omide koor 26 ارسال شده در 9 دی، 2015 هر که نان از عمل خويش خورد منت حاتم طايي نبرد سعدي دردم از يار است و درمان نيز هم دل فداي او شد و جان نيز هم حافظ 1
Samira Naderi 386 ارسال شده در 9 دی، 2015 دردم از يار است و درمان نيز هم دل فداي او شد و جان نيز هم حافظ مي روي و گريه مي آيد مرا ساعتي بنشين که باران بگذرد امير خسرو دهلوي 1
omide koor 26 ارسال شده در 9 دی، 2015 دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل آدمی بسرشتند و به پیمانه زدند
masomeh meshkani 121 ارسال شده در 13 دی، 2015 درنیل فتادسپهرش بطنزگفت الآن قدندمت و ماینفع الندم حافظ 1
omide koor 26 ارسال شده در 13 دی، 2015 درنیل فتادسپهرش بطنزگفتالآن قدندمت و ماینفع الندم حافظ مبوس جز لب ساقی و جام می حافظ که دست زهدفروشان خطاست بوسیدن 3
masomeh meshkani 121 ارسال شده در 13 دی، 2015 نازنیا ما به نازتوجوانی داده ایم دیگر حالا با جوانان ناز کن با ما چرا 1
.sOuDeH. 16059 ارسال شده در 18 دی، 2015 توراتیشه دادم که هیزم کنی ندادم که برفرق مردم زنی یک شهر به دنبال تو افتاده به والله بیچاره شدم در صف صدها متقاضی آغوش تو خشخاش و لبت الکل خالص آماده شدم کار دلم را تو بسازی 1
Just Mechanic 27854 ارسال شده در 18 دی، 2015 یاد باد آن كه سر كوی توام منزل بود دیده را روشنی از خاك درت حاصل بود 1
hasti1988 22046 ارسال شده در 18 دی، 2015 در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم حکم آنچه تو فرمایی لطف آنچه تو بنمایی ... 1
Just Mechanic 27854 ارسال شده در 18 دی، 2015 یاد ایامی که در گلشن مکانی داشتم در میان لاله و گل آشیانی داشتم 1
hasti1988 22046 ارسال شده در 18 دی، 2015 دقیقا کدوم ایام منظورتونه ؟ ما دانه نخورده طعمه ی دام شدیم ... ناکرده گنه دیدی چه بد نام شدیم ؟ 1
Just Mechanic 27854 ارسال شده در 18 دی، 2015 دقیقا کدوم ایام منظورتونه ؟ما دانه نخورده طعمه ی دام شدیم ... ناکرده گنه دیدی چه بد نام شدیم ؟ همون ایامی که یه ایامی داشتم من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم 1
hasti1988 22046 ارسال شده در 18 دی، 2015 متوجه شدم ... ما چون زدری پای کشیدیم ، کشیدیم امید ز هرکس که بریدیم ، بریدیم... دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند از گوشه بامی که پریدیم ، پریدیم... رم دادن صید خود از اغاز غلط بود حالا که رماندی و رمیدیم ، رمیدیم... 2
Just Mechanic 27854 ارسال شده در 18 دی، 2015 اره معلومه من درد تو را ز دست آسان ندهم دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم 2
hasti1988 22046 ارسال شده در 18 دی، 2015 این که متوجه شدم واقعا معلوم بود ؟ خواستین توضیح اضافی هم میدم... من اگر کامروا گشتم وخوشدل چه عجب مستحق بودم واین ها به زکاتم دادند ... 2
Just Mechanic 27854 ارسال شده در 18 دی، 2015 توضیح مکفی بده در جهان تا میتوانی ساده و یکرنگ باش قالی از صد رنگ بودن زیر پا افتاده است 3
hasti1988 22046 ارسال شده در 18 دی، 2015 همونایی که خودت میدونی... شاعر چی فکرده با خودش اینو گفته ،اتفاقا همون قالیه از هر چیزی گرانبهاتر و نفیس تره ....تازه هر چی پا میخوره نفیس تر هم میشه .... شعر به این میگن ... تا نشانی باشد از اسرار پنهان بهشت ... آشکارا رحمتی از عالم بالاست زن... 3
Just Mechanic 27854 ارسال شده در 18 دی، 2015 من هیچی نمیدونم:| تشبیه شاعر در مورد قالی جالب بود. ولی فی نفسه قالی ارزشمنده ولی کی قدر این هنر رو میدونه؟ نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟ 2
ارسال های توصیه شده