رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

آن شیر دلاور که زبهر طمع نفس در خوان جهان پنجه نیالود،

علی بود شاهی که وصی بود و ولی بود،

 

 

دلا منگر به هر شاخی که در تنگی فرومانی

به اول بنگر و آخر که جمع آیند غایت‌ها

مولانا

  • Like 3
لینک به دیدگاه
دلا منگر به هر شاخی که در تنگی فرومانی

به اول بنگر و آخر که جمع آیند غایت‌ها

مولانا

الا حمایت تو رمز استقامت من

چنان که سینه ی تو ساحل سلامت من

دوباره دیدنت ای جان معاد موعود است

قیام قامت قدیسیت قیامت من

مطلع غزل استاد منزوی به همراه واج ارایی بی نظیر مصرع آخر تقدیم به دوستان اهل شعر مشاعره:icon_gol:

  • Like 4
لینک به دیدگاه
ندانستم چو نیکو قدر ایام جوانی را

 

دلم خون می شود چون بشنوم نام جوانی را

 

ای خواجه نمی‌بینی این روز قیامت را

این یوسف خوبی را این خوش قد و قامت را

مولانا

از آن سوی فلق آمد زن ستاره بدست

کنار من-من تاریک بی ستار-نشست

چگونه شاکر آن دل مهربان باشم

اگر نباشم از این پس همه ستاره پرست

  • Like 3
لینک به دیدگاه
از آن سوی فلق آمد زن ستاره بدست

کنار من-من تاریک بی ستار-نشست

چگونه شاکر آن دل مهربان باشم

اگر نباشم از این پس همه ستاره پرست

 

تاب بنفشه می​دهد طره مشک سای تو

پرده غنچه می​درد خنده دلگشای تو

  • Like 3
لینک به دیدگاه
یار اگر با ما گهی صلح و گهی پیکار داشت

ما حریف عشق او بودیم و با ما کار داشت

 

تا به فراق خو کنم صبر من و قرار کو؟

وعده ی وصل اگر دهد طاقت انتظار کو؟

  • Like 3
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...