رفتن به مطلب

دلکده ناب


zx1

ارسال های توصیه شده

تمام هستی ام را برگی کن!

بر درختی بیاویز!

خودت باد شو!

بر من بوز!

به زمینم بیانداز!

خدا که شدی و از من گذر کردی ...

خیالم راحت می شود

جای پای تو، مرا

و همه هستی مرا

تقدیس می کند!

  • Like 5
لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...
  • پاسخ 97
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

  • 2 هفته بعد...
  • 1 ماه بعد...

دستان من نمی توانند

نه! نمی توانند ...

هرگز این سیب را عادلانه قسمت کنند !

تو

به سهم خود فکر می کنی

من

به سهم تو ...

  • Like 5
لینک به دیدگاه

و خنده ای تلختر از همیشه!

مگر میشود ...

چه کنم دست خودم نیست

این قصه آسمانی همیشه ابریست!

و تو ...

بگذریم!!!

 

zx1

  • Like 3
لینک به دیدگاه

می خواهم کسی باشی که وقتی از تو جدا می شوم بایستی و رفتنم را تماشا کنی ... و من نرسیده به در ِخانه سرم را برگردانم ... و با لبخندی بدرقه ات کنم ...

.

.

.

  • Like 8
لینک به دیدگاه

می خواهم با یک ضربدر قرمز

خودم و تو را

جدا کنم از روزهایی که رنگ دلخوشی

از رویشان پریده

و از شب هایی که

بوی خواب های کپک زده می دهند ...!

  • Like 7
لینک به دیدگاه

این بار می خواهم آنقدر بروم که خودت سنگ برداری به سرم بزنی ! از بس سر به سرم نگذاشته ای سر به راه که نشدم هیچ ... سر به راه گذاشته ام ...!

.

.

.

 

  • Like 6
لینک به دیدگاه

خواب دیدم از تو دور شدم

وای که عجب خواب بدی

گفتم بیا با هم بریم

گفتی که راه رو بلدی

...!

  • Like 4
لینک به دیدگاه

چه فرق مي كند براي من باشد يا تو

مهم انتظار است كه اينگونه تقسيم شده است

تو پشت آن ديوارها

من پشت اين شيشه ها !

و ...

ديوارها دروغ نمي گويند اما شيشه ها آدم را گول ميزنند ...!

  • Like 5
لینک به دیدگاه

نیستی ...

مدتهاست که میان هیچ کدام

از این اتفاق های همیشگی نیستی !

و من در نبودنت

عادت کرده ام

که "یازدهِ" تمام ساعت های دنیا را

یک به یک هورت بکشم

و تو را میان تمام حادثه های بی ربط به تو

جست و جو کنم ...!

  • Like 5
لینک به دیدگاه

در دل چگونه یاد تو می میرد

یاد تو یاد عشق نخستین است

یاد تو آن خزان دل انگیزیست

کو را هزار جلوه ی رنگین است

 

بگذار زاهدان سیه دامن

رسوای کوی و انجمنم خوانند

نام مرا به ننگ بیالایند

اینان که آفریده ی شیطانند

 

اما من آن شکوفه ی اندوهم

کز شاخه های یاد تو می رویم

شبها ترا بگوشه ی تنهایی

در یاد آشنای تو می جویم

  • Like 3
لینک به دیدگاه

وقتی سپیده از دامن شب زاییده شد،

 

هنوز باد لالایی ماه را با خود زمزمه می کرد.

 

و جهان من در سینه دشت خاموش بود.

 

نمی دانم چرا گنجشک ها به گیاه سرخ چمن درود نگفتند.

 

شاید، به خاطر رویای دیشب ...

 

رویایی که در حقیقت، گیاه سرخ را عاشق خواند و

 

نامش را رز نهاد.

 

تا امروز هیچ ذهنی برای واژه ی عشق تعریفی نداشت.

  • Like 4
لینک به دیدگاه

من ایمان دارم شبی از شبها

می رسد از راه

با خودت خواهی گفت:

"نکند آن که در چشمم نگریست و گفت

دوستت دارم، راست می گفت

نکند این منم که عشق را باخت، مفت" !

 

شبی از شبها

می رسد از راه

که تو هی تکرارکنان

با خودت خواهی گفت:

نکند راست می گفت

نکند راست می گفت ...

 

.

.

.

 

  • Like 6
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...