رفتن به مطلب

آشفته بازار محبت


*mishi*

ارسال های توصیه شده

پرواز را بخاطر بسپار

 

دلم گرفته است

 

 

دلم گرفته است

 

 

به ايوان مي روم و انگشتانم را

 

 

بر پوست كشيده شب مي كشم

 

 

چراغهاي رابطه تاريكند

 

 

چراغهاي رابطه تاريكند

 

 

كسي مرا به آفتاب

 

 

معرفي نخواهد كرد

 

 

كسي مرا به ميهماني گنجشكها نخواهد برد

 

 

پرواز را به خاطر بسپار

پرنده مردني است

  • Like 1
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 785
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

نه راحت از فلک جویم ، نه دولت از خدا خواهم

وگر پرسی چه می خواهی ، تورا خواهم تو را خواهم

نمی خواهم که با سردی ، چو گل خندم ز بی دردی

ولی چون لاله ، با داغ محبت آشنا خواهم

ز شادی ها گریزم در پناه نا مرادی ها

به جای راحت از گردون ، بلا خواهم بلا خواهم

چنان با جان من ای غم ، در آمیزی که پنداری

تو از عالم مرا خواهی ، من از عالم تو را خواهم

به سودای محالم ، ساغر می ، خنده خواهد زد

اگر پیمانه ی عیشی ، درین ماتم سرا خواهم

نیابد تا نشان از خاک من ، آئینه رخساری

ولی خاکستر خود را هم آغوش صبا خواهم

love-.gif

آب بقا کجا و لب نوش او کجا ؟

آتش کجا و گرمی آغوش او کجا ؟

سیمین و تابناک بود روی مه ، ولی

سیمینه مه کجا و بنا گوش او کجا ؟

دارد لبی ، که مستی جاوید می دهد

مینای می کجا و لب نوش او کجا ؟

خفتم به یاد یار در آغوش گل ، ولی

آغوش گل کجا و بر و دوش او کجا ؟

بی سوز عشق ، ساز سخن چون کند ، ولی

بانگ طرب کجا ، لب خاموش او کجا ؟

  • Like 1
لینک به دیدگاه

آن که سودا زده ی چشم تو بوده است ، منم

و آن که از صد مژه صد چشمه گشوده است ، منم

آن ز ره مانده سر گشته ، که نا سازی بخت

ره به سرمنزل وصلش ننموده است ، منم

آن که پیش لب شیرین تو ، ای چشمه نوش

آفرین گفته و دشنام شنیده است ، منم

آن که خواب خوشم از دیده ربوده است ، تویی

و آن که یک بوسه از آن لب نربوده است ، منم

ای که از چشم منم پای کشیدی چون اشک

آن که چون آه به دنبال تو بوده است ، منم

  • Like 1
لینک به دیدگاه

از خانه بیرون می زنم اما کجا امشب !

شاید تو می خواهی مرا در کوچه ها امشب ؟

پشت ستون سایه ها روی درختِ شب

می جویم اما نیستی در هیچ جا امشب

می دانم اری نیستی ! اما نمی دانم

بیهوده می گردم به دنبالت چرا امشب ؟

هر شب تو را بی جست و جو می یافتم اما

نگذاشت بی خوابی به دست آرم تو را امشب

ها!... سایه ای دیدم ، شبیه ات نیست ، اما حیف !

ای کاش می دیدم به چشمانم خطا امشب

هر شب صدای پای تو می آید از هر چیز

حتی ز برگی هم نمی آید صدا امشب

امشب ز پشت ابر ها بیرون نیامد ماه

بشکن قرق را ماه من ! بیرون بیا امشب

گشتم تمام کوچه ها را یک نفس هم نیست

شید که بخشیدند دنیا را به ما امشب

طاقت نمی آرم ، تو که می دانی از دیشب

باید چه رنجی برده باشم بی تو تا امشب

ای ماجرای شعر و شب های جنون من

آخر چگونه سر کنم بی ماجرا امشب

  • Like 2
لینک به دیدگاه

زندگی با آدماش برای من یه قصه بود

توی این قصه کسی با کسی آشنا نبود

همه خنجر توی دست و خنده روی لبشون

توی شب صدایی جز گریه ی بی صدا نبود

نمی خوام مثل همه گریه کنم

دیگه گریه دلو وا نمی کنه

قصه های پشت این پنجره ها

غمو از دلم جدا نمی کنه

  • Like 3
لینک به دیدگاه

کاش ! قلبم درد تنهايي نداشت سينه ام هرگز پريشاني نداشت کاش! برگهاي آخر تقويم عشق حرفي از يک روز باراني نداشت کاش! مي شد راه سخت عشق را بي خط پيمود و قرباني نداشت..‬

  • Like 1
لینک به دیدگاه

به گمانم نفسی فرصت دیدن داریم

 

تا ته کوچه فقط حق دویدن داریم

 

نشکند پشت دل از بار غم حادثه ها

 

مثل یک بید فقط حق خمیدن داریم

لینک به دیدگاه

باز در کلبه تنهایی خویش

 

عکس لبخندت مرا ابری کرد

 

عکس تو خنده به لب داشت ولی

 

اشک چشمان مرا جاری کرد

لینک به دیدگاه

یک زمان غافل شدم صد سال ازم دور شد

 

انقدر بی راهه رفتم تا که چشمم کور شد

 

دوستی با هر که کردم خصم مادرزاد شد

 

اشیان هرجا گزیدم خانه صیاد شد

 

ان رفیقی که بر درم افتاده بود...

 

عاقبت روز شهادت بر سرم جلاد شد

لینک به دیدگاه

دیرگاهیست که تنها شده ام

 

قصه غربت صحرا شده ام

 

وسعت درد فقط سهم من است

 

باز هم قسمت غم ها شده ام

 

من که بی تاب شقایق بودم

 

همدم سردی یخ ها شده ام

  • Like 2
لینک به دیدگاه

در این شب ها چه خاموشم

 

به یاد توست همه هوشم

 

به من گفتی وفادارم

 

چه شد کردی فراموشم؟

  • Like 2
لینک به دیدگاه

در وطن مثل غریبانم،نمی دانم چرا

 

روز و شب سر در گریبانم، نمی دانم چرا

 

هر که از روی دل جانم فدایش می کنم

 

مثل عقرب می زند نیشم، نمی دانم چرا

  • Like 2
لینک به دیدگاه

دلبرم اندر خیالم خود نمایی میکند

 

در فراقش ای دل من بینوایی میکند

 

او برفت و پشت پا زد بر دل و دنیای من

 

کار دل را بین که بهرش بیقراری میکند

  • Like 3
لینک به دیدگاه

ببین چگونه دستهای خویش را به گرد پیله تنم چو تار می تنم!من برای زیستن همتی که داشتم فروختم این بها به نرخ روز بهره ورترین ضریب بود این بها بهای عشق بود که عاشقانه عشق را به مفت مفت حراج دل خرید...!حال این منم پاک باخته به گرد پیله تنم چو تار می تنم!

  • Like 3
لینک به دیدگاه

دوست دارم همچو موجی در دل دریا بمیرم

 

 

 

بشکفم چون لاله‌ای خونین و در صحرا بمیرم

 

 

 

اشک غلطان گردم و از دیده‌ی محنت بریزم

 

 

 

خنده‌ی شمعی شوم در دامن شبها بمیرم...

 

 

 

عود باشم در میان مجمرحسرت بسوزم

 

 

 

دانه‌ی اسپند گردم تا که بی پروا بمیرم

 

 

 

چشمه مهتاب باشم پیکر شب را بشویم

 

 

 

آذرخشی گردم و در گنبد مینا بمیرم

 

 

 

یا بسایم بر ستیغ کوه‌ها شهپر چو عنقا

 

 

 

یا چو زیبا مرغکی در گوشه‌ای تنها بمیرم

  • Like 3
لینک به دیدگاه

ای کـــاش دلـــم اســیـــر و بــیـمار نبود

 

در بـــنـــد نــــگاه او گــــرفــتــار نــبـود

 

من عاشق واو زعشق من بی خـبر است

 

ای کــاش دل و دلــبــــر و دلـــدارنـبود

  • Like 1
لینک به دیدگاه

من بودنم را در همان نگاه اول و همان سلام اول متوقف كرده ام ،

آخر تمام بودنت میان یك سلام و خداحافظ جای گرفته است

پس من به همان سلام بسنده می كنم تا هیچ پایانی در كار نباشد

  • Like 2
لینک به دیدگاه

هي فلاني زندگي شايد همين باشد؟!

يك فريب ساده و كوچك،

آن هم از دست عزيزي كه تو دنيا را

جز براي او و جز با او نميخواهي،

من گمانم زندگي بايد همين باشد!!!

  • Like 1
لینک به دیدگاه

شاهزاده رویای من شاید تویی

اونکس که شب در خواب من آمد تویی ...... تو

از خواب شیرین ناگه پریدم

تو را ندیدم

دیگرم کنارم به خدا

جانم رسیده از غصه بر لب

هر روز و هر شب در انتظارم

به خدا

  • Like 2
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...