رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

شهرسازي معماري نيست. شهرسازي عمران نيست. شهرسازي اقتصاد نيست. شهرسازي جامعه شناسي نيست. كه البته همه اين ها هست و چيزهاي ديگر هم هست.

ميوه يك درخت خاك و آب و نور نيست.

icon_gol.gif

لطفا درك خود را از شهرسازي بنويسيد.
icon_gol.gif

a063.gifa063.gifa063.gifa063.gifa063.gifa063.gifa063.gif

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 338
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ممنون بابت این تاپیک!!!من شهر رو به دید انسان میبینم که تو سیستم کلی داره و یه سری ساب سیستم که همهی اینها به هم در ارتباطند!شهرساز رو هم به دید یک پزشک میبینم!شهرسازه که بیماری رو تشخیص میده و نسخه اون رو که ممکنه طراحی فضای شهری تغییر ساختار شهری و ... باشه رو میده که اگه اشتباه باشه نسخش میتونه باعث تشدید بیماری و در نهایت مرگ شهر بشه!!!

لینک به دیدگاه
ممنون بابت این تاپیک!!!من شهر رو به دید انسان میبینم که تو سیستم کلی داره و یه سری ساب سیستم که همهی اینها به هم در ارتباطند!شهرساز رو هم به دید یک پزشک میبینم!شهرسازه که بیماری رو تشخیص میده و نسخه اون رو که ممکنه طراحی فضای شهری تغییر ساختار شهری و ... باشه رو میده که اگه اشتباه باشه نسخش میتونه باعث تشدید بیماری و در نهایت مرگ شهر بشه!!!

ميلاد جان عالي بود. مخصوصا مثال پزشك.

شهرسازاي ديگه نظر نميدن؟ يعني دركي از شهرسازي نداريد؟!!!!!!!!!!!!!!!!!:ws52:

لینک به دیدگاه
ميلاد جان عالي بود. مخصوصا مثال پزشك.

شهرسازاي ديگه نظر نميدن؟ يعني دركي از شهرسازي نداريد؟!!!!!!!!!!!!!!!!!

قربان تو!احتمالا تبلیغ نشده!!منم تو گشتی که تو تالار زدم تاپیکت رو یافتم!به مینا میگم تبلیغشس رو انجام بده!

لینک به دیدگاه

شهرسازی مثل یه پازلی هست که با کمک رشته های مختلف تکمیل میشه. عدم توجه به یه قسمت از اون باعث میشه پازل ناقص بمونه. تو تصمیم گیری و ارائه طرح واسه یه مسئله شهری باید همه جوانب اجتماعی، اقتصادی، معماری و ... توجه بشه و هر کدوم تو جای درست خودشون قرار بگیرن تا پازل کامل بشه.

لینک به دیدگاه

این نظری که من می نویسم مال خودم نیست تقریباً از استاد بختیار بهرامی (آخر استادیه دکتر بهرامی) گرفتم. اگه شهر رو همون بدن انسان در نظر بگیریم که یه مشکل اساسی داره با یه مثال پزشکی نقش شهرساز رو به خوبی می توان گفت:

امروزه در اکثر کشورها همه می دانیم که تخصص های زیادی در مورد اعضای مختلف بدن وجود داره. حال فرض می کنیم فردی کلیه شو پیوند می زنه، قبل از هر چیز تکنسین های اطاق عمل و متخصصین بیهوشی وارد عملیات می شوند. در مرحله بعد متخصص کلیه دست به کار می شود و کلیه را پیوند می زند ولی آیا کار پایان می پذیرد؟ البته که نه. آیا این عضو با سایر اعضا رابطهندارد؟ آیا یک متخصص مثانه نباید تاثیر تعویض کلیه را بر مثانه ها بررسی کند؟ آیا نباید یک متخصص اعصاب کنترل کند که تمام رگ ها پیوند خورده اند؟ و متخصصین دیگر که در این جریان حضور دارند. آخرش نوبت به کسانی می رسد که عمل را بخیه و در پایان متخصص زیبایی و پوست وارد عمل می شود. نکته ی جالب این جاست که جدیداً و در دهه اخیر رشته ای بنام مدیریت پزشکی بوجود آمده است که وظیفه اش کنترل عمل است. اینکه کدام متخصص چه موقع وارد عمل شود و رابطه ی بین متخصصین مختلف باشد کار این رشته است . به نظر می رسد که شهرسازی نیز در یک شهر چنین نقشی داشته باشد یعنی مدیریت متخصصین مختلف در مورد مطالعات شهری. مدیریت انجام یک کار منسجم در شهر باید به عهده ی یک نفر با دید شهرسازی باشد. اگه نظر زیاد جالب نیست اشکال از نحوه ی نوشتن بنده است چون استاد بهرامی خیلی زیباتر و فوق العادهتر این مفهوم رو رسوندن.

لینک به دیدگاه

من هنوز چیز زیادی از شهرسازی دستگیرم نشده اما خب تا الان فهمیدم که توی شهرسازی نمیشه قطعی چیزی رو رد یا تایید کرد.همه چیز نسبیه!چیزی که امروز در یک شهر مطلوبه ممکنه چند سال بعد ویا در یه شهر دیگه نامطلوب باشه.

و یه شهرساز هیچ وقت نتیجه ی کارش رو نمیبینه.

ایده آلی تو این رشته وجود نداره ،همه چیز فقط از اینی که هست می تونه بهتر بشه اما هیچ وقت به بهترین نمیشه رسید.

لینک به دیدگاه

به نظر من شهرساز و شهرسازی پلی برای رسیدن به مدینه ی فاضله انسانه

خیلی قبلتر از زمانی که ما زندگی میکنیم شهرسازی یه دانش نبوده....تجسمی از دنیای مطلوب بوده....اصلا مهم نیست که چقدر اون طرح ها عملی بودن....واسه من همین قشنگه که راهی بوده برای رسیدن به محیط ایده ال برای رسیدن به اتوپیای هرکس....اما با صنعتی شدن دنیا کم کم شهرسازی سعی کرد واقع نگر باشه....فقط به نیازهای عصر صنعتی توجه کنه....این شد که از اتوپیای خودش فاصله گرفت و بیشتر جنبه ی عملی پیدا کرد تا آرمانی

شما رو نمیدونم اما من شهرسازی آرمانی رو بیشتر دوست دارم....

لینک به دیدگاه

به نظر من وظیفه شهر ساز بازسازی تمدن است.وی می بایست شیوه غارتگرانه و مخرب زندگی شهری ترمیم کند و نوعی اثر بخشی خلق نماید.اوج هنر شهرساز در این است که همچون آرایشگری حرفه ای که بر روی هر تار موی مشتریش کار میکند و با ترکیب رنگ و فرم ، زیبایی و معنی و تعادل را بوجود می آورد از دل آشفته بازار شهر چنان محیطی زیبا و بانشاط همراه با حس خاطره انگیزی و تعلق برای شهروندان خلق نماید که ایشان خود را نه کاربر شهری بلکه جزیی از کل بدانند و فرهنگ شهرنشینی را به فرهنگ شهروندگرایی ارتقا بخشد.

لینک به دیدگاه
من هنوز چیز زیادی از شهرسازی دستگیرم نشده اما خب تا الان فهمیدم که توی شهرسازی نمیشه قطعی چیزی رو رد یا تایید کرد.همه چیز نسبیه!چیزی که امروز در یک شهر مطلوبه ممکنه چند سال بعد ویا در یه شهر دیگه نامطلوب باشه.

و یه شهرساز هیچ وقت نتیجه ی کارش رو نمیبینه.

ایده آلی تو این رشته وجود نداره ،همه چیز فقط از اینی که هست می تونه بهتر بشه اما هیچ وقت به بهترین نمیشه رسید.

كاملا موافقم

مدينه فاضله نداريم.

تنها ميتوان خوب يا بد بودن به نوع دفاع ما از طرح يا پروژه مون بستگي داره.

لینک به دیدگاه
به نظر من شهرساز و شهرسازی پلی برای رسیدن به مدینه ی فاضله انسانه

خیلی قبلتر از زمانی که ما زندگی میکنیم شهرسازی یه دانش نبوده....تجسمی از دنیای مطلوب بوده....اصلا مهم نیست که چقدر اون طرح ها عملی بودن....واسه من همین قشنگه که راهی بوده برای رسیدن به محیط ایده ال برای رسیدن به اتوپیای هرکس....اما با صنعتی شدن دنیا کم کم شهرسازی سعی کرد واقع نگر باشه....فقط به نیازهای عصر صنعتی توجه کنه....این شد که از اتوپیای خودش فاصله گرفت و بیشتر جنبه ی عملی پیدا کرد تا آرمانی

شما رو نمیدونم اما من شهرسازی آرمانی رو بیشتر دوست دارم....

شهرسازي دانش بوده اما يك رشته مستقل نبوده. هر عالمي بر اساس پايه علمي خود تفكراتي از شهر و شهرسازي را عنوان ميكرده است.

مدينه فاضله غالبا توسط فلاسفه بيان ميشده است.

انسان ذاتا آرمانگرا است.

لینک به دیدگاه
به نظر من وظیفه شهر ساز بازسازی تمدن است.وی می بایست شیوه غارتگرانه و مخرب زندگی شهری ترمیم کند و نوعی اثر بخشی خلق نماید.اوج هنر شهرساز در این است که همچون آرایشگری حرفه ای که بر روی هر تار موی مشتریش کار میکند و با ترکیب رنگ و فرم ، زیبایی و معنی و تعادل را بوجود می آورد از دل آشفته بازار شهر چنان محیطی زیبا و بانشاط همراه با حس خاطره انگیزی و تعلق برای شهروندان خلق نماید که ایشان خود را نه کاربر شهری بلکه جزیی از کل بدانند و فرهنگ شهرنشینی را به فرهنگ شهروندگرایی ارتقا بخشد.

عزيزم بايد توجه داشت كه علاوه بر زيبايي به كارايي و عملكردها و ساير مسائل حاكم بر شهر نيز مهم هستند.

شايد يكي از تفاوتهاي برنامه ريزي و طراحي شهري برسر همين مسئله است.

لینک به دیدگاه

چه تعريفاي قشنگي دادن بچه ها . :ws37: مال ميلاد رو كه خوندم خواستم نقل قول كنم كه خيلي قشنگه , اومدم تا آخر صفحه ديدم اينطوري بخوام پيش برم بايد همه رو نقل قول كنم !!! :ws3:

.

استادامون ميگن : شهرسازي اقيانوسي ست به عمق يك متر !

اما من از اين تعريف خوشم نمياد . يه جوريه .

به نظر من بهتره بگيم : شهرسازي يه رشته ي كليه كه به خاطر موضوعي كه داره مطالعه مي كنه (شهر) مجبوره كه از هر دري حرف بزنه و خيلي نمي تونه جزيي بشه اما دست آدم رو باز مي ذاره واسه جزيي شدن , يعني هركسي مي تونه به يه قسمتي علاقمند بشه و همون قسمتو تخصصي تر دنبال كنه .

خب اين هم مي تونه يه حسن باشه هم عيب . يعني بستگي به نظر دانشجو داره .

از نظر مني كه هيچ وقت يه سليقه ي متمركز نداشتم و اصولا به خيلي رشته ها علاقه داشتم (مديريت , وكالت , روانشناسي , علوم سياسي , نقاشي و طراحي , تاريخ و ... :ws52: ) اين رشته بهترين گزينه س براي تحصيل .ون هر چيزي كه مي خوام داره . :w16:

لینک به دیدگاه

شهرسازی علمی است که به بررسی همه ی تحولات اجتماعی،اقتصادی، سیاسی و فیزیکی یک شهر می پردازد و تلاش می کند که روابط موجود در یک شهررا در قالب نظامی هماهنگ، مدیریت و سازمان دهی کند و متخصص شهرسازی نیز کسی است که با مطالعه و بررسی روابط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی حاکم در شهر، برنامه ای بسامان و مطبوع برای یک شهر ارایه دهد. برنامه ای که تصویرگر سیمای شهر در آیندهاست.

لینک به دیدگاه
ممنون بابت این تاپیک!!!من شهر رو به دید انسان میبینم که تو سیستم کلی داره و یه سری ساب سیستم که همهی اینها به هم در ارتباطند!شهرساز رو هم به دید یک پزشک میبینم!شهرسازه که بیماری رو تشخیص میده و نسخه اون رو که ممکنه طراحی فضای شهری تغییر ساختار شهری و ... باشه رو میده که اگه اشتباه باشه نسخش میتونه باعث تشدید بیماری و در نهایت مرگ شهر بشه!!!

 

من دلم می خواد از دیدگاه خودم نظرات دیگر بچه های(البته نه بزرگواران) امجمن را نقد کنم از میلاد شروع می کنم می خوام بازم دیدگاههای من رو نقد کنید و نظرات خودتون رو بگید تا این بحث داغ تر بشه:

در نظر میلاد چند کلمه کلیدی وجود داره که من اونها رو با رنگ قرمز نشون می دم.

اینکه شهر رو به دید انسان نگاه می کنه به هر حال یه مدل رو برای شهر دارن در نظر می گیرن هر چند که این مدل کامل نیست ولی برای رسوندن پیام انتخاب یه مدل قابل درکتر کار بسیار ارزشمندی است.

اینکه شهر رو یه سیستم می بینه طرفداری از دیدگاه سیستم گرایی را نشان می دهد که تا حد زیادی این دیدگاه اینقدر مورد نقد قرار گرفته (در مورد شهر) که الان کمتر کسی این دیدگاه رو داره بهتره که کمتر نظرات اساتیدی را بگیم که آپدیت نمی شوند این دیدگاه دیگر کارایی خود را کم کم از دست داده ولی بازم می گم که همه چیز نسبی و خیلی جاها هنوز می تواند کاربرد داشته باشد. داشتن ساب سیستم نیز برای یک سیستم که بیش از دو جزء دارد کاملاً طبیعی است و در یک سیستم ساب سیستم ها با هم در ارتباطند که این ویژگی یک سیستم هستش.

میلاد شهرساز رو به یک پزشک تشبیه می کنه که من کاملاً مخالفم به نظر من این یه دیدگاه نخبه گرا و نه مشارکتی رو بین متخصصین مختلف اعم از روانشناسی ، جامعه شناسی و ... را می رسونه که مثل دوران مدرنیته شهرسازا به نظر خودشان کار می کردند.

اینکه شهرسازه که بیماری رو تشخیص میده همیشه درست نیست(خیلی اوقات درست نیست) ممکنه که یه جامعه شناس که نمی دونم اینجا پزشک محسوب میشه یا اونو تشخیص بده یا یه اقتصاددان یا ... و اینو همه می دونیم که خیلی از بیماری ها رو پزشک ها تشخیص نمی دهند بلکه خود بیمار تشخیص می ده بنابراین مردم عادی نیز می توانند که این مشکل را تشخیص دهند.

اینکه شهرساز یه نسخه رو می پیچه نیز درست نیز چون شهرسازی جدید دیگر به دنبال محصول نهایی نیست و در یک فرایند انجام می گیرد. بنابراین اگه یه جای کار مشکل دیده شود باید به اول فرایند بازگشت و مشکلات را تشخیص داد و حل نمود. بنابراین اگر شهرساز اشتباه کند بیماری شاید برای مدتی تشدید شود ولی به مرگ نخواهد انجامید (منظورم مرگ شهر به دلیل اشتباه یه شهرسازه).

من قصدم فقط نقد بوده و هست امیدوارم که دوستان نیز نظر من رو نقد کنند من واقعاً نظر میلاد رو به چالش کشوندم ولی تنها از روی حسن نیت و اینکه می خوام چیزی رو که فکر می کنم درسته رو باید بگم.

دوستان دیگه هم از جمله خودم باید منتظر انتقاد باشیم

با تشکر فراوان از دوستان و بخصوص میلاد عزیز

لینک به دیدگاه

شهرسازي معماري نيست. شهرسازي عمران نيست. شهرسازي اقتصاد نيست. شهرسازي جامعه شناسي نيست. كه البته همه اين ها هست و
چيزهاي ديگر هم هست.

 

ميوه يك درخت خاك و آب و نور نيست.

این نظر بسیار زیبا است که به زیبایی خیلی چیزها را می رساند (البته اگه درست بهش فکر بشه). در اینجا تا حد زیادی میان رشته ای بودن شهرسازی رو میشه دید که ترکیبی از چند رشته و علم مختلف است که با هیچکدام برابر نیست بلکه ترکیب آنهاست. زیباترین نکته ی اینجا و چیزهای دیگر هم هست می باشد که بیانگر این است که "یک کل(در اینجا شهرسازی) از جمع جبری اجزاء آن فراتر است" را می رساند بنابراین شهرسازی چیزی فراتر از اینهاست برای مثال هیدروژن و اکسیژن که اجزاء آب هستند وقتی با هم جمع می شوند یک محصول فراتر از هیدروژن و اکسیژن را می دهند. مثال خود شیخ هم بسیار زیباست :

ميوه ی يك درخت، خاك و آب و نور نيست.

بنابراین این یه نظر خیلی خوب در مورد شهرسازی هستش.

لینک به دیدگاه
من دلم می خواد از دیدگاه خودم نظرات دیگر بچه های(البته نه بزرگواران) امجمن را نقد کنم از میلاد شروع می کنم می خوام بازم دیدگاههای من رو نقد کنید و نظرات خودتون رو بگید تا این بحث داغ تر بشه:

در نظر میلاد چند کلمه کلیدی وجود داره که من اونها رو با رنگ قرمز نشون می دم.

اینکه شهر رو به دید انسان نگاه می کنه به هر حال یه مدل رو برای شهر دارن در نظر می گیرن هر چند که این مدل کامل نیست ولی برای رسوندن پیام انتخاب یه مدل قابل درکتر کار بسیار ارزشمندی است.

اینکه شهر رو یه سیستم می بینه طرفداری از دیدگاه سیستم گرایی را نشان می دهد که تا حد زیادی این دیدگاه اینقدر مورد نقد قرار گرفته (در مورد شهر) که الان کمتر کسی این دیدگاه رو داره بهتره که کمتر نظرات اساتیدی را بگیم که آپدیت نمی شوند این دیدگاه دیگر کارایی خود را کم کم از دست داده ولی بازم می گم که همه چیز نسبی و خیلی جاها هنوز می تواند کاربرد داشته باشد. داشتن ساب سیستم نیز برای یک سیستم که بیش از دو جزء دارد کاملاً طبیعی است و در یک سیستم ساب سیستم ها با هم در ارتباطند که این ویژگی یک سیستم هستش.

مرسی امید جان!!کار خیلی خوبی میکنی!و اما جوابیه!!

من به واقع خودم به این معتقدم که شهر حتما باید یک سیستم داشته باشه!!درسته که نظرات استادام تاثیر داشته روی حرفم ولی من این رو درک میکنم که شهر دارای یک سیستمه!مثال میزنم شهری مثل اصفهان دارای یک سری خطوط و محورهای بسیار تاثیر گذار!!اول کار فقط محور رودخونه بود بعد از اون محور چهارباغ اضافه شد و در کنار اون محور فضای میدان نقش جهان!از بالا که به شهر نگاه کنی درک میکنی که این محور ها و فضا ها طبق اصول کنار هم قرار گرفتند!این اصول نمیتونند درون سیستم نباشند!ریزتر که نگاه میکنی میبینی که مثلا محله درب امام و جویباره در امتداد یه محور فرعی در ارتباط با محور اصلی چهارباغ قرار گرفتند باز ریزتر که میشی میبینی تو محله جویباره میبینی مرکز محله از یه اصولی که تو کلان رعایت شده اینجا هم رعایت شده!اینم ساب سیستممون که با کلان هم در ارتباطه!البته وقتی هم که تو شهر حرکت میکنی میتونی این اصول رو تا حدودی درک کنی!

میلاد شهرساز رو به یک پزشک تشبیه می کنه که من کاملاً مخالفم به نظر من این یه دیدگاه نخبه گرا و نه مشارکتی رو بین متخصصین مختلف اعم از روانشناسی ، جامعه شناسی و ... را می رسونه که مثل دوران مدرنیته شهرسازا به نظر خودشان کار می کردند.

اینکه شهرسازه که بیماری رو تشخیص میده همیشه درست نیست(خیلی اوقات درست نیست) ممکنه که یه جامعه شناس که نمی دونم اینجا پزشک محسوب میشه یا اونو تشخیص بده یا یه اقتصاددان یا ... و اینو همه می دونیم که خیلی از بیماری ها رو پزشک ها تشخیص نمی دهند بلکه خود بیمار تشخیص می ده بنابراین مردم عادی نیز می توانند که این مشکل را تشخیص دهند.

اینکه شهرساز یه نسخه رو می پیچه نیز درست نیز چون شهرسازی جدید دیگر به دنبال محصول نهایی نیست و در یک فرایند انجام می گیرد. بنابراین اگه یه جای کار مشکل دیده شود باید به اول فرایند بازگشت و مشکلات را تشخیص داد و حل نمود. بنابراین اگر شهرساز اشتباه کند بیماری شاید برای مدتی تشدید شود ولی به مرگ نخواهد انجامید (منظورم مرگ شهر به دلیل اشتباه یه شهرسازه).

من مثال پزشک رو زدم چون به نظر خودم تو دید خرد یه پزشک تقریبا کار ما رو انجام میده!اما روی بدن انسان!

یک پزشک وقتی بیماری بش مراجعه میکنه یه چکاپ کلی میکنه و عکس و آزمایش و هرچه که لازم باشه میگیره پس از اون اگه نیاز باشه با افراد دیگه هم صحبت میکنه تا بتونه بهتر تصمیم بگیره اما در موارد عمومی خودش میتونه تصمصم بگیره چون از هر قسمت از بخش های بدن یک سری دانش هایی داره!(مثال شهری میزنم:در یک محدوده کوچک برای ایجاد فضای همسایگی شهرساز میتونه خودش بر اساس بررسی هاش طرح و برنامه بده!)اما اگر مورد خاص بشه مثلا تشخیص اولیه بیماری قلبه بیمار رو رجوع میده به متخصص قلب(برای طراحی یک فضای شهری رجوع داده میشه به متخصص طراح شهری)یک جاهایی هم بیماری خیلی حاد میشه و نیاز به مشاوره با چندتا دکتر و متخصص دیگست(تو شهر برای طراحی یک محله علاوه بر طراح به برنامه ریز و جامعه شناس محیط زیست ترافیک و... نیازه)

اینکه بعضی اوقات شهرساز بیماری رو تشخیص نمیده درسته!مثلا مردمی که تو محله زندگی میکنن میگن که این قسمت محله خیلی بدرد نخوره!!!!شهرساز میگیره حرف رو میره میبینه که مثلا به دلیل قرار گیری فضا در کنج و عدم روشنایی این قسمت امنیت و جاذبه کافی رو نداره(بیمار میره پیش پزشک و میگه مثلا فک میکنم سرما خوردم دکتر معاینه میکنه و بر اساس عارضه ها میگه شما آنفلانزا گرفتین)مردم بهتر میتونن بیماری شهر رو ببینن ولی به متخصص میگن و متخصص میگه این مشکلات هست باز متخصص بیشتر سوال میپرسه و ممکنه به این نتیجه برسه که افزایش روشنایی هم ممکنه کافی نباشه و باید یکار دیگه کردو...

در مورد نسخه پیچیدن هم یک شهرساز تشخیص میده که این قسمت از سیستم ما دچار عارضه شده و پیچ چرخ دنده شل شده!میگه بر میگردیم تو سیستم و پیچ رو سفت میکنیم مشکل برطرف میشه!

اما اگه اشتباه کنه و ایراد رو اشتباه بگبره در شرایط عادی میتونه باز برگرده و یک هزینه مضاعف رو تحمیل کنه و سیستم رو درست کنه اما اگه بجای پیچ خود چرخ دنده مشکل داشته باشه ممکنه فرصت بازگشت وجود نداشته باشه یا فرصت کم باشه ما نیاز فرصت زیاد!اما منم گفتم در شرایط خیلی حاد این اتفاق میفته!اما ممکنه شهر رو خیلی خسته کنه و برای بازگشت روحیه به زمان و هزینه فراوان نیاز باشه!

 

همه این ها رو گفتم ولی خوب مثال پزشک تنها برای انتقال نظر بود وگرنه میدونم به هیچ عنوان مثال جامع و شامل نیست!

من قصدم فقط نقد بوده و هست امیدوارم که دوستان نیز نظر من رو نقد کنند من واقعاً نظر میلاد رو به چالش کشوندم ولی تنها از روی حسن نیت و اینکه می خوام چیزی رو که فکر می کنم درسته رو باید بگم.

دوستان دیگه هم از جمله خودم باید منتظر انتقاد باشیم

با تشکر فراوان از دوستان و بخصوص میلاد عزیز

بسیار بسیر سپاسگزارم از اینکه نظرم رو به چالش کشیدی!خیلی خیلی خوشحال شدم!انتقاد بسیار راه گشا میتونه باشه!

منم از تو بخاطر انتقال نظرت و نقدت تشکر ویژه میکنم!

لینک به دیدگاه
شهرسازی مثل یه پازلی هست که با کمک رشته های مختلف تکمیل میشه. عدم توجه به یه قسمت از اون باعث میشه پازل ناقص بمونه. تو تصمیم گیری و ارائه طرح واسه یه مسئله شهری باید همه جوانب اجتماعی، اقتصادی، معماری و ... توجه بشه و هر کدوم تو جای درست خودشون قرار بگیرن تا پازل کامل بشه.

 

نظر محمد نظر جالبیه اینکه شهرسازی رشته ای میان رشته ای هستش رو میشه کاملاًتوی کارش خوند و اینکه این رشته ها باید کاملاً با همدیگر مچ باشند ولی باید توجه داشت که توی هر پروژه جای این پازل ها تغییر خواهد کرد و نقش یکی از این قطعات پازل ممکنه بیشتر یا کمتر باشه بسته به هدف و مکان و زمان و ... . بنابراین توی هر پروژه ی شهرسازی اندازه ی قطعات پازل متفوت است و برخی بسیار پررنگ تر و بزرگتر و برخی نیز در جایگاه خود هر چند کوچک هستند ولی برای تکمیل پازل لازم و ضروری هستد.(البته نمی گم که محمد چنین نظری نداره بلکه جمله یا منظور جمله رو کامل کردم).

لینک به دیدگاه
این نظری که من می نویسم مال خودم نیست تقریباً از استاد بختیار بهرامی (آخر استادیه دکتر بهرامی) گرفتم. اگه شهر رو همون بدن انسان در نظر بگیریم که یه مشکل اساسی داره با یه مثال پزشکی نقش شهرساز رو به خوبی می توان گفت:

امروزه در اکثر کشورها همه می دانیم که تخصص های زیادی در مورد اعضای مختلف بدن وجود داره. حال فرض می کنیم فردی کلیه شو پیوند می زنه، قبل از هر چیز تکنسین های اطاق عمل و متخصصین بیهوشی وارد عملیات می شوند. در مرحله بعد متخصص کلیه دست به کار می شود و کلیه را پیوند می زند ولی آیا کار پایان می پذیرد؟ البته که نه. آیا این عضو با سایر اعضا رابطهندارد؟ آیا یک متخصص مثانه نباید تاثیر تعویض کلیه را بر مثانه ها بررسی کند؟ آیا نباید یک متخصص اعصاب کنترل کند که تمام رگ ها پیوند خورده اند؟ و متخصصین دیگر که در این جریان حضور دارند. آخرش نوبت به کسانی می رسد که عمل را بخیه و در پایان متخصص زیبایی و پوست وارد عمل می شود. نکته ی جالب این جاست که جدیداً و در دهه اخیر رشته ای بنام مدیریت پزشکی بوجود آمده است که وظیفه اش کنترل عمل است. اینکه کدام متخصص چه موقع وارد عمل شود و رابطه ی بین متخصصین مختلف باشد کار این رشته است . به نظر می رسد که شهرسازی نیز در یک شهر چنین نقشی داشته باشد یعنی مدیریت متخصصین مختلف در مورد مطالعات شهری. مدیریت انجام یک کار منسجم در شهر باید به عهده ی یک نفر با دید شهرسازی باشد. اگه نظر زیاد جالب نیست اشکال از نحوه ی نوشتن بنده است چون استاد بهرامی خیلی زیباتر و فوق العادهتر این مفهوم رو رسوندن.

امیدجان تو هم تقریبا نظر من رو گفتی ولی خیلی کاملتر تونستی منتقلش کنی!

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...