MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 شهریور، ۱۳۸۹ . . . بس كه پيدا بودي هيچ كس با خبر از نام و نشان تو نبود ... . . . نگران همه بودي اما ... هيچ كس نگران تو نبود ! . . . 10 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۸۹ گاهی خدا درها رو میبنده و پنجره ها رو قفل می کنه زیباست اگه فکر کنی شاید بیرون طوفانه و خدا میخواد از تو محافظت کنه 9 لینک به دیدگاه
MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 شهریور، ۱۳۸۹ . . . چقدر مهربانی کنار دستمان پرپر می زد ! و آینه نبود تا تبسم خویش را تماشا کنیم ... 9 لینک به دیدگاه
..... 185 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۸۹ خدا.. خورشید.. سوختن.. . . . تو.. شمع.. سوختن.. . . . من.. پروانه.. سوختن.. . . . خدا..تو..من.. س و خ ت ن . . . 10 لینک به دیدگاه
خاله 3004 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۸۹ خدایا ما را بیامرز! خدایا ما را بیامرز! ما را بیامرز! بغلت نکردیم نبوسیدیمت و نگفتیم دوستت داریم خدایا ما را بیامرز! 8 لینک به دیدگاه
MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۸۹ كسي نديد كه ما روزهاي ابري براي آسمان خورشيد مي كشيديم شب ها به آسمان ستاره مي چسبانديم و براي دريا ماهي مي خريديم ! كسي نفهميد ما وقت دلتنگي مان براي فاصله ها جاده مي ساختيم گل ها را رنگ مي كرديم و براي صورت ها لبخند مي كشيديم ... . . . كسي ندانست كه ما، خدا را هر روز كه بيدار مي شديم از نو مي آفريديم ...! 9 لینک به دیدگاه
..... 185 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۸۹ خدایا! تو دانی چرا به خواست خودت دوباره سفره دل گشودم! دلش را شاد گردان دلم را شاد گردان خود دانی چگونه! پس کمکم کن... 8 لینک به دیدگاه
MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۸۹ . . . زمـزمه های سکوتت نوازش ِ بغض هایم مـــی شود ... 9 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۸۹ حرف زیاد است آنقدر که شاید "ننویسم" 10 لینک به دیدگاه
MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 شهریور، ۱۳۸۹ جاری تر از همیشه ام در امتداد لحظه ها و منتظر یک معجزه ... منتظر روزی که شاید تمام "من" به "تو" تبدیل شود ! . . . 7 لینک به دیدگاه
MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 شهریور، ۱۳۸۹ خدا ... من بدم ... تو خوبي ... تو كه خوبي ... . . . 10 لینک به دیدگاه
MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 شهریور، ۱۳۸۹ تو آرزوی بلندی و ... دست من کوتاه ! . . . 10 لینک به دیدگاه
MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مهر، ۱۳۸۹ . . . زندگی کردن فراموشم شده است! به یادم بیاور خدا تا زنده شوم از نو ... 12 لینک به دیدگاه
MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مهر، ۱۳۸۹ من به دنبالت می گردم ! شاید روزی تو را از لابه لای تمام پنهان پیدا کنم ... 9 لینک به دیدگاه
MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آبان، ۱۳۸۹ همیشه یک حقیقت باور نکردنی وجود دارد ... و من مبهوت تر از همیشه اسیر کیش و مات های این صفحه ی شطرنجی ... خدایا من باختم ! . . . پیدایم کن ...! 11 لینک به دیدگاه
MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 آبان، ۱۳۸۹ باران که می آید نمی دانم من با تو مهربانتر می شوم یا تو با من ... فرقی نمی کند ! . . . کاش همیشه باران ببارد ... 11 لینک به دیدگاه
MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 آبان، ۱۳۸۹ می ترسم نگاهم به آسمان برسد وقتی رد ّپایت را دنبال می کنم ... . . . بالهایم بسته ست در قفس هم ...! 8 لینک به دیدگاه
MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۸۹ حوصله ام را ورق بزن تکرار کن طراوت را هجی کن باران را می خواهم خیس شوم ... 6 لینک به دیدگاه
MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 دی، ۱۳۸۹ بی اختیار دلتنگت می شوم این روزها ... این روزها که نیستی این روزها که نیستم ! این روزها که اصلا روز نیست ...! 8 لینک به دیدگاه
MEMOLI 8954 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 دی، ۱۳۸۹ من هنوز ایستاده ام با دستانی که فکر می کنند کاش آغوشت عدالت بیشتری داشت ... . . . 9 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده