mehran_setup 232 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ ما سر بر آستان در یار می نهیم پا در حریم کعبه ی احرار می نهیم 2 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ مرگ من روزي فرا خواهد رسيد روزي از اين تلخ و شيرين روزها 2 لینک به دیدگاه
mehran_setup 232 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ از لشکر صبرم علمی بیش نماند وز هرچه مرا بود غمی بیش نماند وین طرفه تر است کز سر عشق هنوز دم میدمد و مرا دمی بیش نماند 2 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ در پریشانی ما هر چه شنیدی هیچ است هیچ را کس نتوانست که نابود نمود نازم آ ن دلبر پر شور که با صحبایش پرده بردار رخ عابد ومعبود نمود 3 لینک به دیدگاه
mehran_setup 232 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ دوش لعلش عشوه میداد ولی من نه انم کزوی این افسانه ها باور کنم 3 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ من تمنا کردم که تو با من باشی تو به من گفتی هرگز هرگز پاسخی سخت و درشت ومرا غصه این هرگز کشت 3 لینک به دیدگاه
mehran_setup 232 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ تویی دریا منم ماهی چنان دارم که میخواهی بکن رحمت بکن شاهی که از تو ماندهام تنها 2 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ اگر چه باده فرحبخش و باد گل بیز است به بانگ چنگ مخور می که محتسب تیز است 2 لینک به دیدگاه
mehran_setup 232 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ تو را نادیدن ما غم نباشد که در خیلت به از ما کم نباشد من از دست تو در عالم نهم روی ولیکن چون تو در عالم نباشد 2 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ دلا بسوز كه سوز تو كارها كند دعاي نيمه شبي دفع صد بلا كند ! 2 لینک به دیدگاه
mehran_setup 232 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ دیشب صدای تیشه از بیستون نیامد شاید به خواب شیرین فرهاد رفته باشد 1 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ دیگر گله ای نیست بیا در سفرم کن من قاصدکم فوت کن و دربدرم کن 1 لینک به دیدگاه
mehran_setup 232 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ نازلی! بهارخنده زد و ارغوان شکفت در خانه، زیر پنجره گل داد یاس پیر دست از گمان بدار! با مرگ نحس پنجه میفکن! بودن به از نبود شدن، خاصه در بهار... نازلی سخن نگفت، سر افراز دندان خشم بر جگر خسته بست رفت شاملو 1 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ تو نيستي كه ببيني چگونه پيچيده است طنين شعر نگاه تو در ترانه من تو نيستي كه ببيني چگونه ميگردد نسيم روح تو در باغ بي جوانه من 3 لینک به دیدگاه
mehran_setup 232 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ نازنینم تو میدانی که من از تنهایی می ترسم تو میدانی که من از سکوت و تاریکی می ترسم پس با من بمان و دستانم را همیشگی بگیر 3 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ روز اول رفت دينم در سر زلفين تو تاچه خواهدشددراين سوداسرانجامم هنوز 3 لینک به دیدگاه
mehran_setup 232 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ زاده شدن بر نيزه تاريک همچون ميلاد گشاده زخمي سفْر يگانه فرصت را سراسر در سلسله پيمودن بر شعله خويش سوختن تا جرقه واپسين بر شعله حرمتي که در خاک راهش يافته اند بردگان اينچنين. شاملو 3 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ نمی دانم دلم ديوونه ی کيست کجا ميگردد و در خونه ی کيست 3 لینک به دیدگاه
mehran_setup 232 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ تا جرات و پشتکار توام نشود شیرازه ی کارها منظم نشود گیرم نشد این بنای ویران آباد بی شبهه از این خرابتر هم نشود 3 لینک به دیدگاه
marjan17 4150 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 فروردین، ۱۳۸۹ در آن نفس که بمیرم درآرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده