.sOuDeH. 16059 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۴ شاعر مبارکت باد ناگاه روشناییشادا که بار دیگر از عشق میسرایی یا رب این قافله را لطف ازل بدرقه باد كه از او خصم به دام آمد و معشوقه به كام 6 لینک به دیدگاه
helma.b 3345 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 تیر، ۱۳۹۴ یا رب این قافله را لطف ازل بدرقه باد كه از او خصم به دام آمد و معشوقه به كام ما زیاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می پنداشتیم... 5 لینک به دیدگاه
Mohammad1675 4635 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 تیر، ۱۳۹۴ ما زیاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می پنداشتیم... مرهم نمی نهی به جراحت، نمک مپاش نوشم نمی دهی به دلم نیشتر مزن 3 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 تیر، ۱۳۹۴ :vahidrk:از تو که بهترم از گوگل سرچ مشاعره میکنی باشه حتما تو محمودی بخری 30 تومن من غزلیات شمس بخرم اونم حتما نسخه نفیس 300 تومن:vahidrk: کاملا مشخصه کی سرچ گوگل میزنه:vahidrk: آوره پس چی.میخواستی تو هم غزلیات شمس دوست داشته باشی خودم براش میخرم با افتخارِ دوبله:hapydancsmil: فدای سوده ی نازم:hapydancsmil: مرهم نمی نهی به جراحت، نمک مپاش نوشم نمی دهی به دلم نیشتر مزن نذر کردم گر از این غم به در آیم روزی تا در میکده شادان و غزل خوان بروم 3 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۹۴ کاملا مشخصه کی سرچ گوگل میزنه:vahidrk: آوره پس چی.میخواستی تو هم غزلیات شمس دوست داشته باشی فدای سوده ی نازم:hapydancsmil: نذر کردم گر از این غم به در آیم روزی تا در میکده شادان و غزل خوان بروم می نشینم.از سرزمین بیگناهم مشت خاکی روی زخم خون فشانم می فشانم 2 لینک به دیدگاه
.sOuDeH. 16059 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۹۴ می نشینم.از سرزمین بیگناهممشت خاکی روی زخم خون فشانم می فشانم ما دست در دست باهم٬ آشفته و مست باهم مثل نسیمی گذشتیم٬ آهسته از کوی باران 2 لینک به دیدگاه
.sOuDeH. 16059 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۹۴ ما دست در دست باهم٬ آشفته و مست باهم مثل نسیمی گذشتیم٬ آهسته از کوی باران نوای خسته شبهای من :عشق صدای زخمی لبهای من: عشق 2 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۹۴ نوای خسته شبهای من :عشقصدای زخمی لبهای من: عشق قبا به قد من ای عقل پا برهنه ندوز برای قامت ما این لباسها تنگ است 2 لینک به دیدگاه
.sOuDeH. 16059 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۹۴ قبا به قد من ای عقل پا برهنه ندوزبرای قامت ما این لباسها تنگ است تمام شاعران٬ اهل دروغند مگر آنها که از جنس فروغند 2 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۹۴ تمام شاعران٬ اهل دروغندمگر آنها که از جنس فروغند :84eb3ampc0vsywihe0i دست هایم چقدر بود و به دریا نرسید؟! خبـــر مرگ مرا طعنــــه به یــــارم بزنید آی! آنها! که به بی برگی من می خندید! مرد باشید و ... بیایید ... و ... کنارم بزنید نجمه زاع 2 لینک به دیدگاه
.sOuDeH. 16059 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۹۴ :84eb3ampc0vsywihe0iدست هایم چقدر بود و به دریا نرسید؟! خبـــر مرگ مرا طعنــــه به یــــارم بزنید آی! آنها! که به بی برگی من می خندید! مرد باشید و ... بیایید ... و ... کنارم بزنید نجمه زاع ب شعرهایی ک من مینویسم بی احترامی نکن ................... دوست دارم که خودم باشم و تنها باشم پشت یک پنجره سرگرم تماشا باشم 2 لینک به دیدگاه
.sOuDeH. 16059 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۹۴ ب شعرهایی ک من مینویسم بی احترامی نکن................... دوست دارم که خودم باشم و تنها باشم پشت یک پنجره سرگرم تماشا باشم من تورا خوب _ای رهگذر_ میشناسم من تورا خوب _ای خوبتر_ میشناسم 1 لینک به دیدگاه
.sOuDeH. 16059 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۹۴ من تورا خوب _ای رهگذر_ میشناسممن تورا خوب _ای خوبتر_ میشناسم من از وقوع حادثه شیون نمیکنم اغیار شِکوه کرده ولی من نمیکنم 1 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۹۴ من از وقوع حادثه شیون نمیکنماغیار شِکوه کرده ولی من نمیکنم من و آیینه و گل های مریم با تو خندیدیم سفر کردیم با هم تا چه رؤیاها...چه عالم ها... چه روز خوب و آرامی...تو می خندی جهان زیباست هوای خانه هم اصلاً ندارد ابری از غم ها 4 لینک به دیدگاه
.sOuDeH. 16059 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۹۴ من و آیینه و گل های مریم با تو خندیدیم سفر کردیم با هم تا چه رؤیاها...چه عالم ها... چه روز خوب و آرامی...تو می خندی جهان زیباست هوای خانه هم اصلاً ندارد ابری از غم ها اگر یادمان بود و باران گرفت نگاهی به احساس گلها کنیم اگر کینه آمد به سروقتمان سرکوچه او را ز سر واکنیم اگر گفت «من با شما دوستم» برانیمش از خویش و حاشا کنیم 4 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۹۴ اگر یادمان بود و باران گرفتنگاهی به احساس گلها کنیم اگر کینه آمد به سروقتمان سرکوچه او را ز سر واکنیم اگر گفت «من با شما دوستم» برانیمش از خویش و حاشا کنیم مرا ز باده نوشین نمی گشاید دل که می به گرمی آغوش یار باید و نیست درون آتش از آنم که آتشین گل من مرا چو پاره ی دل در کنار باید و نیست 4 لینک به دیدگاه
.sOuDeH. 16059 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۹۴ مرا ز باده نوشین نمی گشاید دل که می به گرمی آغوش یار باید و نیست درون آتش از آنم که آتشین گل من مرا چو پاره ی دل در کنار باید و نیست تو کهکشانی و چشمانی از ستاره تُراست مسافری که نگیرد به شب خبر ز تو کو؟ تو یک ترانهی نابی و یک نغزل محض میان دفتر من عاشقانهتر ز تو کو؟ 4 لینک به دیدگاه
roozbeh ameri 8439 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۹۴ تو کهکشانی و چشمانی از ستاره تُراستمسافری که نگیرد به شب خبر ز تو کو؟ تو یک ترانهی نابی و یک نغزل محض میان دفتر من عاشقانهتر ز تو کو؟ خسته شدم نفر بعد بیاد 2 لینک به دیدگاه
.sOuDeH. 16059 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۹۴ خسته شدم نفر بعد بیاد شما خسته شدی ادامه نده نیازی ب گفتنش نیست دوستم تو کهکشانی و چشمانی از ستاره تُراستمسافری که نگیرد به شب خبر ز تو کو؟ تو یک ترانهی نابی و یک نغزل محض میان دفتر من عاشقانهتر ز تو کو؟ وطنم اما، مردی است که هنگام دعا شِکوه را جز به درگاه خدا حرف نزد 4 لینک به دیدگاه
beautiful mind 62 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 تیر، ۱۳۹۴ وطنم اما، مردی است که هنگام دعا شِکوه را جز به درگاه خدا حرف نزد دف در دفِ تنیده و، مه در مهِ رمیده، خدا را بِدف! به دف روحِ آسمان، به دف روحِ من بِدف! 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده