رفتن به مطلب

شعرهای لعنتی ...!


خاله

ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 353
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

  • 2 هفته بعد...

من از روزهای مکروه

از روزهای مستحب

از شبهای حرام می آیم

من حاصل هم آغوشی باد و آتشم

حاصل یک معاشقه

یک وسوسه برای گناه

یا شاید

خلوتی دلخواه

پرم از عصیان

عاصی از هرچه غیر تو

یاغیم

پر از طغیان.

من از تبار بیکسان جهانم

  • Like 5
لینک به دیدگاه

گاهی صداهایی می‌شنوم

مثل صدای باد، مثل صدای خاک

گاهی هم با من حرف می‌زنند... و

 

یکی با روپوش سفید می‌گوید :

اینجا همه همین را می‌گویند !

  • Like 8
لینک به دیدگاه

من اگر دفتر نفرین شده ی اندوهم

اگر از نسل گلی هرزه به روی کوهم

اگر از کل جهان وارث یک احساسم

تو همان آدمک چوبی پیمان شکنی که فقط لایق آتش زدنی

  • Like 4
لینک به دیدگاه

نیامدنش را باور نمی کنم

غیر ممکن است

او نیامده باشد

حتما، حالا

زیر باران مانده است

و نا امید و خسته

در خیابان ها قدم می زند

من به باز بودن درها...

مشکوکم..

  • Like 6
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...