کامیلا 422 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۸۹ شکایتای دلمو پیش کدوم کس ببرم که از رفیق و نارفیق دوباره رودست نخورم حکایت تنگی دل با کی بگم که بعد از این تو کوچه های بی کسی به راه بن بست نخورم......... 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۸۹ ماها تو سفر کردی و شب ماند و سياهی نه مرغ شب از ناله من خفت و نه ماهی 1 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۸۹ این سبزه که امروز تماشاگه ماست تا سبزه ی خاک ما تماشاگه کیست لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۸۹ تا نه از گریه شدم کور بیا ورنه چه سود از چراغی که بگیرند به نابینایی لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۸۹ ای شه صلاح الدین من ره دان من ره بین من ای ای فارغ از تمکین من ای برتر از امکان من 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۸۹ نه روی سخن گفتن و نه پای گذشتن سرگشته ام ای ماه هنرپیشه پناهی لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۸۹ ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۸۹ الا یا ایها الساقی ادرکسا ولا ونها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۸۹ آمده که رهزنم بر سر گنج شه زنم آمدهام که زر برم زر نبرم خبر برم 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۸۹ مسافری که به رخ اشک حسرتم بدواند دلم تحمل بار فراق او نتواند لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۸۹ در پردهی اسرار کسی را ره نیست زین تعبیه جان هیچ کس آگه نیست لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۸۹ تو که از می جوانی همه سرخوشی چه دانی که شراب نااميدی چقدر خمار دارد لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۸۹ در خواب بُدم مرا خردمندی گفت کز خواب کسی را گُل شادی نشکفت 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۸۹ تو دلم دار که در زلف شکن در شکنت يادگاريست ز سر حلقه شوريده سران 2 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۸۹ نوای ساز تو خواند ترانه توحيد حقيقتی به زبان مجاز ميگويی ترانه غزل شهريار و ساز صباست بزن که سوز دل من به ساز ميگويی 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۸۹ یار اگر زخمت زند با تیغ ابرو دم مزن تیغ ابرو را کنم با سوزن مژگان رفو در اشعار شهریار "صبا" میدونین اشاره به کیه؟ 2 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۸۹ یار اگر زخمت زند با تیغ ابرو دم مزنتیغ ابرو را کنم با سوزن مژگان رفو در اشعار شهریار "صبا" میدونین اشاره به کیه؟ نه نمیدونم.....یعنی چی؟ واي شما ، دل به عشق اگر نسپاريد ، گر به ثريا رسيد هيچ نيرزيد ! عشق بورزيد ، دوست بداريد .... مشیری 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۸۹ در گوشههای غم که کند خلوتی به دل ياد من و ترانه من تکيهگاهش است در بیشتر جاها اشاره به مرحوم استاد ابوالحسن خان صبا دارد که نوازنده بود و شهریار در روزهای اولی که وارد تهران شده بود با ایشان آشنا شد و دوستی عمیقی باهم داشتند. شعر زیر را شهریار موقعی که صبا بیمار بود و با این بیماری هم مرد سروده بود. عمر دنيا به سر آمد كه "صبا" می ميرد ورنه آتشكده عشق كجا می ميرد 2 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۸۹ در گوشههای غم که کند خلوتی به دلياد من و ترانه من تکيهگاهش است در بیشتر جاها اشاره به مرحوم استاد ابوالحسن خان صبا دارد که نوازنده بود و شهریار در روزهای اولی که وارد تهران شده بود با ایشان آشنا شد و دوستی عمیقی باهم داشتند. شعر زیر را شهریار موقعی که صبا بیمار بود و با این بیماری هم مرد سروده بود. عمر دنيا به سر آمد كه "صبا" می ميرد ورنه آتشكده عشق كجا می ميرد اخی...نازی...چه جالب..من خیلی شهریارو دوست دارم... تو خود ای گوهر يک دانه کجايی آخر کز غمت ديده مردم همه دريا باشد 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 19 مهر، ۱۳۸۹ دیده فایده آ« است که دلبر بیند ور نبیند چه بود فایده بینایی را 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده