میلاد 24047 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۸۹ شرمنده اگه اون منفجر میشد اون بچه های کوچولو کنارش چی میشدن؟ اینجوری نمیشه که پس بریم همه چاقو ها رو جمع کنیم که یه وقت دست کسی نبره؟ چند بار مگه شده که موقع ساختن اون نارنجا منفجر شه؟ کم شده خوب اون بچه ول نکرد که...رفت بازم خرید و همون کارو کرد 1 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۸۹ گیر نده .....جو گیرم نشو...........اون بچه در رفت اگرنه همچین گوششو میچلوندم یادش نره...........من اون صحنه رو دیدم مسئولیت داشتم در برابر بچه ها چو میبینی که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینی گناه است نمیتونستم بزارم یه بچه 10 ساله...........یه لگن اکلیل سرنجو زیر یه کامیون منفجر کنه......بچه های فسقلی هم دورش...............اگه یکی از اون بچه ها داداش کوچیکه خودت بود چی کار میکردی؟ 3 لینک به دیدگاه
میلاد 24047 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۸۹ گیر نده .....جو گیرم نشو...........اون بچه در رفت اگرنه همچین گوششو میچلوندم یادش نره...........من اون صحنه رو دیدم مسئولیت داشتم در برابر بچه هاچو میبینی که نابینا و چاه است اگر خاموش بنشینی گناه است نمیتونستم بزارم یه بچه 10 ساله...........یه لگن اکلیل سرنجو زیر یه کامیون منفجر کنه......بچه های فسقلی هم دورش...............اگه یکی از اون بچه ها داداش کوچیکه خودت بود چی کار میکردی؟ هیچ کار نمیکردم... هر ظرف اکلیل سرنجی لزوما منفجر نمیشه که 1 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۸۹ هیچ کار نمیکردم... هر ظرف اکلیل سرنجی لزوما منفجر نمیشه که چرا میشه ایا اون پسر اموزش کافی دیده بود برای ساخت اون ترقه؟ ایا سازمانی که به اون پسر اموزش داده بود سازمان استانداردی بوده؟ ایا اون پسر مجوز تهیه این مواد رو داشت ایا اون پسر اجازه داشت در حضور دیگران به ساخت موادش بپردازه..........یا فقط اجازه تکی کار کردن داشته اون بچه ها ایا خانوادشون راضی بودن؟ کلی سوال دیگه هم هست...... بعد ادما با هم فرق میکنن..............من مگه زورم نرسه...........و گرنه یه جایی باشم کسی بخواد مزاحمت ایجاد کنه.......طبق سنت انبیا براه راست هدایتش میکنم............ .........ولی پسر من دشمن پسربچه های نوجوونم.......چون جز تباهی تو این سن هیچی به بار نمیارن...........اگه حساب نبرن از بزرگترا خیلی خطرناک میشن...........گوش خیلیاشون به دست حاجیت پیچونده شده..........:ws3: 5 لینک به دیدگاه
میلاد 24047 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۸۹ چرا میشه ایا اون پسر اموزش کافی دیده بود برای ساخت اون ترقه؟ ایا سازمانی که به اون پسر اموزش داده بود سازمان استانداردی بوده؟ ایا اون پسر مجوز تهیه این مواد رو داشت ایا اون پسر اجازه داشت در حضور دیگران به ساخت موادش بپردازه..........یا فقط اجازه تکی کار کردن داشته اون بچه ها ایا خانوادشون راضی بودن؟ کلی سوال دیگه هم هست...... بعد ادما با هم فرق میکنن..............من مگه زورم نرسه...........و گرنه یه جایی باشم کسی بخواد مزاحمت ایجاد کنه.......طبق سنت انبیا براه راست هدایتش میکنم............ .........ولی پسر من دشمن پسربچه های نوجوونم.......چون جز تباهی تو این سن هیچی به بار نمیارن...........اگه حساب نبرن از بزرگترا خیلی خطرناک میشن...........گوش خیلیاشون به دست حاجیت پیچونده شده..........:ws3: :icon_pf (34)::icon_pf (34)::icon_pf (34)::icon_pf (34): 3 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۸۹ منم کار خوب بلتم. یه باز یکی از دوستان یه کتابی می خواست. فقط هم 4 روز وقت داشت که اون کتاب رو بخونه. کتاب هم تو ایران گیر نمی یومد. بهم گفت مهناز فلان کتاب و ببین می تونی گیر بیاری؟ منم دیدم فقط آمازون اون کتاب و داره و دانشگاه ها. حالا کی بود؟5 شنبه. اینجا شنبه و 1 شنبه تعطیله. 3 سوته کتابو از آمازون سفارش دادم.با پست سریع که 1 روزه برسه.شبش دیدم ایمیل اومده که آره این کتاب 4 شنبه می رسه!!!!!!! ای وایییییییی منم تندی زنگ زدم به کتابخونه ی دانشگاه و گفتم : من دانشجوتون نیستم اما این کتابو لازم دارم می شه بیام استفاده کنم؟ خدا خیرشون بده گفتن بیا. صبح جمعه رفتن شوهرمو رسوندم سر کارو خودم رفتم دانشگاه. اون روز حدود 140 کیلومتر رانندگی کردم. رفتم از تک تک صفحات کتاب عکس گرفتم و فرستادم برای اون بنده خدا. ارشدش رو که داد به قدری ازم تشکر کرد که حد نداشت. بعدش هم که کتاب رسید، براش پست کردم ایران. خوشحالم که تونستم یه کار خوب انجام بدم 3 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۸۹ منم کار خوب بلتم.یه باز یکی از دوستان یه کتابی می خواست. فقط هم 4 روز وقت داشت که اون کتاب رو بخونه. کتاب هم تو ایران گیر نمی یومد. بهم گفت مهناز فلان کتاب و ببین می تونی گیر بیاری؟ منم دیدم فقط آمازون اون کتاب و داره و دانشگاه ها. حالا کی بود؟5 شنبه. اینجا شنبه و 1 شنبه تعطیله. 3 سوته کتابو از آمازون سفارش دادم.با پست سریع که 1 روزه برسه.شبش دیدم ایمیل اومده که آره این کتاب 4 شنبه می رسه!!!!!!! ای وایییییییی منم تندی زنگ زدم به کتابخونه ی دانشگاه و گفتم : من دانشجوتون نیستم اما این کتابو لازم دارم می شه بیام استفاده کنم؟ خدا خیرشون بده گفتن بیا. صبح جمعه رفتن شوهرمو رسوندم سر کارو خودم رفتم دانشگاه. اون روز حدود 140 کیلومتر رانندگی کردم. رفتم از تک تک صفحات کتاب عکس گرفتم و فرستادم برای اون بنده خدا. ارشدش رو که داد به قدری ازم تشکر کرد که حد نداشت. بعدش هم که کتاب رسید، براش پست کردم ایران. خوشحالم که تونستم یه کار خوب انجام بدم کار بزرگی کردی............دستت درد نکنه 4 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۸۹ چرا میشه ایا اون پسر اموزش کافی دیده بود برای ساخت اون ترقه؟ ایا سازمانی که به اون پسر اموزش داده بود سازمان استانداردی بوده؟ ایا اون پسر مجوز تهیه این مواد رو داشت ایا اون پسر اجازه داشت در حضور دیگران به ساخت موادش بپردازه..........یا فقط اجازه تکی کار کردن داشته اون بچه ها ایا خانوادشون راضی بودن؟ کلی سوال دیگه هم هست...... بعد ادما با هم فرق میکنن..............من مگه زورم نرسه...........و گرنه یه جایی باشم کسی بخواد مزاحمت ایجاد کنه.......طبق سنت انبیا براه راست هدایتش میکنم............ .........ولی پسر من دشمن پسربچه های نوجوونم.......چون جز تباهی تو این سن هیچی به بار نمیارن...........اگه حساب نبرن از بزرگترا خیلی خطرناک میشن...........گوش خیلیاشون به دست حاجیت پیچونده شده..........:ws3: تو بابا شدی؟ 2 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۸۹ تو بابا شدی؟ اره 3.5 ساله که بابا شدم..........چطور؟ 3 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۸۹ اره 3.5 ساله که بابا شدم..........چطور؟ بابای سخت گیری هستی 2 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۸۹ بابای سخت گیری هستی البته فرق میکنه............برای دختر و پسر دختر و باید با ناز بزرگ کرد...................اما برای بزرگ کردن پسر خوب یکی از ابزارای لازم پس گردنیه...........چون اگه لی لی به لالای پسر گذاشتی مرد نمیشه...............مردای بزرگ تو شرایط سخت بزرگ شدن............ولی در هر دو باید بچه از بابا حساب ببره..............اینجوری بهتره.............تا وقتی که بزرگ شن عقل رس شن...........برن سر زندگیشون........ 5 لینک به دیدگاه
سمندون 19437 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۸۹ البته فرق میکنه............برای دختر و پسردختر و باید با ناز بزرگ کرد...................اما برای بزرگ کردن پسر خوب یکی از ابزارای لازم پس گردنیه...........چون اگه لی لی به لالای پسر گذاشتی مرد نمیشه...............مردای بزرگ تو شرایط سخت بزرگ شدن............ولی در هر دو باید بچه از بابا حساب ببره..............اینجوری بهتره.............تا وقتی که بزرگ شن عقل رس شن...........برن سر زندگیشون........ :ws43: 3 لینک به دیدگاه
هوتن 15061 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۸۹ :ws43: بفرما قلیون :Ghelyon::Ghelyon: 3 لینک به دیدگاه
ne_sh67 1947 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۸۹ البته فرق میکنه............برای دختر و پسردختر و باید با ناز بزرگ کرد...................اما برای بزرگ کردن پسر خوب یکی از ابزارای لازم پس گردنیه...........چون اگه لی لی به لالای پسر گذاشتی مرد نمیشه...............مردای بزرگ تو شرایط سخت بزرگ شدن............ولی در هر دو باید بچه از بابا حساب ببره..............اینجوری بهتره.............تا وقتی که بزرگ شن عقل رس شن...........برن سر زندگیشون........ بهت امیدوار شدم..:aghosh: 5 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 مرداد، ۱۳۸۹ صبح ساعت 7 به دوستم زنگ زدم،خواب بود.گفتم: ای واااای خوابیدی؟! قرار بود که ساعت 8 بریم ثبت نام! گفت: ای خداااااااااا! امروز تو کشور ما تعطیله! من هدفم کلا خیر بود دیگــه! 7 لینک به دیدگاه
mehdi.f 269 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۰ چیزی به ذهنم نمیاد شاید کار خوب نکردم!!!!!!!! 3 لینک به دیدگاه
Farnoosh Khademi 20023 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۰ من هر ماه با باباییم میریم به چند تا خانواده سر میزنیم و بهشون کمک میکنیم گاهی وقتا از خودم بدم میاد احساس میکنم بی خیالم کاش اون چیزایی که من دیده بودم شما با چشم خودتون میدیدین اما مثل من بایه شب نخوابیدن فراموش نمیکردین 4 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 مرداد، ۱۳۹۰ یه بار تو مترو نشسته بودم. یه اقا سن بالایی ایستاده بود من بلند شدم گفتم بفرمایید بشینید... 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده