رفتن به مطلب

چندگفتگو در مورد ازدواج نكردن دختران و پسران


ارسال های توصیه شده

اولا مرسي كه انقد وخت ميزاري تو بحث ها شركت ميكني (برام ارزشمنده:w16:)

 

اما بعدش ارتاش خانووووم بابا من كي از پول و هزينه مادي ازدواج حرف زدم :w000:

من منظورم بيشتر هزينه هاي ناشي از فرهنگ غلط ، قوانين هزار و چهارصد سال پيش ، ديد جنسيتي به زن ، ديد بازاري به مرد ، ديد بد نسبت به زن طلاق گرفته و از اينجور چيزا بود

 

بخدا منم مثل خيلي از دوووووخملا دوس دارم شووووفر كنم :icon_redface:

ولي شوووفر خوب نيس بخدا :4564:

 

من تجربه بدي از ازدواج دوستام و دوروبريام ديدم

به قول يكي از دوستام كه هميشه بهم ميگه :

"سارا ازدواج يه سرش فريبه

اگه ميخواي ازدواج كني بايد اجازه بدي مردي فريبت بده" :banel_smiley_4:

 

والا اگه به تجربه زندگي مشترك باشه من همين الانشم دارم زندگي مشترك رو تجربه مي كنم منتها شريك زندگيم يه دختره مثل خودم :w58:

بيشتر از يك و نيم ساله دارم باهاش زندگي ميكنم اولين دعوامون هم ميدوني كي كرديم

بعد هفت ماه

كه البته به همه چي شبيه شد جز دعوا

 

اينارو گفتم كه بگم من از همه لحاظ براي شروع يه زندگي مشترك اماده ام هرچن زندگي با يه مرد كه واضحه مسايل ج و زناشويي هم توش پررنگه ميشه و سر همين ممكنه تنش ها و سوتفاهم ها و ناراحتي ها پيش بياد كه توي زندگي مشترك با هم جنس خودت اينا نيس

ولي وختي به اين يه سال و نيم زندگي مشتركم نگاه ميكنم و مديريتهايي كه توش براي پايداري اين دوستي انجام دادم ازم خودم راضيم

 

اما

اما

اصل كاري مرد زندگيه كه خيلي صريح و صادقانه بگم من تو دور و برم نمي بينمشون

 

اينم حرف دل من از مرد ايده ال زندگيم از زبان مهديه خانوم لطيفي عزيز :

 

مادرم روزی هشتصد و شصت و هفت هزار بار می گوید ازدواج کنم!... و بی شک اگر من روزی با مردی ازدواج کنم که با هم به مهمانی های احمقانه ای برویم که مردان یک طرف جمع شوند و از سیاست و کار و فوتبال بگویند و زنان یک طرف دیگر جمع شوند و از پدیکور و مانیکور و انواع و اقسام رژیم غذایی و ساکشن و پروتز لب و پستان و جک های ***ی و چگونگی شوهرهایشان در رختخواب و سریال های ترکیه ای ماهواره و خرم خاتون حرف بزنند، خودم را آتش می زنم!!!مادر من، عزیز دلم، اگر مردی را پیدا کردی که با من به دوچرخه سواری و تئاتر دیدن و کنسرت رفتن و فیلم دیدن و آهنگ های (غیر پاپ) دانلود کردن و شعر و کتاب خواندن و کافه رفتن و شب گردی های بی هوا و سفر های بی هوا با کوله پشتی و عکاسی و نقاشی و سر به سر هم گذاشتن و دیوانه بازی هایی از این دست زد، و آنقدر به با هم بودنمان ایمان داشت که به زمین و زمان و هر پشه ی نَری که از دور و برم رد می شود گیر نداد، و به من احساس "رفیق" بودن داد و نه تنها احساس "زن" بودن، طوری که تمام دنیا به رفاقت و رابطه مان حسودی شان شد و مجبور شدیم برای چشم نظرهایشان هر روز اسفند دود کنیم، آن وقت شاید یک فکری برای رسیدنت به آرزویت کردم!... که با علم به اینکه این خراب شده نامش ایران است، و ازدواج به جای اینکه سندِ با هم بودنِ "من" و "او" باشد، سندِ با هم بودن دو ایل و طایفه و حرف و حدیث هایشان و احتمالا همان مهمانی های احمقانه و غرق شدن در باتلاقِ خرج و مخارج و روزمرگیِ محض ست، احتمالا هرگز به آرزویت نخواهی رسید. مرا ببخش.

 

کی گفته آرزوی همه دخترا شوفر کردنه؟اتفاقا من اصا این آرزو رو ندارم.

 

10دا باریکلای بلند.الان جواب خوبی شنیدم و با جرات میگم همیشه این تفکرو داشته باش اما نه به دید منفی که نیست و نمیشه این نوع تفکر یهنی زندگی عاقلانه چیزی که من بهش ایمان دارم.

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 70
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

کی گفته آرزوی همه دخترا شوفر کردنه؟اتفاقا من اصا این آرزو رو ندارم.

 

10دا باریکلای بلند.الان جواب خوبی شنیدم و با جرات میگم همیشه این تفکرو داشته باش اما نه به دید منفی که نیست و نمیشه این نوع تفکر یهنی زندگی عاقلانه چیزی که من بهش ایمان دارم.

نه جزو ارزوهام نيس كه اگه بود خيلي وقت پيش بهش رسيده بودم :w16:

اما خيلي از دخترا يا پسرا دليل پنهاني و شايدم اشكارشون براي ازدواج :

فرار از تنهايي

فرار از فقر

فرار از محدوديتهاي خونوادگي (بين دخترا زياد اين مورد رو ديدم )

نياز ميل جنسي (بين پسرا خيلي زياده ظاهرا)

چشم هم چشمي هاي فاميلي و دوستي (بازم بين دخترا زياد ديده ميشه )

 

اينا دلايل فردي اكثريت (از نظر اماري ) افراديست كه ازدواج ميكنن

بدون اينكه واقعا بدونن ازدواج فقط اينا نيس

لینک به دیدگاه

اگر بخایم ببینیم چرا جوانها ازدواج نمیکنند باید بررسی کنیم چه دسته جوانهایی ازدواج نمیکنند . انهایی که تحصیل کرده اند حال چه تحصیل کرده هایی؟ تحصیل کرده هایی که کمی متوقع اند یا شایدم هم ایده ال گرا انهایی که نگاهشان به زندگی سنتی نیست .اونهایی که دید سنتی دارن با اومدن چند تا خواستگار یا رفتن به چند تاخواستگاری بالاخره راضی میشن و یکی شو انتخاب میکنن ولی اونهایی که متوقع اند نمیتونن انتخاب کنند و شرایط معمولی طرف را بپذیرند و البته این افراد جز افراد مذهبی تا نیمه مذهبی جامعه محسوب میشن چون اونهایی که غیر مذهبی ان حتما یکی رو خودشون انتخاب میکنن و میرن زیر یک سقف .

الته یه گروه دیگه هم از اقایان هستند که قصد ازدواج ندارند و از این قضیه جدان اونها اصلا قصد ازدواج ندارن و نمیشه راه حلی براشون ارائه داد و در حقیقت مشکلی ندارن که بخواهند برای رفعش اقدام کنند.

لینک به دیدگاه
مادرم روزی هشتصد و شصت و هفت هزار بار می گوید ازدواج کنم!... و بی شک اگر من روزی با مردی ازدواج کنم که با هم به مهمانی های احمقانه ای برویم که مردان یک طرف جمع شوند و از سیاست و کار و فوتبال بگویند و زنان یک طرف دیگر جمع شوند و از پدیکور و مانیکور و انواع و اقسام رژیم غذایی و ساکشن و پروتز لب و پستان و جک های ***ی و چگونگی شوهرهایشان در رختخواب و سریال های ترکیه ای ماهواره و خرم خاتون حرف بزنند، خودم را آتش می زنم!!!مادر من، عزیز دلم، اگر مردی را پیدا کردی که با من به دوچرخه سواری و تئاتر دیدن و کنسرت رفتن و فیلم دیدن و آهنگ های (غیر پاپ) دانلود کردن و شعر و کتاب خواندن و کافه رفتن و شب گردی های بی هوا و سفر های بی هوا با کوله پشتی و عکاسی و نقاشی و سر به سر هم گذاشتن و دیوانه بازی هایی از این دست زد، و آنقدر به با هم بودنمان ایمان داشت که به زمین و زمان و هر پشه ی نَری که از دور و برم رد می شود گیر نداد، و به من احساس "رفیق" بودن داد و نه تنها احساس "زن" بودن، طوری که تمام دنیا به رفاقت و رابطه مان حسودی شان شد و مجبور شدیم برای چشم نظرهایشان هر روز اسفند دود کنیم، آن وقت شاید یک فکری برای رسیدنت به آرزویت کردم!... که با علم به اینکه این خراب شده نامش ایران است، و ازدواج به جای اینکه سندِ با هم بودنِ "من" و "او" باشد، سندِ با هم بودن دو ایل و طایفه و حرف و حدیث هایشان و احتمالا همان مهمانی های احمقانه و غرق شدن در باتلاقِ خرج و مخارج و روزمرگیِ محض ست، احتمالا هرگز به آرزویت نخواهی رسید. مرا ببخش.

 

بعید میدونم مادر منم به آرزوش برسه!

لینک به دیدگاه

مطالعه این چند خط هم بد نیست

[h=3]

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.
[/h]

تا اینجا می تونم نتیجه بگیریم اکثرا ما به واسطه اعتمادی ک ب ذهن سطحی خودمون (لازم توضیح بدم ک "ذهن سطحی" یک اصطلاح رایج در روانشناسی ه. منظورم صفت نسبی و ذهن کوته بین نیس!) و تجارب و استفاده از استدلال های قیاسی و استقرایی(!) جامعه رو بد و نامناسب میبینم.

 

نمیدونم، جامع شناس ها چ اصطلاحی براش دارن. ولی احتمالا می تونه "فاجعه" باشه!

 

هرچند این یک نتیجه گیری سریع هست. متنها، خیلی گسیخته گسیخته شدن

لینک به دیدگاه

اتفاقا ديشب با دوستي صحبت ميكردم

جان كلام اين بود

اگه ميخواي همسرت بهت وفادار بمونه همه جوره بهش برس ( همون حرفي كه اخوندا و مذهبي ها ميگن كه زن همه جوره بايد به شوهرش برسه )

 

پ.ن: ترس از دست دادن شوهر بدجوري افتاده به جون اين دوستم ، اونم ازدواجي كه تازه اول راهشه و اين دو در دوران نامزدي هستن واي به وقتي كه برن زير يه سقف

 

نه

نه

اين يه رابطه عادلانه دو طرفه نيس

هس؟

لینک به دیدگاه
اتفاقا ديشب با دوستي صحبت ميكردم

جان كلام اين بود

اگه ميخواي همسرت بهت وفادار بمونه همه جوره بهش برس ( همون حرفي كه اخوندا و مذهبي ها ميگن كه زن همه جوره بايد به شوهرش برسه )

 

پ.ن: ترس از دست دادن شوهر بدجوري افتاده به جون اين دوستم ، اونم ازدواجي كه تازه اول راهشه و اين دو در دوران نامزدي هستن واي به وقتي كه برن زير يه سقف

 

نه

نه

اين يه رابطه عادلانه دو طرفه نيس

هس؟

 

باید زد از ریشه نابود کرد اون رابطه ای که از ترس خیانت و از دست دادن باید همه جوره سرویس بدی :ws37:

لینک به دیدگاه
باید زد از ریشه نابود کرد اون رابطه ای که از ترس خیانت و از دست دادن باید همه جوره سرویس بدی :ws37:

به اين راحتي ها نيس ميناجان

ملاحظات زيادي در ميونه

رابطه دوست دختري دوست پسري نيس كه

لینک به دیدگاه
به اين راحتي ها نيس ميناجان

ملاحظات زيادي در ميونه

رابطه دوست دختري دوست پسري نيس كه

 

دقیقا به همین راحتی فقط ما عادت کردیم همه چیُ سخت کنیم

یه نفر یه آدم چند بار به دنیا میاد؟چند بار میخواد زندگی کنه؟

حالا بیاد از خیلی از خصوصیات فردی و روحیش بگذره که یه آقــــــــا همه جوره راضی باشه :|

 

میخوام نباشه !

 

اون راضی نگه داشتنه سارا به قیمت خیلی چیزا تموم میشه

لینک به دیدگاه
اتفاقا ديشب با دوستي صحبت ميكردم

جان كلام اين بود

اگه ميخواي همسرت بهت وفادار بمونه همه جوره بهش برس ( همون حرفي كه اخوندا و مذهبي ها ميگن كه زن همه جوره بايد به شوهرش برسه )

 

پ.ن: ترس از دست دادن شوهر بدجوري افتاده به جون اين دوستم ، اونم ازدواجي كه تازه اول راهشه و اين دو در دوران نامزدي هستن واي به وقتي كه برن زير يه سقف

 

نه

نه

اين يه رابطه عادلانه دو طرفه نيس

هس؟

 

اگر شوهرش یا بهتره بگم، دوستش هم اینطوری باشه. چراکه نه؟:ws38:

مگر نه اینکه هدف تکامل و ترقی ه؟

بحث همه جوره البته کمی متفاوت ه.

زمانی ک رباطه رییس و کارمندی هست. معمولا یک طرفه است و گاها شخصیت کارمند، عملا وجود نداره. یک موجود وابسته و پیرو محض ک تفاوت چندانی با یک وسیله نمیکنه!

 

راضی نگه داشتن هم، فعل خوبی نیست.

ب قول هلاکویی، ادما از خودشون راضی نیستن، از خداشون راضی نیستن. حالا من میخام راضی شون کنم؟! ب جهنم. اصلا میخام رای نباشن :دی ( این یک قاعده جهان شمول ه)

 

 

باید بدون پیش داوری به داستان نگاه کرد.

یکی از دوستام میگفت ازدواج بده. 47 درصد طلاق. گفتم ماهیت ش بد نیست. اینکه دو تا انسان، بپذیرین عیبهایی دارن و بپذیرین، انسان یعنی "نیاز" و واقع گرا باشن.

بهم متعهد بشن و دوستانه ( همون طور ک گاها ب دوستایی ک حتی خیلی هم باهاشون دوست نیستیم بهم محبت کنن) در پی برطرف کردن نیازهای خود و همسرشون باشن.

البته ک مسیر سختی ه. اما نشدنی نیست.

 

یک مورد دیگه هم اینکه خیلی از ویژگی های رفتاری لازمه تا شروع بشه، و خیلی های دیگه لازمه تا ادامه پیدا کنه. ویژگی هایی ک ب وابسته فرهنگ ما، توی کمتر کسی هست!

مثل اینکه: من حق قضاوت درباره بقیه رو ندارم. ب یک دلیل منطقی: " کی صلاحیت من رو تایید کرده؟" البته این مورد زمانی ک بخاییم انتخاب کنیم کمی رنگ عوض میکنه.

یا اینکه: من باید ب پایداری احساسی رسیده باشم، زمانی ک میخام احساسم رو ب فردی بگم ک ممکن ه ب احساسات اون فرد اسیب بزنه.

 

ولی خداییش، اینا تو جامعه ما هست؟

 

پس ماهیتا "ازدواج" بد نیست.

لینک به دیدگاه
دقیقا به همین راحتی فقط ما عادت کردیم همه چیُ سخت کنیم

یه نفر یه آدم چند بار به دنیا میاد؟چند بار میخواد زندگی کنه؟

حالا بیاد از خیلی از خصوصیات فردی و روحیش بگذره که یه آقــــــــا همه جوره راضی باشه :|

 

میخوام نباشه !

 

اون راضی نگه داشتنه سارا به قیمت خیلی چیزا تموم میشه

اومدن داخل يه رابطه (منظورم ازدواجه ) شايد به خواست و دلخواه خودت باشه ولي بيرون اومدن ازش نه زياد

قوانين ازدواج و طلاق تو ايران باعث ميشه زن به گروگان گرفته بشه

اين دوست منم مهريه اش خيلي كمه و همسرش وضع ماليش خوبه :hanghead:

لینک به دیدگاه
اگر شوهرش یا بهتره بگم، دوستش هم اینطوری باشه. چراکه نه؟:ws38:

مگر نه اینکه هدف تکامل و ترقی ه؟

بحث همه جوره البته کمی متفاوت ه.

زمانی ک رباطه رییس و کارمندی هست. معمولا یک طرفه است و گاها شخصیت کارمند، عملا وجود نداره. یک موجود وابسته و پیرو محض ک تفاوت چندانی با یک وسیله نمیکنه!

 

راضی نگه داشتن هم، فعل خوبی نیست.

ب قول هلاکویی، ادما از خودشون راضی نیستن، از خداشون راضی نیستن. حالا من میخام راضی شون کنم؟! ب جهنم. اصلا میخام رای نباشن :دی ( این یک قاعده جهان شمول ه)

 

 

باید بدون پیش داوری به داستان نگاه کرد.

یکی از دوستام میگفت ازدواج بده. 47 درصد طلاق. گفتم ماهیت ش بد نیست. اینکه دو تا انسان، بپذیرین عیبهایی دارن و بپذیرین، انسان یعنی "نیاز" و واقع گرا باشن.

بهم متعهد بشن و دوستانه ( همون طور ک گاها ب دوستایی ک حتی خیلی هم باهاشون دوست نیستیم بهم محبت کنن) در پی برطرف کردن نیازهای خود و همسرشون باشن.

البته ک مسیر سختی ه. اما نشدنی نیست.

 

یک مورد دیگه هم اینکه خیلی از ویژگی های رفتاری لازمه تا شروع بشه، و خیلی های دیگه لازمه تا ادامه پیدا کنه. ویژگی هایی ک ب وابسته فرهنگ ما، توی کمتر کسی هست!

مثل اینکه: من حق قضاوت درباره بقیه رو ندارم. ب یک دلیل منطقی: " کی صلاحیت من رو تایید کرده؟" البته این مورد زمانی ک بخاییم انتخاب کنیم کمی رنگ عوض میکنه.

یا اینکه: من باید ب پایداری احساسی رسیده باشم، زمانی ک میخام احساسم رو ب فردی بگم ک ممکن ه ب احساسات اون فرد اسیب بزنه.

 

ولی خداییش، اینا تو جامعه ما هست؟

 

پس ماهیتا "ازدواج" بد نیست.

 

شوهرش اينجوري نيس

و در ضمن پاي يه خانوم ديگه در ميونه

يه دختري كه از هر نظر از دوست من سرتره :sigh:

 

پ.ن: ما خانوما متاسفانه تو حرف خواستار برابري حقوق هستيم ولي تو عمل ...

رابطه با مرد متاهل چيزي جز نقض اين خواست نيس

 

خانوماي مجرد (اقايون مجرد) حواستون به رابطه با اقايون متاهل (خانوماي متاهل) باشه بخصوص اگه مدافع حقوق برابر زن و مرد هستيد. :w000:

لینک به دیدگاه
اومدن داخل يه رابطه (منظورم ازدواجه ) شايد به خواست و دلخواه خودت باشه ولي بيرون اومدن ازش نه زياد

قوانين ازدواج و طلاق تو ايران باعث ميشه زن به گروگان گرفته بشه

اين دوست منم مهريه اش خيلي كمه و همسرش وضع ماليش خوبه :hanghead:

 

الان که خیلی بهتر شده راحت تر میشه جدا شد

همون که مجبوره سرویس بده :ws37:

 

شوهرش اينجوري نيس

و در ضمن پاي يه خانوم ديگه در ميونه

يه دختري كه از هر نظر از دوست من سرتره sigh.gif

 

وا مصیبتا

بهش بگو قید شوهرشُ بزنه بره دنبال یه زندگی جدید :w16:

لینک به دیدگاه
دقیقا به همین راحتی فقط ما عادت کردیم همه چیُ سخت کنیم

یه نفر یه آدم چند بار به دنیا میاد؟چند بار میخواد زندگی کنه؟

حالا بیاد از خیلی از خصوصیات فردی و روحیش بگذره که یه آقــــــــا همه جوره راضی باشه :|

 

میخوام نباشه !

 

اون راضی نگه داشتنه سارا به قیمت خیلی چیزا تموم میشه

 

چادرتُ سرت کن برو تو خونه دیگه از این حرفا نشونم

------

 

 

اگه انتخاب درست باشه از اول کار به طلاق نمیکشه

وقتی هم بکشه به نظرم باید جدا شد ، اداره کردن یه رابطه روحتُ میگیره ازت

لینک به دیدگاه

ازدواج نکردن یه پدیده هس ، اگه به مرز هشدار برسه میگیم مسئله اجتماعی ، تنها دلایلی میشه گفت سن ازدواج رفته بالا، ت دهه شصت به خانواده ها گفتیم بچه دار بشن رشد جمعیت مون نزدیک به 3.2 بود ،استفاده از وسایلی که جلوی باروری رو بگیره ت جامعه ما که سنتی بود عرف نبود اگه اون زمون یه جامعه شناس ، جمعیت شناس هشدار می داد با انفجار جمعیت مواجه نبودیم ، نهاد های اجتماعی جامعه مون به خاطر مشکلات اقتصادی ، شروع تحمیلی نتونست از نهاد خانواده حمایت کنه ، خانواده ها همون پدر ، مادرمون خودشون رو فدای ما کردن یعنی خاستن اون مشکلاتی خودشون داشتن ، بچه هاشون راحت زندگی کنن ، این کار باعث شده در مقابل مشکلات زود بشکنن، در مقابل مشکلات تعهد ندارن{ این ربطی به پسر بودن ، دختربودن نداره } میخوایم هر چی رو زود بدست بیاریم ، راه چند ساله رو یه روزه طی کنیم ، توقعات جوانان افزایش یافته. باعث شده سن ازدواج در مناطق شهری ،افراد باسواد کم باشه، در شهر های همانند زاهدان که آگاهی کمه ، میزان زاد و ولد زیاد هس

لینک به دیدگاه
چادرتُ سرت کن برو تو خونه دیگه از این حرفا نشونم

------

 

 

اگه انتخاب درست باشه از اول کار به طلاق نمیکشه

وقتی هم بکشه به نظرم باید جدا شد ، اداره کردن یه رابطه روحتُ میگیره ازت

 

 

همه اش زور بگو هااا كو اون چارقد من

--------

 

منم ميگم هر چي هم كه طرف از دست ميده بده جهنم روحُ نگه داره برا خودش

لینک به دیدگاه

‏انسان نرمال در روابطش به دنبال جایگاه «برابر» با دیگرانه. اونی که برای رابطه دنبال مسلط بودن یا تحت تسلط دراومدن باشه به اختلال روانی دچاره

لینک به دیدگاه
‏انسان نرمال در روابطش به دنبال جایگاه «برابر» با دیگرانه. اونی که برای رابطه دنبال مسلط بودن یا تحت تسلط دراومدن باشه به اختلال روانی دچاره

دقیقا. اما:

 

نمیشه.

میدونی چرا نمیشه؟ چون "برابری" اصولا وجود نداره! و اصلا ماهیتا ب نظرم خوب نیست. چون ما همه متفاوتیم.

من ی سری توانمندی ها دارم ک دوستم ندارم و دوستم ی توانمندی ها داره ک من ندارم! ما کامل نیستیم و سرتاپا "نیاز" هستیم.

 

شما مثلا میگی 2 کیلو سیب، 2 کیلو آلو :ws3: اولا ک اینا ماهیتون یکی ه اما موجودیت شون توفیق داره. حتی "2" هم اون 2 واقعی نیست ک. ی مفهومی هست. ب اسم "تلرانس"

ی مثال انتزاعی در نظر بگیر» ترازو دیجیتال 2.23 رو 2.25 نشون میده. 2.27 رو هم 2.5 نشون میده. تکرار پذیری صد در صد معنی نداره، ی جورایی ب درک عدد بینهایت مربوطه. بگذریم.

 

"عدالت"

لزوما برابری نیست. و تو این جمله، صحیح اینکه بگیم "عدالت"

 

حالا چرا اینطوری ه؟ چون تشخیص اینکه چ چیزی عادلانه است و چ چیز نیست؛ ب عوامل زیادی وابسته است.

در نتیجه کلا زندگی "سخته" :ws3: نه. میشه.

 

اما گزاره دوم درسته کاملا. مسلط بودن و یا اصلا میل به "مورد تسلط قرار گیری" اینا هر دو جز مشکلات نسبتا رایج هستن و همه جا، از محیط کار تا .... خودشون رو نشون میدن.

لینک به دیدگاه
دقیقا. اما:

 

نمیشه.

میدونی چرا نمیشه؟ چون "برابری" اصولا وجود نداره! و اصلا ماهیتا ب نظرم خوب نیست. چون ما همه متفاوتیم.

من ی سری توانمندی ها دارم ک دوستم ندارم و دوستم ی توانمندی ها داره ک من ندارم! ما کامل نیستیم و سرتاپا "نیاز" هستیم.

 

شما مثلا میگی 2 کیلو سیب، 2 کیلو آلو :ws3: اولا ک اینا ماهیتون یکی ه اما موجودیت شون توفیق داره. حتی "2" هم اون 2 واقعی نیست ک. ی مفهومی هست. ب اسم "تلرانس"

ی مثال انتزاعی در نظر بگیر» ترازو دیجیتال 2.23 رو 2.25 نشون میده. 2.27 رو هم 2.5 نشون میده. تکرار پذیری صد در صد معنی نداره، ی جورایی ب درک عدد بینهایت مربوطه. بگذریم.

 

"عدالت"

لزوما برابری نیست. و تو این جمله، صحیح اینکه بگیم "عدالت"

 

حالا چرا اینطوری ه؟ چون تشخیص اینکه چ چیزی عادلانه است و چ چیز نیست؛ ب عوامل زیادی وابسته است.

در نتیجه کلا زندگی "سخته" :ws3: نه. میشه.

 

اما گزاره دوم درسته کاملا. مسلط بودن و یا اصلا میل به "مورد تسلط قرار گیری" اینا هر دو جز مشکلات نسبتا رایج هستن و همه جا، از محیط کار تا .... خودشون رو نشون میدن.

 

درسته برابري وجود نداره و تك تك افراد خصوصيت فردي و اخلاقي متفاوتي دارن و ما به هم نياز داريم

اما

اين خيلي مهمه كه نيازتو چه كسي رفع كنه

و رفع اون مبني بر اين نباشه كه طرف بخواد سرويس بده :|

 

زندگي سخته خودمون سخت تَرش هم ميكنيم

لینک به دیدگاه
دقیقا. اما:

 

نمیشه.

میدونی چرا نمیشه؟ چون "برابری" اصولا وجود نداره! و اصلا ماهیتا ب نظرم خوب نیست. چون ما همه متفاوتیم.

اشتباه نشه اقا سجاد وقتي ما فمينيست ها ميگيم برابري منظورمون برابري حقوقيست

يعني از منظر علم حقوق

علمي كه از بعد از قرون وسطي و اگه اشتباه نكنم قرن هجده نوزده شكل گرفت

اين چيزي كه مذهبي ها و اخوندا ميگن عدالت اصلا بين دو مرد هم قابل اجرا نيس چه برسه به بين زن و مرد

اخوندا شريعت رو در مقابل علم حقوق قرار ميدن

 

وختي ميگيم برابري حقوق زن و مرد

يعني اگه تو به عنوان مرد حق تحصيل داري زن هم همين حق رو داره

 

اگه ميخواي در مورد حق طلاق و مهريه و نفقه صحبت كني

منظور اين نيس كه قانونگذار حق طلاق رو از رو دوش مرد برداره بزاره رو دوش زن (كاري كه متاسفانه به صورت توافقي بين زن و مرد قبل عقد صورت ميگيره )

بلكه اساسا حق طلاق در قرن بيست و يكم وقتي كه هم زن و هم مرد دارند به يك ميزان براي زندگي فردي اجتماعي ، اقتصاد فردي ، اجتماعي تلاش مي كنن يه حق نيس بلكه يه ناحقه

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...