رفتن به مطلب

تختگاه هیچکس


تختگاه هیچکس مستند قابل قبولی است؟  

8 کاربر تاکنون رای داده است

  1. 1. تختگاه هیچکس مستند قابل قبولی است؟

    • 1
    • 7


ارسال های توصیه شده

  • پاسخ 78
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

یه عده از مردم هستن که اعتقاد دارن راحت ترین راه برا جلو زدن از دیگران تخریب اوناست

 

این آقایون هم بجای اینکه نقطه های تاریک تاریخ اسلام و تاریخ معاصرو روشن کنن ترجیه میدن چیزهاییرو که همه ی دنیا بهش اعتقاد دارن تخریب کنن

لینک به دیدگاه
نه آخه هرچی آتیشه از گور یهودیا و غربیا بلند میشه....این برا خیلیا سوال نیست اما همش به کوروش و هخامنش و ساسانیا و آریایی شک دارند...خیلی جالبه....

این 2 آقای محترم تاریخدانن یا تاریخ میرزا بنویس؟؟؟به نظرم 100% غرض ورزی پشتش نهفته است...

 

نه دوست عزیز ...

بهتر است به جای تهمت زدن، در نوشتار این دوستان کمی تامل شود.

همه چیز را میتوان با کمک تحلیل پذیرفت و یا نپذیرفت.

دادن احتمال 100 درصدی شما برای این قضیه که فرمودید، در صحت گفته تان شک ایجاد میکند.

 

همه چیز بر عهده ی خودتان است.

لینک به دیدگاه
یه عده از مردم هستن که اعتقاد دارن راحت ترین راه برا جلو زدن از دیگران تخریب اوناست

 

این آقایون هم بجای اینکه نقطه های تاریک تاریخ اسلام و تاریخ معاصرو روشن کنن ترجیه میدن چیزهاییرو که همه ی دنیا بهش اعتقاد دارن تخریب کنن

 

نه تنها تاریخ نگاری جدید ایرانی کم کم به وقایع تاریخی خود شک میکند. بلکه این سنتی است که سالهات در جامعه ی دانشگاهی اروپایی به راه افتاده است و چیز عجیبی نیست.

چون آنها سعی میکنند تعصب را کنار گذاشته و به جای تهمت سعی در دادن پاسخی مناسب در جهت اثبات حرف خود باشند.

 

پرسشگری در تاریخ...

 

بگذاریم ما هم کمی در مورد دینمان، تاریخمان و آئینمان پرسشگر باشیم تا بلکه بتوانیم ریشه ی بسیاری از بدبختی های کنونی مان را پیدا کنیم.

لینک به دیدگاه
نه دوست عزیز ...

بهتر است به جای تهمت زدن، در نوشتار این دوستان کمی تامل شود.

همه چیز را میتوان با کمک تحلیل پذیرفت و یا نپذیرفت.

دادن احتمال 100 درصدی شما برای این قضیه که فرمودید، در صحت گفته تان شک ایجاد میکند.

 

همه چیز بر عهده ی خودتان است.

سایته فی.لتر بود متاسفانه.....

من تهمت نزدم...فقط گفتم حرف این دو آقا کاملا تکراری و مشکوکه....

این دو آقا یه داستان ساختگی سرهم کردن که معلوم نیست ریشه و بنیانش کجاست.....

لینک به دیدگاه
نه تنها تاریخ نگاری جدید ایرانی کم کم به وقایع تاریخی خود شک میکند. بلکه این سنتی است که سالهات در جامعه ی دانشگاهی اروپایی به راه افتاده است و چیز عجیبی نیست.

چون آنها سعی میکنند تعصب را کنار گذاشته و به جای تهمت سعی در دادن پاسخی مناسب در جهت اثبات حرف خود باشند.

 

پرسشگری در تاریخ...

 

بگذاریم ما هم کمی در مورد دینمان، تاریخمان و آئینمان پرسشگر باشیم تا بلکه بتوانیم ریشه ی بسیاری از بدبختی های کنونی مان را پیدا کنیم.

 

کاش میشد در مورد ایین و مذهب غالب فعلی ایران هم یه کم حرف زد.....

ایا میشه در مورد حضرت محمد و امامت و ولایت فقیه و اصل این مسائل هم حرفی زد؟؟؟

در صورتی که تاریخی که از این مسائل ارائه شده تاریکتر و مبهم تر و ساختگی تر هستش...

خوبه که تعصب نباشه و درمورد همه چیز بحث بشه اما نه اینکه تخریب کرد و مطالبی بی پایه گفت و مدام روش مانور داد....

لینک به دیدگاه
سایته فی.لتر بود متاسفانه.....

من تهمت نزدم...فقط گفتم حرف این دو آقا کاملا تکراری و مشکوکه....

این دو آقا یه داستان ساختگی سرهم کردن که معلوم نیست ریشه و بنیانش کجاست.....

 

 

اتفاقا این صحبت ها تکراری نیست!!!

بهتر است ابتدا دنبال ریشه هایش بروید بعد بگوئید صحبت هایی بی ریشه و ساختگی هستند.

به هر آنچه بر خلاف میل ماست که نمی توان انگ بی ریشگی و ساختگی بودن زد!

 

من آرزو دارم توی این انجمن ، یه بار یکی پاشه بدون هیچ توهینی و سفسطه ای برای یه بار هم که شده در مورد چیزی که با اون مخالفه بحث کنه!

 

بهتره ادعای خواهان دموکراسی بودن نداشته باشیم!

لینک به دیدگاه
کاش میشد در مورد ایین و مذهب غالب فعلی ایران هم یه کم حرف زد.....

ایا میشه در مورد حضرت محمد و امامت و ولایت فقیه و اصل این مسائل هم حرفی زد؟؟؟

در صورتی که تاریخی که از این مسائل ارائه شده تاریکتر و مبهم تر و ساختگی تر هستش...

خوبه که تعصب نباشه و درمورد همه چیز بحث بشه اما نه اینکه تخریب کرد و مطالبی بی پایه گفت و مدام روش مانور داد....

 

جلوگیری از پرسشگری ویژگی حکومت استبدادیه.

 

نه اینکه تخریب کرد و مطالبی بی پایه گفت و مدام روش مانور داد....

 

جالبه کسانی که روی مذهب هم تعصب دارند همین حرف رو میزنند.

پیشنهادمیکنم متن رو دوباره بخونید. در مورد تخریب ایران من در این مقاله محلی از اعراب نمیبینم.

لینک به دیدگاه

ضمن اینکه کتاب "نگاهی به سفرنامه ی ناصر خسرو" را بخوانید تا با برخی تحریفات بعد از اسلام را نیز از زبان نویسنده ی این کتاب متوجه شوید.

 

همچنین اگر میتوانید مقاله ی جلال آل احمد پیرامون رابطه ی بریتانیا با شاه عباس را هم پیدا کنید و بخوانید! اسمش رو یادم رفته!

لینک به دیدگاه

درود

نخست بگويم كه گمان نمي كردم اين جستار تا به اينجا پيش برود و از اين بابت خوشحالم كه بعد از گذشت حدود 6-7 سال وب گردي و وب نويسي افرادي را چنين پيگير مسايل تاريخي مي بينم.

دوم اينكه هر آن حرفي كه در اينجا مي زنم زاييده ي ذهن من است و نقل نيست و اگر تشابهي در گفتار من با ديگران مي بينيد تنها به خاطر سپري كردن سيري مشابه است .اين را از اين بابت مي گويم كه بارها در اين بحث ها و در هنگامي كه از پاسخ باز مي ماندند مواجه مي شدم با اين اتهام كه تنها گفتار ديگران را نقل مي كنم و غيره.

بگذريم

اصل مطلب:

نقل قولي از يك مصاحبه مي كنيد كه از نظر محتوايي و سنديت دچار ايراد است

آقاي شهبازي اگر چه ممكن است يك تاريخ دان باشند اما در اين گفتار نشان دادند كه تحليل گر خوبي براي تاريخ نيستند و گفتارشان سنديت ندارد و اين عدم سنديت در ضعف ناشي از درك مطالب است كه در ادامه اشاره مي كنم.

مطلب نخست اين است كه اين توهم كه آغاز تمدن ايراني از هخامنشيان است از كجا شروع مي شود و چه كساني بر آن دامن مي زنند؟

زيرا اگر چنين بود اطلاعات مربوط به تمدن هاي ماد و بابل و آشور و ايلام(عيلام) كه اتفاقا همه از تحقيقات همان ديرينه شناسان غربي به ما مي رسد در دسترس ما قرار نمي گرفت و تيوري آريايي سازي(توهم افرادي همچون شهبازي) راي به نابودي اين مدارك و دستاورد ها مي داد و نه حفظ و بازشناسي آن ها.

اما آنچه باعث مي شود كه در تاريخ ايران هخامنشيان متفاوت از حكومت هاي پيشين جلوه كند نه آريايي بودن آنهاست بلكه نكاتي است كه از ديد نگارنده پنهان مانده

هخامنشان اولين حكومت در پهنه ي ايران زمين هستند(كه تا كنون شناخته شده اند) كه كل فلات ايران را در بر مي گيرد و حكومت از حالت قومي و قبيله اي به حالت مدرن و گسترده تغيير مي كند

ببنينيد ما اگر بياييم مثلا حكوت ماد ها را پايه ي مطالعات تاريخ شناسي و ايجاد حس غرور ملي قرار دهيم اين كار براي فردي كه در سيستان و يا خراسان و يا جنوب و جنوب غربي ايران قرار دارد جذابيتي ايجاد نمي كند و در واقع از نظر تاريخي با او بيگانه است.

به همين تريتب اگر حكومت ايلام را مد نظر قرار دهيم براي شمال غرب و شمال و شمال و جنوب شرق.

اما در مورد حكومت هخامنشيان با توجه به بينش سردمداران آن ها مبني بر برادري و برابري و برتريت شخصيت افراد بر تخمه ي آنها اين موضوع مرتفع است.كما اينكه مي بينيم كورش نامي علي رغم اينكه خود از ديار آنزان بود براي بزرگداشت دلاوري ها و همراهي هاي مردمان منطقه ي فارس امروزي پايتخت را به اين نقطه منتقل مي كند و در ادامه به پاس نكوداشت مردم ماد كه با او همراهي مي كنند هگمتانه را پايتخت تابستاني قرار مي دهد و در واقع با گردشي كردن پايتخت حس برتري جويي قومي را از بين مي برد .

مطلب ديگر جهش اخلاقي است كه در حكومت هخامنشيان مشاهده مي شود و در حكومت هاي قبلي نه.همين جهش اخلاقي باعث مي شود كه انسان متمدن امروزي در پي يافتن ريشه هاي فضايل اخلاقي جامعه ي كنوني خود باشد و پايه و اساس رو در اين حكومت ببيند و نه حكومتي كه پادشاه آن خود را خدا مي بيند و جان انسان را قرباني خدايان خود مي كند.

مطلب ديگر يكتا پرستي اين حكومت است كه ئر مورد ديگر حكومت هاي پيشين يا به وضوح مي دانيم چند گانه پرست بودند و يا در مورد آيين و مسلك انها اطلاعي نداريم.

فكر مي كنم همين اشارات براي چرايي مبنا قرار گرفتن هخامنشيان در تاريخ ايران كفايت كند

با اين مقدمه مي بينيم كه تاريخ با تمام احترامي كه براي دستاورد هاي حكومت هاي پيشين و سرگذشت آنها قايل است و نيز همواره در پي بيشتر دانستن در مورد آنها و آداب و سنن و دستاورد هاي آنها مي باشد , ما را به اين سمت سوق مي دهد كه حكومتي را پايه و مبناي تاريخ نگاري قرار دهيم كه هم بيشتر در مورد آن مي دانيم و هم جامعيت بيشتري براي حال كشور ما داشته باشد.(همانند نقش ميلاد مسيح در تاريخ نگاري غربي كه پيش از خود را نفي نمي كند اما پايه اي براي تاريخ نگاري است)

ادامه ي گفتار در پست بعد

لینک به دیدگاه

اما خطاي ادراكي افرادي همچون آقاي شهبازي در تيوري آريايي سازي:

اين خطا از آنجا ناشي مي شود كه گفتار را متوجه نمي شوند و ضعف تطبيقي دارند

پروژه ي آريايي سازي نه براي چسباندن هندي ها و ايراني ها به غربي هاست بلكه براي چسباندن غربي ها به اين دو حوزه ي تمدني بشري است و بيان اينكه ما از تخمه ي مشترك با تاريخ سازان جهان هستيم و با توجه به اينكه ايشان يك بار نقش تاريخ سازي خود خود را ايفا كرده اند اكنون نوبت ماست كه اين نقش را يفا كنيم و در واقع از اين طريق سلطه جويي خود را توجيه كنند كه البنه اين پروژه سال هاي سال است كه با شكست مواجه شده زيرا علوم نويني در مورد تاريخ شناسي و ديرينه شناسي پديد آمده اند كه اين ادعا ها را رد مي كند.

اما از آنجا كه امثال اين فرد تنها بابلاني هستند كه وقايع تاريخي و جملات را تكرار مي كنند هنوز در پيچ و خم اين گفتار ها باقي ماندند و آسمان را به ريسمان پيوند مي دهند كه در هردو "سمان" مشترك است.

البته نكته اي ديگر كه در اين گفتار به وضوح مشهود است و اعتبار گوينده و مطلب را كمرنگ تر از قبل مي كند مجيز گويي آقاي شهبازي براي حكومت و انديشه هاي آن است.

سخن گفتن در يك بحث تاريخي از امت واحد اسلامي خنده دار است.زيرا اين مفهوم عمري به اندازه ي جمهوري اسلامي و حتي كمتر دارد.

در سراسر تاريخ دوره ي اسلامي همچين چيزي وجود نداشته و از نظري انديشه اي نيز نمي تواند وجود داشته باشد دليل آن هم تفاوت اساسي فرقه هاي اسلامي در مباني فكري و اعتقادي است.

بر اساس گواه تاريخ ما در طول دوره ي اسلامي حتي قرآني مشترك نيز نداشته ايم و در غزل حافظ به وضوح مي خوانيم كه در دوره ي او 14 روايت مختلف قراني موجود بوده و در بين فرق اسلامي رايج.

و همين گواه را در تاريخ طبري و در قسمت مربوط به جمع آوري قرآن در دوره ي عثمان مي بينيم.

حال بياييم بگوييم حافظ غلط كرده و نمي دانسته منظورش را چگونه برساند و منظور او از اين بيت اين است كه ما تفسير مي كنيم و سفسته و كلام بازي براي محو كردن اين جمله.

در همين زمان كه ما به گفتگو نشسته ايم نيز اين مفهوم امت واحد اسلامي وجود خارجي ندارد .سني سلفي فلسطيني به خون شيعه تشنه است و كشتن او را موجب رفتن به بهشت مي داند و او را از كفار نجس تر مي داند.

همين موضوع بنيان تفكري ايشان را براي پروژه ي آريايي سازي و اين حرف ها زير سوال مي برد و در واقع نشان مي دهد كه تلاش او نه در راستاي دغدغه اي است كه سعي مي كند نشان دهد(تاريخ ما قبل هخامنشيان) بلكه در در راستاي سنديت بخشي به تفكر امت واحد اسلامي و خط بطلان كشيدن بر تاريخ ايران اسلامي و مليت ايراني است و بيان اين تفكر كه ما نخست اسلامي هستيم و بعد مي توانيم ايراني باشيم و در سايه قرار دادن هويت ملي توسط هويت ديني.

لینک به دیدگاه
درود

دوم اينكه هر آن حرفي كه در اينجا مي زنم زاييده ي ذهن من است و نقل نيست و اگر تشابهي در گفتار من با ديگران مي بينيد تنها به خاطر سپري كردن سيري مشابه است .اين را از اين بابت مي گويم كه بارها در اين بحث ها و در هنگامي كه از پاسخ باز مي ماندند مواجه مي شدم با اين اتهام كه تنها گفتار ديگران را نقل مي كنم و غيره.

بگذريم

اصل مطلب:

نقل قولي از يك مصاحبه مي كنيد كه از نظر محتوايي و سنديت دچار ايراد است

آقاي شهبازي اگر چه ممكن است يك تاريخ دان باشند اما در اين گفتار نشان دادند كه تحليل گر خوبي براي تاريخ نيستند و گفتارشان سنديت ندارد و اين عدم سنديت در ضعف ناشي از درك مطالب است كه در ادامه اشاره مي كنم.

مطلب نخست اين است كه اين توهم كه آغاز تمدن ايراني از هخامنشيان است از كجا شروع مي شود و چه كساني بر آن دامن مي زنند؟

 

فكر مي كنم همين اشارات براي چرايي مبنا قرار گرفتن هخامنشيان در تاريخ ايران كفايت كند

با اين مقدمه مي بينيم كه تاريخ با تمام احترامي كه براي دستاورد هاي حكومت هاي پيشين و سرگذشت آنها قايل است و نيز همواره در پي بيشتر دانستن در مورد آنها و آداب و سنن و دستاورد هاي آنها مي باشد , ما را به اين سمت سوق مي دهد كه حكومتي را پايه و مبناي تاريخ نگاري قرار دهيم كه هم بيشتر در مورد آن مي دانيم و هم جامعيت بيشتري براي حال كشور ما داشته باشد.(همانند نقش ميلاد مسيح در تاريخ نگاري غربي كه پيش از خود را نفي نمي كند اما پايه اي براي تاريخ نگاري است)

ادامه ي گفتار در پست بعد

 

 

نخست بگويم كه گمان نمي كردم اين جستار تا به اينجا پيش برود و از اين بابت خوشحالم كه بعد از گذشت حدود 6-7 سال وب گردي و وب نويسي افرادي را چنين پيگير مسايل تاريخي مي بينم.

 

درود بر تو ای امیر عزیز. این پیگیری به دلیل همکاری هرچند ناچیز اما پیوسته این حقیر در پس کتاب تاریخ شهروشهرنشینی در ایران است. در هر صورت بیان آن چیزی است که در این مدت بدان آگاه شده ام و میتواند سرآغاز بحثی گران باشد.

 

زيرا اگر چنين بود اطلاعات مربوط به تمدن هاي ماد و بابل و آشور و ايلام(عيلام) كه اتفاقا همه از تحقيقات همان ديرينه شناسان غربي به ما مي رسد در دسترس ما قرار نمي گرفت و تيوري آريايي سازي(توهم افرادي همچون شهبازي) راي به نابودي اين مدارك و دستاورد ها مي داد و نه حفظ و بازشناسي آن ها.

 

 

خب کاملا در مورد مشخص است که تاریخ ماد مورد ظلم قرار گرفته است. هگمتانه به عنوان تپه ای باستانی که در دوران ماد به منصه ظهور رسیده است و در دوره ی هخامنشیان پایتخت این دیار می شود به عنوان سندی موجود و باقی مانده از دوره ماد را نمی توان انکار کرد. کتیبه های تخت جمشید و تصاویری حک شده از این قوم را نمی توان، تفسیر به قوم دیگری کرد...

پس نمی توان در تاریخ هخامنشیان سخنی از مادیان نیاورد... با این که پدران ما بیش از آنکه هخامنشیان باشند مادیان هستند (meds) ایران کشوری بی آب و علف از منظر آریاپردازان و هجوم قومی برتر به نام آرئیان که شایسته ی حکومت بر این مرز و بوم هستند...

 

اما آنچه باعث مي شود كه در تاريخ ايران هخامنشيان متفاوت از حكومت هاي پيشين جلوه كند نه آريايي بودن آنهاست بلكه نكاتي است كه از ديد نگارنده پنهان مانده

هخامنشان اولين حكومت در پهنه ي ايران زمين هستند(كه تا كنون شناخته شده اند) كه كل فلات ايران را در بر مي گيرد و حكومت از حالت قومي و قبيله اي به حالت مدرن و گسترده تغيير مي كند

 

من منظور شما را از مدرن متوجه نمی شوم. اگر منظور شما از مدرن همان معلولی است که از پدیده ای به نام مدرنیسم ناشی می شود باید بگویم که سخن راندن از آن در 2500 سال پیش آن هم در قلمرو ایرانی سخنی عجیب است.(مدرنیسم از اواخر قرن نونزدهم شروع به پیدایش می کند!!) اما فرض میگیرم منظورتان از این واژه همان معنی تحت اللفظی جدید می باشد.

در همین حال با نظر شما در مورد تغییر از حالت قومی قبیله ای به حالت مدرن و گسترده مخالفم. اتفاقا بر عکس. در دوره ی هخامنشیان حالت قومی قبیله ای تشدید می شود. اولین نکته در این مورد داشتن پایخت های 4گانه بابل، هگمتانه، تخت جمشید و شوش است. که به صورت ییلاقی و قشلاقی و در زمان برگزاری جشن های ملی برگزار میشد. در واقع هخامنشیان شیوه ی زندگی کوچ نشینی داشتند بر خلاف یونانیان که سنت یکجا نشینی را اتخاذ کرده بودند. و دلیل این امرهم کاملا مشخص بود: اقلیم. در اقلیم کویری ایران طبیعت امر آن بود که کوچ نشینی شیوه ی زندگی باشد و در اقلیم سبز اروپا یکجا نشینی... و این دو شیوه ی زندگی هیچ کدام نشان دهنده ی برتری قومی بر قوم دیگر نبود بلکه نشان دهنده هوشمندی آنان بود.

به این نقشه نگاه کنید. این نقشه را خودم درست کرده ام.

jl6s5zbgyqm7nlsb4ow.jpg

 

و اما گمانه زنی دیگری که میتوان در مورد صحبت شما کرد، سخن راندن در مورد یکپارچه کردن قلروی بزرگ است. که باز هم نگاهی به سکونتگاه های موجود در این دیار در زمان هخامنشیان میبینیم که قلروی که از آن به بزرگی یاد میشود بیش از 70 درصد از آن بیابان است. (کویر لوت و دشت کویر را ببینید، صحرای قره قوم در شمال غربی را ببیند) ضمن آنکه تصور ما از وضعیت سکونتی ایران در آن زمان ، تصوری امروزین است. در حالیکه باید در نظر گرفت که سکونتگاه های موجود در آن زمان به شدت پراکنده بوده اند و تراکم سکونتگاهی در آن زمان بسیار بسیار پائین. درواقع با فتح هر کدام از این سکونتگاه های کوچک قلمرو تا آنجا پیش می رفته است. به دلیل گستردگی قلمرو و عدم توان کنترل تمامی مرز ها همانطور که کوروش در کتیبه اش اشاره میکند، همه ی اقوام را در پرستش خدای خود آراد میگذارد و تنها از آنها جزیه میگیرد که شیوه ای بوده است برای کشورداری در آن زمان. در واقع کوروش از پس عدم توان برای کنترل کامل سرزمین (که کاملا طبیعی بوده است) بدین نتیجه رسیده که باید اقوام را در انتخاب دینشان آزاد گذاشت و نه آنکه کوروش چیزی به نام حقوق بشر میدانست. که اصلا اقتضای شیوه ی زندگی و مملکت داری وی این بود. بلکه از پس تجربه در کسب قدرت بدین نتیجه رسیده بود. (شاید الان اگر کوروش زنده شود، همه ی آنچه که ما دوست داریم به وی بچسبانیم را می شنوید خودش نمی فهمید!)

در مورد نداشتن سکونتگاه های دائم و تاکید بر این شیوه ی کشورداری و شیوه ی کوچ نشینی ایرانیان دیگر نمی نویسم که منابع بسیار خوبی دراین باره وجود دارد:

1- نشریه ی اندیشه ایرانشهر،" نظریه آبادی ها جایگزین نظریه شهر در ایران" دکتر پرویز پیران.

2-کتاب "تاریخ شهر و شهرنشینی در ایران" از دکتر جهانشاه پاکزاد.

 

ببنينيد ما اگر بياييم مثلا حكوت ماد ها را پايه ي مطالعات تاريخ شناسي و ايجاد حس غرور ملي قرار دهيم اين كار براي فردي كه در سيستان و يا خراسان و يا جنوب و جنوب غربي ايران قرار دارد جذابيتي ايجاد نمي كند و در واقع از نظر تاريخي با او بيگانه است.

به همين تريتب اگر حكومت ايلام را مد نظر قرار دهيم براي شمال غرب و شمال و شمال و جنوب شرق.

خب این همان دلیلی است که شهبازی اشاره میکند که به خاطر آن نسلی به نام آریایی ها توسط انگلیسی ها جعل شده است. خوب است خودتان هم بدان اعتقاد دارید.خب چرا ما باید برای ایجاد حس غرور ملی در حق قسمتی از تاریخمان ظلم کنیم و در وصف دیگری اغراق ها؟

دقیقا این نقطه ضعف ما جهان سومی هاست. کسانی هستیم که دوست داریم تعریف بشنویم در حالیکه آن چنان که میگویند نیست. ببنید این همه تمدن در جهان وجود دارد از مایاها و آزتک ها گرفته تا تمدن چین غغفورها... بسیار هم شگفت انگیز هستند اما ما تنها دیار هستیم که چنان به تمدن خود افتخار میکنیم که گویی هیچ تمدن دیگری در این دنیا وجود ندارد!

به نظر من این دلیلی که خود آوردید بزرگترین دلیل میتواند بر تحریف های موجود در تاریخ باشد. برای ایجاد حسی مشترک بیاییم قسمتی از تاریخمان را بزرگ کنیم و بدیهایش را دور بریزیم و تنها در خوبی هایش اغراق کنیم تا به حسی مشترک درست یابیم. (مشکلی که در مذهبمان هم بدان دچاریم!)

 

اما در مورد حكومت هخامنشيان با توجه به بينش سردمداران آن ها مبني بر برادري و برابري و برتريت شخصيت افراد بر تخمه ي آنها اين موضوع مرتفع است.كما اينكه مي بينيم كورش نامي علي رغم اينكه خود از ديار آنزان بود براي بزرگداشت دلاوري ها و همراهي هاي مردمان منطقه ي فارس امروزي پايتخت را به اين نقطه منتقل مي كند و در ادامه به پاس نكوداشت مردم ماد كه با او همراهي مي كنند هگمتانه را پايتخت تابستاني قرار مي دهد و در واقع با گردشي كردن پايتخت حس برتري جويي قومي را از بين مي برد .

 

در مورد پایتخت های تابستانی و زمستانی و دلیل اصلی آن در قبل سخنانی نوشتم به همان ها بسنده میکنم.

مطلب ديگر جهش اخلاقي است كه در حكومت هخامنشيان مشاهده مي شود و در حكومت هاي قبلي نه.همين جهش اخلاقي باعث مي شود كه انسان متمدن امروزي در پي يافتن ريشه هاي فضايل اخلاقي جامعه ي كنوني خود باشد و پايه و اساس رو در اين حكومت ببيند و نه حكومتي كه پادشاه آن خود را خدا مي بيند و جان انسان را قرباني خدايان خود مي كند.

مطلب ديگر يكتا پرستي اين حكومت است كه ئر مورد ديگر حكومت هاي پيشين يا به وضوح مي دانيم چند گانه پرست بودند و يا در مورد آيين و مسلك انها اطلاعي نداريم.

 

در مورد دین هخامنشیان تنها منبعی که میتوانم بدان اتکا کنم نوشته ی مرحوم ذکاست. که در مقاله با ارائه ی دلائل این گونه بیان می کند:

 

nh4f0gsitl1618liw5a.jpg

 

دلائل بیشتر این عزیز بزرگوار را اگر خواستید برایتان خواهم گذاشت.

لینک به دیدگاه
اما خطاي ادراكي افرادي همچون آقاي شهبازي در تيوري آريايي سازي:

اين خطا از آنجا ناشي مي شود كه گفتار را متوجه نمي شوند و ضعف تطبيقي دارند

پروژه ي آريايي سازي نه براي چسباندن هندي ها و ايراني ها به غربي هاست بلكه براي چسباندن غربي ها به اين دو حوزه ي تمدني بشري است و بيان اينكه ما از تخمه ي مشترك با تاريخ سازان جهان هستيم و با توجه به اينكه ايشان يك بار نقش تاريخ سازي خود خود را ايفا كرده اند اكنون نوبت ماست كه اين نقش را يفا كنيم و در واقع از اين طريق سلطه جويي خود را توجيه كنند كه البنه اين پروژه سال هاي سال است كه با شكست مواجه شده زيرا علوم نويني در مورد تاريخ شناسي و ديرينه شناسي پديد آمده اند كه اين ادعا ها را رد مي كند.

اما از آنجا كه امثال اين فرد تنها بابلاني هستند كه وقايع تاريخي و جملات را تكرار مي كنند هنوز در پيچ و خم اين گفتار ها باقي ماندند و آسمان را به ريسمان پيوند مي دهند كه در هردو "سمان" مشترك است.

البته نكته اي ديگر كه در اين گفتار به وضوح مشهود است و اعتبار گوينده و مطلب را كمرنگ تر از قبل مي كند مجيز گويي آقاي شهبازي براي حكومت و انديشه هاي آن است.

سخن گفتن در يك بحث تاريخي از امت واحد اسلامي خنده دار است.زيرا اين مفهوم عمري به اندازه ي جمهوري اسلامي و حتي كمتر دارد.

در سراسر تاريخ دوره ي اسلامي همچين چيزي وجود نداشته و از نظري انديشه اي نيز نمي تواند وجود داشته باشد دليل آن هم تفاوت اساسي فرقه هاي اسلامي در مباني فكري و اعتقادي است.

بر اساس گواه تاريخ ما در طول دوره ي اسلامي حتي قرآني مشترك نيز نداشته ايم و در غزل حافظ به وضوح مي خوانيم كه در دوره ي او 14 روايت مختلف قراني موجود بوده و در بين فرق اسلامي رايج.

و همين گواه را در تاريخ طبري و در قسمت مربوط به جمع آوري قرآن در دوره ي عثمان مي بينيم.

حال بياييم بگوييم حافظ غلط كرده و نمي دانسته منظورش را چگونه برساند و منظور او از اين بيت اين است كه ما تفسير مي كنيم و سفسته و كلام بازي براي محو كردن اين جمله.

در همين زمان كه ما به گفتگو نشسته ايم نيز اين مفهوم امت واحد اسلامي وجود خارجي ندارد .سني سلفي فلسطيني به خون شيعه تشنه است و كشتن او را موجب رفتن به بهشت مي داند و او را از كفار نجس تر مي داند.

همين موضوع بنيان تفكري ايشان را براي پروژه ي آريايي سازي و اين حرف ها زير سوال مي برد و در واقع نشان مي دهد كه تلاش او نه در راستاي دغدغه اي است كه سعي مي كند نشان دهد(تاريخ ما قبل هخامنشيان) بلكه در در راستاي سنديت بخشي به تفكر امت واحد اسلامي و خط بطلان كشيدن بر تاريخ ايران اسلامي و مليت ايراني است و بيان اين تفكر كه ما نخست اسلامي هستيم و بعد مي توانيم ايراني باشيم و در سايه قرار دادن هويت ملي توسط هويت ديني.

 

ببینید من نه طرفدار اسلام هستم نه تمام آن را زیر سوال میبرم. شما داخل این متن تنها یک کلمه ی اسلامی پیدا کرده اید. تاکید میکنم تنها همین یکبار اسلام به کار رفته است و خود ببینید چه تفاسیری از ان نموده اید و من در انتها متوجه نشدم که چگونه شهبازی را یک مسلمان تندرویی دانشتید با هدف اینکه میخواهد تاریخ ایران قبل از اسلام را به نابودی بکشاند (!) و من بار دیگر مانند هرجا این صحبت ها را ناشی از بغضی دیرینه میدانم از آنچه بر ما با اختلاط دین با سیاست بر سرمان آمده است.

چرا پدیده ها را در ظرف مکانی و زمانی خود، بررسی نمیکنیم؟

چرا بغض امروزین خود را درباره ی اسلام به دوره های قبل هم تسری میدهیم؟

چرا نمیخواهیم قبول کنیم که اسلام نظام کاستی حاکم بر ایران را در زمان ساسانیان نشکست؟ چرا نمیخواهیم پدیده ها را با بدی ها با خوبی هایش در کنار هم بررسی کنیم؟

بنده بر خلاف شما، بر وجود اتحاد میان قبایل ایرانی (ونه همه ی ایران) پس از قبول اسلام در دوره حکومت های محلی اعتقاد دارم. همان طور که در مورد بقیه ی مسلک ها هم همینطور بوده.

شاید امروزه اسلام موجود به ما جفا رانده است اما دلیلی بر آن نیست که در طول تاریخ هم در جهت تخریب این مرز و بوم گام برداشته که فرضی بسیار غلط است . همان مقدار که به ضررهایش اشاره کردیم به خوبی هایش هم اشاره کنیم. که از ظن من هر گفتاری که ادعای 100 درصدی در خوبی یا بدی پدیده ای در تاریخ داشته باشد در صحت خود آن شک وارد است.

کمی بیطرفانه تر به پدیده های دوربرمان نگاه کنیم که هر چه میکشیم از کوبیدن یکدیگر است!

لینک به دیدگاه
درود بر تو ای امیر عزیز. این پیگیری به دلیل همکاری هرچند ناچیز اما پیوسته این حقیر در پس کتاب تاریخ شهروشهرنشینی در ایران است. در هر صورت بیان آن چیزی است که در این مدت بدان آگاه شده ام و میتواند سرآغاز بحثی گران باشد.

خوشحالم كه گفتار از سر داناني است

:icon_gol:

 

 

 

خب کاملا در مورد مشخص است که تاریخ ماد مورد ظلم قرار گرفته است. هگمتانه به عنوان تپه ای باستانی که در دوران ماد به منصه ظهور رسیده است و در دوره ی هخامنشیان پایتخت این دیار می شود به عنوان سندی موجود و باقی مانده از دوره ماد را نمی توان انکار کرد. کتیبه های تخت جمشید و تصاویری حک شده از این قوم را نمی توان، تفسیر به قوم دیگری کرد...

پس نمی توان در تاریخ هخامنشیان سخنی از مادیان نیاورد... با این که پدران ما بیش از آنکه هخامنشیان باشند مادیان هستند (meds) ایران کشوری بی آب و علف از منظر آریاپردازان و هجوم قومی برتر به نام آرئیان که شایسته ی حکومت بر این مرز و بوم هستند...

وجود هگمتانه را مي توانستيم ديگر گون تفسير كنيم و نقش حكومت ماد را حذف كنيم

اما منظور من مشخصا ماد ها نبودند بلكه همانگونه كه نام بردم ديگر حكومت هاي پيشين نيز مد نظر هستند (سومر عيلام آشور بابل اورارتو و ....) البته اگر نگوييم حكومت اينها را هم براي بيان شرح كشور گشايي كورش نياز داريم .

ما از تاريخي چند هزار ساله پيش از هخامنشيان سخن مي گوييم و مداركي دال بر وجود و شكوه تمدن آنها داريم و هر كس كه در مقام نفي اين ها بر آيد به آشكار مي گويم احمقي بيش نيست.منتها اهميت هخامنشيان در تاريخ اين سرزمين دلاليي دارد كه پيشتر به برخي اشاره شد و در ادامه توضيحاتي بيشتر داده مي شود.

اما اين كه مي گوييد پدران ما بيش از اينكه هخامنشي باشند مادي هستند سخني بي جا و بي مورد است.

مردمان خطه ي شمال غربي ايران از نژاد ماد ها و بومي هاي اين منطقه هستند

مردمان منطقه ي جنوب-جنوب غرب-مركزي و تا حدودي جنوب شرق از نژاد پارس ها و بوميان پيش از ورود آريايي ها

مردمان منطقه ي شمال شرق پارتي و بوميان و مهاجران بعدي

البته اين دسته بندي خيلي كلي است و تنها براياين ارايه شد كه بگويم نمي توان به قطع و يقين كل مردم ايران را از يك نژاد و تخمه دانست.

اما اشاره اي كرديد به هجوم آرياييان به خاطر مرتع و ...

ببينيد دوست من

وقتي بحث در مورد يك مهاجرت قومي در ابعاد بزرگ مي شود منظور مهاجرت يك شبه و يك ساله نيست .بر اساس مستندات تاريخي اين مهاجرت بيش از 1000 سال به طول انجاميده و از زمان آغاز مهاجرت اين قوم تا زمان تشكيل حكومت ماد و بعد از آن هخامنشي بيش از هزار سال مي گذرد.

چيزي كه به آن جستجوي مراتع گفته مي شود در حد يك حدس است و با توجه به زندگي قومي و دامداري آريايي ها مطرح مي شود اما به يقين اين حدس خالي از ايراد نيست.

دو مثال مي زنم :

در زمان حكومت شاه اسماعيل فردي به نام بابر از تبار مغول ها در شمال افغانستان حكومت مي كرده كه بر اثر حمله ي اقوام شمالي مجبور به عقب نشيني مي شود و در حين عقب نشيني سرزمين هند را فتح مي كند و حكومتي در آنجا بر پا مي دارد .اين يك كوچ است و دليل ان بر ما مشخص است.

در حدود 80 سال قبل فردي در خوزستان منطقه ي كيارس به نام فاضل راكي توسط مردان قوم بهداروند كشته مي شود و بزرگان قوم بهداروند براي جلوگيري از برادر كشي تصميم به ترك منطقه مي گيرند و به منطقه ي اليگودرز و فريدون شهر مي روند .بر اساس همين كوچ اجباري امروزه شاهد پراكنش بهداروند ها از اليگودرز تا نزديكي قم و در سراسر استان اصفهان هستيم.

توان مالي بالا و قدمت قوم بهداورند باعث گرديد كه در اين مناطق ذكر شده كماكان به عناون خوانين بزرگ بختياري به حيات ادامه دهند و براي خود حكومت و به اصطلاح خان و خان بازي به راه بياندازند.

اين هم يك نمونه كوچك تر كوچ است كه منجر به حكومت مي شود .

ذكر اين دو مثال از آن جهت است كه بگويم نمي توان به قطع و يقين موضوع كوچ آرياييان و به حكومت رسيدن آنها را زير سوال برد و تشكيك هاي آنجناني كرد كه نمي شود و محال است و غيره.

 

.

مطلب ادامه دارد:icon_gol:

لینک به دیدگاه

من منظور شما را از مدرن متوجه نمی شوم. اگر منظور شما از مدرن همان معلولی است که از پدیده ای به نام مدرنیسم ناشی می شود باید بگویم که سخن راندن از آن در 2500 سال پیش آن هم در قلمرو ایرانی سخنی عجیب است.(مدرنیسم از اواخر قرن نونزدهم شروع به پیدایش می کند!!) اما فرض میگیرم منظورتان از این واژه همان معنی تحت اللفظی جدید می باشد.

در همین حال با نظر شما در مورد تغییر از حالت قومی قبیله ای به حالت مدرن و گسترده مخالفم. اتفاقا بر عکس. در دوره ی هخامنشیان حالت قومی قبیله ای تشدید می شود. اولین نکته در این مورد داشتن پایخت های 4گانه بابل، هگمتانه، تخت جمشید و شوش است. که به صورت ییلاقی و قشلاقی و در زمان برگزاری جشن های ملی برگزار میشد. در واقع هخامنشیان شیوه ی زندگی کوچ نشینی داشتند بر خلاف یونانیان که سنت یکجا نشینی را اتخاذ کرده بودند. و دلیل این امرهم کاملا مشخص بود: اقلیم. در اقلیم کویری ایران طبیعت امر آن بود که کوچ نشینی شیوه ی زندگی باشد و در اقلیم سبز اروپا یکجا نشینی... و این دو شیوه ی زندگی هیچ کدام نشان دهنده ی برتری قومی بر قوم دیگر نبود بلکه نشان دهنده هوشمندی آنان بود.

ببين دوست من

متاسفانه ايرادات ما به خاطر يك سري حدس و گمان هايي است كه تبديل به قانون مي شود . در قرن 21 با تمام امكانات موجود جا به جا كردن 3 ماه يكبار پايتخت ها امكان پذير نيست چه به رسد به بيش از 25 قرن پيش از اين.

حركت دادن اردوي شاهي و دفتر و دستك حكومتي كاري بس طولاني و خسته كننده به نظر مي رسد و منطقي نيست تنها براي ييلاق و قشلاق اين كار صورت بگيرد.

ديدگاه صحيح تري كه در مورد 4 پايتخت وجود دارد ديدگاه منطقه اي است.در واقع كشور از 4 نقطه كنترل مي شده و شاهنشاه به اين مناطق به فراخور زمان سركشي مي كرده است.نمي دانم متوجه منظور من مي شويد يا نه.در ان واحد 4 پايتخت با 4 سرپرست و يا شاه و يا نماينده با حدود اختيارات مشخص . و نقش شاه تنها هماهنگ كننده ي امور كلي و نيز سر كشي و كنترل حسن انجام وظيفه در اين 4 منطقه است.

نمي توان پذيرفت شاه هخامنشي دايما در حال جا به جايي بين اين 4 شهر بوده و تصميمات مهم كشوري و لشكري را در ميان راه و زير چادر مي گرفته.

اما نكته ي مهم تري كه در اين بخش گفتار شما وجود دارد و نياز به بحث دارد:اقليم

اقليم ايران از دير باز تا كنون دچار تغييرات بزرگي شده است و نمي توان با استناد به وضع فعلي اقليم ايران براي 2500 سال پيش حكم راند.

در كتب تاريخ بزرگترني مانع بر سر راه پيشروي اسكندر مقدوني در ايران را جنگل هاي انبوه مركز ايران ذكر كرده اند وجنگل هايي كه در سفر شاه عباس به مشهد از بقاياي خشكيده ي آن هنوز اثري بر جاي بوده .

منطقه ي سيستان و بلوچستان را كه امروزه يادآور كوير و خشكي و طوفان شن است انبار غله ي ايران يا دره ي نيل يا مصر ثاني مي گفته اند و در تاريخ آمده كه خاك زابلستان تا 3 بار در سال محصول مي دهد اما امروزه اوضاع چيز ديگري است.

لذا با اين اوصاف نمي توان بيان شما مبني بر تاثير مستقيم اقليم امروز ايران بر شرايط كشور داري آن روز اين سرزمين را پذيرفت.

به این نقشه نگاه کنید. این نقشه را خودم درست کرده ام.

jl6s5zbgyqm7nlsb4ow.jpg

 

و اما گمانه زنی دیگری که میتوان در مورد صحبت شما کرد، سخن راندن در مورد یکپارچه کردن قلروی بزرگ است. که باز هم نگاهی به سکونتگاه های موجود در این دیار در زمان هخامنشیان میبینیم که قلروی که از آن به بزرگی یاد میشود بیش از 70 درصد از آن بیابان است. (کویر لوت و دشت کویر را ببینید، صحرای قره قوم در شمال غربی را ببیند) ضمن آنکه تصور ما از وضعیت سکونتی ایران در آن زمان ، تصوری امروزین است. در حالیکه باید در نظر گرفت که سکونتگاه های موجود در آن زمان به شدت پراکنده بوده اند و تراکم سکونتگاهی در آن زمان بسیار بسیار پائین. درواقع با فتح هر کدام از این سکونتگاه های کوچک قلمرو تا آنجا پیش می رفته است. به دلیل گستردگی قلمرو و عدم توان کنترل تمامی مرز ها همانطور که کوروش در کتیبه اش اشاره میکند، همه ی اقوام را در پرستش خدای خود آراد میگذارد و تنها از آنها جزیه میگیرد که شیوه ای بوده است برای کشورداری در آن زمان. در واقع کوروش از پس عدم توان برای کنترل کامل سرزمین (که کاملا طبیعی بوده است) بدین نتیجه رسیده که باید اقوام را در انتخاب دینشان آزاد گذاشت و نه آنکه کوروش چیزی به نام حقوق بشر میدانست.

خوب

پيش از كورش و هخامنشيان بسيار پادشاهاني بودند كه دست به فتوحات زدند و پس از او نيز بسيار بودند و تقريبا يك چيز در تمام اينها مشترك بود:دست درازي به جان و مال و ناموس و هر آنچه كه قوم مغلوب داشته .اما چه مي شود كه در اين بين تنها كورش در اين كار نا توان است و لذا آناه را آزاد مي گذارد و تنها ماليات(و نه جزيه كه حكم اسلامي است در مورد پيروان اديان الهي ديگر كه در سرزمين هاي اسلامي زيست مي كنند) مي گيرد؟

و نكته ي جالب تر اينكه فردي كه از كنترل مردمان عاجز است چگونه آنها را وادار به پرداخت ماليات مي كند؟ و چگونه مردمان اين سرزمين ها مي پذيرند كه ماليات را پرداخت كنند ؟چرا همين پول را صرف تجهيز و توان مند سازي خويش نكنند؟

اگر آزاد گذاشتن مردمان سرزمين هاي فتح شده شيوه اي بوده است براي كشور داري در آن زمان چرا اين منش را تنها در كورش مي بينيم و نه در هيچكدام از پادشاهان متاخر و معاصر؟

آنچه كه باعث مي شود ما از انديشه ي والاي كورش حرف بزنيم و او را نخستين فرد كه قايل به حقوق بشر است بدانيم منشور اوست و نه شيوه ي به قول شما حكومت داري آن روزگار.

در اين منشور مرد و زن برابر شمرده مي شود

در اين منشور حقوق كارگر محترم شمرده مي شود

در اين منشور همگان آزاد دانسته مي شود و برده داري نفي مي شود

در اين منشور چيزي كه ما به نام بيمه مي شناسيم بيان مي شود.

و نيز در الواح بدست آمده از تخت جمشيد مي بينيم كه هيچ برده اي در ساخت و ساز ها بكار گرفته نمي شود(اگر نگوييد كه نا توان از كنترل برده ها بودند و لاجرم مجبور به پرداخت حقوق)

در اين الواح مي بينيم كه مرخصي زايمان

بيمه ي كار

بازنشستگي و ...... همه و همه بيان مي شود و اين ها همه حاصل انديشه ي برتر است كه در يك فرد ظهور مي كند .

كما اينكه در زرتشت نيز ظهور كرد

كما اينكه در در زمينه هاي مختلف در افراد مختلف ظهور مي كند

در موسيقي در باربد

در نقاشي در ماني

در ادب در فردوسي و حافظ و ...

و....

حال در اين ميان يكي با اين انديشه ي برتر به پادشاهي مي رسد و مي شود كورش يكي به وحدت وجود مي رسد و مي شود حلاج.

 

 

 

.

:icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol:

لینک به دیدگاه

 

خب این همان دلیلی است که شهبازی اشاره میکند که به خاطر آن نسلی به نام آریایی ها توسط انگلیسی ها جعل شده است. خوب است خودتان هم بدان اعتقاد دارید.خب چرا ما باید برای ایجاد حس غرور ملی در حق قسمتی از تاریخمان ظلم کنیم و در وصف دیگری اغراق ها؟

نكته ي اولي كه من با شما تضاد دارم جعل قوم آريايي است

همانگونه كه پيشتر توضيح دادم اين قوم جعل و خلق نشده بلكه تلاش انگلستان و بعد ها آلمان اتصال خودشان به اين قوم بوده و در واقع نژاد خودشان را به نوعي مرتبط با اين نژاد مي دانستند و سعي داشتند تا با اين هم نژاد انگاري و توضيحي كه پيشتر دادم حكومت خود و استعمار سرزمين ها را بخصوص هند را توجيه كنند .

البته امروزه ديگر اين سناريو مترود است و علمون ديرينه شناسي با مدارك معتر اين ها را رد مي كند.

نكته ي دوم اين است كه شما مي گوييد ما در حق تاريخ بخشي از پدران خود ظلم مي كنيم و بخشي ديگر را بزرگ مي كنيم.

ببينيد دوست من

ممكن است بتوان نپذيرفت كه اكثريت جامعه به خاطر پوشش خبري و اطلاعاتي وسيعتري كه نسبت به هخامنشيان داده مي شود با اين بخش از تاريخ آشنايي بيشتري دارند اما نمي توان پذيرفت كه يك تاريخدان و يا علاقه مند به تاريخ نيز اين حرف را بزند.

يك تاريخ دان مي داند كه هزاران سال پيش از تمدن هخامنشيان تمدن مصر در شكوفايي به سر مي برد

يك تاريخدان مي داند كه پيش از هخامنشيان ماد ها چه دستاورد هاي مهمي داشتند

يك اريخ دان مي داند كه حكومت هاي بابل و آشور و عيلام كلده و اورارتو چه مسيري را طي كردند و بايد بتواند تحليل كند كه چه مسيري طي شد تا به هخامنشيان رسيديم

تاريخ دان بايد بداند كه تمدن شرق اسيا تا كجا پيش رفت و چه دستاوردي داشت و چرا از تمدن غرب آسيا جدا افتاد و ....

خوب اينكه چگونه اين دانايي هاي تخصصي به نحوي عامه پسند به دانايي هاي عمومي تبديل شود كار متخصصين است و اگر امروز مي بينيم كه مردم ايران از تاريخ تنها هخامنشيان در پيش از اسلام و صفويه و نادر شاه و قاجار و پهلوي در بعد از اسلام را مي شناسند اين به سبب كم كاري امثال همين شهبازي ها است.

بگذريم

بحث خودمان

ايجاد حس غرور:

در هر كشوري براي ايجاد همبستگي و اتحاد بر يك موضوعي پاي مي فشارند

اين موضوع مي تواند نژاد تاريخ دين پرچم و حتي يك سرود ملي باشد.در ايران چندين موضوع به طور هم زمان وجود داشت كه اين نقش را ايفا مي كرد:

تاريخ مشترك

نماد هاي سرو و شير و خورشيد

زبان با ريشه ي مشترك

متاسفانه پس از انقلاب تلاش بسياري شد تا تمام اينها حذف شود و جاي خود را به دين بدهد كه آن از دست برفت و اين نيز نشد.

امروزه تنها چيزي كه مي تواند اتحاد ملي را بار ديگر باز آورد پيشينه ي مشترك است لذا مي بايست در اين پيشينه ي بلند تاريخي سرزمين هاي ايراني(و نه پارسي) بتوانيم قديمي ترين , درخشان ترين, و مشترك ترين دوران را انتخاب كنيم و بر دستاورد هاي اين دوره ي مشترك پاي فشاريم تا بار دگر آن هم دلي و اتحادي كه موجب رشد و بالندگي اين سرزمين مي شود به وجود بيايد .

قديمي ترين دوره ي اي كه داراي اين خصوصيات باشد دوره ي هخامنشيان است اما اين به معني نفي ما قبل از آن نيست.كما اينكه مثلا ما مي دانيم 5000 سال پيش از ميلاد شهري در سيستان با وسعت تخميني 150 هكتار مركز تمدن بشري بوده و مايه ي فخر همه ي شيفتگان تاريخ است.اما اگر مثلا اين موضوع را به يك هم وطن آذري زبان كه با هزار نوع دوز و كلك در مخ او كرده اند كه شما ايراني نيستيد و مي بايست در پي اسقلال باشيد بگوييم مي گويد به من چه؟

اما اگر بياييم به او بگوييم كه در دوره ي هخامنشيان يكي از مهمترين و حياتي ترين ساتراپ هاي ايران زمين سرزمين آذربايجان بوده و به دليل اعتقادات مذهبي و نيز موقعيت سوق الجيشي اين منطقه از اهميت ويژه اي براي حكومت برخوردار بوده و به همين سبب همواره از آن با احترام و بزرگي ياد شده و منابع اين گفتار را نشان دهيم مي توان اين حس وطن دوستي را بيش از پيش در او بر انگيخت و به جاي يك باقر خان و ستارخان هزاران هزار شير مرد و شير زن برانگيخت كه جان خود را فداي اعتلاي نام ايران(به معني سرزمين آزادگان) كند.

در اين بين افرادي كه آب به لانه ي انها ريخته مي شود با اين اتحاد دست بر روي دست نمي گذارند و با علم كردن امثال پورپيرار و شهبازي و دكتر تبريزي و... سعي در سنگ افكني مي كنند.

 

 

 

.

ادامه دارد:icon_gol:

لینک به دیدگاه

دقیقا این نقطه ضعف ما جهان سومی هاست. کسانی هستیم که دوست داریم تعریف بشنویم در حالیکه آن چنان که میگویند نیست. ببنید این همه تمدن در جهان وجود دارد از مایاها و آزتک ها گرفته تا تمدن چین غغفورها... بسیار هم شگفت انگیز هستند اما ما تنها دیار هستیم که چنان به تمدن خود افتخار میکنیم که گویی هیچ تمدن دیگری در این دنیا وجود ندارد!

به نظر من این دلیلی که خود آوردید بزرگترین دلیل میتواند بر تحریف های موجود در تاریخ باشد. برای ایجاد حسی مشترک بیاییم قسمتی از تاریخمان را بزرگ کنیم و بدیهایش را دور بریزیم و تنها در خوبی هایش اغراق کنیم تا به حسی مشترک درست یابیم. (مشکلی که در مذهبمان هم بدان دچاریم!)

ببينيد دوست من

امروزه حتي مردم امريكا به تمدن هاي سرخ پوستان پيش از خود نيز مي بالند و افتخار مي كنند وارث سرزمين هايي هستند كه آنجنان تمدن هايي را پروراند .در مورد باقي ملل كه جاي خود دارد.

بحث هويت سازي و هويت پروري در دنياي امروزي تا جايي پيش مي رود كه كشوري مانند كره در صدد جعل تاريخ برمي ايد و هزينه هاي هنگفت مي كند تا بلكه براي خود و مردمش در دنياي گذشتگان جايگاهي بدت اورد.

اسطوره سازي مي كند(جومونگ) اسطوره دزدي مي كند(پزشك قصر) دستاورد هاي ملل مختلف را به نام خود مي زند و غيره

اين تنها و تنها به دليل احساس ضعفي است كه در تاريخ مي كنند.

البته كشور هاي اطراف نيز از اين دست دزدي ها كم ندارند

چه بسيار دانشمند و شاعر و فرهنگ و .. كه به نام ديگران ثبت شد و از دل اين خاك پروريد.

در مورد پایتخت های تابستانی و زمستانی و دلیل اصلی آن در قبل سخنانی نوشتم به همان ها بسنده میکنم.

اشاره شد

 

 

در مورد دین هخامنشیان تنها منبعی که میتوانم بدان اتکا کنم نوشته ی مرحوم ذکاست. که در مقاله با ارائه ی دلائل این گونه بیان می کند:

ديلل گزينش نوشتار مرحوم ذكا به عنوان منبع موثق چيست؟

با تمام احترامي كه براي اين استاد عزيز قايل هستم اما تمام نوشتار ايشان را منطبق با دانسته هاي امروز تاريخي نمي بينم و خالي از اشكال نيست.

 

 

nh4f0gsitl1618liw5a.jpg

 

دلائل بیشتر این عزیز بزرگوار را اگر خواستید برایتان خواهم گذاشت.

:icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...