رفتن به مطلب

آشفته بازار محبت


*mishi*

ارسال های توصیه شده

در کیش ما ملال ز جاهل حلال نیست

از عشق من مپرس به چشمم نگاه کن

در عالم مشاهده جای سوال نیست

در کار قال

عمر گرامی به سر رسید

دردا در این زمانه یکی اهل حال نیست

در چشم ما که روی چو خورشید دیده ایم

هر چهره ماه و هر خم ابرو هلال نیست

ما رهسپار بقاییم غم مدار

در دستگاه هستی مطلق زوال نیست

غافل مشو که مهلت توفیق اندکست

گر مرگ در رسد نفسی هم مجال نیست

با شعر

تازه گوی ز پیشینیان ببر

ای خسته جان بکوش که قحط کمال نیست

مست حلاوت غزلم بی خبر ز خصم

ما را ز تلخگویی دشمن ملال نیست

  • Like 2
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 785
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ای مسافر

ای جداناشدنی

گامت را آرامتر بردار

از برم آرامتر بگذر

تا به کام دل ببینمت

بگذار از اشک سرخ

گذرگاهت را چراغان کنم

آه که نمی دانی

سفرت روح مرا به دو نیم می کند

و شگفتا که زیستن با نیمی از روح تن را می فرساید

. بگذار بدرقه کنم

واپسین لبخندت را

و آخرین نگاه فریبنده ات را

مسافر من

آنگاه که می روی

کمی هم واپس نگر باش

با من سخنی بگو

مگذار یکباره از پا درافتم

فرق صاعقه وار را

بر نمی تابم

جدایی را لحظه لحظه به من بیاموز

آرام تر بگذر

تو هرگز مشایعت کننده نبودی

تا بدانی وداع چه صعب است

وداع توفان می آفریند

اگر فریاد رعد را در توفان نمی شنوی

باران هنگام طوفان را که میبینی

آری باران اشک بی طاقتم را که می

نگری

من چه کنم

تو پرواز میکنی و من پایم به زمین بسته است

ای پرنده

دست خدا به همراهت

اما نمی دانی

که بی تو به جای خون

اشک در رگهایم جاریست

از خود تهی شده ام

نمی دانم تا بازگردی

مرا خواهی دید

 

  • Like 1
لینک به دیدگاه

وعده ما،

 

هر شب،

 

نیم نگاهی به ماه...

 

که هر جا باشی،

 

هر قدر دور

 

ماه هست،

 

تو هستی،

 

من هستم،

 

نگاه هست.

خاک عاشقی می داند

 

گریه می کند

 

رنج می کشد و صبر می کند

 

سر به آستان مرگ می گذارد

 

بر شانه هایش می گرید اما نمی میرد

 

خاک عاشقی صبور است

 

بر برگهای پائیزی بوسه می زند

 

تقدیر جهان را عوض می کند

 

جوانه ها را بیدار

 

و درخت ها را خواب می کند ،اما خود هرگز نمی خوابد !

 

خاک عاشقی صبور است

 

که سالها و سالها

 

برای آسمان صبر می کند ...

 

و من همانم که از خاک آمده ام

 

چون خاک ... عاشقم و چون خاک ...

 

روزی صبوری را هم خواهم آموخت ...

  • Like 2
لینک به دیدگاه

من از زمانه که دسـت تـو داد تقدیرم

هـنوز هم که هـنوز اسـت سخت دلگیرم

تو رفته ای ومن اندر در هجوم خاطره ها

چو قـاب عـکس قدیمی اســیر تصویرم

چه ســاده ام که پـس از رفــتن تو هرباره

نشــانت از ته فنــجان قــهوه میگیرم

چـقــدر ســرزنش خــلق وطعنه ی مردم؟

به غیـر دل به تو بسـتن چه بوده تقصیرم؟

هزاروسـیصد و … بــگـذر … تولدم بوده

به چـهره گــرچه جـوانم ولی به دل پیـرم

مـن ورهایی ازیـن غم؟ زهی خــیال عبـث

که مثل آهوی در دسـت و پنجه ی شـیرم

بیـا به راه گـلویم خوش آمدی ای بغض

نفس! نیا که من از دسـت زنـدگی سـیرم

چرا به آخر خطش نمی رسـد عمرم؟

اجل! تو مـرحمتی کن - چرا نمی میرم؟

  • Like 2
لینک به دیدگاه

من ندانم كه كیم

من فقط می دانم

كه تویی شاه بیت غزل زندگی ام

 

نيازمند لبت،جان بوسه خواه من است

نگاه كن به نيازي كه در نگاه من است

 

با خيال تو به سر بردن اگر هست گناه

با خبر باش كه من غرق گناهم همه عمر

من به دو چیز عشق می ورزم یکی تو و دیگری وجود تو

به دو چیزاعتقاد دارم یکی خدا ودیگری تو

من در این دنیا دو چیز میخواهم یکی تو ودیگری خوشبختی تو

من این دنیا را برای دو چیز میخواهم یکی تو ودیگری برای با تو موندن

تا همیشه دوستت دارم.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

با همه بي سر و ساماني ام باز به دنبال پريشاني ام !

 

طاقت فرسودگي ام هيچ نيست در پي ويران شدني آني ام

 

آمده ام بلکه نگاهم کني عاشق آن لحظه طوفاني ام

 

دلخوش گرماي کسي نيستم آمده ام تا تو بسوزاني ام

 

آمده ام با عطش سالها تا تو کمي عشق بنوشاني ام

 

ماهي برگشته ز دريا شدم تا تو بگيري و بميراني ام ...

 

خوب ترين حادثه مي دانمت خوب ترين حادثه مي داني ام؟

 

حرف بزن ، حرف بزن سالهاست تشنه يک صحبت طولاني ام

 

هان به کجا مي کشي ام خوب من ؟ هان نکشاني به پشيماني ام ؟

لینک به دیدگاه

روزگاریست که در خاطر من می مانی

با همان بغض سکوت

و هوایی که درون نفست می ماند

و صدایی که دگر می شکند

من همان دیروزم

که تو را مست در آغوش گرفت

لیک اکنون تو برایم ماندی

خاطراتی که دگر

باز به ذهنم باقی است

چون نوایی که به گوش

می نوازد فریاد

و سکوت این همیشه زیبا

شاعرانه به تو می گوید باز

همنفس با شــب تنهــایی من

پس توبخوان

لینک به دیدگاه

یــــــادمــــــان باشد از امروزخــــــطايي نکنــــــيم

گــــــر که درخويــــــش شــــــکستيم صــــــدايي نکنيــــــم

پــــــر پروانــــــه شکســــــتن هنــــــر انســــــان نيــــــست

گــــــر شکستـيــــــم زغفــــــلت مــــــــــــن و مــــــايي نکنيــــــم

يــــــادمــــــان باشــــــد اگــــــر شــــــا خــــــه گلــــــي را چيــــــديم

وقت پــــــرپــــــر شدنش ســــــازو نوايــــــي نکنيــــــم

يــــــادمــــــان باشد اگــــــر خــــــاطــــــرمــــــان تنهــــــا مــــــانــــــد

طلــــــب عشــــــق، زهــــــر بــــــي ســــــرو پــــــايي نکنيــــــم

لینک به دیدگاه

خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری

2vtbr08.gif
برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

2vtbr08.gifصبح بلند شی ببینی که دیگه دوستش نداری2vtbr08.gif

2vtbr08.gifخیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی2vtbr08.gif

3y7ku9w.gif

2vtbr08.gifبی وفا شه اونی که جونتو واسش گذاشتی29xsmy0.gif

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

2vtbr08.gifخیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه2vtbr08.gif

2vtbr08.gifهوساش وقتی تموم شد بره و پیشت نمونه2vtbr08.gif

3y7ku9w.gif

29xsmy0.gifخیلی سخته که عزیزی یه شب عازم سفر شه2vtbr08.gif

2vtbr08.gifتازه فردای همون روز از دوست عاشقش با خبر شه2vtbr08.gif

2vtbr08.gifخیلی سخته توی پاییزبا کسی آشنا شی2vtbr08.gif

3y7ku9w.gif

2vtbr08.gifاما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی29xsmy0.gif

2vtbr08.gifخیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه2vtbr08.gif

2vtbr08.gifبعد به اون بگی که چشمات نمی خواد اونو ببینه2vtbr08.gif

3y7ku9w.gif

29xsmy0.gifخیلی سخته که ببینیش توی یک فصل طلایی2vtbr08.gif

2vtbr08.gifکاش مجازات بدی داشت توی قانون بی وفایی2vtbr08.gif

2vtbr08.gifخیلی سخته واسه اون بشکنه یه روز غرورت2vtbr08.gif

3y7ku9w.gif

2vtbr08.gifولی اون نخواد بمونه همیشه سنگ صبورت29xsmy0.gif

2vtbr08.gifخیلی سخته اون که دیروز تو واسش یه رویا بودی2vtbr08.gif

2vtbr08.gifاز یادش رفته که واسش تو تموم دنیا بودی

  • Like 1
لینک به دیدگاه

نرسد گوش کسي ناله و فرياد مرا

 

مي رود در همه عالم همه شب داد مرا

 

هرگز از ياد من اي يار نرفتي ، هرگز

 

اي دريغ از تو که هرگز نکني ياد مرا

 

در جهان خوب وبد و شادي و غم در گذر است

 

از غمت گشت فنا پايه و بنياد مرا

 

بي کس و خسته و تنها و پريشان حالم

 

مي برد نيمه شبي سوي خدا،باد مرا

 

برو اي ياد کهن يار و مرا تنها کن

 

ياد ياران قديمي نکند شاد مرا

 

روزگاري است که در بند غمت در بندم

 

مرگ مي آيد و روزي کند آزاد مرا

 

من و پايان جدايي ز غمت نيست اميد

 

عشق کوهي دگر از درد فرستاد مرا

  • Like 1
لینک به دیدگاه

من شريکم با دلم در قتل شب

 

دستم آلوده به خون شد بي سبب

 

نيمه شب کشتيم شب را از هوس

 

رفت از جان ، دانش و علم و ادب

 

طفل شب گريان شد از مرگ پدر

 

فحش دادم طفل شب را زير لب

 

کس نفهميد اين جنايت جز عسس

 

داد لو ما را به حاکم ، بي نسب

 

شاکي از دستم شده خورشيد و ماه

 

آسمان هم جان ز من خواهد طلب

 

سوختم در بند و زندان ، اي دريغ

 

حاصل قتلم شده کابوس و تب

 

حکم ما اعدام شد در زير نور

 

ظهر روز اول از ماه رجب

 

خسته از تکرار تاريکي شديم

 

از براي روشني کشتيم شب

  • Like 1
لینک به دیدگاه

باده ی تو نوشم و باز خمار توام

دانه و دام منی سخت شکار توام

می نگریزم ز درد - درد تو درمان من

فاصله هرچند دور - من به کنار توام !

  • Like 1
لینک به دیدگاه

کاش ميشد عشق را تفسير کرد

خوابه چشمان تو را تعبير کرد

کاش ميشد همچون گلها ساده بود

سادگی را با تو عالمگير کرد

کاش ميشد در خراب آباد دل خانه احساس را تعمير کرد

کاش ميشد در حريم سينه ها عشق را با وسعتش تکثير کرد

  • Like 1
لینک به دیدگاه

آسمان هست

من هستم

مثل يک پرستوی مهاجر با حسی غريب

اما نه برای تو و نه برای هيچکس

در کنار اين مردم

شايد حضور صدايی نتواند نگاههايی چنين سنگين را جا به جا کند

  • Like 1
لینک به دیدگاه

شايد برای باور وجودم اثباتی لازم باشد

اما من وجود دارم

برای تنهايی ديوارهای اتاق

برای انتظار قلبهای بدون عکس

برای ترک خوردگی روح باغچه

من هستم با قلبی شکسته اما در حال تپيدن جدا ازهمه بودنها

همانطور که آسمان هست

  • Like 1
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...