رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

اخرین کتابی که خوندم داستان کوتاه افاده ای ها از مجموعه داستان های کوتاه وودی الن بود

تو نت هست یه سرچ ساده شمارو به اون میرسونه

دوست داشتید مرگ در می زند وودی الن رو هم یا دانلود کنید یا بخرید و بخونید برای خندیدن کتاب خوبیه

لینک به دیدگاه
اخرین کتابی که خوندم داستان کوتاه افاده ای ها از مجموعه داستان های کوتاه وودی الن بود

تو نت هست یه سرچ ساده شمارو به اون میرسونه

دوست داشتید مرگ در می زند وودی الن رو هم یا دانلود کنید یا بخرید و بخونید برای خندیدن کتاب خوبیه

وودی الن کارش درسته

آخرین :زیارت از پائولو کوئیلو

لینک به دیدگاه

خیلیییی خوشحالم که دوباره شروع کردم کتاب خوندن خیلی حس خوبیههههههه:hapydancsmil:

سجاد هم که هی کتاب میخونه اینجا مینویسه،من وسوسه میشم

مرسی سجاد جان:hapydancsmil:

دارم کتاب سه شنبه ها با موری نوشته میچ آلبوم رو میخونم

یادمه یه روز خیلی احساس تنهایی و ناراحتی میکردم بعد یکی از دوستام (ابتسام عزیزم )این کتاب رو بهم معرفی کرد

اون موقع چند تا از قسمت هاش رو پیدا کردم خوندم اما الان دیگه کامل میتونم بخونمش

احساس میکنم هیچ چیز به اندازه این کتاب ،امروز من رو خوشحال نکرد:icon_gol:

از اونجایی که خیلی این کتاب رو دوست دارم،بازم بر میگردم اینجا و دربارش مینویسم اگر خدا بخواد:girl_in_dreams:

لینک به دیدگاه

اخرین کتابی که خوندم کتاب سینما به روایت اسلاوی ژیژک با ترجمه سعید نوری لز انتشارات روزبهان بود

امروز نزدیکای ظهر پست اوردش و منم یه نفس خوندمش!

نظرات اسلاوی ژیژک درمورد 33 فیلم شاهکار وتاثیرگذار تاریخ سینما با نقدی روانکاوانه و تحلیلی که خوندنش برای همه علاقمندان سینما میتونه بسیار جالب باشه

لینک به دیدگاه

سیمون دوبووار ( نویسندگان قرن بیستم فرانسه )

نویسنده: ان مکلینتاک

مترجم: صفیه روحی

تاریخ نشر: 26/5/1382

تعداد صفحه: 114

درباره کتاب:

این کتاب از مجموعه کتابهایی است که با هدف آشنا کردن خوانندگان با فرهنگ کشورهای مختلف انتشار یافته است. این فرهنگها به صورت جامعی در ادبیات آن کشورها تجلی یافته است. فرانسه یکی از تاثیرگذارترین فرهنگها و ادبیات را در مجموعه کشورهای اروپایی داشته و دارد. بسیاری از جریانهای فکری، ادبی و فلسفی از فرانسه نشات گرفته اند و خصوصا اکثر جریانهای پیشرو (آوانگارد) ادبی در قرن بیستم ریشه در فرهنگ و ادبیات فرانسوی دارند. این کتاب به بررسی زندگی و آثار "سیمون دوبووار" پرداخته است.

 

کتاب مختصر و مفیدیه در باب آشنایی با افکار و اندیشه های سیمون دوبووار،

ایشون در کنار ویرجینیا ولف از پیشگامان فمینیسم هستن

 

لینک به دیدگاه

tzl1i3lw993x4sckqm0x.jpg

آثار کلاسیک فلسفه

نویسنده: نایجل واربرتون

مترجم: مسعود علیا

 

 

این کتاب شرح بیست و چهار اثر برجسته فلسفی است، آثاری که تأثیری شگرف درسیر فلسفه و سهمی چشمگیر درغنای آن داشته‌اند: از "جمهوری" افلاطون گرفته تا "نظریه عدالت" راولز.نویسنده مضامین هرکتاب را به شیوایی بیان کرده و آن‌گاه مهمترین نقدهایی را که بر آن اقامه کرده‌اند بازنموده است.این کتاب اثری خواندنی و مدخلی است مناسب برای کندوکاو درآثار کلاسیک و دوران‌ساز فلسفه.

لینک به دیدگاه

اخرین کتابی که خواندم اشعار باب مارلی با ترجمه م.ازاد و مانی صالحی بود

باب مارلی یکی از بهترین اهنگسازان و موزیسین های قرن اخیر بود کسی که اسطوره موسیقی رگی شناخته می شود و در تقویم جاماییکا روزی به نام باب مارلی ثبت شده است!

این کتاب به صورت ایبوک هم در نت موجود است!

 

 

Bob-Marley-13.jpg

 

می گویی دوست دارم زیر باران قدم بزنم

اما وقتی باران می بارد چتر به دست می گیری

می گویی افتاب را دوست دارم

اما زیر نور خورشید به دنبال سایه می گردی

می گویی باد را دوست دارم

اما وقتی باد می وزد پنچره را می بندی

حالا دریاب وحشت مرا وقتی می گویی دوستت دارم

 

 

که هستی

که زندگی مرا به قضاوت نشسته ای

میدانم بی نقص نیستم

و آنقدر زندگی نخواهم کرد که بتوانم باشم

اما

پیش از آنکه انگشتانت را

به اتهامی بسوی من نشانه بگیری

ببین دستهایت چقدر آلوده اند !

 

 

 

واقعیت این است که هر کسی آزرده ات خواهد کرد،

 

فقط باید کسانی را پیدا کنی که ارزشِ تحمل رنج را داشته باشند!

 

 

باب مارلی

 

 

در میان علفزارهای انبوه، پرندگان در دوردست پرواز می‌کنند و خورشید بر پهنای دشت می‌تابد. صدای زنان سیاه‌پوست شنیده می‌شود که هم‌آوا با یکدیگر در حال کار روی زمین‌های کشاورزی آواز می‌خوانند. اینها نمونه‌هایی از تصاویری است که هنگام گوش سپردن به موسیقی رگی در ذهن شنونده نقش می‌بندند. موسیقی رگی با ریتم‌های آرام خود، خسته از خشونت جاری جامعه، نژادپرستی، فحشا و مواد مخدر به سوی صلح و دوستی گام برمی‌دارد. فریاد آزادی را می‌توان به خوبی در تاروپود این موسیقی یافت. زمانی که باب مارلی آواز خود را در موسیقی می‌پراکند این حرکت به سوی آزادی را می‌توان به زیبایی احساس کرد.

 

باب مارلی، خواننده جامائیکایی موسیقی رگی، توانست با صدای خش‌دار خود دوباره موسیقی ریتمیک سیاهان را به همراه ریتم‌های متقاطع و همچنین تاکید بر ملودی‌های کوتاه بم که توسط گیتارباس بارها تکرار می‌شود به گوش هزاران جوان معترض دهه 70 برساند. باب مارلی با ترانه‌های خود تنفس هوای مزارع انبوه جامائیکا به همراه رنگ‌های متنوع انسانی، نوعدوستی و صلح را جایگزین خشونت جاری در این کشور کرد. او همان طور که تبدیل به بت نسل جوان و مردم کشور خود شد، توانست گوش‌های دنیا را نسبت به این نوع موسیقی حساس کند. آنچنان که با ورود به آمریکای شمالی موسیقی سیاهان و حتی سفیدپوستان آن منطقه را تا سال‌ها تحت تاثیر قرار دهد. بسیاری از گروه‌ها و خوانندگان راک برای بررسی و مطالعه این سبک از موسیقی لاتین به این جزیره سفر کردند. گروه رولینگ استونز، کت استیونز، پل سایمون و پل مک کارتنی به جامائیکا سفر کردند تا از نزدیک با موسیقی رگی آشنا شوند و در انتها با بازگشت به سرزمین خود نوعی موسیقی راک – رگی را برای مخاطبان خود به ارمغان آوردند.

 

در موسیقی رگی که باب مارلی می‌نواخت، شعرها و سرودها نقش مهمی داشتند. شنونده همان‌طور که به همراه موسیقی و ملودی‌سازها در آرامش فرو می‌رود، با سرودهایی که دارای مفاهیم انسانی است به اوج می‌رسد و در آن غوطه‌ور می‌شود. در این اشعار شنونده با مفاهیم مختلفی از زندگی آشنا می‌شود، مانند جنگ در ترانه Real situation یا عشق در ترانه onelove و ماجرای مادری که فرزندش در خیابان به ضرب گلوله کشته شد در ترانه Johnny was.

سبک اشعار و ترانه‌های باب مارلی ریشه در تفکر پیروان مکتب راستافری دارد. راستافری فرقه‌ای از سیاهپوستان خارج از آفریقاست که در مقابل انتقام‌جویی و خشونت رواشده بر سیاهان بر نوعی صلح‌طلبی، برابری و عشق به نوع بشر پایه‌ریزی شده است.در اشعار باب مارلی به خوبی می‌توان این نوع از دیدگاه جهانشمول را یافت که در جامائیکا طرفداران بسیاری دارد. باب مارلی با الهام از این مکتب اشعارش را پایه‌ریزی کرد. نوع اشعار هماهنگ با موسیقی رگی حال و هوایی متفاوت از انواع موسیقی اعتراضی که تا آن زمان به گوش می‌رسید را به شنوندگان جدی موسیقی معرفی کرد.

 

دولت جامائیکا و مخالفان آن در سال 1978 به شدت در حال پیشروی به سوی خشونت بودند تا جایی که درگیری‌ها به سوی یک جنگ تمام‌عیار می‌رفت و در صورت وقوع چنین حادثه‌ای مردمی که در بدبختی و فقر غوطه‌ور بودند تا انتها در آن فرو می‌رفتند. در آوریل همان سال باب مارلی با ابتکار خود کنسرتی را برپا کرد و دوستداران بسیارش که متشکل از مردم و طرفداران و مخالفان دولت بودند در آن گرد آمدند. باب مارلی توانست نخست‌وزیر و رهبر مخالفان را روی صحنه بیاورد تا بسیاری از تنش‌های موجود بین دولت و مخالفان را از بین ببرد. کمی بعد در همان سال سازمان ملل متحد نشان «صلح در جهان سوم» را به باب مارلی اهدا کرد.

 

رنگ‌های متنوع، کلاه‌های پشمی چسبیده به موهای بلند بافته‌شده، تصاویر جدیدی از ستارگان موسیقی را در میان مردم جهان پخش کرد. همان طور که اغلب گروه‌ها و ستارگان موسیقی، نوع خاص پوشش خود را دارند، موسیقی رگی هم از این قاعده مستثنی نبود. همان‌طور که نوع آواهای رگی کشورها را یکی پس از دیگری می‌پیمود و طرفداران خود را پیدا می‌کرد نوع پوشش نوازندگان و خوانندگان این موسیقی نیز در میان جوانان همه‌گیر می‌شد.

کلاه‌های پشمی در رنگ‌های مختلف و موهای بلند بافته شده نمود بارز این نوع از موسیقی بود که جوانان بسیاری را به سوی خود جلب کرد.

 

رنگ‌های اصلی در لباس‌ها و کلاه‌های خوانندگان و نوازندگان رگی شامل رنگ‌های قرمز، سیاه، زرد و سبز است. این رنگ‌ها بی‌دلیل وارد پوشش رگی نشده‌اند. بلکه با الهام از تفکر راستافری، هر کدام دارای مفهوم مخصوص به خود هستند. رنگ قرمز در تفکر راستافری نشانه پیروزی مذهب و همچنین نمایانگر خون شهیدان تاریخ این جنبش است. رنگ سیاه نشانه آفریقاست و رنگ سبز بیانگر سبزی و آبادانی سرزمین موعود؛ سرزمین موعود در مکتب راستافری همان کشور اتیوپی امروزی است. رنگ زرد هم برای نمایش ثروت و غنای سرزمین پدری‌شان.

 

باب مارلی که از خانواده‌ای فقیر برآمده بود با لمس زندگی سخت مردم کشورش توانست تصاویری واقعی را از پیرامون خود به مردم سراسر جهان نشان دهد. با آثار او موسیقی، دیگر تنها برای رقص و پایکوبی نبود بلکه صدای مردمی بود که تا به حال هیچ توجهی به آنان نمی‌شد. فراموش‌شدگانی که حتی به قول خودشان خدا هم آنان را دیگر به یاد نمی‌آورد. این ویژگی موسیقی مارلی باعث شده است که همچنان پس از گذشت بیش از 30 سال طرفداران خود را حفظ کند.

نخستین آلبوم باب مارلی که در آن زمان با نام گروه ویلینگ ویلرز نامیده می‌شد در سال 1971 توسط شرکت آیلند به نام Catha fire به بازار آمد.

 

لینتون جانسون، شاعر موسیقی رگی درباره این آلبوم گفته است: «سبک جدیدی از موسیقی جامائیکا با این اثر متولد شده، سبکی که شخصیت و صدایی متفاوت داشت یعنی همان چیزی که می‌توان آن را رگی جهانی نامید. در این اثر موسیقی راک، سول، بلوز و فانک با یکدیگر ترکیب شده بودند که همین نکته موقعیت تجاری بزرگی به همراه داشت.» در سال 1973 دومین آلبوم گروه نیز، با نام Burnin منتشر شد. این آلبوم اجراهایی تازه از چند آهنگ قدیمی و قطعاتی تازه مانند I shot the sheriff getup stand up را در بر می‌گرفت.

در سال 1975 بود که باب مارلی با رفتن دو عضو قدیمی گروه سه همخوان زن را جایگزین آنها کرد. یکی از همخوانان همسر او بود. با آمدن این سه همخوان زن خلاء نبود دو عضو قدیمی گروه از بین رفت.

 

شخصیت آگاه باب مارلی که مضامین اجتماعی جامعه در آثارش راه می‌یافت، باعث شد او کنسرتی رایگان برای مردمی که خود نیز از آنان سربرفراشته بود برگزار کند. در سال 1976 خشونت دسته‌های مافیایی و درگیری و جنایت در محله‌های فقیرنشین بیش از پیش بود. طرح کنسرت رایگان باب مارلی به منظور کاستن از این همه خشونت باعث شد تا چند روز قبل از اجرای کنسرت گروهی مسلح به خانه مارلی حمله کنند و خانواده او را به گلوله ببندند. تنها مارلی در این حمله آسیب دید که چندان هم جدی نبود و موفق شد برنامه خود را در زمان مقرر برگزار کند.

«آیا تو می‌گذاری که نظام حکومتی تو را

به برادرکشی وادار کند

نه، وحشت، نه»

 

این قسمتی از آهنگ «از سرما به درد آمدن» بود که در آن کنسرت اجرا شد. در حقیقت باب مارلی آینه تمام‌نمای وقایعی بود که در جامعه جامائیکا وجود داشت. روح عصیانگر و در همان حال صلح‌طلب باب مارلی در تمامی اشعار و آهنگ‌هایش نمایان است با گذشت سال‌ها هنوز هیچ خواننده سبک رگی نتوانسته به خوبی او، اشعار و موسیقی را این چنین با هم بیامیزد.

«قطار را متوقف کنید من دارم می‌روم

چندان طول نخواهید کشید چه حق با من باشد، چه نباشد

گفتم چندان طول نخواهد کشید چه حق با من باشد، چه نباشد

قطار را متوقف کنید من دارم می‌روم.»

 

این آهنگ در واقع پیشگویی باب مارلی درباره رفتن او از میان طرفدارانش است. در سال 1977 باب مارلی هنگام بازی فوتبال دچار آسیب در پایش شد. او در آن زمان برای درمانش اقدامی نکرد.

این آسیب‌دیدگی پس از گذشت سه سال به بیماری مهلکی تبدیل شد که تمام وجود او را در برگرفت.

درمان‌های پزشکی در بیمارستان‌های مختلف نتیجه چندانی نداشت و این چنین ستاره موسیقی رگی در روز یازدهم ماه می سال 1981 درمیامی چشم از جهان فرو بست.

لینک به دیدگاه

اخرین کتاب هایی که خوندم مجموعه اشعار اکتاویو پاز و کتاب ژرفتر از اقیانوس ترجمه احمد شاملو که ترجمه مجموعه اشعار شاعران بزرگ وماندگار تاریخ ادبیات همچون پاز، لورکا و ناظم حکمت و... هست

هردوکتاب رو در تاپیک اثار اکتاویو پاز برای دانلود قرار دادم

لینک به دیدگاه

اخرین کتابی که خواندم کتاب تو مشغول مردن ات بودی با ترجمه محمدرضا فرزاد که شامل هشتاد قطعه شعر مدرن عاشقانه و سوگوار و یک سری عکس از هنرمندان معاصر بود

کتاب بسیار جالبی بود

 

هیچ چیز جلودارت نبود

نه لحظه های خوش ، نه آرامش ، نه دریای مواج

 

تو مشغول مردن ات بودی .

نه پزشکی

که بیم ات می داد ، نه پزشک جوان سپیدمویی که یکبار جان ات را نجات داد .

تو مشغول مردن ات بودی .

نه دوستان ات که نصیحت ات می کردند .

نه پسرت . نه دخترت که می دید نحیف و نحیف تر می شوی .

نه آه های خسته ات

نه شش هایت که آب انداخته بود .

نه آستین هایت که حامل درد دستهایت بود .

هیچ چیز جلودارت نبود .

تو مشغول مردن ات بودی...

لینک به دیدگاه

اخرین کتابی که خواندم داستان کوتاه دشنام از کتاب خانه ای برای شب نوشته نادر ابراهیمی بود

داستانی نغز و پرمایه

از فایل پیوست دریافت نمایید

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه

اخرین کتابی که خوندم دفتر شعر اهنگ های فراموش شده از اولین شعرهای احمدشاملو بود که بعدها شاملو سعی کرده بود اونارو از بین ببره

ریتمشون کلا متفاوت از اهنگ شعر شاملویی بود ولی به هرحال نخستینتجربه های شاعری شاملو بوده

لینک به دیدگاه

اخرین کتابی که خواندم موسیو پین و دو داستان دیگر نوشته روبرتو بولانیو ترجمه میلاد زکریا منتشر شده توسط نشر افق بود

 

یک داستان با فضایی سورئالیستی و زمینه نوار

برای خواندن بعضی از کتابها باید یا عاشق نویسنده باشی یا عاشق سبک نوشتار

دوتا کتاب هم موقع خوندن این اواخر منو کمی اذیت کردن یکی پس از تاریکی موراکامی بود و یکی هم قرار ملاقات هرتا مولر هرچند بولانیو وسبک نوشتارش رو بیشتر از این دوتا می پسندم ولی واقعا تموم شدن کتاب از خوندنش بیشتر لذت بخش بود!(مطمئنا خواننده دیگه ای میتونه نظر متفاوتی داشته باشه)

شروع کتاب واقعا عالی بود ولی تموم شدنش مجبورم کرد هی فاصله های زمانی ایجاد کنم

 

داستان موسیو پین نوشته روبرتو بولانیو از غروب چهارشنبه ششم آوریل سال 1938 در پاریس شروع می‌شود. راوی قصه مردی تنها است که پس از مجروح شدن در جنگ حقوق مستمری ناچیزی می‌گیرد و در هر روز خودش می‌پلکد و روز را به شب می‌رساند. البته راوی هنری دارد که افراد مأیوس شده از دکترها را به سوی او می‌کشاند. موسیو پین طب سوزنی بلد است و مریض‌هایی گاه گاهی به امید بهبودی سراغش می‌آیند.

ماجرای اخیر او که در این کتاب روایت شده، مربوط می‌شود به مردی که مدام ***که می‌کند و لحظه‌ای هم ***که‌اش قطع نمی‌شود اما او در مواجهه با این مرد به نوعی این ***که‌هایش را عمدی می‌یابد. وضعیت موسیو پین گیج کننده است، او از یک طرف از سوی دوستی در معذور قرار گرفته تا بیمارش را معالجه کند و از سوی دیگر قبل از اینکه به او پیشنهاد درمان داده شود، دو اسپانیایی که مدام او را تحت نظر دارند، می‌دانند که قرار است چنین پیشنهادی به او داده شود! سر انجام تعقیب و گریزها به پایان می‌رسد و اسپانیایی‌ها به او رشوه می‌دهند تا سراغ بیمار نرود و این در حالی است که اصلاً بیمارستان اجازه درمان را به موسیو پین نداده و آنها در قبال انجام ندادن عملی به او رشوه می‌دهند که او اصلاً نمی‌تواند آن را انجام دهد. هر چند اصرار دوستش دوباره او را به بیمارستان می‌کشاند تا کاری کند و ماجرای مرموز موسیو پین در کوچه پس کوچه‌های پاریس ادامه پیدا می‌کند.

در این داستان روبرتو بولانیو فضایی گیج کننده، خاکستری و مدور را اطراف قهرمان قصه‌اش تصویر کشیده و خواننده را همراه را با خودش گیج می‌کند. قهرمان قصه مردی است تنها و مأیوس که اعتماد به نفسش را از دست داده. گاهی می‌گریزد و گاهی در گیجی مطلق، خودش را به دست حوادث می‌سپارد. در این میان گفت‌وگوهای قهرمان با دیگران هم نویسنده از جنگ و فلسفه‌اش می‌گوید و فضای نظرهای متفاوت درباره اتفاق پیش روی پاریسی‌ها را تصویر می‌کند.

 

 

در قسمتی از کتاب می‌خوانیم:

«کنار آکواریوم رفتم. تهش، روی لایه ماسه ریز، قایق‌ها، قطارها و هواپیماهای مینیاتوری را طوری چیده بودند که نمایانگر تصادف باشد، فجایعی که همزمان در لحظه‌ای مصنوعی منجمد شده بود و ماهی‌های قرمز بی‌تفاوت بر فرازشان شنا می‌کردند.

حدس زدم مینیاتور سربی هستند؛ جزئیاتش به شکل قابل توجهی واقع گرایانه بود.

پیش تر برای خودم تا اینکه بخواهم گفت‌وگو را ادامه دهم، زمزمه کردم: جسدی در کار نیست؛ با این وجود یکی از پسرها صدایم را شنید یا حس کرد.

- دقت کنید.

و راستی هم کنار یکی از قطارها، چسبیده به آخرین واگن آدمکی تا کمر در شن دفن شده بود. فقط همان یکی نبود: نزدیک یک هواپیمای تک نفره، تکیه کرده به یک سنگ پا، آدمک دیگری در حال تماشای فوران فجایع بود، آدمکی از جنس فلز رنگ نخورده به رنگ خاکستری تیره که صاف ایستاده بود. هر چند به احتمال قوی اگر سنگ را بر می‌داشتند آدمک هم می‌افتاد.

- جالبه.

 

- نور محیطی زیاد مناسب نیست به جای این سبز هندو چینی. یه نور سفید سرد ایده آل بود. ولی همون جور که می‌دونید... ایده آل فقط با معجزه می‌شه...»

 

این کتاب دو داستان کوتاه از همین نویسنده با نام‌های ملاقات با انریکه لین و ساحل دارد.

لینک به دیدگاه

داستان های کوتاه ملاقات با انریکه لین و ساحل از روبرتو بولانیو که در ادامه همون کتاب موسیو پین بود

بولانیو این نویسنده عصیانگر و یاغی دنیای ادبیات بازهم مجبور میکند تا بیشتر و بیشتر تحسینش کنم و سبک اینفرارئالیسمی که خود مبدعش بود را ستایش کنم

موسیو پین و دوداستان کوتاه بولانیو را از دست ندهید

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...