رفتن به مطلب

نامه های خانواده نواندیشان به خدا


ارسال های توصیه شده

سلام خانواده کوچک نواندیشان

من عادت دارم هر چن روز یه بار حرفامو مثل یه نامه برای خدا بنویسم چن ساله این مدلی شدم :icon_redface: یه صندوق پر از کاغذهایی که توش برای خدا نامه نوشتم

 

حرفامو گفتم دارم....تکنولوژی پیشرفت کرده درسته ولی نوشتن و اینکه وقت بزاری با خالقت حرف بزنی یه حس دیگه داره..میدونم شاید هیچ وقت به دستش

 

نمیرسه ولی میدونن موقع نوشتنش میخونه و جوابشو بعدا بهم میگه..:w16:

 

بعضی وقتا خیلی بغض داری خیلی ناراحتی کسی نیست بهش حرفاتو بگی یا اگه بگی آروم نمیشی..:sad0:بهترین راه حل چن وقته پیدا کردم برا خدا مینویسم

میدونم بیشتر از قبل می خونه..:hapydancsmil:

 

اگه دلت غصه داری..اگه کسی ناراحت کرده و نمیتونی ببخشی و دستت بهش نمیرسه که بهش گلایه کنی...اگه کم آوری و به بن بست رسیدی با خدا حرف بزن

 

شاید چن وقته دیگه که بری بخونی حرفاتو ببینی خدا نامه تو خونده و جوابشو خیلی زود میده....:icon_gol:

لینک به دیدگاه

خدایا ...

 

خدا ...

 

سلام ...

 

خداااااااااا ....

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جواب نمیده ! :w58:

لینک به دیدگاه

من يه دفتر خوشگل دارم

البته من به خداي اديان ابراهيمي ديگه اعتقادي ندارم و كلا دين و مذهب

ولي هنوزم معتقدم بايد به نيروي عظيمي در اين جهان هستي وصل بشم و ازش انرژي بگيرم

بخاطر اين ديدم فعلا يه دفتر دارم بنام نامه هاي من به هستي

توش هر از چندگاهي مي نويسم و مثلا با گذاشتنش توي كمدم پستش مي كنم و منتظر جوابش مي مونم

 

هيچ دليلي ندارم براي اينكارم جز بدست اوردن ارامش

همين

لینک به دیدگاه

من به جای نوشتن

هرشب قبل خواب به کارای روزانم فکر میکنم که حقی ناحق نشده باشه

دل کسیو نشکسته باشم

کسیو ناراحت نکرده باشم

اگه اینجور باشه عذاب وجدان میگیرم همش دعا میکنم خدا منو ببخش و به اون شخص پیام میدم

خیلی وقتا با خدا درد و دل میکنم

بعضی وقتا میگم چرا زندگیم یکنواخت و کسل کننده

باز دوباره میگم خدایا ببخش همین که سایه پدر و مادر بالاسرم همینکه خانوادم هستن بازم شکر

نا امید نمیشم

 

.هر کسی مشکل و سختی داره

هرکسی دلش پر و دوست داره زندگیش عوض بشه

انشالله انشالله خدا بهترین ها رو واسه همه بخواد

لینک به دیدگاه
من يه دفتر خوشگل دارم

البته من به خداي اديان ابراهيمي ديگه اعتقادي ندارم و كلا دين و مذهب

ولي هنوزم معتقدم بايد به نيروي عظيمي در اين جهان هستي وصل بشم و ازش انرژي بگيرم

بخاطر اين ديدم فعلا يه دفتر دارم بنام نامه هاي من به هستي

توش هر از چندگاهي مي نويسم و مثلا با گذاشتنش توي كمدم پستش مي كنم و منتظر جوابش مي مونم

 

هيچ دليلي ندارم براي اينكارم جز بدست اوردن ارامش

همين

 

درود

به کدوم خدا ایمان دارین:ws52:

لینک به دیدگاه

مهربانِ آسمانی ام...

 

ایوب! نماد صبر تو بود...در آن روزگار ...

 

نمی دانم!

 

حس می کنم در این روزگار صبر ایوبی ت دیر زمانی ست تمام شده...

 

نمادِ صبر این روزهای تو کیست؟

 

"سام"

 

19 آذرماه 1395

 

xxcev7ej0gdadm2udhn5.jpg

 

 

.

.

.

ببینم جواب این سوال رو می تونم از رو نشونه هاش پیدا کنم...:icon_redface:

 

رابطه ی من با خدا مثه کتابی هست که رمز گذاری شده...مثلا کُد داوینچی...

 

تاریخ زدم...برگشتم یادم باشه...:icon_gol::icon_redface:

 

 

لینک به دیدگاه

واااااای.... دقیقا منم عادت دارم این کارو می کنم... خیلی احساس آرامش می کنم بعدش... البته من بیشتر عادت دارم بخاطر داشته هام ازش تشکر کنم هر شب ولی خب دیگه گاهی وقتها هم اگه دلم بگیره بهش می گم...:ws37:

 

به همه توصیه می کنم این کارو یه مدت انجام بدن، بعدش دیگه نمی تونن بذارنش کنار... همیشه خدا رو حس می کنن همراهشون...

لینک به دیدگاه

آرامش!

ب نظرم 99 درصد همین رو بگیم. اصلا تو خیلی از کتبی ک ب نام "کتب ممنوعه" باب شدن. مثل"و انسان خدا را آفرید" و چ و چ

همین، مورد دست مایه، ابتکار عمل و رویاپردازی های نویسنده شده.

 

بگذریم.

ایده خوبیه. امیدوارم تبدیل ب جایی نشه ک بهم تیکه و نیش کنایه بزنیم.

 

حرف من با خدا: "ماهیت" من چیه؟ این بندها کی باز میشن؟ میخای خودم بازشون کنم؟ خیلی خیلی سوالاهای دیگه.

اما

انتخاب کردم، من هیچ کدوم اینا رو نمخام ب جز "درک" آنچه تو هستی. نه با واسطه. یک درک، از جنس درک خودم از خودم؛ البته باید فراتر باشه، چ اینکه درک خودم از خودم هم مبهم ه.

 

خدایا بیا باهم چای بخوریم:icon_gol:

لینک به دیدگاه

نامه ...

به نظر من هرکی راه خودشو پیدا میکنه چطور با نیروی عظیم ارتباط برقرار کنه یکی اسمشو میذاره خدا یکی میگه انرژی یکی میگه هیچی نیس فقط یه حسه بنظر من همشون خوبن حتی اونی که میگه هیچی نیست هم خوبه در مسلک ما انکار هم خوبه:icon_redface:

 

راه من نشستن و نگاه کردنه:biggrin:

خیلی کم مینویسم چون بعدش مجبورم کاغذ و پاره کنم و حیف یه کاغذ که هدر بره:w16: و متاسفانه کاغذ ماندگاره:ws37:

معمولا تو خلوت و سکوت مطلق میشینم و تو فکرم باهاش حرف میزنم تا جایی پیش میرم که حسی که میخوام و بدست بیارم:14k8gag:...

 

بنظر من آرامش یه بخشیش هست چون برای من حس قدرت رو هم به ارمغان میاره شاید تفاوت در نوع ارتباط ادماست برای من و اون بالا و پایین معنی نداره از بالا نمیاد که منم از پایین برم...... هم پای هم پا شانه به شانه:icon_pf (17):

لینک به دیدگاه

سلام

 

منم چند باری این کار رو کردم دبیرستان بودم فک کنم یا پشت کنکور ولی نامه هام لو رفت خواهرام پیداشون کردن !!

برای من که خواهرای کنجکاو داشتم مناسب نبود !!!

یادش بخیر :ws3:

لینک به دیدگاه
سلام

 

منم چند باری این کار رو کردم دبیرستان بودم فک کنم یا پشت کنکور ولی نامه هام لو رفت خواهرام پیداشون کردن !!

برای من که خواهرای کنجکاو داشتم مناسب نبود !!!

یادش بخیر :ws3:

همچین نامه هایی پیداکنی چه سوژه ای میشه :ws3:

لینک به دیدگاه

من نیز به دلیل خواهر کنجکاو نمینوشتم....

 

پارسال در حد مرگ دلم پر بود سر کلاس یهو شروع کردم به نوشتم مخاطبم شد "خدا"بی هدف داشتم مینوشتم....از همه چیز....ازش خواستم یکی باشه که کمکم کنه تو خیلی چیزا....همین..همون لحظه ام از کربلا خالم پیام فرستاد عطیه به یادتم.اون باعث شد فقط اشک بریزم و بنویسم....کاغذ به شکل افتضاحی با اشک و سیاهی ریمل کثیف شد.سرکلاس بی صدا داشتم گریه میکردم...سرم پایین به بهونه جزوه نوشتن.

اخر کلاس خواستم برگه رو پاره کنم دیدم هر خطش اسم خدا هست....دلم یه جوری شد.تا کردم گذاشتم جیب دفتر کلاسوریم.

3ماه بعد دعام مستجاب شد...

همون دعایی که تو اون کاغذ نوشته بودم.

مهر نوشتم....5آذر اتفاقی افتاد تو انجمن که دعام مستجاب شد....من اون لحظه از ته دلم از خدا خواسته بودم.هزار بار صداش کرده بودم.صدام شنیده بود.

 

اون کاغذ هنوز همونجاست.

1سال و دوهفته از اون روز میگذره من عوض شدم....

 

حالا همه نوشته هام تو گوشیه....

مخاطبش خداست.

 

از اون روز به بعد گریه نکردم.قوی شدم.گریه هام شد واس درد کردن جاییم.اونم کسی نبینه و ندونه.قوی شدم این برام باارزشه.انگار بزرگ شدنم حس کردم.راضی ام.

 

از 5آذر از روز مستجاب شدن دعام.

 

من و خدا و نوشته های گوشیم♥

لینک به دیدگاه

1395/9/20 ساعت 17:06

سلام خداجون

امان از امروز...دیدی چی شد..یکی نه دو تا نه چن تا گره مگه میشه؟

مثل فرش بافته شدم...ولی موندم چرا گریه ام نگرفت...چقد تلخه این روزا...میشمرم ولی تموم نمیشه...خدایا تموم میشه یا هنوز باید تحمل کنم؟

لینک به دیدگاه

الهـي

باز آمديم با دو دست تهي چه باشد اگر مرحمي بر خستگان نهي

الهـي

گرفتار آن دردم كه تو دواي آني و در آرزوي آن سوزم كه تو سرانجام آني

الهـي

هر دلشده اي با ياري و غمگساري و من بي يار و غريبم

الهـي

چراغ دل مريداني و انس جان غريباني، كريما آسايش سينه محباني و نهايت همت قاصداني

الهـي

جرم من زير حلم تو پنهان است و تو پرده عفو خود بر من گستران

الهـي

اين چيست كه با دوستان خود را كردي كه هر كه ايشان را جست ترا يافت و تا ترا نديد ايشان را نشناخت

الهـي

عاجز و سرگردانم ، نه آنچه دانم دارم و نه آنچه دارم دانم

الهـي

بر تارك ما خاك خجالت نثار مكن و ما را به بلاي خود گرفتار مكن

الهـي

چون به تو بنگريم شاهيم و تاج بر سر وچون بخود تگريم خاكيم و از خاك كمتر

الهـي

هر كس تو را شناخت هرچه غير تو بود بينداخت

لینک به دیدگاه

درود ای فرمانروای هستی،:icon_gol:

هر انچه را که برایم لازم است برای رشد، در وجودم نهاده ای و من بر این امر کاملا واقفم و سپاسگزارم:icon_gol:

یک مساله ای آزارم میده ،بخاطر اشتباهاتم معرفتم مجال رشد پیدا نکرده،یه کم معرفتم ارتقا پیدا کنه همه چی حله:5c6ipag2mnshmsf5ju3

لینک به دیدگاه

سلام به کل هستی ،

بی حساب و بی کتاب .

سلام به پنج هزار خدایی که فقط در کره زمین پرستیده میشه ،

و یا واسطه ای هست برای پرستیدن نیرویی که دختر گلم میگفت (سارا-افشار) .

و باور دارم که اون واسطه حتی در وجود یک درخت، یک سنگ ، یک قطر اشک و یا اشک یک عاشق در فراق یار ، و هر یک از آنها نشانه وجود یک مدیر مدبره است .

سلامی ، بی واسطه و بدون هیچ حد و مرزی و بی هیچ دلهره و نگرانی . به دلبری که عاشقانه و عامدانه منو به خالق هستی نزدیک و معتقد میکنه که بشر از هر دریچه و هر اسمی میتونه ، به ایزد منان ، خداوند جهانیان ، پروردگار هستی ، الله ، رب العالمین ، و هر اسم دیگر ، با غلط املایی و بدون غلط املایی

و به هر زبانی او را بخواند . بخواهد ، بنالد ، اشک بریزد ، تقاضای بخشش کند ، حتی از جدایی شکایت کند .

تو کجایی تا شوم من چاکرت ،

چارقت دوزم کنم شانه سرت ،

 

فرستاده شده از SM-G355Hِ من با Tapatalk

لینک به دیدگاه

خدانیست!

واقعا نیست یا هست ! شاید ما کوچیک هستیم وخدا بزرگ. شاید خدا خدمونیم . وووو

خدا هست!

اگر خدانیست چرا وقتی میگیم خدا ! جواب میده . وقتی ناراحتی کسی هم نیست ، یکدفعه توذهنت یه صدای میگه به من بگو. ای کیه که تودلت هرچی میگی میشنوه وگاهی انجام میده . پس بهتره با اطمینان نگیم نیست .

به راستی که ما تا وان اعمال خودمون راپس می دهیم.

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...