monire 680 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 بهمن، ۱۳۸۸ در اينجا چار زندان است به هر زندان دو چندان نقب، در هر نقب چندين حجره، در هر حجره چندين مرد در زنجير... لینک به دیدگاه
Ali.Akbar 9300 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 بهمن، ۱۳۸۸ یا بفرما به سرایم، یه بفرما به سر آیم غرضم وصل تو باشد، چو تو آیی چه من آیم 1 لینک به دیدگاه
Ali.Akbar 9300 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 بهمن، ۱۳۸۸ در اينجا چار زندان است به هر زندان دو چندان نقب، در هر نقب چندين حجره، در هر حجره چندين مرد در زنجير... رو بر رهش نهادم و بر من گذر نكرد صد لطف چشم داشتم و يك نظر نكرد 1 لینک به دیدگاه
ALI* 880 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 بهمن، ۱۳۸۸ در همه دیر مغان نیست چو من شیدایی خرقه جایی که بود باده و دفتر جایی لینک به دیدگاه
monire 680 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 بهمن، ۱۳۸۸ ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست 1 لینک به دیدگاه
Ali.Akbar 9300 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 بهمن، ۱۳۸۸ تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است دولت فقر خدایا به من ارزانی دار کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است 1 لینک به دیدگاه
ALI* 880 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 بهمن، ۱۳۸۸ هزار جهد بکردم که یار من باشی مراد بخش دل نا توان من باشی لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 بهمن، ۱۳۸۸ تا دل هرزه گرد من رفت به چین زلف تو زان سفر دراز خود عزم وطن نمی کند لینک به دیدگاه
monire 680 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 بهمن، ۱۳۸۸ تا کی به تمنای وصال تو یگانه اشکم شود از هر مزه چون سیل روانه :wubpink: لینک به دیدگاه
monire 680 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 بهمن، ۱۳۸۸ در دایره قسمت ما نقطه ی پرگاریم حکم آنچه تو فرمایی لطف آنچه تو بنمایی 1 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 بهمن، ۱۳۸۸ یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کند کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند 1 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 17 بهمن، ۱۳۸۸ یکی ز شب گرفتگان چراغ بر نمی کند کسی به کوچه سار شب در سحر نمی زند 1 لینک به دیدگاه
ALI* 880 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 بهمن، ۱۳۸۸ دور گردون گر دو روزى بر مراد ما نرفت دائما يكسان نباشد حال دوران غم مخور لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 بهمن، ۱۳۸۸ رندان تشنه لب را آبی نمی دهد کس گویی ولی شناسان رفتند ازین ولایت لینک به دیدگاه
monire 680 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 بهمن، ۱۳۸۸ تا یار که را خواهد ومیلش به که باشد لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 بهمن، ۱۳۸۸ دوش می آمد و رخساره برافروخته بود تا کجا باز دل غم زده سوخته بود لینک به دیدگاه
Yuhana 12780 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 بهمن، ۱۳۸۸ داشت عباس قلی خان پسری پسر بی ادب و بی هنری!!!! 1 لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 بهمن، ۱۳۸۸ یاری اندر کس نمیبینم، یاران را چه شد دوستی کی آخر آمد، دوستداران را چه شد لینک به دیدگاه
Yuhana 12780 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 بهمن، ۱۳۸۸ دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند:girlhi: لینک به دیدگاه
MH.Sayyadi 14584 اشتراک گذاری ارسال شده در 18 بهمن، ۱۳۸۸ دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت عمریست که عمرم همه در کار دعا رفت... لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده