AFARIN 7196 ارسال شده در 2 اسفند، 2010 نیلگون چشم فریب انگیز رنگ آمیز تو چون سپهر نیلگون دارد سر افسونگری از غم رویت بسان شاخۀ نیلوفرم ای تو را چشمی به رنگ شعلۀ نیلوفری 4
serato2011 72 ارسال شده در 2 اسفند، 2010 من از رویدن خار بر سر دیوار دانستم که ناکس کس نمی گردد بدین بالانشینی ها 4
قاصدکــــــــ 20162 ارسال شده در 2 اسفند، 2010 من از رویدن خار بر سر دیوار دانستم که ناکس کس نمی گردد بدین بالانشینی ها من از گلبرگ می گویم تو از خاری که زخمی کرده جسمت را من از مهتاب می گویم تو از نوری که برده خواب چشمت را .. ادامه ي شعر : من از باران شور انگیز ازین مستی عطر خاک می گویم تو بیزاری ازین نمناکی خاکی که گل گشته ! من از فردای روشن قصه ها گفتم تو گویی غرق دیروزم ! من از جان و من از روح و من از تقدیر می گویم تو از جسم و تو از خاک و تو از دیروز می گویی ! زمین تا آسمان فرق است در تصویر دنیامان چه تصویر غم انگیزی ! نگاهت رنگ بی رنگیست . . . 3
AFARIN 7196 ارسال شده در 2 اسفند، 2010 من از گلبرگ می گویم تو از خاری که زخمی کرده جسمت را من از مهتاب می گویم تو از نوری که برده خواب چشمت را .. نگاه کن که موم شب به راه ما چگونه قطره قطره آب میشود صراحی سیاه دیدگان من به لای لای گرم تو لبالب از شراب خواب می شود 5
قاصدکــــــــ 20162 ارسال شده در 2 اسفند، 2010 نگاه کن که موم شب به راه ماچگونه قطره قطره آب میشود صراحی سیاه دیدگان من به لای لای گرم تو لبالب از شراب خواب می شود شراب می دهند هان دو دست را سبو بگیر دو دست را بلند کن بلند شو وضو بگیر ... 3
Astraea 25351 ارسال شده در 2 اسفند، 2010 من و انکار شراب این چه حکابت باشد غالبا این قدرم عقل و کفایت باشد 2
Mitra 1723 ارسال شده در 5 اسفند، 2010 من و انکار شراب این چه حکابت باشدغالبا این قدرم عقل و کفایت باشد عزيزم کلمه ي پيشنهاديتو مشخص نکردي ... 2
Astraea 25351 ارسال شده در 6 اسفند، 2010 عزيزم کلمه ي پيشنهاديتو مشخص نکردي ... عزیز دلم شما باید یه بیت بگی که حداقل یه واژه بیت قبلی رو داشته باشه.انتخاب با خود شماست.... 2
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 6 اسفند، 2010 شراب تلخ میخواهم که مرد افکن بود زورش که تا يک دم بياسايم ز دنيا و شر و شورش 4
Astraea 25351 ارسال شده در 7 اسفند، 2010 افسوس که سرمايه ز کف بیرون شد در پای اجل بسی جگر ها خون شد کس نامد از آن جهان که پرسم از وی کاحوال مسافران دنیا چون شد 3
surgun 729 ارسال شده در 7 اسفند، 2010 شعر من از زبان تو خوش صید دل کند افسوس ای غزال غزل خوان نیامدی 1
Astraea 25351 ارسال شده در 8 اسفند، 2010 جای سرو بلندایستاده بر لب جوی............ چرا نظر نکنی یار سروبالا را شمایلی که در اوصاف حسن ترکیبش .............مجال نطق نماند زبان گویا را 2
surgun 729 ارسال شده در 8 اسفند، 2010 ای یار ما دلدار ما ای عالم اسرار ما ای یوسف دیدار ما ای رونق بازار ما 2
AFARIN 7196 ارسال شده در 8 اسفند، 2010 یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور کلبۀ احزان شود روزی گلستان غم مخور 3
مرید 1252 ارسال شده در 9 اسفند، 2010 مسند مصر ترا ای مه کنعان که مرا ناله هائی است در این کلبه احزان که مپرس 1
Astraea 25351 ارسال شده در 9 اسفند، 2010 نالم از دست تو ای ناله که تقصیر نکردی گر چه او کرد دل از سنگ تو تقصیر نکردی 1
.MohammadReza. 19850 ارسال شده در 9 اسفند، 2010 دل از من برد و روی از من نهان کرد خدا را با که این بازی توان کرد شب تنهاییم در قصد جان بود خیالش لطف های بیکران کرد 2
Astraea 25351 ارسال شده در 9 اسفند، 2010 زین همرهان همراز من تنها توئی تنها بیا باشد که در کام صدف گوهر شوی یکتا بیا 2
.MohammadReza. 19850 ارسال شده در 9 اسفند، 2010 دست از طلب ندارم تا کام من برآید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید 1
Astraea 25351 ارسال شده در 9 اسفند، 2010 چو گل ز دست تو جیب دریده ای دارم چو لاله دامن در خون کشیده ای دارم به حفظ جان بلا دیده سعی من بیجاست که پاس خرمن آفت رسیده ای دارم 2
ارسال های توصیه شده