رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

دف در دفِ تنیده و، مه در مهِ رمیده، خدا را بِدف! به دف روحِ

آسمان، به دف روحِ من بِدف!

 

 

 

فاش می گویم و از گفته ی خود دلشادم

بنده ی عشقم و از هر دو جهان آزادم

  • Like 3
لینک به دیدگاه

مــو پریشان به شکار آمــــد و بعد از آن روز

 

 

مــن پریشانم و او گیره به گیسو زده است

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • Like 1
لینک به دیدگاه
مــو پریشان به شکار آمــــد و بعد از آن روز

 

 

مــن پریشانم و او گیره به گیسو زده است

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تا همسفرم عشق است٬ در جاده تنهایی

از دست نخواهم داد٬ دامان شکیبایی

لینک به دیدگاه
تا همسفرم عشق است٬ در جاده تنهایی

از دست نخواهم داد٬ دامان شکیبایی

 

یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت

دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت

یک آسمان ستاره ی آتش گرفته را

بر التهاب سرد قرونم کشید و رفت...

 

  • Like 5
لینک به دیدگاه
من اگر نیکم و گر بد تو برو خود را باش

هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت

تو ماهی و من ماهی این برکه ی کاشی

 

اندوه بزرگی است زمانی که نباشی

  • Like 7
لینک به دیدگاه
یاد یاران هرکجا باشند برما واجب است

ما رفیق نارفیق شهر غمها نیستیم.

من نبض اندوه چکاوک را گرفتم

او را غمی جز آرزوی آسمان نیست

  • Like 7
لینک به دیدگاه
من نبض اندوه چکاوک را گرفتم

او را غمی جز آرزوی آسمان نیست

 

ترسم که نامه ام نرساند صبا به یار

بد کرد جان که همره باد صبا نرفت

  • Like 4
لینک به دیدگاه
مطلب از من مست طاعت و پيمان و صلاح

كه به پيمانه كشي شهره شدم روز الست

جانم به این بچه های مکانیک که همشون تا ارنج تو سیاهین ولی روحشون لطیفه:ws3:

تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست

محرمی چون تو هنوزم به چنین شبها نیست :icon_gol:

  • Like 4
لینک به دیدگاه

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود

وین راز سربه مهر به عالم سمر شود

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر

آری شود ولیک به خون جگر شود

  • Like 5
لینک به دیدگاه
سه تار استاد لطفي..

دردم از يار است و درمان نيز هم

دل فداي او شد و جان نيز هم

 

من به ویرانه تبسم کردم

با شب جغد ٬ تکلم کردم

  • Like 4
لینک به دیدگاه
من فروپاشی ارکان وفا را دیدم

خوش ندارید ولی خون خدا را دیدم

 

ما از تبسم رهاتر٬ از خواب هم بی صداتر

رفتیم از شب فراتر٬ بازو به بازوی باران

  • Like 4
لینک به دیدگاه
نازم به شعر ناب تو حافظ که باده است

 

پر کن مرا پیاله که خالی فتاده است

جااااااااااااااااااااااااانم:icon_gol::icon_gol::icon_gol:

 

تنها نه فرات که هفت دریا می سوخت

 

از تشنگیت تمام دنیا می سوخت

 

باران سما ز سرنوشتش گله داشت

 

روزی كه جگر گوشه ی زهرا می سوخت

 

  • Like 4
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...