم چه عجب

همه عالم گواه عصمت اوست

[AFARIN 7,196]

عجب از طبع هوسناك منت مي آيد

من خود از مردم بي طبع عجب مي آيم

[*lotus* 20,275]

به او جز از هوس چیزی نگغتند

در او جز جلوه ی ظاهر ندیدند

به هرجا رفت در گوشش سرودند

که زن را بهر عشرت افریدند

[sigari 704]

به او جز از هوس چیزی نگغتند

در او جز جلوه ی ظاهر ندیدند

به هرجا رفت در گوشش سرودند

که زن را بهر عشرت افریدند

[TABLE=width: 100%]

[TR]

[TD=align: left]میوه‌ی این شاخ نگونسار را

[/TD]

[TD] [/TD]

[TD=align: right]دست هنر چید، نه دست هوس

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

[*lotus* 20,275]

ان شد که باز منت ملاح بردمی

گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است

[sigari 704]

ان شد که باز منت ملاح بردمی

گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است

 

دل ز دستم رفت و جان هم بی دل و جان چون کنم ..................... سر عشقت آشکارا گشت پنهان چون کنم

[*lotus* 20,275]

دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را

دردا که راز پنهان خواهد شد اشکارا

[sigari 704]

دل میرود ز دستم صاحبدلان خدا را

دردا که راز پنهان خواهد شد اشکارا

 

دلم را مشکن ودر پا میانداز.............که دارد بر سر زلف تو مسکن

[*lotus* 20,275]

شرح شکن زلف خم اندر خم جانان

کوته نتوان کرد که این قصه درازست

[sigari 704]

شرح شکن زلف خم اندر خم جانان

کوته نتوان کرد که این قصه درازست

[TABLE=width: 100%]

[TR]

[TD=align: left]دستی سر زلف او دستی می بگرفته

[/TD]

[TD] [/TD]

[TD=align: right]با آن مه بی​نقصان سرمست شده رقصان

[/TD]

[/TR]

[/TABLE]

 

[*lotus* 20,275]

در مقامی که به یاد لب او می نوشند

سفله ان مست که باشد خبر از خویشتنش

[Himmler 22,171]

که باشم من مرا ازمن خبر کن

چه معنی دارد اندر خود سفر کن

[*lotus* 20,275]

بسیار سفر باید

تا پخته شود خامی

[ali6668 1,159]

که باشم من مرا ازمن خبر کن

چه معنی دارد اندر خود سفر کن

 

 

شبی چون چاه بیژن تنگ و تاریک

چو بیژن در میان چاه او من

[sigari 704]

شبی چون چاه بیژن تنگ و تاریک

چو بیژن در میان چاه او من

نام مرا به ننگ بیالایند - اینان که آفریده شیطانند - اما من آن شکوفه اندوهم - کز شاخه های یاد تو میرویم - شبها ترا بگوشه تنهایی

 

[ترانه18 8,013]

چه نالی ای دل خونین که آن شکوفه خندان

زبان مرغ حزین شکسته بال نداند

 

[ali6668 1,159]

مرغ سحر ناله سر کن

داغ مرا تازه تر کن