leo.unique 432 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 آذر، ۱۳۹۸ فسنجون هست اما گرسنه-ی ماکارونیم 1 1 1 لینک به دیدگاه
نفحات 1395 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آذر، ۱۳۹۸ توی اینستا یا عکس سفره ی یلداس یا عکس چهره ی یخ زده و قشنگ اون پسر کُرد . یکی هم برام صوت جعبه سیاه سانچی رو فرستاده که توی نت پخش کردن خواب اون پرنده ی مریض و تب کرده هم که دیشب دیدم ولم نمیکنه ... ولو شده بود توی بغلم منم گریه میکردم انگار بچه م بود دلم برای خواهرام تنگه . 2 1 لینک به دیدگاه
Anabolic 250 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 دی، ۱۳۹۸ منم و یک آلبوم طولانی از تک تک لحظات نوجوونی ......... 2 لینک به دیدگاه
سین.دخت 366 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 دی، ۱۳۹۸ حس اینکه اگه این دختره دفاع نکنه چه خاکی به سرم بکنم 1 لینک به دیدگاه
نفحات 1395 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۹۸ من خسته ام ، تو خسته ای آیا شبیه من ؟ یک شاعر شکسته ی تنها شبیه من ؟ . . . خسته انقدر هم قروقاطی خوردم دلم شربت خاکشیر میخواد بشوره ببره 2 لینک به دیدگاه
adamak-h 733 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 دی، ۱۳۹۸ امروز خیلی خوابیدم...یک امتیاز مثبت برای امروز:دی 3 لینک به دیدگاه
.Milaad. 1459 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 دی، ۱۳۹۸ ناراحتیم رو اگرچه نشون ندم ولی هستم ، خوب یا بد بودنش رو برای ما یا کشور نه میدونم نه کاری دارم ولی به غیرت ایرانی بودنم بر خورد .. هیچ کس دوست نداره اطرافیانش ی روز جسد تیکه تیکه شو ببینن .. 3 لینک به دیدگاه
سین.دخت 366 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۹۸ داغونم در حال انجماد هم هستم چند وقته ورزشم شروع کردم خیلی داغونم حس اینکه چرا کار رو تموم نمی کنم 2 لینک به دیدگاه
نفحات 1395 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 3 بهمن، ۱۳۹۸ حس ناتوانی در بخشیدن یه نفر نمیتونم ببخشمش هیچوقت ... لینک به دیدگاه
adamak-h 733 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 بهمن، ۱۳۹۸ حس بدیست... فکر میکنم خیلی ضعیفم 1 لینک به دیدگاه
.Milaad. 1459 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 بهمن، ۱۳۹۸ دلتنگــــــ آن آقا سیدی که کُشت مارا .. 2 لینک به دیدگاه
نفحات 1395 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 22 بهمن، ۱۳۹۸ بی تفاوتی ارزش آدمها به اعمالی هست که ازشون سر میزنه نه ادعایی که توی حرف دارن 1 لینک به دیدگاه
نفحات 1395 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 4 اسفند، ۱۳۹۸ واقعا با دو تا تاول اندازه ته استکان کف هردوتا پام چه حسی خوبه ؟ :)) راننده اسنپ ها چرا منو شکل مشاور امور خانوادگیشون میبینن ؟ هیچ وقت از یه اصفهانی آدرس نپرسید. چون دقیق نمیدونه اما بخاطر احساس وظیفه سعی میکنه حتما راهنماییتون کنه خدا میدونه توی این مدت چند نفرو آواره کردم :)))))))) لنتی ! پریا ! خب بگو نمیدونم :)))))) تاپیک فکر نبود ولی گیج و خسته تر ازین حرفام پاشم برم تا اون یکی تاپیک دیگه لازم شد ماسک بزنم. با این سر درد و پیشونی داغم اگه ویروسو گرفته باشم ممکنه انتقال بدم به همکارا و همه :// یه آقایون همکار دخترشو آورده بود. لحظه ی اول دیدمش ناگهان حس کردم توی بهشتم و یه حوری جلوی چشمم هست. ناخوداگاه رفتم جلو بهش دست زدم ببینم واقعیه یا نه :))) از بس زیبا بود این غنچه بچه : ) چشمای رنگی بین سبز و خاکستری . موهای بلند و موج دارِ قهوه ای طلایی ، صورت زیبا ... نکنه خواب و خیال بود ؟ :دی خیلی خوابم میاد ? لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده