رفتن به مطلب

آیا ما لیاقت آزادی داریم ؟


Mohammad-Ali

ارسال های توصیه شده

سلام

 

از شيوه‌اي كه فكور عزيز براي بحث پيش گرفته بسيار لذت بردم و ممنونم :a030:

 

 

اما اولين تعريفي كه از آزادي به ذهن مي‌رسه، آزاد ي محض هست: "انتخاب" و "عصيان"

پس مطابق اين مفهوم اصيل آزادي، تعريفي كه ارائه مي‌كنيد يك تناقض هست: آزادي در چهارچوب ...

 

فكر مي‌كنم سوال بعدي بايد اين باشه كه آيا آزادي يك مفهوم انتزاعي است يا در اين جهان امكان تحقق داره ؟

كه بنظر من يك مفهوم انتزاعي هست. چون "بودن" يعني در قالب ريخته شدن. و چيزي كه در قالبي دراومد، مشخصاً "بودن‌ش" تعريف آزادي رو نقض مي‌كنه.

 

پس در واقع چيزي به نام آزادي وجود نداره و نخواهد داشت. و همچنين هر تركيب افزوده‌اي به اين كلمه، يك كلاهبرداري و سواستفاده از فكر آدميان هست! :4chsmu1:

  • Like 3
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 44
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

یا حضرت قوس

یعنی چه جوری؟ اون چیز دیگه که با آزادی سیاسی اشتباه گرفته میشه تعریفش چیه؟ همش تو لفافه فرمایش میفرمایید ما هم چیزی حالیمون نمیشه.:icon_pf (34):

بابا ، یکم تشریحی بگید تا خلق الله مستفیض بشن.همه که مثه شما تیزهوشانی نبودن.:w000:

اینکه میگی ،،،اینجا،،، منظورت کدوم جا هستش؟ نو اندیشان منظورته یا ایران یا تهران ؟:ws27:

یه تاپیک میزنیم برا کباب سیب زمینی ، اونوقت 40 صفحه توضیح میدید. حالا که داریم در مورد کیمیای ذلت یا همون آزادی بحث میکنیم ، 4 تا کلمه تلگرافی میگید و تمام.؟ :icon_pf (12):

بخدا من پیرنمیشدم ، همین شما پیرم کردید،رفتم پی کارم.حالا نگید پیرکدوم کارم . همون کاری که تو برره گفت رو میگم.

 

میخواستم بدون یقه اسکی پست شاه نامه ندم :ws28: الان پوشیدم

خب باو lean حرف منو تقریبا زد

در مورد اینجا منظورم کلا ایرانه

اینجا به سرعت همه چیز به قیمت خیار معامله میشه

آزادی سیاسی بدن اول از همه خلق الله آزادی سیاسی رو اشتباه برداشت میکنن و میشه بی نظمی و شلوغ بازی و بخش بزرگی هم از روی هیجان و ............. این کارو میکنن

اگر بنا به هم اندیشی هم باشه یکی از گروه ها یهو میزنه کانال دو و میشه شلوغ بازی

بعدشم درک سیاسی درستی بین مردم نیست که ! وقتی گفتم به قیمت خیار برای اینه

همین الانش حافظ منافع خارجی ها اونقدر که تو ایران وجود داره تو کشور خودشون نیست :ws28:

همین الانش اقوام مختلف شدن عاشق چشم و ابروی اینو اون یقه همو گرفتن :ws28:

 

چون اگر کمی دستشون رو باز بذاری خرابکاری میکنن

هر مشکلی با حاکمیت یا قوانین هم باشه دلیل نمیشه کشور رو به باد داد بدی که

همون کشورهای غربی هم که یهو میریزن جلوی کاخ سفید دریوری میگن کسی هم کاری نداره رو ببین !!! اعتراض میکنن و درگیری با پلیس هم دارن ولی به همدیگه صدمه نمیزنن !! از اونطرف هم مشکل درون خودشونه و یهو مملکتشونو نمیفروشن به یک کشور دیگه !!

اینجا ولی اینجوری نیست !! همون سال 88 من دو بار توی ترافیک اون شلوغ بازی ها گرفتار شده بودم!! تو یک جلسه بودم یهو دیدم آنتن گوشی ها پرید !! جلسه تموم شد اومدیم بریم خونه دیدیم یا خدا چه خر تو خری شده ، کف کردم !! از چیزیایی که جلوی چشم میدیدم هنگ کرده بودم !!

درگیری افراد معترض با پلیس ضد شورش یا هر ارگانی

اما این وسط دیگه چرا مغازه فروش مثلا مبلمان یک بنده خدا رو آتیش میزنید ؟ من به چشم خودم دیدم دیگه

هر چی مغازه بود تخریب کردن و این تخریبو دقیقا افراد عادی داشتن انجام میدادن

یکسری افراد با ارگانی این وسط درگیر بودن تاوان این درگیری رو باید مردم دیگه بدن ؟

ما یک ده تا خودرو گیر افتاده بودیم تو ترافیک و راه هم بسته بود که مامور پلیس یکی یکی داشت راه رو برامون باز میکرد بریم تو اتوبان اصلی !! یکی از این ضد شورش ها نشست کنار من و گفت برو باهاتون میام تا ورودی اتوبان

 

توی این فاصله داشتم میدیدم دیگه چه اتفاقاتی میوفتاد

هیچ کجای دنیا تو اعتراضاتشون به همدیگه صدمه نمیزنن

تازه یک بخش بزرگی هم از اون شلوغی منحرف شده بود و اصلا موضوع شلوغی شده بود چیز دیگه !! و جلوی چشمم داشتم میدیدم افرادی که برای تفریحو هیجان اقدام به تخریب میکردن

من تو اکثر اون کشورهای غربی بودم و با مردمشونم به اندازه موهای سرم برخورد داشتم

به هیچ کسی اجازه نمیدن از بیرون وارد بازیشون بشه و توی خودشون درگیری رو حل میکنن !! به هیچ عنوان هم مملکتشونو مفت نمیفروشن حالا هر کی میخوای باشی

اینجا تو استادیوم فوتبال ضد هم میشن و طرفدار یک کشور دیگه که خود اونا هم خندشون میگیره از کار ما

مثل آزادی اجتماعی هستش !! اگر الان آزادی کامل بدن از اون طرف بوم میوفتن

شک نکن اگر سوء استفاده اینجا نباشه بگیرو ببند هم در این حد نیست

مثل قانون حمل اسلحه !! فکر کن اگر تو ایران آزاد بود حمل یک کلت یا یک وینچستر رو میتونستی تو خونت نگه داری چی میشد

آزادی رو اشتباه میگیرن و خراب میشه و حق دارن جلوشو میگیرن

هیچ چیزی اولش که میاد بگیرو ببند نداره ولی یک مدت که میگذره به لجن میکشنش و بعد میگن چرا جلوشو گرفتن ؟ آزادی ................ آزادی به این مفهوم نیست که همه چیز نیستو نابود بشه

  • Like 3
لینک به دیدگاه
سلام

 

از شيوه‌اي كه فكور عزيز براي بحث پيش گرفته بسيار لذت بردم و ممنونم :a030:

 

 

اما اولين تعريفي كه از آزادي به ذهن مي‌رسه، آزاد ي محض هست: "انتخاب" و "عصيان"

پس مطابق اين مفهوم اصيل آزادي، تعريفي كه ارائه مي‌كنيد يك تناقض هست: آزادي در چهارچوب ...

 

فكر مي‌كنم سوال بعدي بايد اين باشه كه آيا آزادي يك مفهوم انتزاعي است يا در اين جهان امكان تحقق داره ؟

كه بنظر من يك مفهوم انتزاعي هست. چون "بودن" يعني در قالب ريخته شدن. و چيزي كه در قالبي دراومد، مشخصاً "بودن‌ش" تعريف آزادي رو نقض مي‌كنه.

 

پس در واقع چيزي به نام آزادي وجود نداره و نخواهد داشت. و همچنين هر تركيب افزوده‌اي به اين كلمه، يك كلاهبرداري و سواستفاده از فكر آدميان هست! :4chsmu1:

از لطف شما ممنونم.

بنده هم با شما موافقم.

اگر دوستان هم موافق باشن ، با لحاظ کردن اون تعریف شما لازم میشه که بررسی بکنیم ببینیم اون محدوده کمی که برامون قابل دسترس هست ، مرز های مورد دقتش کجا هاست.

برای نیل به این مقصود بهتره بیایم از اون مقاله ای که جناب لین تو همین تاپیک پیوست کرده کمک بگیریم و بریم سراغ انواع همین به اصطلاح آزادی تحریف شده و انتزاعی و ببینیم با اون تحفه آلوده بهم پیچیده شده که تو لفافه زرین پیچیده شده،تکلیفمون چیه.

اگه موافق بودید ، لطفا بگید.:icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
میخواستم بدون یقه اسکی پست شاه نامه ندم :ws28: الان پوشیدم

خب باو lean حرف منو تقریبا زد

در مورد اینجا منظورم کلا ایرانه

اینجا به سرعت همه چیز به قیمت خیار معامله میشه

آزادی سیاسی بدن اول از همه خلق الله آزادی سیاسی رو اشتباه برداشت میکنن و میشه بی نظمی و شلوغ بازی و بخش بزرگی هم از روی هیجان و ............. این کارو میکنن

اگر بنا به هم اندیشی هم باشه یکی از گروه ها یهو میزنه کانال دو و میشه شلوغ بازی

بعدشم درک سیاسی درستی بین مردم نیست که ! وقتی گفتم به قیمت خیار برای اینه

همین الانش حافظ منافع خارجی ها اونقدر که تو ایران وجود داره تو کشور خودشون نیست :ws28:

همین الانش اقوام مختلف شدن عاشق چشم و ابروی اینو اون یقه همو گرفتن :ws28:

 

چون اگر کمی دستشون رو باز بذاری خرابکاری میکنن

هر مشکلی با حاکمیت یا قوانین هم باشه دلیل نمیشه کشور رو به باد داد بدی که

همون کشورهای غربی هم که یهو میریزن جلوی کاخ سفید دریوری میگن کسی هم کاری نداره رو ببین !!! اعتراض میکنن و درگیری با پلیس هم دارن ولی به همدیگه صدمه نمیزنن !! از اونطرف هم مشکل درون خودشونه و یهو مملکتشونو نمیفروشن به یک کشور دیگه !!

اینجا ولی اینجوری نیست !! همون سال 88 من دو بار توی ترافیک اون شلوغ بازی ها گرفتار شده بودم!! تو یک جلسه بودم یهو دیدم آنتن گوشی ها پرید !! جلسه تموم شد اومدیم بریم خونه دیدیم یا خدا چه خر تو خری شده ، کف کردم !! از چیزیایی که جلوی چشم میدیدم هنگ کرده بودم !!

درگیری افراد معترض با پلیس ضد شورش یا هر ارگانی

اما این وسط دیگه چرا مغازه فروش مثلا مبلمان یک بنده خدا رو آتیش میزنید ؟ من به چشم خودم دیدم دیگه

هر چی مغازه بود تخریب کردن و این تخریبو دقیقا افراد عادی داشتن انجام میدادن

یکسری افراد با ارگانی این وسط درگیر بودن تاوان این درگیری رو باید مردم دیگه بدن ؟

ما یک ده تا خودرو گیر افتاده بودیم تو ترافیک و راه هم بسته بود که مامور پلیس یکی یکی داشت راه رو برامون باز میکرد بریم تو اتوبان اصلی !! یکی از این ضد شورش ها نشست کنار من و گفت برو باهاتون میام تا ورودی اتوبان

 

توی این فاصله داشتم میدیدم دیگه چه اتفاقاتی میوفتاد

هیچ کجای دنیا تو اعتراضاتشون به همدیگه صدمه نمیزنن

تازه یک بخش بزرگی هم از اون شلوغی منحرف شده بود و اصلا موضوع شلوغی شده بود چیز دیگه !! و جلوی چشمم داشتم میدیدم افرادی که برای تفریحو هیجان اقدام به تخریب میکردن

من تو اکثر اون کشورهای غربی بودم و با مردمشونم به اندازه موهای سرم برخورد داشتم

به هیچ کسی اجازه نمیدن از بیرون وارد بازیشون بشه و توی خودشون درگیری رو حل میکنن !! به هیچ عنوان هم مملکتشونو مفت نمیفروشن حالا هر کی میخوای باشی

اینجا تو استادیوم فوتبال ضد هم میشن و طرفدار یک کشور دیگه که خود اونا هم خندشون میگیره از کار ما

مثل آزادی اجتماعی هستش !! اگر الان آزادی کامل بدن از اون طرف بوم میوفتن

شک نکن اگر سوء استفاده اینجا نباشه بگیرو ببند هم در این حد نیست

مثل قانون حمل اسلحه !! فکر کن اگر تو ایران آزاد بود حمل یک کلت یا یک وینچستر رو میتونستی تو خونت نگه داری چی میشد

آزادی رو اشتباه میگیرن و خراب میشه و حق دارن جلوشو میگیرن

هیچ چیزی اولش که میاد بگیرو ببند نداره ولی یک مدت که میگذره به لجن میکشنش و بعد میگن چرا جلوشو گرفتن ؟ آزادی ................ آزادی به این مفهوم نیست که همه چیز نیستو نابود بشه

 

مرسی که اومدی.

اینا که به این قشنگی ترسیم کردی ، همش درسته.

بحث ما با قبل این اتفاقه.که مردم ما چی رو درست نفهمیدن که این اتفاقاتی که شما گفتید ، رقم میخوره؟ کمک کن اینو ریشه یابی کنیم.

  • Like 1
لینک به دیدگاه
از لطف شما ممنونم.

بنده هم با شما موافقم.

اگر دوستان هم موافق باشن ، با لحاظ کردن اون تعریف شما لازم میشه که بررسی بکنیم ببینیم اون محدوده کمی که برامون قابل دسترس هست ، مرز های مورد دقتش کجا هاست.

برای نیل به این مقصود بهتره بیایم از اون مقاله ای که جناب لین تو همین تاپیک پیوست کرده کمک بگیریم و بریم سراغ انواع همین به اصطلاح آزادی تحریف شده و انتزاعی و ببینیم با اون تحفه آلوده بهم پیچیده شده که تو لفافه زرین پیچیده شده،تکلیفمون چیه.

اگه موافق بودید ، لطفا بگید.:icon_gol:

 

 

ممنون از شما. البته من هم با ادامه بحث موافقم، اما متاسفانه چون درحال حاضر فرصت زیادی ندارم، مطالعه اون مقاله از حوصلم خارج هست.

بنابراین ترجیح میدم دوستان نظرات یا برداشت‌های خودشون رو بنویسند، و من هم به حد عقل و اندیشه خودم اون‌رو بسنجم و اگر حرفی داشتم عنوان کنم. :icon_gol:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
گرفتم.مرسی

حالا سئوال اینه که آیا در عمل چیزی وجود دارد که حالا ما بخواهیم انتخاب هم بکنیم؟

یعنی هنوز بحث در مرحله تعریف آزادی و بود و نبود یا امکان بودنش به نقطه ای نرسیده که بریم سراغ مرحله بعد که ببینیم انواعش چن تاست و مزیت هر کدام چیه؟

گفتگوی من سر اینه که آزادی واقعی از حد واژه فرا تر نرفته و معنی این واژه هم برای هر انسانی بلحاظ جایگاهش و منافعش متفاوت است ،که اصکلا نباید چنین میشد.

 

ببین وقتی یک نوزاد شروع به راه رفتن میکنه تقریبا هیچ نوع آزادی نداره ، بعد از مدتی یه تعداد اسباب بازی بهش داده میشه ، بزرگتر که شد میتونه بیرون از خونه با دوستانش بازی کنه ، بزرگتر که شد میتونه با بچه های مدرسه اردو بره ، کمی بزرگتر که شد میتونه با دوستانش بره مسافرت و در مرحله ای کاملا از خانواده مستقل میشه ، جامعه رو میشه به راحتی با این فرایند شبیه سازی کرد، اینکه چه میزان و حدی از آزادی لایق یک جامعه است خود اون جامعه تعیین میکنه ، جامعه نااگاه و عقب مانده لاجرم باید در زیر چکمه های دیکتاتوری له بشه و جامعه آگاه و بالغ میتونه سطوح بسیار گسترده تری از آزادی رو تجربه کنه

لینک به دیدگاه
ببین وقتی یک نوزاد شروع به راه رفتن میکنه تقریبا هیچ نوع آزادی نداره ، بعد از مدتی یه تعداد اسباب بازی بهش داده میشه ، بزرگتر که شد میتونه بیرون از خونه با دوستانش بازی کنه ، بزرگتر که شد میتونه با بچه های مدرسه اردو بره ، کمی بزرگتر که شد میتونه با دوستانش بره مسافرت و در مرحله ای کاملا از خانواده مستقل میشه ، جامعه رو میشه به راحتی با این فرایند شبیه سازی کرد، اینکه چه میزان و حدی از آزادی لایق یک جامعه است خود اون جامعه تعیین میکنه ، جامعه نااگاه و عقب مانده لاجرم باید در زیر چکمه های دیکتاتوری له بشه و جامعه آگاه و بالغ میتونه سطوح بسیار گسترده تری از آزادی رو تجربه کنه

 

بله درسته.

اگر رویکرد این بحث رو به سمت آسیب شناسی جامعه خودمون سوق بدیم ، اولین سئوالی که به ذهنم میرسه ، اینه که چگونه ممکنه به انسانی که در بند قیودات اعتقادی و ملی و آرمانی گرفتار هست ، مرز های مورد دقت در آزادی های فردی و اجتماعی و اخلاقی و آرمانی رو آموخت.

بنظر من این کار غیر ممکنه ، چون در بخشی از اعتقادات این فرد به وی گفته شده که کار هایی رو انجام بده که شرع برایش تکلیف کرده.این تکلیف با اون تکلیفی که قانون کشورش داره ، گاها صد صد مغایر هست .اینجاست که اون فرد خودش رو آزاد احساس میکنه که به خودش حق انتخاب بده.انتخابشم معمولا اونی نخواهد بود که قانون برایش معین کرده،در نتیجه کاربست آزادیهای چنین فردی ، همه آزادی دیگران را لگدمال میکنه و بساط منطق هم زیر و رو میشه.

بنابراین میشه گفت در کشور ما به تعداد انسانهایی که توش زندگی میکنند ، مدل های آزادی وجود داره که هر کسی هر کاری میکنه ، براش عین آزادی خواهد بود.

لینک به دیدگاه
بله درسته.

اگر رویکرد این بحث رو به سمت آسیب شناسی جامعه خودمون سوق بدیم ، اولین سئوالی که به ذهنم میرسه ، اینه که چگونه ممکنه به انسانی که در بند قیودات اعتقادی و ملی و آرمانی گرفتار هست ، مرز های مورد دقت در آزادی های فردی و اجتماعی و اخلاقی و آرمانی رو آموخت.

بنظر من این کار غیر ممکنه ، چون در بخشی از اعتقادات این فرد به وی گفته شده که کار هایی رو انجام بده که شرع برایش تکلیف کرده.این تکلیف با اون تکلیفی که قانون کشورش داره ، گاها صد صد مغایر هست .اینجاست که اون فرد خودش رو آزاد احساس میکنه که به خودش حق انتخاب بده.انتخابشم معمولا اونی نخواهد بود که قانون برایش معین کرده،در نتیجه کاربست آزادیهای چنین فردی ، همه آزادی دیگران را لگدمال میکنه و بساط منطق هم زیر و رو میشه.

بنابراین میشه گفت در کشور ما به تعداد انسانهایی که توش زندگی میکنند ، مدل های آزادی وجود داره که هر کسی هر کاری میکنه ، براش عین آزادی خواهد بود.

 

 

من دقیقا متوجه نشدم. اتفاقاً قوانین جامعه ما که تاحد خیلی زیادی (حداقل بر روی کاغذ) براساس اصول مذهبی نوشته شده. حتی "جمهوری‌"مون رو هم جمهوری "اسلامی" تعریف کردند! بنابراین حدود این قوانین (مرزها) مشخص هست. بنابراین انتظار مغایرت و سردرگمی‌ای در این باره وجود نداره.

 

اما اینکه ما (از بالاترین مقامات، تا جز ترین افراد جامعه) به علت صفت نهادینه شده‌ی "قانون گریزی"، در عمل مرزها رو می‌شکنیم و آش شلم شولبایی بعنوان "فرهنگ" ساختیم غیر قابل انکاره، و بنظر من این همون قانون‌گریزی ما هست که باعث شده هرکدوم به نوعی حدود آزادی‌مون* رو تعریف کنیم! و بعضا آزادی‌هایی متناقض و متعارض.

 

 

__________________________________

 

* بنظرم بهتره اصلا از واژه آزادی استفاده نشه، شاید این نوع آزادی‌ای که ما در چهارچوب‌هایی محدود می‌کنیم رو باید : "حدود اختیارات" بنامیم، نه "آزادی" :w16:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
من دقیقا متوجه نشدم. اتفاقاً قوانین جامعه ما که تاحد خیلی زیادی (حداقل بر روی کاغذ) براساس اصول مذهبی نوشته شده. حتی "جمهوری‌"مون رو هم جمهوری "اسلامی" تعریف کردند! بنابراین حدود این قوانین (مرزها) مشخص هست. بنابراین انتظار مغایرت و سردرگمی‌ای در این باره وجود نداره.

 

اما اینکه ما (از بالاترین مقامات، تا جز ترین افراد جامعه) به علت صفت نهادینه شده‌ی "قانون گریزی"، در عمل مرزها رو می‌شکنیم و آش شلم شولبایی بعنوان "فرهنگ" ساختیم غیر قابل انکاره، و بنظر من این همون قانون‌گریزی ما هست که باعث شده هرکدوم به نوعی حدود آزادی‌مون* رو تعریف کنیم! و بعضا آزادی‌هایی متناقض و متعارض.

 

 

__________________________________

 

* بنظرم بهتره اصلا از واژه آزادی استفاده نشه، شاید این نوع آزادی‌ای که ما در چهارچوب‌هایی محدود می‌کنیم رو باید : "حدود اختیارات" بنامیم، نه "آزادی" :w16:

 

از دقت نظر شما تشکرمیکنم.

ببینید مشکل تو همین قید وبند هاست.مثلا یه جایی تو قرآن میگه ،،،، کافران را بکشید ، هر جا که یافتید،،،،،،خوب تو قانون هم میگه ، کسی حق نداره که سرخود مجری قانون بشه.اینجا ممکنه یه نفر بگه ، نظر قرآن برای من ارجح تر هست و من قرآن رو ترجیح میدم.نتیجه چی میشه؟

یا مثلا یه نفر از بیت المال حقوق میگیره ولی بجای اینکه تو اداره اش کار بکنه ، میره مثلا تو سوریه به مدافعان حرم کمک میکنه.خوب ممکنه یه مسیحی ایرانی راضی نباشه و بگه حق من ضایع میشه.حالا تفسیر این آزادی چی میشه؟

یا همین اقلیت ها ممکنه بگن ، قوانین شرعی برای ما محدودیت ایجاد میکنه و ما قوانین دمکراتیک میخواهیم و این قوانین شما آزادی های ما رو سلب کرده ، اونوقت باید تکلیف آزادی چی بشه؟

آیا اینکه همیشه حق با اکثریت میشه ، به آزادی اقلیت ها لطمه وارد نمیشه؟

یه عده بنام شیعه بودن این حق رو به خودشون میدن که تو ایام ماه محرم ، با راه انداختن دسته های عزاداری آسایش و آرامش پیروان سایر ادیان رو بهم بزنند ، آیا تفسیر آزادی و حق و حقوق بقیه مردم که دینشون با ما یکی نیست ، تو این قبیل موارد با تفسیر آزادی چی میتونه باشه؟

اینجاست که میتوانیم نتیجه بگیریم که آزادی مفهومی جز خودکامگی با توسل به قوانین بشری نداره.

  • Like 2
لینک به دیدگاه

ببینید وقتی برای آزادی یک "سقف" تعیین می‌کنیم، هرکس نسبت به قد و قامتش در زیر این سقف احساسی پیدا می‌کنه.

بطور مثال در جامعه‌ای که یک مذهب مشخص رو به عنوان سقف تعیین کردیم، این سقف بنظر پیروان سایر مذاهب، تنگ و نفس‌گیر میاد (و انتظاری جز این نیست)

این افراد سه راه دارند :

 

1- به زیر سقف دیگری بروند که برای اونها مناسب هست.

2- زیر همین سقف بمونند و این تنگی رو تحمل کنند.

3- اگر می‌تونند این سقف رو بشکند و سقف بلندتری برپا کنند.

 

 

اما درباره مثالی که از حرف قران و برداشت فرد و انتظار جامعه داشتید، باید بگم این درواقع یک سودجویی، و تأویل بنفع شخصی هست که یقیناً هم با قوانین جامعه، و هم با زیرساخت فرهنگ مردم مغایرت داره و سودجویانی که از این قبیل روش‌ها استفاده می‌کنند، اساساً افرادی مغرض هستند که چه در این جامعه و چه در هر جامعه دیگری در قالب: کلاهبردار، دزد، دروغگو، خائن و ... وجود دارند. مثلاً درباره موضوع تلخ اسیدپاشی‌های اصفهان، یقیناً تاویل شخصی اون افراد مغرضانه و خائنانه بوده، و اون کار نه با هنجار جامعه و نه با قوانین همخوانی نداشته. اما اگر کسی با تأویل شخصی دست به این کار زده، غرض ورزی و کلاهبرداریش بر همه آشکار هست. باز نگاه کنید به همین گروه داعش و ...

  • Like 1
لینک به دیدگاه
ببینید وقتی برای آزادی یک "سقف" تعیین می‌کنیم، هرکس نسبت به قد و قامتش در زیر این سقف احساسی پیدا می‌کنه.

بطور مثال در جامعه‌ای که یک مذهب مشخص رو به عنوان سقف تعیین کردیم، این سقف بنظر پیروان سایر مذاهب، تنگ و نفس‌گیر میاد (و انتظاری جز این نیست)

این افراد سه راه دارند :

 

1- به زیر سقف دیگری بروند که برای اونها مناسب هست.

2- زیر همین سقف بمونند و این تنگی رو تحمل کنند.

3- اگر می‌تونند این سقف رو بشکند و سقف بلندتری برپا کنند.

 

 

اما درباره مثالی که از حرف قران و برداشت فرد و انتظار جامعه داشتید، باید بگم این درواقع یک سودجویی، و تأویل بنفع شخصی هست که یقیناً هم با قوانین جامعه، و هم با زیرساخت فرهنگ مردم مغایرت داره و سودجویانی که از این قبیل روش‌ها استفاده می‌کنند، اساساً افرادی مغرض هستند که چه در این جامعه و چه در هر جامعه دیگری در قالب: کلاهبردار، دزد، دروغگو، خائن و ... وجود دارند. مثلاً درباره موضوع تلخ اسیدپاشی‌های اصفهان، یقیناً تاویل شخصی اون افراد مغرضانه و خائنانه بوده، و اون کار نه با هنجار جامعه و نه با قوانین همخوانی نداشته. اما اگر کسی با تأویل شخصی دست به این کار زده، غرض ورزی و کلاهبرداریش بر همه آشکار هست. باز نگاه کنید به همین گروه داعش و ...

 

باشما موافقم

هر چیزی که سقف داشته باشه ، معنیش اینه که چارچوب داره.چارچوبی که اندازه شو انسان طماع معین میکنه و طبیعی است که این چارچوب به تن همه اندازه نمیشه.یعنی ما اسم فضا و محیط رو میذاریم آزادی که نمیتونه کسی رو قانع بکنه.

بنظر من تنها چیزی که آزادی برازنده شه ، هستی است. اونایی که هستی رو درک میکنند ، میتونن آزادی رو هم بدست بیارند ولی کسانی که زندگی رو انتخاب کردن نمیتونن آزاد باشن و یا آزادی رو خلق کنند.

  • Like 1
لینک به دیدگاه
باشما موافقم

هر چیزی که سقف داشته باشه ، معنیش اینه که چارچوب داره.چارچوبی که اندازه شو انسان طماع معین میکنه و طبیعی است که این چارچوب به تن همه اندازه نمیشه.یعنی ما اسم فضا و محیط رو میذاریم آزادی که نمیتونه کسی رو قانع بکنه.

بنظر من تنها چیزی که آزادی برازنده شه ، هستی است. اونایی که هستی رو درک میکنند ، میتونن آزادی رو هم بدست بیارند ولی کسانی که زندگی رو انتخاب کردن نمیتونن آزاد باشن و یا آزادی رو خلق کنند.

 

فكور عزيز

لطفاً درباره خط آخر بيشتر برايمون شرح بده.

 

ممنونم :w16::icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
فكور عزيز

لطفاً درباره خط آخر بيشتر برايمون شرح بده.

 

ممنونم :w16::icon_gol:

 

چشم

بحث ما در باره ممکن بودن یا ممکن شدن آزادی ست.اینکه آزادی میتونه وجود داشته باشه یا به دلائلی محقق شدنش ممکن میشه یا نمیشه.

عرض من این بود که ممکن نمیشه.علتشم اینه که اگه بخواد همچین موهبتی پیاده سازی بشه ، کی میخواد اینو پیاده کنه،انسان؟

خوب خود انسان که منبع بینهایت خواسته ها ، کمبود ها ، نیاز ها و خیلی چیز های دیگر است. بنابراین طبیعی ترین رفتارش میتونه این باشه که مدام دنبال منافع خودش باشه، حس طمع هم که داره،،،،،،

چنین انسانی بخاطر انسان بودنش دارای دو تا خصیصه است . یکی اینکه هست و یکی هم اینه که زنده ست و زندگی هم میکنه.

پس یکیش میشه هستی و دیگری هم میشه زندگی.

زندگی انسان دارای تعریف خاص خودشه و ابعاد و سایر مولفه های اون نسبت به هر انسانی فرق میکنه.مثه زندگی شاد ، فقیزانه ،آگاهانه ، کورکورانه ، طویل ، نکبت بار ، فضیلانه و خیلی خصوصیات و فرم های رنگ و وارنگ.

این زندگی بخاطر تنوع نیاز های انسان و خوی زیاده خواهی های او نمیتونه توام با عدالت باشه . به همین دلیل زندگی انسان با مشی آزادی سازگاری عادلانه نداره.

و اما موضوع بعدی که هستی و هستی شناسی و ارتباط آن با آزادی است . ببین ، انسان که هست یعنی هم هست و هم زندگی میکنه.عمر انسان که همان زندگیش هست ، بالاخره یه روز تموم میشه . ولی هستی انسان همیشه هست و با مردنش تمام نمیشه.انسان در بعد هستی ، هم آزاده و هم میتونه از نهایت آزادی بهره مند باشه و هیچ دخل و تصرفی هم در کنه آزادی و آزادی اش نمیکنه ، چون در هستی انسان بحث آز و حرص و طمع و نیازمندی مطرح نیست.بنابراین آزادی در هستی انسان دارای معنی هست ولی در زندگانی او نمیتونه معنی پیدا کنه.سخن آخر اینکه ، زندگی کیفیت دارد و نمیشه آزادی را در آن متجلی ساخت ،در حالی که هستی ، کمیت بی انتهایی است که همه چیز حتی آزادی هم در اون جا میگیره و ابدی میشه.

  • Like 1
لینک به دیدگاه
چشم

بحث ما در باره ممکن بودن یا ممکن شدن آزادی ست.اینکه آزادی میتونه وجود داشته باشه یا به دلائلی محقق شدنش ممکن میشه یا نمیشه.

عرض من این بود که ممکن نمیشه.علتشم اینه که اگه بخواد همچین موهبتی پیاده سازی بشه ، کی میخواد اینو پیاده کنه،انسان؟

خوب خود انسان که منبع بینهایت خواسته ها ، کمبود ها ، نیاز ها و خیلی چیز های دیگر است. بنابراین طبیعی ترین رفتارش میتونه این باشه که مدام دنبال منافع خودش باشه، حس طمع هم که داره،،،،،،

چنین انسانی بخاطر انسان بودنش دارای دو تا خصیصه است . یکی اینکه هست و یکی هم اینه که زنده ست و زندگی هم میکنه.

پس یکیش میشه هستی و دیگری هم میشه زندگی.

زندگی انسان دارای تعریف خاص خودشه و ابعاد و سایر مولفه های اون نسبت به هر انسانی فرق میکنه.مثه زندگی شاد ، فقیزانه ،آگاهانه ، کورکورانه ، طویل ، نکبت بار ، فضیلانه و خیلی خصوصیات و فرم های رنگ و وارنگ.

این زندگی بخاطر تنوع نیاز های انسان و خوی زیاده خواهی های او نمیتونه توام با عدالت باشه . به همین دلیل زندگی انسان با مشی آزادی سازگاری عادلانه نداره.

و اما موضوع بعدی که هستی و هستی شناسی و ارتباط آن با آزادی است . ببین ، انسان که هست یعنی هم هست و هم زندگی میکنه.عمر انسان که همان زندگیش هست ، بالاخره یه روز تموم میشه . ولی هستی انسان همیشه هست و با مردنش تمام نمیشه.انسان در بعد هستی ، هم آزاده و هم میتونه از نهایت آزادی بهره مند باشه و هیچ دخل و تصرفی هم در کنه آزادی و آزادی اش نمیکنه ، چون در هستی انسان بحث آز و حرص و طمع و نیازمندی مطرح نیست.بنابراین آزادی در هستی انسان دارای معنی هست ولی در زندگانی او نمیتونه معنی پیدا کنه.سخن آخر اینکه ، زندگی کیفیت دارد و نمیشه آزادی را در آن متجلی ساخت ،در حالی که هستی ، کمیت بی انتهایی است که همه چیز حتی آزادی هم در اون جا میگیره و ابدی میشه.

 

 

سوالي كه اينجا پيش مياد اين هست كه ما آزادي رو يك "انتخاب" و "عصيان" از جبر تعريف كرديم. و اگر حالا بپذيريم كه انسان تنها در بعد "هستي" امكان آزادي داره و هستي رو در برابر وجود آدمي (هستي بعنوان يك حقيقت مطلق - در برابر واقعيت وجود آدمي) تعريف كنيم، بنابراين اين نوع آزادي كه تنها در بعد هستي دست‌يافتني است، يك آزادي بلامصرف و خالي از دخل و تصرف و اراده و انتخاب هست و اين با تعريف ما از آزادي در تنقاضه.

 

مشكل كجاست؟ آيا ما در تعريف آزادي به خطا رفتيم؟ يا لاجرم بايد نتيجه بگيريم كه چيزي به نام آزادي، نه حقيقت، و نه واقعيت داره؟ :ws38:

  • Like 1
لینک به دیدگاه

دراينجا اگر موافقي، بيا تعريفمون از "هستي" رو هم مورد دقت بيشتري قرار بديم، شايد اشكال كار رو يافتيم.

 

من فكر مي‌كنم هستي‌اي كه تعريف كردي (كه يك هستي مطلق و بدون دخل و تصرف و اراده بود) در حقيقت "نيستي" است.

 

اما بايد توجه كرد كه "هستي" و "نيستي" دربرابر هم، و دو چيز جدا از هم نيستند. چون در اين‌صورت بايد براي هريك يك "وجود" جداگانه در نظر بگيريم، در حالي كه ما "هستي" رو در برابر "وجود" گرفتيم و ممكن نيست كه براي خود هستي يك "وجود" ديگه قائل بشيم.

 

بنابراين فكر مي‌كنم اگر از اول به جاي "هستي" از واژه "نيستي" استفاده مي‌كرديم در اين باره دچار مشكل نمي‌شديم. چون در "نيستي" ما فاقد هر "كميتي" از جمله آزادي هستيم. ( چون هر كميت لاجرم بايد به يك وجود اطلاق بيابه) و هستي (نيستي)‌ فاقد وجوده :w16:

لینک به دیدگاه

 

مشكل كجاست؟ آيا ما در تعريف آزادي به خطا رفتيم؟ يا لاجرم بايد نتيجه بگيريم كه چيزي به نام آزادي، نه حقيقت، و نه واقعيت داره؟ :ws38:

 

هر دو تاشم درسته،

لینک به دیدگاه
دراينجا اگر موافقي، بيا تعريفمون از "هستي" رو هم مورد دقت بيشتري قرار بديم، شايد اشكال كار رو يافتيم.

 

من فكر مي‌كنم هستي‌اي كه تعريف كردي (كه يك هستي مطلق و بدون دخل و تصرف و اراده بود) در حقيقت "نيستي" است.

 

اما بايد توجه كرد كه "هستي" و "نيستي" دربرابر هم، و دو چيز جدا از هم نيستند. چون در اين‌صورت بايد براي هريك يك "وجود" جداگانه در نظر بگيريم، در حالي كه ما "هستي" رو در برابر "وجود" گرفتيم و ممكن نيست كه براي خود هستي يك "وجود" ديگه قائل بشيم.

 

بنابراين فكر مي‌كنم اگر از اول به جاي "هستي" از واژه "نيستي" استفاده مي‌كرديم در اين باره دچار مشكل نمي‌شديم. چون در "نيستي" ما فاقد هر "كميتي" از جمله آزادي هستيم. ( چون هر كميت لاجرم بايد به يك وجود اطلاق بيابه) و هستي (نيستي)‌ فاقد وجوده :w16:

 

این موضوع جای بحثش ایتجا نیست.اگه مایل بودید تو تالار مناسبی طرح موضوع کنید که یکم ازش صحبت کنیم.

لینک به دیدگاه
سلام

ب نظرم دونوع آزادی هست 1 سیاسی 2 اجتماعی . 1 که فعلاباهاش کارنداریم ، ولی اگه خواستین می تونین صحبت کنید

یه دوخترخانومی توپیاده رو میرفت ماشینه آروم باهاش میرفت ومزاحمت ایجادمی کرد حتما خودتون دیدید.....

به بعضی هاشونم که میگی میگن آزادیه واقعا معنی آزادی اینه که هرکاری خواستی بکنی ؟

 

با سلام

اجازه میخوام یه سئوال فنی هم از استاتر تاپیک داشته باشم.

قبلش بذارید یه مقدمه بگم .

رسم بر اینه که وقتی یه نفر تاپیک میزنه ( استاتر ) بعنوان میزبان محسوب میشه. کسانی هم که تو تاپیک شرکت میکنند و نظر میدن ، میهمانان استاتر محسوب میشن.

میزبان یکی از وظایفش اینه که باید از هر یک از کاربران که میان و نظر میدن ، با زدن آیکون سپاس تشکر بکنه . بعدشم با اونا هم کلام بشه و بحث رو پیش ببره.من این اخلاق رو در استاتر این تاپیک نمیبینم و سئوال فنی ام هم همینه.

جناب استاتر ، شما چرا بعنوان میزبان وظیفه خودت رو عمل نمیکنی ؟ :w16:

این بود انشای من .:icon_gol:

لینک به دیدگاه
با سلام

اجازه میخوام یه سئوال فنی هم از استاتر تاپیک داشته باشم.

قبلش بذارید یه مقدمه بگم .

رسم بر اینه که وقتی یه نفر تاپیک میزنه ( استاتر ) بعنوان میزبان محسوب میشه. کسانی هم که تو تاپیک شرکت میکنند و نظر میدن ، میهمانان استاتر محسوب میشن.

میزبان یکی از وظایفش اینه که باید از هر یک از کاربران که میان و نظر میدن ، با زدن آیکون سپاس تشکر بکنه . بعدشم با اونا هم کلام بشه و بحث رو پیش ببره.من این اخلاق رو در استاتر این تاپیک نمیبینم و سئوال فنی ام هم همینه.

جناب استاتر ، شما چرا بعنوان میزبان وظیفه خودت رو عمل نمیکنی ؟ :w16:

این بود انشای من .:icon_gol:

سلام

یعنی منم انشا بگم

اول بگم خیلی خوشحالم که این پست نظر شمابزرگواران راجلب کرده ... واینکه مطالب خیلی قشنگ بود ودارم استفاده می کنم چی بگم خوب دارین بحث می کنین .

خب من اطلاعات شماراندارم .

یک مشکلی هم که هست من بااسم کاربری نمی تونم برم صفحه بعدی حتی بعضی هارم که جواب می دم مثل همین اول خارج می شم بعد حواب میدم حتی فیلم مشکلم گذاشتم توانجمن خلاصه برای رفع این مشکل همه کاری کردم فقط مونده تعویض مودم.....

بازهم ببخشید :icon_gol:

اینم بود انشای من

  • Like 2
لینک به دیدگاه

میزبان یکی از وظایفش اینه که باید از هر یک از کاربران که میان و نظر میدن ، با زدن آیکون سپاس تشکر بکنه . بعدشم با اونا هم کلام بشه و بحث رو پیش ببره.من این اخلاق رو در استاتر این تاپیک نمیبینم و سئوال فنی ام هم همینه.

لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...