رفتن به مطلب

مشاعره واژه ای


*Polaris*

ارسال های توصیه شده

چو نیلوفر از این سودای باطل

 

 

نمی‌دانم چه خواهی کرد حاصل

وحشی :icon_gol:

ندانستیم فرصت را بدل نیست

ز دام، این مرغ وحشی را پراندیم

  • Like 1
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 607
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ندانستیم فرصت را بدل نیست

ز دام، این مرغ وحشی را پراندیم

 

 

 

ما و تو هم درد و هم داغیم ای مرغ چمن

تو ز گل می‌نال و من از بی‌وفاییهای او

وحشی :icon_gol:

 

  • Like 1
لینک به دیدگاه
ای گل گمان مکن به شب جشن میروی

شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند

 

 

افلاک از تو سرنگون خاک از تو چون دریای خون

ماهت نخوانم ای فزون از ماه‌ها و سال‌ها

  • Like 2
لینک به دیدگاه

نه شرقيم، نه
غربي
م، نه بريم، نه بحريم

نه زاركان طبيعيم، نه از
افلاك
گردانم

 

گفتم ای سلطان خوبان رحم کن بر این غریب

گفت در دنبال دل ره گم کند مسکین غریب

  • Like 2
لینک به دیدگاه
چشمت به غمزه مارا خون خورد و می پسندی

جانا روا نباشد خونریز را حمایت

 

 

 

از جور او خون شد دلم وز دست بیرون شد دلم

در کار او چون شد دلم چون کار کرد افسون او

خاقانی :icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

از جور او خون شد دلم وز دست بیرون شد دلم

در کار او چون شد دلم چون کار کرد افسون او

خاقانی :icon_gol:

 

ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون

نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

  • Like 2
لینک به دیدگاه
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون

نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا

 

 

بده می که بر قلب گردون زنیم!

ازین شیشه چون رنگ بیرون زنیم

صایب :icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
دست از طلب ندارم تا کام دل برآید

یا تن رسد به جانان یا جان زتن در آید

 

 

 

 

بگفت ای دوست، از صاحبدلان باش

بجان پرداز و با تن سرگران باش

پروین :icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

روزها فكر من اين است و همه شب سخنم

كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم

 

 

امشب ز غمت میان خون خواهم خفت

وز بستر عافیت برون خواهم خفت

لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...