رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

دستي به هوا رفت و دو پيمانه به هم خورد

در لحظه «مي» نظم دوتا شانه به هم خورد

 

دستور رسيد از تَهِ مجلس به تسلسل

پيمانه «مي» تا سرِ ميخانه به هم خورد

  • Like 3
لینک به دیدگاه

هر دوست که دم زد ز وفا دشمن شد

 

هر پاکروي که بود تردامن شد

 

 

گويند شب آبستن و اين است عجب

 

کاو مرد نديد از چه آبستن شد

  • Like 3
لینک به دیدگاه

ما بدين در نه ،پي حشمت و جاه آمده ايم

از بد حادثه اينجا به پناه آمده ايم

 

رهر و منزل عشقيم و ز سر حد عدم

تا به اقليم وجود اين همه راه آمده ايم

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...