spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اسفند، ۱۳۹۲ اخرین کتابی که خواندم جوناتان مرغ دریایی بود که فک کنم بیشتر علاقمندان دنیای کتاب باهاش اشنایی داشته باشند این بار با ترجمه ای متفاوت و به صورت ایبوک خوندم ریچارد باخ جاناتان را در سال ۱۹۷۰ نوشت، داستان مرغ دریایی ای که نمی خواهد مثل بقیه مرغان دریایی زندگی کند، می خواهد تندتر و بالاتر پرواز کند. اما همنوعانش تغییر را دوست ندارند و او را از جمع خود می رانند. اما به راستی، جاناتان تنها مانده است یا مرغانی که او را راندند؟ سرگذشت این مرغ دریایی بلند پرواز، نزدیک چهل سال است که میلیون ها نفر را محسور خود کرده است. جاناتان، مرغ دریایی ، کتابی است سرشار از امید. داستان پرواز و رهایی. داستان چگونه پریدن و چگونه دل کندن ، داستان رها کردن و شکستن تمام عادات. یک داستان نمادین که میشود از آن اوج گرفتن را آموخت. اینکه هرگز نباید مایوس شد و دست از تلاش کشید. نویسنده ی این کتاب، ریچارد باخ، خلبانی است که تا کنون سه کتاب درباره ی پرواز نوشته است و جوناتان مرغ دریایی یکی از زیباترین این سه کتاب است! در این اثر بسیار ساده اما ارزشمند ، یک مرغ دریایی به نام جاناتان بر خلاف مرغان دریایی دیگر که پرواز و زندگی را فقط در به دست آوردن غذا در کنار ساحل (قانع بودن به حداقل آنچه می توان داشت) خلاصه کرده اند، دوست دارد شوق پرواز را تجربه کند ،دوست دارد لذت پرواز را تجربه کند و سرعت را. پرواز همان قابلیتی است که در ذات بال های جاناتان است. پرواز در ارتفاع اندک آن هیجان آموختن درون جاناتان را فروکش نمی کند او با تمام قدرت بال هایش فرصت می دهد ،تمام رسم های پرندگان را می شکند برای اینکه به تجربه نو برسد و هر چند این امر به طرد شدنش منجر می شود اما باز خسته نمی شود حتی تنهایی نیز بر او چیره نمی شود او به سرعت پرواز میکند و با موج ها زوز آزمایی و در قبال آن به لذت ماهی های عمق دریا می رسد هر چند سخت. آنقدر به تلاش می پرردازد که یک روز بلاخره پرده از رازی میگشاید. چشم هایش آن زیبایی را که دیگر مرغان نمی بینند می بیند. این بار یک پله بالاتر صعود میکند. حالا خوشحال است که آنقدر به درجه بالای نگاه رسیده که می تواند استادی داشته باشد برای شناختن زیباترین ها و وارث دانش و نگاهی عظیم بودن. حالا او یک مرغ دریایی کامل است. حالا وقت آن رسیده حتی اگر شده بتواند یک مرغ دریایی را به خویشتنش باز شناساند کار بزرگی است. و جاناتان نیز چون استاد خویش روزی آنقدر درخشان و نورانی میشود که دیگر دیده نمی شود اما همچنان جاناتان ها ادامه دارد. 12 لینک به دیدگاه
.Yaprak 15748 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اسفند، ۱۳۹۲ امروز خوندمش ! من گنجشک نیستم مصطفی مستور "وقتی نمیتوانی قواعد بازی را تغییر دهی ،پس خفه شو و بازی کن " سعی کرده ام خم شوم روی خودم تا نیمی از خودم را پاک کنم اما نتوانسته ام. بعضی ها همه ی خودشان را پاک میکنند و می روند. لابد میتوانند. من نمیتوانم ... 8 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 20 اسفند، ۱۳۹۲ کتاب شرم نوشتن نوشته روبرتو بولانیو مجموعه شش داستان کوتاه از نویسنده وشاعر عصیانگر امریکای لاتین یکی از بهترین کتابهایی که میشه خوند! 6 لینک به دیدگاه
کهربا 18089 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اسفند، ۱۳۹۲ من دنبال لینک دانلود این کتاب هستم اگر کسی از دوستان نسخه پی دی اف ش رو داره لطفا برام بذاره سیاست اطاعت.رساله ای درباره بردگی اختیاری اتین دولابوئتی ترجمه علی معنوی نشر نی تشکر 5 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اسفند، ۱۳۹۲ کتاب سفر به بیست و دو سالگی نوشته فریدون تنکابنی زوم کردن نویسنده در یک داستان کوتاه به مسئله شناخت و باور هویت وجودی از منظر سن و سال مخصوصا در پسران جالب بود شعرهای فریدون تنکابنی و داستان های کوتاهش فوق العاده جالبند 3 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اسفند، ۱۳۹۲ اخرین کتابی که خواندم جوناتان مرغ دریایی بود که فک کنم بیشتر علاقمندان دنیای کتاب باهاش اشنایی داشته باشنداین بار با ترجمه ای متفاوت و به صورت ایبوک خوندم ریچارد باخ جاناتان را در سال ۱۹۷۰ نوشت، داستان مرغ دریایی ای که نمی خواهد مثل بقیه مرغان دریایی زندگی کند، می خواهد تندتر و بالاتر پرواز کند. اما همنوعانش تغییر را دوست ندارند و او را از جمع خود می رانند. اما به راستی، جاناتان تنها مانده است یا مرغانی که او را راندند؟ سرگذشت این مرغ دریایی بلند پرواز، نزدیک چهل سال است که میلیون ها نفر را محسور خود کرده است. جاناتان، مرغ دریایی ، کتابی است سرشار از امید. داستان پرواز و رهایی. داستان چگونه پریدن و چگونه دل کندن ، داستان رها کردن و شکستن تمام عادات. یک داستان نمادین که میشود از آن اوج گرفتن را آموخت. اینکه هرگز نباید مایوس شد و دست از تلاش کشید. نویسنده ی این کتاب، ریچارد باخ، خلبانی است که تا کنون سه کتاب درباره ی پرواز نوشته است و جوناتان مرغ دریایی یکی از زیباترین این سه کتاب است! در این اثر بسیار ساده اما ارزشمند ، یک مرغ دریایی به نام جاناتان بر خلاف مرغان دریایی دیگر که پرواز و زندگی را فقط در به دست آوردن غذا در کنار ساحل (قانع بودن به حداقل آنچه می توان داشت) خلاصه کرده اند، دوست دارد شوق پرواز را تجربه کند ،دوست دارد لذت پرواز را تجربه کند و سرعت را. پرواز همان قابلیتی است که در ذات بال های جاناتان است. پرواز در ارتفاع اندک آن هیجان آموختن درون جاناتان را فروکش نمی کند او با تمام قدرت بال هایش فرصت می دهد ،تمام رسم های پرندگان را می شکند برای اینکه به تجربه نو برسد و هر چند این امر به طرد شدنش منجر می شود اما باز خسته نمی شود حتی تنهایی نیز بر او چیره نمی شود او به سرعت پرواز میکند و با موج ها زوز آزمایی و در قبال آن به لذت ماهی های عمق دریا می رسد هر چند سخت. آنقدر به تلاش می پرردازد که یک روز بلاخره پرده از رازی میگشاید. چشم هایش آن زیبایی را که دیگر مرغان نمی بینند می بیند. این بار یک پله بالاتر صعود میکند. حالا خوشحال است که آنقدر به درجه بالای نگاه رسیده که می تواند استادی داشته باشد برای شناختن زیباترین ها و وارث دانش و نگاهی عظیم بودن. حالا او یک مرغ دریایی کامل است. حالا وقت آن رسیده حتی اگر شده بتواند یک مرغ دریایی را به خویشتنش باز شناساند کار بزرگی است. و جاناتان نیز چون استاد خویش روزی آنقدر درخشان و نورانی میشود که دیگر دیده نمی شود اما همچنان جاناتان ها ادامه دارد. من از 13، 14 سالگی که این کتابو با اسم پرنده ای به نام آذرباد از انباری خونه دخترخالم پیدا کردم و هیچ وقتم پسش ندادم() محسورش شدم یکی از دو کتاب برتر تا امروزِ عمر من آذرباده:aghosh: 5 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اسفند، ۱۳۹۲ من دنبال لینک دانلود این کتاب هستم اگر کسی از دوستان نسخه پی دی اف ش رو داره لطفا برام بذاره سیاست اطاعت.رساله ای درباره بردگی اختیاری اتین دولابوئتی ترجمه علی معنوی نشر نی تشکر بفرما مژگان جان کتابهای خطرناک میخونی! برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اسفند، ۱۳۹۲ منم الان دنبال یک کتابی هستم که مطمئنا قبلا نسخه pdf اش بوده و الان نیست کتاب تنهایی نوشته یاشار کمال نویسنده شهیر ترکیه اخرش مجبور میشم برم زبان اصلیشو بخونم! 5 لینک به دیدگاه
کهربا 18089 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اسفند، ۱۳۹۲ بفرما مژگان جانکتابهای خطرناک میخونی! برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام یک دنیا سپاس یه استاد جامعه شناسی خوندنش رو بهم توصیه کرد منم که حرف اساتید رو زمین نمیندازم 6 لینک به دیدگاه
Shiva-M 8295 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 اسفند، ۱۳۹۲ [TABLE=width: 95%] [TR] [TD][/TD] [TD][/TD] [/TR] [/TABLE] فمنيسم: راه يا بيراه؟ نويسنده:دايان پاسنو مترجم:محمدرضا مجيدي [TABLE] [/TABLE] معرفي كتاب: نویسنده كه مدتها در متن تحولات فرهنگي اجتماعي مربوط به زنان جامعهي غربي خود بوده در اين كتاب به استناد آموزههاي موجود در انجيل و مشاهدات شخصي، با نگاهي منتقدانه نكاتي را دربارهي مخالفت با جنبش فمنيسم در اين جوامع بازگو كرده است. گفتني است اين جنبش بيشتر زاييدهي شوق و گرايش زنان براي جبران ستمهايي است كه در آن زنان به عنوان جنس دوم و موجوداتي تحقير شده قلمداد شده و اغلب، شخصيت و منزلتي برابر با مردان نداشتهاند. خوشم نیومد از کتاب، انقدر نویسنده دارای تفکرات افراطی مسیحی هست که رو تحلیل ها و نتیجه گیریاش خیلی تاثیر گذاشته 9 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 اسفند، ۱۳۹۲ بالاخره بعد از مدت ها سه شنبه ها با موری رو تموم کردم:icon_pf (34): کتابیه بسیار جالب هروقت میخوندمش،حس میکردم کلی انرژی به سمتم فرستاده میشه تو غالب داستان،خیلی حرفا واسه گفتن داره بعید میدونم کسی از خوندنش پشیمون بشه نثر روونی داره و به شدت آدم رو جذب میکنه منتهی پیشنهاد میکنم اگر میتونید،کتاش رو تهیه کنید پی دی افش اذیت میکنه برا من البته:) 8 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۹۲ اخرین کتابی که خواندم مجموعه حکایات عبید زاکانی بود که از فایل پیوست میتونید دریافتش کنید چهارتا کتاب رو دارم همزمان میخونم هرچهارتاشون فوق العاده هستند تموم شدند درموردشون مینویسم. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 10 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۹۲ در حال خوندن کتاب روبوسی با عزرائیل نوشته کاظم عابدینی مطلق هستم کتاب جالبیه درباره فلسفه مرگ هست به صورت نوشته های کوتاه و جملات کوتاهه و خیلی جالبه پیشنهاد میکنم مطالعه کنید یکی از جملاتش رو براتون مینویسم : فقط نفس کشیدن نباید این اطمینان را در ما بوجود بیاورد که زنده ایم لازم است هر از چندی سیلی محکمی بر گوش خود بنوازیم تا واقعا زندگی را حس کنیم 8 لینک به دیدگاه
z.f 66 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۹۲ اخرین کتابی ک خوندم صدسال تنهایی گابریل گارسیامارکز بود 9 لینک به دیدگاه
ll3arg 643 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 اسفند، ۱۳۹۲ آخرین کتابی که من خوندم جنایت و مکافات بود . چن وقت پیش یه آهنگی شنیدم از "آکولاد باند" بنام راسکولنیکف ( ساز دهنی ِ عالیی داره توش) که هر وقت گوش میکردم دوس داشتم کتابشم بخونم که بالاخره خوندم و خیلی هم خوب بود فعلن هم جای خالی سلوچ رو میخونم 9 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۹۲ اخرین کتابی که خواندم کتاب جنس ضعیف یا گزارشی از وضعیت زنان در جهان نوشته اوریانا فالاچی روزنامه نگار،منتقد و از سردمداران فمینیسم در جهان با ترجمه یغما گلرویی بود کتابی که میتونه تا مدتها خواننده رو مبهوت خودش بکنه حتی اگر فالاچی اندیشه های خودش رو در این کتاب تاثیر داده باشه واقعا گزارش سفرش به شش منطقه در اسیا و روایتش از زندگی بیش از نیمی از مردم جهان بسیار تکان دهنده و تاثیرگذار هست کتاب جنس ضعیف کتابیه که هرکس حداقل یکبار باید اونو بخونه! از اینجا میتونید فایل کتاب رو دانلود کنید: برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام اینم خلاصه ای از ماوقع روی داده در کتاب هست : برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام اینم گوشه هایی از متن کتاب(جای جای کتاب ارزش نوشتن و دوباره خوندن رو داشت) تابستون بود … مدیر روزنامه ازم پرسید:« حاضری یه سفر به دور دنیا بری و از چند تا کشور شرقی گزارش بگیری؟» گفتم: «آره … اما درباره چی باید گزارش بنویسم؟»«درباره وضعیت زنان اون جا…»همیشه سعی میکردم تا اون جا که میشه درباره زنا و چیزایی که به اونا مربوطه، چیزی ننویسم. نمیدونم چرا از این کار ناراحت میشدم و کل ماجرابه نظرم مسخره میاومد. آخه مگه زنا از یه نژاد دیگهان، یا از یک سیاره دیگه اومدن که باید جداگونه و تو بخش خاصی از روزنامه دربارهشون مطلب نوشت؟ مثل بخش ورزشی، یا سیاسی، یا هواشناسی؟ دختر یکی از دوستام واسه شام دعوتم کرده بود و وسط غذا خوردن یهو بغضش ترکید و تو گریه بهم گفت که آدم خیلی بدبختیه! « خیلی احمقی! من واسه داشتن همین چزای مزخرف ناراحتم! تو فکر میکنی اگه یه زن بتونه شغلی که اغلب مال مرداس رو داشته باشه، یا حتا رییسجمهور بشه، خوشبخته؟ … آخ! خدا! چهقدر دلم میخواست تو کشوری به دنیا اموده بودم که به زن محل سگ هم نمیذارن … تمام ما زنا آدمای بیخاصیتی هستیم!» حرفای اون شب دختر دوستم نگرانم کرد. مثل یه آدم که ندونه گوش داره، چون صبح که بیدار میشه، گوشاش سر جای قبلیان، اما یه روز که گوش درد میگیره و گوشاش یادش میافتن … منم یهو این رو فهمیدم که مشکلای مردا یه چیزایی مثل نژاد، یا پول و وشغل برمیگرده اما مشکلای زنا دور یه موضوع میگرده: زن به دنیا اومدن! اینها بریدههایی از قسمت ابتدایی کتاب «جنس ضعیف»،نوشته اوریانا فالاچی بود. اوریانا فالاچی در سال ۱۹۶۲، با سفر به کشورهای پاکستان، هند، سنگاپور و ژاپن، مشاهدات مستقیمش را درباره وضعیت زنان در کتابی گردآوری کرد. نگاهی به كتاب جنس ضعیف اثر اوریانا فالاچی زمانی كتاب دكتر نوال السعداوی را در مورد «تجربههای بیگانه با واقعیت» زن بودن- در بخشی از جوامع انسانی مد نظر او- میخواندم. در جایجای كتاب به این استدلال در خصوص ضرورت شكلگیری نهضتی برای دفاع از حقوق از دست رفته زنان برخوردم كه: «بردهها در طول تاریخ آزاد شدهاند، اما زنها نه.» (دكتر نوال سعداوی، مجید فروتن، 1359) چنین نظری روشنكننده ریشه نهضتی است كه زنان برای كسب حقوق اجتماعی خود، طی یكصد سال گذشته در جوامع مختلف با عناوین متنوع به راه انداختهاند، اما باید دید نهایتاً این تلاشها بارآور چه وضعی برای زنان شده است. بیشتر قضاوتهای زنان در مورد وضع زنان میان تاریك/ روشنی است كه زنانگی را همواره به مثابه حجمی خاكستری در خود پنهان میكند، و سعی دارد چیزی از زن بودن بسازد كه ماهیت شفافی ندارد. احتمالاً این صریحترین قضاوتی است كه میتوان- با در نظر گرفتن تعریفهایی كه در كتابها، مقالات و فرهنگنامهها از زن بودن مطرح شده- از زنانگی به مثابه تلاش تاریخی اقلیت برای رسیدن به جایگاه از دست رفته مطرح كرد. با چنین تصوری خواندن كتاب «جنس ضعیف» ما را وارد شاهراهی میكند كه- از دریچه مشاهدات عینی و مصاحبههای یكی از معروفترین روزنامهنگاران اجتماعی جهان- سعی دارد ضمن برشمردن دلایل خاكستری بودن قضاوت در مورد زنانگی، نزد محرومترین تا خوداتكاترین و مدرنترین زنان جهان، دلایل ختم شدن مبارزات زنان برای كسب حقوق و جایگاه برابر با مردان در جوامع مختلف، به سرگردانی و افسردگی تازه را توضیح دهد. پیش از مطرح كردن بحثهای دیگر، باید یادآور شوم هرچند كتاب «جنس ضعیف» نزدیك به 50 سال پیش نوشته شده، و احتمالاً امروز بسیاری از آن مواردی كه فالاچی در كشورهایی مانند چین، هند، مالزی، پاكستان، سنگاپور، ژاپن و... به عنوان بخشی از فرهنگ عمومی در خصوص زنانگی دیده، دستخوش تغییرات عمدهای شدهاند، اما طبق آنچه ظواهر امر نشان میدهد، شرح او از قضاوت زنان در مورد خودشان در این جوامع، تغییر چندانی نكرده است. جمعبندی و تحلیل «اوریانا فالاچی» در خصوص وضع تفكر و زندگی زنان در بخشهای مختلف جهان- كه نوار سفر تحقیقاتی او را تشكیل میداد- به خوبی تاییدكننده ادعای فوق است. او میگوید: «وقتی به اوضاع زنان دور تا دور دنیا فكر كنیم، میبینیم اكثرشون دارن تو باتلاق اشتباه و بیخبری دست و پا میزنن. چه مثل حیوونای باغ وحش جدا از مرداشون زندگی كنن، چه عین كلاغا خودشون رو از چشم مردا پنهون كنن، چه مثل جنگجوهای افسانهای از خودشون شجاعت نشون بدن و هزارتا مدال و نشون به سینههاشون باشه... هیچ كدوم اونجوری كه باید به خوشبختی و زندگی خوبی كه حق اوناس نرسیدن. من نمیتونستم بین غم دیدن عروس بدبخت كراچی و غم تماشای پاهای كوچیك زنای چین فرقی بذارم و بگم یكی از اون یكی ناراحتكنندهتر بوده. نمیتونستم بفهمم زندگی زنای قایقنشین هنگكنگ وحشتناكتره یا این زن امریكایی كه سعی داشت یك مرد خوابآلود ایتالیایی رو تو دام بندازه!» (اوریانا فالاچی، یغما گلرویی، 1389) به نظر نگارنده در چند لایه میتوان به صورتی دقیقتر به بررسی ماموریت «اوریانا فالاچی» از طرف مطبوعهاش جهت تهیه گزارشی از وضع زنان پرداخت. در یك لایه ما با شرحی مستند از وضعیت زنان در 50 سال پیش - زمان تهیه این گزارش- مواجه هستیم، كه زنان پاكستان را تحت شرایطی سخت به صورتی غیرقابل باور دچار خودباختگی و ضعف در شناخت هویتشان و زیر استثمار نظام مردسالار حاكم بر جامعه نشان میدهد. زنان هند را مبارزانی میبیند كه در مسیر به دست آوردن استقلال كشورشان با دفاع از فرهنگ ملی، هویت و ارزش تازه یافتهاند، اما به عنوان بخشی از همان فرهنگ «نظام پروانگی» حضورشان نهایتاً آهنی شده، و همچنان در بند قوانین عرفی و مقرراتی گرفتارند كه برای مثال: حتی با به رسمیت شناختن حق ازدواج مجدد برای ایشان اجازه ازدواج مجدد را به ایشان نمیدهد. زنسالارهای مالزیایی نیز در نگاه او بخشی از همان فقر شناختی جامعه و زن نسبت به خود هستند، كه خوشبختی فوقالعادهشان در انزوا و طردشان از جامعه به عمق جنگلها و خانوادههای كوچك چندنفرهای معنا یافته، و تنها راه درآمدن از محاصره مردان را در مردانه زندگی كردن و در محاصره گرفتن مردان در نقش زنان میبینند. در چین نیز زنانی كه خبرنگار ایتالیایی میبیند سه گونه رنج متفاوت دارند: زنان قایقنشین هنگگنگ كه سرنوشت غمانگیزشان باعث شده هویت انسانی خود را فراموش كنند و چیزی فراتر از وضع فعلی خود را برای زنانگی متصور نباشند، زنان جامعه هنگكنگ كه اگرچه در میانشان چهرههای سرشناسی در جایگاههای خاص اجتماعی هم دیده میشود، اما دچار خودباختگی یا تنباختگی شدهاند كه فشار خروج از شرایط سخت جامعه سنتی چین در ایجاد محدودیت برای ایشان موجب آن بوده، مثال آن نیز زندگی مالك بزرگترین روزنامه هنگكنگ است؛ زنی كه جدای از زندگی اجتماعی خود در زندگی شخصی تفاوت چندانی با زنان قایقنشین ندارد و زنان كمونیست كه جامعه چین سرخ در قبال دادن جایگاه برابر اجتماعی به ایشان عواطفشان را به قالبهای آهكی بیجانی مبدل كرده كه دیگر در آن از احساس و عاطفه غریزی زنانه خبری نیست. فالاچی زنان ژاپنی را طبق تعریف فرهنگنامهای بهترین زنان دنیا میداند كه زندگی واقعیشان شباهتی با آن تعریفها ندارد؛ زنانی سرگردان میان دنیای جدید و دنیای قدیم كه گیشاها آنها را با خانواده و عواطفشان پیوند میدهد. روایت اوریانا فالاچی از شرایط مراسم ازدواج فرزند دختر امپراتور ژاپن با یك كارمند ساده بانك به خوبی روشنكننده این سرگشتگی است. اما جالبترین بخش مشاهدات نگارنده كتاب جنس ضعیف در مورد زن نیویوركی(امریكایی) است كه به قول او: «غروبا مترو مثل یك اژدها اونا رو قورت میده تا[...]جلوی آپارتمانایی كه با پول آزادی و استقلال خریدن بالاشون بیاره، یه غصه و یأس بزرگ تو قلبشون میشینه و آهشون نیویورك رو با همه عظمتش میلرزونه... پس دوباره از آپارتماناشون بیرون میزنن[...] (تا) از اون یأس و غصه رها بشن و به این حقیقت زهرماری فكر كنن كه قدرت برتری اونا به مرداشون- یعنی همون چیزی كه توجه همه دنیا رو جلب كرده- چقدر براشون گرون تمام شده.»(همان) كتاب «جنس ضعیف» در لایههای خود معناهای دیگری را نیز آشكار كرده؛ سرگشتگی، حیرانی و افسردگی كه به قول - عاقلترین زن دنیا- راكوماری آمریتكور، همسر مهاراجه هندی، در دنیای جدیدی كه زنها برای خود ساختهاند باعث شده:«زنای سراسر دنیا سر و ته یك كرباس (باشند)!تو هر آب و هوایی بزرگ شده باشن، از هر نژاد و پیشه باشن، با هم هیچ فرقی ندارن! چون نمیشه طبیعت آدمیزاد رو عوض كرد...»(همان) تلاش زنان برای كسب حقوق برابر زنان با مردان هرچند در دنیای جدید باعث شده بعضی محرومیتهای غیرانسانی از آن نوع كه زنان چین سنتی- كه فالاچی در شرح وضعیت پیرزن همسفرش در قطار اشاره كرده- متحمل آن شده بودند برچیده شود اما در عوض شرایط جدیدی را به ایشان تحمیل كرده كه نتیجه آن تعارضهای روانی ناشی از مغفول ماندن هویت و ماهیت زنانگی در دنیای جدید است. در شرایط تازه همچنان این مردان هستند كه برای حضور در جامعه میتوانند هویت مردانه خود را حفظ كنند، بر اساس آن رفتار كنند، عشق بورزند، نیازهایشان را تعریف كنند و موفق باشند، اما زنان گاهی كه یك پله پیشتر از همراهی مردان پا جلو میگذارند، درگیر نظام سیستماتیك نوین اداره جامعه میشوند، كه گنجینه هویت زنانه را قربانی كسب موقعیت مردانه كرده و در فرآیند اجتماعی شدن، زنانگی را با تردستی توسط زنان طرد كرده است. فالاچی در این كتاب كه در بحبوحه بزرگترین مبارزات فمینیستی در جهان نوشته شده، شاید جزء نخستین روشنفكرانی باشد كه راه سوم را برای تحقق حقوق زنان نشان میدهد كه مسیری فراتر از زنانگی و مردانگی است؛ راه حفظ حقوق اقلیتها و توجه به حقوق بشری فراتر از جنسیت. او در گزارش خود روشن میكند حقوق زن امروز باید در تحقق رعایت مساوات بین همه انسانها با هر جنس، نژاد، قومیت و مذهب رسمیت پیدا كند تا زنان بتوانند دنیایی جدید بسازند، و زندگی را نه برای اثبات خود بلكه در مقام فرصتی برای تعالی دادن به ارزش حضور انسان در جامعه درك كنند. داریوش معمار / روزنامه شرق کتابی که دست من بود فاقد عکس بود باید نسخه انگلیسیشو دانلود کنم ببینم دنیا دست کیه 10 لینک به دیدگاه
seyed mehdi hoseyni 27119 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 اسفند، ۱۳۹۲ سی و هفت روز پس از سی و هفت سال کتابشو چند روز پیش که داشتم میرفتم پادگان پیدا کردم و خوندم....امروز که برمیگشتم گذاشتم همونجایی که پیدا کرده بودم... کتاب خوبی بود! 7 لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اسفند، ۱۳۹۲ در حال خوندن کتاب بخور و نمیر از پل استر هستم البته اسمش یه جوریه حس میکنم بد ترجمه شده :| کتاب جالبیه طرز فکر استر خیلی جذبم کرده حجمش هم کمه درباره اتفاق هایی که براش افتاد چیزایی که باعث شد دیدش به بعضی چیزا تغییر کنه نمیدونم چرا وقتی میخونمش، یاد کتاب های مرادی کرمانی می افتم شاید بخاطر سادگی که تو شخصیتش حس میکنم :) 4 لینک به دیدگاه
spow 44197 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 فروردین، ۱۳۹۳ اخرین کتابی که خوندم چندداستان کوتاه از توبیاس ولف نویسنده معاصر و شهیر امریکایی بود داستان کوتاه یک گلوله در مغز که بیشتر از بقیه خوشم اومد رو از طریق فایل پیوست میتونید دریافت کنید. توبیاس ولف از سردمداران سبک رئالیسم کثیف به شمار میره و نوشته هاش فوق العاده جذاب هستند برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده