رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

شنیده‌ام سخنی خوش که پیر کنعان گفت / فراق یار نه آن می‌کند که بتوان گفت

من و مقام رضا بعد از این و شکر رقیب / که دل به درد تو خو کرد و ترک درمان گفت

  • Like 2
لینک به دیدگاه
ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش

 

بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش

شبا همه نگهبان برای حفظ ایران

روزش دلها گرفته به یاد کوی یاران

ج.م

  • Like 4
لینک به دیدگاه
شبا همه نگهبان برای حفظ ایران

روزش دلها گرفته به یاد کوی یاران

ج.م

 

نــدا رد آ نــکــه بــد خــوا هـــی، بــه کـــشـــور

بــه هــنــد وی وطــن، هــم مـهــــربــا ن ا سـت

نــبـــا شــــد اِ فــتــخـــــا ر قـــــوم بــــر قــــــوم

هــمــــه مـخــلـــــوق دا دا ر جــهــــــا ن ا سـت

  • Like 3
لینک به دیدگاه

تو را من چشم در راهم...

شبان هنگام که میگیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی

وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم

تو را من چشم در راهم...

  • Like 3
لینک به دیدگاه
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست

تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

 

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست

پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست

  • Like 3
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...