رفتن به مطلب

پری کوچولوی غمگین


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

همه چیز را فروختم جز آن صندلی که جای تو بود، شاید آن روز که برگشتی خسته باشی!!! :ws37:

  • Like 3
  • پاسخ 95
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

ارسال شده در

این گناه بزرگی است که انسان خوشبخت نباشد!!! :hanghead:

  • Like 3
ارسال شده در

دروغ بگو قهرمان...

مگر یک مرد چقدر می تواند راست بگوید؟!!

منتظرم!!!

  • Like 3
ارسال شده در

اگه اینطوری پیش برید و هر کی میاد تو تاپیکم بگه نوشته هام داغون ترش کرده و باعث شده که گریه کنه دیگه نمی نویسم!!!!

  • Like 2
ارسال شده در
اگه اینطوری پیش برید و هر کی میاد تو تاپیکم بگه نوشته هام داغون ترش کرده و باعث شده که گریه کنه دیگه نمی نویسم!!!!

نه بنویس

شاید حرف دل خیلیا باشه!

  • Like 3
ارسال شده در
نه بنویس

شاید حرف دل خیلیا باشه!

مینویسم تا دردهایم را از لایه های پنهان روحم بیرون بکشم!

دردهایی که در مخفی ترین ابعاد روحم جا خوش کرده اند!

بیرونشان میکشم و با توجه کردن به آنها انگار خیالشان راحت میشود و کمتر آزارم میدهند!!!

  • Like 5
ارسال شده در

پری کوچولو مطمئن باش وقتی نمی تونی کسی رو فراموش کنی یعنی هنوز تو یادشی!!!

  • Like 5
ارسال شده در

چه راحت در ناباوریِ تمام، تو را باور کردم!

وارد زندگی و تنهایی اَم شدی!

لحظاتم پر شد از بوی تو!

و چه ساده دوباره...

در ناباوری از دست دادمت!

به همین سادگی از دست دادمت!

به همین سادگی!!!‬:sigh:

  • Like 5
ارسال شده در

تنها شادی زندگی اَم این است که هیچکس نمی داند تا چه حد غمگینم!!! :hanghead:

  • Like 6
ارسال شده در

چگونه شبم را روز کنم؟!! :hanghead:

  • Like 2
ارسال شده در

آدمی که می خواد بره میره، دیگه داد نمی زنه که من دارم میرم!

اونی که رفتنشو داد می زنه نمی خواد بره!

اونی که نمی خواد بره داد می زنه تا مانع رفتنش بشن!!!

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

پ.ن: دلم خیلی برات تنگ شده!

  • Like 5
ارسال شده در

من هنوز عاشقـــــــم!

آنقدر كه مي توانم چشم هايم را ببندم و خيال كنم هنوز هم دوستم داري!!!

  • Like 5
ارسال شده در

نزدیک به نیمه شب است و من به این می اندیشم:

اگر کاری که عشق با من کرد، با تو می کرد، چند روز دوام می آوردی؟!! :hanghead:

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

پ.ن: 15 روز گذشت!

  • Like 8
  • 1 ماه بعد...
ارسال شده در

60 روز گذشت!!! :hanghead:

  • Like 5
ارسال شده در

آخرین ضربه ات را محکم زدی...

وقتی با او دست در دست قدم زدی روی سنگفرش قلبِ من!

قلبم زیر و رو شد،

و تو با او دست در دست مدفون شدی زیرِ آوارِ عشقِ یک زن!!!

  • Like 9
ارسال شده در

کاش می فهمیدی عشق عادت نیست!

اگر عادتم بودی شاید میشد ترکت کرد...

شاید...

اگر...

  • Like 7
ارسال شده در

سهم تو از من هرچه بود سپردی اَش به باد،

سهم من از تو هرچه بود هست.

عزیز می دارمش تا آخرین نبضِ بودن...

تا لحظه ی سپردن به خاک!!!

  • Like 5
  • 3 هفته بعد...
ارسال شده در

گرچه اینجا نیستی، هر جا میروم یا هر کار می کنم صورت تو را در خیال میبینم و دلم برایت تنگ می شود.

دلم برای همه چیز گفتنِ با تو تنگ می شود،

دلم برای همه چیز نشان دادنِ به تو تنگ می شود،

دلم برای چشمهایمان تنگ می شود که پنهانی به هم دل میدادند،

دلم برای نوازشت تنگ می شود،

دلم برای هیجانی که با هم داشتیم تنگ می شود،

دلم برای همه ی چیزهایی که با هم سهیم بودیم تنگ می شود!

دلتنگی برای تو را دوست ندارم،

احساس سرد و تنهاییست!

کاش می توانستم با تو باشم همین حالا،

تا گرمای عشق ما برفهای زمستان را آب کند،

امّا چون نمی توانم همین حالا با تو باشم ناچارم به رویای زمانی که با هم بودیم قانع باشم!!!

  • Like 4
ارسال شده در

از صورتت نقّاشی ای کشیده اَم، همانطور که دلم می خواست باشی!

حالا چشمهایت فقط مرا میبیند و لبخند همیشگی اَت لحظه های نبودنت را می پوشاند...

فقط مانده اَم هوس بوسیدنت را چه کنم؟!!

  • Like 7
ارسال شده در

من سرشار بودم از همه با تو بودن ها،

برای تو بودن ها،

افسوس...

اندیشه ی من از پی تو میامد و نگاه تو از پی دیگری میرفت.

درست به همین سادگی!!!

  • Like 7

×
×
  • اضافه کردن...