hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۸۹ یکی زشب گرفتگان چراغ بر نمی کند کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند 3 لینک به دیدگاه
ALI* 880 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۸۹ دل كه آشفته روي تو نباشد دل نيست آنكه ديوانه خال تو نشد عاقل نيست 2 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۸۹ توانا بود هركه دانا بود ز دانش دل پير برنا بود 2 لینک به دیدگاه
armstrong 2214 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۸۹ دیدی که غم عشق دگر بار چه کرد چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد 5 لینک به دیدگاه
ALI* 880 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۸۹ در هوایت بیقرار م روز و شب سربه کویت برنیارم روز و شب 4 لینک به دیدگاه
armstrong 2214 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۸۹ بیا تا یکزمان امروز خوش باشیم در خلوت که در عالم نمی داند کسی احوال فردا را 4 لینک به دیدگاه
!ala مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۸۹ آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند آيا بود كه گوشه چشمی به ما كنند؟ لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۸۹ درآن هوا که جز برق اندر طلب نباشد گر خرمنی بسوزد چندان عجب نباشد 4 لینک به دیدگاه
*هانی* 825 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۸۹ دردم از یار است و درمان نیز همدل فدای او شد و جان نیز هم 5 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۸۹ مشکلي نيست که آسان نشود مرد بايد که هراسان نشود 4 لینک به دیدگاه
armstrong 2214 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۸۹ در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت 4 لینک به دیدگاه
!ala مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 29 فروردین، ۱۳۸۹ تا زدم یک جرعه می از چشم مستت تا گرفتم جام مدهوشی ز دستت شد زمین مست ، آسمان مست ، بلبلان نغمه خوان مست باغ مست و باغبان مست لینک به دیدگاه
sara 20 1717 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 فروردین، ۱۳۸۹ تنها تويی ، تنها تويی ، در خلوت تنهاييم تنها تو ميخواهی مرا ، با اين همه رسواييم 3 لینک به دیدگاه
taniam 256 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 فروردین، ۱۳۸۹ مردم از درد و نمی ایی به بالینم هنوز مرگ خود م یبینم و رویت نمی بینم هنوز 3 لینک به دیدگاه
!ala مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 30 فروردین، ۱۳۸۹ ز دست ديده و دل هر دو فرياد كه هر چه ديد ه بيند دل كند ياد بسازم خنجري نيشش ز پولاد زنم بر ديده تا دل گردد آزاد لینک به دیدگاه
taniam 256 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 فروردین، ۱۳۸۹ درون اشک من افتاد نقش اندامش به خنده گفت : که نیلوفری ز آب دمید 2 لینک به دیدگاه
!ala مهمان اشتراک گذاری ارسال شده در 30 فروردین، ۱۳۸۹ در این زمانه ی بی های و هوی لال پرست خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 فروردین، ۱۳۸۹ تا چند گرد کعبه بگردم به بوی دل؟ تا کی به سینه سنگ زنم ز آرزوی دل؟ افتد ز طوف کعبه و بتخانه در بدر سرگشتهای که راه نیابد به کوی دل... 3 لینک به دیدگاه
ALI* 880 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 فروردین، ۱۳۸۹ لذت داغ غمت بر دل ما باد حرام اگر از جور غم عشق دادي طلبيم 2 لینک به دیدگاه
hamid_hisystem 6612 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 فروردین، ۱۳۸۹ می خواره و سرگشته و رندیم و نظر باز آنکس که دراین شهر چو ما نیست کدام است 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده