*mishi* 11920 ارسال شده در 3 خرداد، 2012 دیگر هیچ زمینی را به امید مترسک به زیر کشت نخواهم برد، چرا كه من ديده ام يك آسمان كلاغ، رقص باران را، در كلاه مترسك به ريشخند گرفته اند 8
sweetest 4756 ارسال شده در 7 خرداد، 2012 بعضـے ها خود را یکـرنگ مے پنــدارند آرے بہ راسـتے یک رنـگند اما سـپـــیـــد کافیســت یکــبار با منشــورِ گذرِ زمـان دیدشـان تا فهمــید همہ رنـــگهاےعالم را بلــدند 8
*Polaris* 19606 ارسال شده در 31 خرداد، 2012 روزگار لعنتی هــر سازی که زدی رقصیدم بی انصاف یکبار هم تو به ساز من برقص ببیـــن دلم چه " شـــوری " میزند ...! 8
*mishi* 11920 ارسال شده در 12 تیر، 2012 خاطرات را بايد سطل سطل از چاه ِ زندگی بیرون کشید... ! خاطرات نه سر دارند و نه ته... بی هوا می آیند تا خفه ات کنند...! میرسند... گاهی وسط ِ یک فکر... گاهی وسط ِ یک خیابان... سردت می کنند.. داغت میکنند.. رگ ِ خوابت را بلدند.. زمینت می زنند.. خاطرات تمام نمی شوند.. می کنند ...! 8
- Nahal - 47858 ارسال شده در 14 تیر، 2012 دست روی دلم میگذارم، یخ میکند. کی مردم؟ صدایم در نمیآید چشمهایم اگر باز بود حرفهایم را نگاه به نگاه میخواندی؟ سردم است پارچه را روی سرم بکش فاتحهای بخوان و برو مینا رضایی فرخ 8
sam arch 55879 ارسال شده در 14 تیر، 2012 این که پیدا کنم... حس تنفر را در بین واژه ها.. آرزویی است محال... لعنت کردن نیامده است... به قامت واژه هایم... شاید.... قسمت این بوده.... که من هم این گوشه... در صف قسمت این حس و واژه.. جا بمانم... 7
*mishi* 11920 ارسال شده در 24 تیر، 2012 عشق یعنی حساب بانکی ِ پـُر فقر را با نزول بلعیدن عشق یعنی سیبیل حاج آقا روی لبهات وقت بوسیدن 8
sweetest 4756 ارسال شده در 25 تیر، 2012 قُل قُل كه ميزند گاهي احساسات ِ درونم ، دلم يك هواي بارانـي ميخواهد . تا يك چاي دارچيني دَم كنم و حالي به حال خودم بدهم ! تا رهـا كنم خودم را ، ذهنم را حتي . . . از اين دوست داشتن هايي كه گاهي پوچ تر از هر خيال خامي است. . . گاهي كه قُل قُل ميزند احساسات ِ درونم ...! 7
*mishi* 11920 ارسال شده در 8 مرداد، 2012 ” سـرد اسـت و مـن تـنهایـم “ چـه جمـلـه ای ! پــــُر از کـلیـشه … پـــُـر از تـهـوع … جـای ِ گـرمی نـشستـه ای و می خـوانـی : ” ســرد اسـت “… یـخ نمـی کنـی … حـس نـمی کنـی … کـه مـن بـرای ِ نـوشتـن ِ همیـن دو کلمـه چـه سرمایـی را گـذرانـدم … 4
*mishi* 11920 ارسال شده در 8 مرداد، 2012 لعنت به این قرصها که فراموش کرده اند خــــــــــواب آورند نــــه یــــــــــــاد آور...! 3
sam arch 55879 ارسال شده در 8 مرداد، 2012 دخترک آرام است.... ایستاده...تکیه بر تکیه ی دیوار زده... جوانکی رد می شود از خیال او... طعنه ای می زند با زبان..می خندد و می رود... دخترک....چیزی نمی گوید.... هر آنکه بود از انسان در اطرافش.... حرفی پَرت کردند به شخصیت پسرک... . . نزدیک او شدم.... با زبان اشاره به من گفت سلام... و من خندیدم...با اشاره به او گفتم سلام.... 9
sweetest 4756 ارسال شده در 9 مرداد، 2012 نشانی تو بغض همه ی سنگــ ها و یکــ دل سیر گریه کردن ابرهاستــ! و سرخی نشکفته یکــ خاکــ! پریدن اولین سهره ی بیدار! و دستخطی ساده و پریده رنگــ از نامه ای که هیچگاه به مقصد نرسید!! راستی نشانی تو کجاستــ ؟؟!! 7
- Nahal - 47858 ارسال شده در 10 مرداد، 2012 مـغـزم از درد تـا مـرز انـفـجـار پـیـش مـے روَد ،یـادَت کـه عـود مـے کـنـد . . فـکـر مـے کـردی روزے ، مـایـه ے دردسـرم بـاشـے ؟ ( آذیـ ـن بـیـگـدلـے ) 9
sam arch 55879 ارسال شده در 14 مرداد، 2012 دِق و دلی واژه ها را خوردم... با لیوانِ آبِ گذشت.... گاهی باید گذشت از بدیِ دیگران... تا خار نرود به پای ذهنِ خسته ات... 9
sweetest 4756 ارسال شده در 14 مرداد، 2012 پنج انگشتـــــــــ دارم که از خـــــــودم به تــــــــو وابسته ترند نیستی ببینی که چه اعتصاب سردی از نبودنت کرده اند!! 6
*mishi* 11920 ارسال شده در 15 مرداد، 2012 من رفتـم ... و تو فقط گفتی : برو به ........... ! مدت هاست که بی تابم بی تاب بازگشت و کلام آخرت راستی ... " به سلامت " بود یا " به جهنم " 6
*Polaris* 19606 ارسال شده در 15 مرداد، 2012 تـــو ، چـه می فهمی حــال و روز کسی را که دیگر هــــیـــــچ نگاهی دلــش را نمی لرزانـد ...! 8
*mishi* 11920 ارسال شده در 16 مرداد، 2012 احســـــاس است... مزرعـــه کـه نیست، هـــی شخمش میـــزنی لعنتـــــی! 7
zahra22 19501 ارسال شده در 20 مرداد، 2012 بعضي آدم ها عجيب اند و کمي هم نجيب ! آن کمي آنقدر در تو اثر مي گذارد که خر مي شوي !!! و لجن بودنشان را نمي بيني ... و دلت باز هم با تمام بدي هاي شده در حقت برايشان مي سوزد ...! 4
ارسال های توصیه شده