*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۰ اگر روم ز پیش فتنه ها برانگیزد ور از طلب بنشینم به کینه برخیزد 6 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۰ در حریم عشق نتوان زد دم از گفت وشنود زانکه انجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش 5 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۰ شكوه تاج سلطاني كه بيم جان در او درج است كلاهي دلكش است اما به ترك سر نمي ارزد 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۰ در مسجد و میخانه خیالت اگر اید محراب و کمانچه زد و ابروی تو سازم 3 لینک به دیدگاه
moein.s 18984 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۰ ملكت عاشقى و گنج طرب هر چه دارم ز يمن همت اوست 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۰ ديدمش خرم و خندان قدح باده بدست واندر آن آينه صد گونه تماشا مى كرد 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۰ ديدمش خرم و خندان قدح باده بدست واندر آن آينه صد گونه تماشا مى كرد دیده ای نیست نبیند رخ زیبای تو را نیست گوشی که همی نشنود آوای تو را 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۰ اندم که به یک خنده دهم جان چو صراحی مستان تو خواهم که گذارند نمازم 3 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 دی، ۱۳۹۰ مردم درين فراق و در آن پرده راه نيست يا هست و پرده دار نشانم نمى دهد 1 لینک به دیدگاه
moein.s 18984 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 دی، ۱۳۹۰ در هجر تو گر چشم مرا آب روان است گو خون جگر ريز كه معذور نماندست 2 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 دی، ۱۳۹۰ تا ابد بوى محبت به مشامش نرسد هر كه خاك در ميخانه بر خساره نرفت 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 دی، ۱۳۹۰ تنهایی مان کمی خیابان کم داشت یک کوچه و یک بوسه ی پنهان کم داشت من شانه به شانه ی تو راه افتادم این منظره چند قطره باران کم داشت! 1 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 دی، ۱۳۹۰ ترسم اين قوم كه بر دردكشان مى خندند در سر كار خرابات كنند ايمان را 2 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 دی، ۱۳۹۰ امشب تک و تنها به تو دل می بندم لبخند بزن ، حرف بزن ، می خندم تنها که شدیم ، بعد با یک بوسه پرونده ی لب های تو را می بندم! * 4 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 دی، ۱۳۹۰ من و شمع صبحگاهى سزد ار بهم بگرييم كه بسوختيم و از ما بت ما فراغ دارد 5 لینک به دیدگاه
saeed99 2563 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 دی، ۱۳۹۰ . * دراین درگه که گه گه که کوه وکوه که شود ناگه مشو غره به امروز که از فردا نه ای آگه * دراین دنیا که گاه بگاه کوهی تبدیل به کاه و کاهی تبدیل به کوه می شود به حال و روز امروزت مغرور نشو چرا که از فردای خود بی خبری 4 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 دی، ۱۳۹۰ هر چه جز بار غمت بر دل مسكين منست برود از دل من وز دل من آن نرود 5 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 دی، ۱۳۹۰ هر چه جز بار غمت بر دل مسكين منست برود از دل من وز دل من آن نرود دامن دوست به صد خون دل افتاد به دست به فسوسی که کند خصم رها نتوان کرد 6 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 دی، ۱۳۹۰ دلت را خانه ی ما کن مصفا کردنش با من 4 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 دی، ۱۳۹۰ نخست موعظه ء پير صحبت اين حرفست كه از مصاحب ناجنس احتراز كنيد 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده