نفحات 1395 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۸ اینبار پیشنهاد هانیه جان کتاب خروس اثر ابراهیم گلستان >> برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام << داستان خروس کمتر از ۲۴ ساعت از زندگی دو مهندس نقشهبردار را نشان میدهد که برای مسّاحی به جزیرهای رفتهاند و با جزیرهنشینان سرمیکنند. خروس داستانی تمثیلی است که بر وقوع تغییرات اجتماعی دلالت میکند و دست به نمایاندن خرافات، نادانی و پلشتی زندگی آدمهای داستان میزند. نسخهٔ کامل آن نخستین بار سال ۱۳۷۴ در انتشارات روزن درنیوجرسی و لندن و سپس در سال ۱۳۸۴ توسط انتشارات اختران درتهران منتشر شد. سال ۱۳۸۵، یک سال بعد از چاپ کتاب در ایران، مجوز انتشار خروس لغو و سال ۱۳۸۶ در بیستمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران فروش آن ممنوع اعلام شد. تلاش ناشر برای دریافت مجوز تجدید چاپ، ثمری نداشت. { تاریخ ثبت نقد و نظر ۱۰ ام مهرماه } @adamak-h @پارادوکس @Rostam18 @سین.دخت 4 1 لینک به دیدگاه
.Milaad. 1459 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۸ خوبی این کتاب این است که وقتی بخونیش دیگه با عوض کردن پوشک بچه مشکلی پیدا نمیکنی! 2 لینک به دیدگاه
نفحات 1395 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۸ در 2 دقیقه قبل، Rostam18 گفته است : خوبی این کتاب این است که وقتی بخونیش دیگه با عوض کردن پوشک بچه مشکلی پیدا نمیکنی! سلام . وقت بخیر چرا ؟ لینک به دیدگاه
.Milaad. 1459 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۸ در 5 دقیقه قبل، نفحات گفته است : سلام . وقت بخیر چرا ؟ سلام شب بخیر ، نخوندیش؟ لینک به دیدگاه
نفحات 1395 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۸ در 5 دقیقه قبل، Rostam18 گفته است : سلام شب بخیر ، نخوندیش؟ نه هنوز انتخاب خوبی نبوده ؟ لینک به دیدگاه
.Milaad. 1459 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۸ در 2 دقیقه قبل، نفحات گفته است : نه هنوز انتخاب خوبی نبوده ؟ نه منظورم این نبود! اول بخون 1 لینک به دیدگاه
نفحات 1395 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۸ در 37 دقیقه قبل، پارادوکس گفته است : این نسخه بدون سانسورِ؟؟ سلام از یه کانال کتابهای ممنوعه و نایاب دانلود کردم گذاشتم. امیدوارم خودش باشه لینک به دیدگاه
پارادوکس 106 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۸ در 13 دقیقه قبل، نفحات گفته است : سلام از یه کانال کتابهای ممنوعه و نایاب دانلود کردم گذاشتم. امیدوارم خودش باشه کانال تلگرامی؟ لینک به دیدگاه
نفحات 1395 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۸ در هم اکنون، پارادوکس گفته است : کانال تلگرامی؟ اوهوم : } لینک به دیدگاه
پارادوکس 106 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۸ در 7 دقیقه قبل، نفحات گفته است : اوهوم : } وسوسه ام نکنین تگلرام نصب کنم:))_ 1 لینک به دیدگاه
adamak-h 733 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 مهر، ۱۳۹۸ آدم اول که نامه های ابراهیم گلستان رو می خونه فکر می کنه با یک داستان یتیم و ملایم طرفه که حقش رو خوردن و جایی نداره تا بره حقشو بگیره... اما کاملا در اشتباهیم:دی از اول داستان انگار صحنه های داستان لخت و خالی هستن...همه ی صحنه ها و دیالوگا رک و صریح هستن و همین عجیبش کرده..هیچ چیز وجود نداره که واقعیت کتاب را کمی ملایم تر کنه یا چیزی رو بپیچونه...همه چیز در عین سادگی , خالی و واقعیه... نثر فوق العاده و شعر گونه ای داره که آدمو با هیجانات و داستان همراه می کنه و من همه اش فکر می کردم روی یه سکو توی خونه ی حاجی نشستم و دارم اتفاقا رو نگاه می کنم:) من واقعا کتابای ایرانی کمی خونده ام که انقدر خوب از کلمه ها استفاده کنه و آدم از خط به خطش لذت ببره... به نظرم اگر یکی بخواد داستان نویسی رو شروع کنه حتما باید چند بار کتاب خروس رو بخونه...پر از تکنیک و هوشه داستان پر از سمبل و نماده و هر کسی بعد از چند صفحه کاملا نمادین بودن اتفاقات رو متوجه می شه..این کتاب نیازی به توضیح اضافه و نقد معرفی نداره..خودش می تونه خودش رو معرفی کنه... به نظر میاد اوج داستان همون ماجرای کشتن خروسه که بهترین توصیف ها رو هم اونجا میبینیم و بعد از اون آتیش گرفتن خونه است که واقعا آدم انتظارش رو نداره.... به نظرم آخر داستان نیازی به این همه توضیح و دیالوگ نبود واقعا تمام داستان و اتفاقات خودش گویا و واضح بود و می تونست اون بخش رو جور دیگه ای بنویسه... 5 لینک به دیدگاه
سین.دخت 366 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 مهر، ۱۳۹۸ اولین باره که یک کاری از ابراهیم گلستان می خونم. کتاب خوبی بود. جدل ها و اتفاقات توی داستان آدم رو با خودش همراه می کرد. تصویرسازی گرفتن و کشتن خروس و وقتی خونه آتیش می گیره و بلایی که سر حاجی آوردن واضح بود. داستان روان بود، جز برخی قسمت ها که البته به نظرم بخاطر نوع نوشتار بود. در واقع یک جاهایی سبک نوشتاری قدیمی که توی داستان بود، خیلی جملات رو سخت نشون می داد. خوانش سخت می شد. لحجه های محلی و نوع گفتار اون زمان به خوبی توی داستان مشهود بود. لحجه ها و نوع گفتار محلی، و یا به طور کلی گویش در زمان قدیم، بیان کلمه های به شکل خاص داستان خروس رو تنها در کتاب های محمود دولت آبادی خونده بودم. این دومین نویسنده است که باهاش آشنا شدم. به غیر از توصیفات بصری خوب، یک جایی بود توی داستان، وقت سحر، وقتی خروس ها آواز می خوندن و راویی درحال مونولوگ بود، این قسمت به نظرم نقطه عطف داستان بود. این قسمت از داستان رو خیلی دوست داشتم. تلفیق خرافه و نمادی که خروس توی داستان داشت کاملا واضح بود. ترس مردم از آگاهی! معمولا آدم های آگاهی رو که قصد افشاگری دارن رو سرنگون می کنن :)) به طور کلی لذت بردم از خوندنش، ممنون برای معرفی :)) بخشی از کتاب: « به هیچ چیز فکر نمی کردم جز آنچه را که می دیدم. تا آنکه، دور، خروسی اذان صبح را سر داد. به یاد خروس افتادم. چیزی ست در هوا که خروس از ان خبر دارد، می داند که صبح نزدیک است یا وقت ظهر رسیده است، می خواند. بی خواندن خروس صبح می آید، با وقت همراه است. اما خروس این هنر را دارد که می داند صبح می آید، با وقت همراه است. در انزوای پرستاره پایان شب جای خروس خالی بود. گلبانگ از خانه های همسایه ها جبران غیبت او نبود، تاکید غیبت او بود. انگار این خانه خالی بود، انگار این خانه احتیاج به آواز صبحگاهی داشت». 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده