.sOuDeH. 16059 ارسال شده در 15 آبان، 2015 تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش شد روشنی از روز و سیاهی ز شبم اکنون نه شبم شبست و نه روزم روز 4
دختر باران 18625 ارسال شده در 15 آبان، 2015 زین همرهان سست عناصر دلم گرفت شیر خدا و رستم دستانم آرزوست 4
roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 16 آبان، 2015 تا به کی زخم زبان رخنه کند در تنمان و به جایی نرسد خون جگر خوردنمان ترک این طایفه کن حلقه به گوش دل باش تو سلیمانی و این ران ملخ عاقل باش :icon_razz: 4
Adel00 5292 ارسال شده در 18 آبان، 2015 تا به کی زخم زبان رخنه کند در تنمانو به جایی نرسد خون جگر خوردنمان ترک این طایفه کن حلقه به گوش دل باش تو سلیمانی و این ران ملخ عاقل باش :icon_razz: شاید از آن پس بود که احساس می کردم در سینه ام پر می زند شب ها پرستویی شاید از آن پس بود که با حسرت از دستم هر روز سیبی سرخ می افتاد در جویی فاضل نظری 5
bar☻☻n 5895 ارسال شده در 19 آبان، 2015 یا رب مگیرش ار چه دلِ چون كبوترم افكند و كُشت و عزّتِ صیدِ حرم نداشت 3
دختر باران 18625 ارسال شده در 20 آبان، 2015 تو خود ای گوهر یک دانه کجایی آخر؟ کز غمت دیده مردم همه دریا باشد 4
m@ry@71 3690 ارسال شده در 22 آبان، 2015 تا تو نگاه میکنی , کار من آه کردن است ای به فدای چشم تو , این چه نگاه کردن است 4
Mahnaazz 13133 ارسال شده در 23 آبان، 2015 تو از هر در که باز ايی بدين خوبی و زيبايی دری باشد که از رحمت به روی خلق بگشايی 4
.sOuDeH. 16059 ارسال شده در 24 آبان، 2015 یک بغل حرف، ولی محض نگفتن دارم ! روح نفرین شده ای در قفس تن دارم در رگ و مویرگم درد به خود میپیچد تو ولی فکر بکن قلبی از آهن دارم ! 5
roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 27 آبان، 2015 میچرخم و میرقصم و مینوشم از این جام بیخود شده از خویشم و از چرخش ایام 4
.sOuDeH. 16059 ارسال شده در 27 آبان، 2015 من افسرده و ییچارهی شاعر بانو من که از زاویه چشم شما دلگیرم 3
Ala Agrin 14476 ارسال شده در 27 آبان، 2015 ما چون زدری پای کشیدیم کشیدیم امید ز هرکس بریدیم بریدیم دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند از گوشه بامی که پریدیم پریدیم رم دادن صید خود از اغاز غلط بود حالا که رماندی و رمیدیم رمیدیم 3
.sOuDeH. 16059 ارسال شده در 27 آبان، 2015 . ﻣﻦ ﺑﺮﯾﺪﻡ ﺩﻝ ﺯ ﺗﻮ, ﺍﻣﺎ ﺧﺪﺍﯾﯽ ,ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺑﺎﻟﯿﻦ ﻣﯿﻨﻬﯽ ,ﺩﺭﺩﯼ ﻧﺪﺍﺭﯼ ﺩﺭ ﺩﻟﺖ؟ 5
آریوبرزن 13988 ارسال شده در 31 آبان، 2015 تا که انگور شود می دو سه سالی بکشد تو به یک لحظه شدی ناب ترین باده ی من 7
reza.eng 1843 ارسال شده در 9 آذر، 2015 نی هم یک نام دارد در نیستانها ولی از یکی نی قند خیزد و ز دگر نی بوریا 5
bar☻☻n 5895 ارسال شده در 10 آذر، 2015 ای عطرِ ریخته عطرِ گریخته دل عطردان خالی و پر انتظار توست غم یادگار توست... 6
آریوبرزن 13988 ارسال شده در 10 آذر، 2015 تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین کس واقف ما نیست که از دیده چه ها رفت 7
reza.eng 1843 ارسال شده در 10 آذر، 2015 تا کـــی به تمـــنای وصــال تو یـــگانه اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه 5
bar☻☻n 5895 ارسال شده در 14 آذر، 2015 هرگز حضور حاضر غایب شنیده ای؟ من در میان جمع و دلم جای دیگری ست 7
ارسال های توصیه شده