آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مهر، ۱۳۸۹ در وفاي عشق تو مشهور خوبانم چو شمع شب نشين كوي سربازان و رندانم چوشمع لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مهر، ۱۳۸۹ عشق آن شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود نمیشه جواب داد. لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مهر، ۱۳۸۹ عشق جان طور آمد عاشقا طور مست و خر موسی صاعقا با لب دمساز خود گر جفتمی همچو نی من گفتنیها گفتمی لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مهر، ۱۳۸۹ دلم آزاد از دامش نمیگردد چه دامست اينزبانم کوته از نامش نمیگردد چه نام است اين نی حدیث راه پر خون میکند قصههای عشق مجنون میکند چیز دیگه ای به ذهنم نرسید 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مهر، ۱۳۸۹ ديشبش در خواب ديدم با رخ چون آفتاب آن چنان فرخ شبی ديگر نمیبينم به خواب نمیشه جواب داد 1 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مهر، ۱۳۸۹ بند بگسل باش آزاد ای پسر چند باشی بند سیم و بند زر گر بریزی بحر را در کوزهای چند گنجد قسمت یک روزهای پروفایلمو قفل کردم توی پروف خودت بنویس میام جواب میدم 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مهر، ۱۳۸۹ یک شب تو را زمستی تشبیه ماه کردم تو خوبتر زماهی من اشتباه کردم 1 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مهر، ۱۳۸۹ این رو که مطمئن باش که من خوبتر ز ماهم... موزه بربودی و من در هم شدم تو غمم بودی و من در غم شدم گر چه هر غیبی خدا ما را نمود دل در آن لحظه بخود مشغول بود 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مهر، ۱۳۸۹ دگر سر زیر پر دارم ولی روزی در این گلشن به مرغان یاد میدادم طریق نغمه خوانی 1 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مهر، ۱۳۸۹ اي مه تابان چه خواهي كرد گرد؟ اي كه مه در پيش رويت روي زرد 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 مهر، ۱۳۸۹ دوش در خواب من آن لاله عذار آمده بود شاهد عشق و شبابم به کنار آمده بود لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ در حیرتم از این مردم پست از این قوم زنده کش و مرده پرست لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند 1 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ دلی دارم در آتش خانه کرده میان شعله ها کاشانه کرده دلی دارم که از شوق وصالت وجودم را زغم ویرانه کرده 2 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک مرا امید وصال تو زنده می دارد وگرنه هر دمم از هجر توست بیم هلاک نفس نفس اگراز باد نشنوم بویت زمان زمان چوگل از غم کنم گریبان چاک 2 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاکگرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک مرا امید وصال تو زنده می دارد وگرنه هر دمم از هجر توست بیم هلاک نفس نفس اگراز باد نشنوم بویت زمان زمان چوگل از غم کنم گریبان چاک کامران بودی اگر جانم جانت سلامت شاد باش ور به کام درد جانفرسا شدی من با تو ام 1 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ مقام امن و می بیغش و رفیق شفیق گرت مدام میسر شود زهی توفیق 1 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ مقام امن و می بیغش و رفیق شفیق گرت مدام میسر شود زهی توفیق قندیل ماه بود و چراغانی سپهر شمع ستاره در دل شب بی حساب بود 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ قسم به حشمت وجاه وجلال شاه شجاع که نیست با کسم از بهر مال وجاه نزاع 2 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 مهر، ۱۳۸۹ قندیل ماه بود و چراغانی سپهرشمع ستاره در دل شب بی حساب بود درشب هچران مرا پروانه وصلی فرست ورنه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده