mani24 29665 ارسال شده در 8 تیر، 2013 سیگارم را آتش می زنم ، و بجای لبانت ، با تمام وجود ، به آن پک می زنم ! وقتی تمام شد ، با نیم چرخشی ملایم اتاقت را ترک می کنم ! . . . . . . . کاش می دانستی ، آن دورها ، هوا سرد است ! و برف پیری ، همه جا را سفید پوش کرده است . کاش می دانستی ! هر خبری هست ، همینجاست ، هم اکنون ، اینجا ، .......... ولی دیگر نیست ! .......... ولی دیگر....... ! 7
sweetest 4756 ارسال شده در 17 تیر، 2013 وقتی گونه ام را بوسیدی نگران رد رژ لبت نباش… زود با انگشت هایت روی رد بوسه ات نکش… بگذار ردت بماند …... 6
- Nahal - 47858 ارسال شده در 18 تیر، 2013 ما خانه نداریم ماشین نداریم ما کنج دنج هیچ جایی را نداریم اما تمام جزیرههای کوچک این شهر را برای یک بوسه کشف کردهایم منیره حسینی 10
- Nahal - 47858 ارسال شده در 19 تیر، 2013 قصه ی چشم من با لب تو قصه ی پولک ماهی هاست , زیر آفتاب ظهر بوسه ندارد , تماشا دارد فقط . شهریار بهروز 7
- Nahal - 47858 ارسال شده در 19 تیر، 2013 تنهایی هر شب , می نشینم روبه روی ماه و بوسه های نداده ات را حساب می کنم .. کاش می توانستم حسابت را برسم .. بهمن فاطمی 6
!BARAN 4887 ارسال شده در 19 تیر، 2013 عکسی تاریخی که در ۲۶ جولای ۱۹۶۷ توسط “روکو مورابیتو” گرفته شد، بعدها و در سال ۱۹۶۸، جایزه معتبر پلیتزر را به عکاسش پیشکش کرد. عکسی ماندگار که به “بوسه زندگی” معروف شد، بازتابی گسترده در دنیا داشت. راندال شامپیون، که یک سیم چین بود، با لمس سیم برق فشار قوی، بیهوش در میان زمین و آسمان معلق مانده بود. در این حال، همکارش، تامسون به سرعت خود را به او رساند و تنفس دهان به دهان را آغاز کرد. او این کار را آن قدر ادامه داد تا تنفس راندال بازگشت و او جانی دوباره گرفت. شاید اگر آن روز تامسون کمی دیرتر خود را به همکارش می رساند، او دیگر به زندگی باز نمی گشت. به همین دلیل این عکس به “بوسه زندگی” معروف شد. منبع:سیمرغ 7
!BARAN 4887 ارسال شده در 26 تیر، 2013 شعبده نیست اصلن دست من نیست چال که می افتد گونه اَت بوسه خودش بروز می کند. (اعترافات مترسک فراری ) - شهریار بهروز 5
!BARAN 4887 ارسال شده در 26 تیر، 2013 از صورتت نقاشی كشیده ام همانطور كه دلم میخواست باشی حالا چشمهایت فقط مرا میبیند و لبخند همیشگیت لحظه های نبودنت را میپوشاند فقط مانده ام هوس بوسیدنت را چه كنم؟ 7
Mina Yousefi 24161 ارسال شده در 26 تیر، 2013 تلختـــــــرین جملـــــــه : دوستت دارم اما... شیرین تـــــــرین جملـــــــه : ...اما دوستت دارم به همین راحتی جابه جایی كلمات زندگـــــــی را دگرگـــــــون میكنـــــــد.....! 7
!BARAN 4887 ارسال شده در 18 مرداد، 2013 هـیـچ چـیـزی بـا چـشـمان بـسـتـه قـشـنـگ نـیـسـت جز " بـوسـه "... 3
sam arch 55879 ارسال شده در 18 مرداد، 2013 من به گونه های سُرخت مَحرم نیستم... بسم الله... صیغه ی نکاح بخوان...تا ابد... تا ابد این گونه ها... سرخی شان با دیدن من باشد... . . . یک بوسه ی کوچک و این همه داستان! 8
- Nahal - 47858 ارسال شده در 24 مرداد، 2013 چگونه فراموش کنم که جوانی من چطور سرد و خاموش گذشت؟ چگونه زندگی روزمره جای همه چیز را گرفت . و عمرم مثل دعای یکشنبه ی کلیسا، یکنواخت و خسته کننده سپری شد؟ چه راهها دوشادوش آنکس رفتم که اصلا دوستش نداشتم ، و چه بارها دلم هوای آنکس کرد که دوستش داشتم. حالا دیگر راز فراموشکاری را از همه ی فراموشکاران بهتر آموخته ام . دیگر به گذشت زمان اعتنایی نمی کنم، اما آن بوسه های نگرفته و نداده ، آن نگاههای نکرده و ندیده را که به من باز خواهد داد؟ آنا آخماتووا 8
*mishi* 11920 مالک ارسال شده در 28 مرداد، 2013 هر روز که می آمدی و بوســـه ای می دادی، من آن را گــِــره ای می کردم بین نخ های کاموا حال که شـــال گردنی قرمز با هزاران هزار گره برای تو بافتـــــه ام نیستی … به خودم دلـــــداری می دهم … برایش کـــوتاه بود؛ خوب شد که رفت …!!! 5
sam arch 55879 ارسال شده در 4 مهر، 2013 مرا منع کردی از بوسه به دستانت! گفتی تلخ ست که بعد از سال ها...حالا آمدی؟! گفتم شیرینی دیدارت را تلخ نکن... گفت...تو عمری مرا در تلخی لحظه ها رها کردی...طاقت یک لحظه تلخی را نداری؟! 3
sam arch 55879 ارسال شده در 16 آذر، 2013 بوسه بر هوایت می زنم! تا دست و پاگیر نشود قانون عرف! چه شیرین ست دور زدن این قانون! 1
mani24 29665 ارسال شده در 21 آذر، 2013 بوسه ای میزنم بر اب بر باد بر قاصدک تا هر کدامشان به تو رسید بوسه ام را به تو تقدیم کنند
mani24 29665 ارسال شده در 21 آذر، 2013 من پری کوچکی غمگینی را می شناسم که در اقیانوسی مسکن دارد و دلش را در یک نی لبک چوبین می نوازد آرام،آرام پری کوچک غمگینی که شب از یک بوسه می میرد و سحرگاه از یک بوسه به دنیا خواهد آمد... (فروغ)
mani24 29665 ارسال شده در 21 آذر، 2013 آه، اکنون دیریست که فرو ریخته در من، گویی، تیره آواری از ابر گران چو می آمیزم، با بوسه ی تو روی لب هایم، می پندارم می سپارد جان عطری گذران...
- Nahal - 47858 ارسال شده در 3 دی، 2013 پنجـــــره بین ِ من و توست مرا بـــوسه بزن بوسه از آن طرفِ شیشه حلال است عزیز! «صادق فغانی» 1
ارسال های توصیه شده