Ali.Akbar 9300 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 بهمن، ۱۳۸۸ دستم نداد قوت رفتن به پيش يار چندي به پاي رفتم و چندي به سر شدم 2 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 بهمن، ۱۳۸۸ دستم نداد قوت رفتن به پيش يار چندي به پاي رفتم و چندي به سر شدم مرجان لب لعل تو مرجان مرا قوت ياقوت بنامم لب خندان تو را قوت 1 لینک به دیدگاه
Ali.Akbar 9300 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 بهمن، ۱۳۸۸ تو را من در سرای عشق دیدم به کویت جای پای عشق دیدم همه بیگانه اند با عشق اما تو را من آشنای عشق دیدم لینک به دیدگاه
monire 680 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 بهمن، ۱۳۸۸ من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید 1 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 بهمن، ۱۳۸۸ دوش مي گفت به مژگان درازت بكشم يارب از خاطرش انديشه ي بيداد ببر لینک به دیدگاه
monire 680 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 بهمن، ۱۳۸۸ رخنه ای نیست دراین تاریکی در و دیوار به هم پیوسته سایه ای لغزد اگر روی زمین نقش وهمی است ز بندی رسته 1 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 بهمن، ۱۳۸۸ هم گلستان خيالم ز تو پرنقش و نگار هم مشام دلم از زلف سمن ساي تو خوش لینک به دیدگاه
monire 680 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 بهمن، ۱۳۸۸ شب ز راه آمد و با دود اندود طرح هایی که فکندم در شب روز پیدا شد و با پنبه زدود 1 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 بهمن، ۱۳۸۸ در تيره شب هجر تو جانم به لب آمد وقتست كه همچون مه تابان به در آيي لینک به دیدگاه
monire 680 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 بهمن، ۱۳۸۸ یادم آرد روز باران: گردش یک روز دیرین، خوب و شیرین توی جنگل های گیلان. 1 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 بهمن، ۱۳۸۸ نرگس ساقي بخواند آيت افسونگري حلقه ي اوراد ما مجلس افسانه شد لینک به دیدگاه
monire 680 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 بهمن، ۱۳۸۸ دست جادویی شب در به روی من و غم می بندد می کنم هر چه تلاش او به من می خندد 1 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 بهمن، ۱۳۸۸ دل ما به دور رويت ز چمن فراغ دارد كه چو سرو پاي بندست و چو لاله داغ دارد لینک به دیدگاه
monire 680 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 بهمن، ۱۳۸۸ در میان دو درخت گل یاس شاعری تابی می بست پسری سنگ به دیوار دبستان میزد کودکی هسته زردآلو را روی سجاده بیرنگ پدر تف می کرد و بزی از خزر نقشه جغرافی آب می خورد لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20162 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 بهمن، ۱۳۸۸ درو ازين بهتر نباشد ساقيا عشرت گزين حال ازين خوشتر نباشد حافظا ساغر بخواه لینک به دیدگاه
monire 680 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 بهمن، ۱۳۸۸ هر چه بگندد نمکش میزنند وای به روزی که بگندد نمک:icon_pf (34): 1 لینک به دیدگاه
Ali.Akbar 9300 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 بهمن، ۱۳۸۸ در پیچ و خم و تابم از آن زلف خدا را ای زلف که داد اینهمه پیچ و خم و تابت؟ 1 لینک به دیدگاه
ALI* 880 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، ۱۳۸۸ تصویر ها در اینه ها نعره می کشند ما را از چارچوب طلایی رها کنید ما در جهان خویشتن آزاد بوده ایم دیوارهای کور کهن ناله می کنند ما را چرا به خاک اسارت نشانده اید ؟ 1 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، ۱۳۸۸ در گلستان جهان چون غنچه های صبح دم با درون پر ز خون در حال لبخندیم ما 1 لینک به دیدگاه
Maryam.j 1013 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 بهمن، ۱۳۸۸ ای عجب نو ها کهن گردد ز گشت روزگار عشق تو با من چرا هر روز بفزاید نویی؟ 1 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده