رفتن به مطلب

وقتی عصبانی میشید


masi eng

ارسال های توصیه شده

سلام..

قشنگ توضیح دادید.. ولی بیشتر حالتهای خشم رو توضیح دادید.. شما خودتون چیکار میکنید کلی خشمتونو عصبانیتتونو چه جوری اروم میکنی خودتو...

 

سلام

خب گفتم که به دلیل اینکه از رفتار و عکس العمل های آدمهای خشمگین و عصبانی و نق نقو چندان خوشم نمیاد و دیدم که الکی عصبانی می شدند (از همه آدمهای دور و ورم و حتی همه کسایی که نشناخته عصبانیت اونها رو دیدم)، زیاد می تونم بگم به مرحله خشم نمی رسم! و اون پیشآمدی که قراره مثلاً منو عصبانی بکنه، در حد توان خودم می بینم و حتی کمتر از اون چیزی که بتونه منو عصبانی بکنه.

 

بعضی مواقع هم به عصبانی شدن بقیه می خندم و دست خودم نیس، یا وقتی که انتظار میره عصبانی بشم می خندم و توضیح می دم که اصلاً اون طوری نیست که آخه!!

 

 

 

 

بستگی به موقعیتش داره، افراد ممکنه ندونسته ما رو با موقعیتی نامطلوب روبرو بکنند؛ اون موقع ازش می گذرم و توو موقعیت بهتر به حسابش می رسم تا بعداً دوباره شاهد همچین چیزی نباشم.

 

 

در برخورد با هم سن وسال هیشکی نتونسته منو عصبانی بکنه فقط یک حسی هست که اسمش عصبانیت نیس تاسف همراه با بی تفاوتی

 

در برخورد با آدمهای بزرگ تر از خودم، راستش مادربزرگم یاد داده بود که هر وقت دیدی یکی دروغ می گه (معمولاً سر این قضیه ممکنه عصبانی بشیم) حتی اگه مامانت باشه، به روش نیار

 

که اینو توو یک جلسه مهم که مربوط ب خودم بود دیدم که همگی خلاف واقعیتی رو که اتفاق افتاده بود می گفتن و چون چندان ارزشی نداشت و فقط حرفی رو می زدن که خودشان هم باور نداشتن و روی نتیجه کارم اثر سوءنداشت، به روشون نیاوردم و گذشتم

 

+ به نظرم فقط یک اژدها رو درنظر بگیرید به اسم عصبانیت ... که بقیه اونو می بینند، کم کم عادت می کنید که سر مسائلی که راحت می شه با یک روش دیگه حلش کرد، عصبانی نشید.

 

(اژدها رو به ذهنم میارم که نمی خوام باشم:ws3:)

 

 

 

+ یک موردی هم که هست، اینه که بجای خشم، من "انجام یک عمل برای رفع مشکل" رو انتخاب میکنم.... که خیلی کاربردی هست...

مثال: بجای عصبانیت به پیام یکی، بهش جواب نمی دم

بجای عصبانیت به زنگ زدن بی موقع، یا بلاک می کنم یا بهش می گم فلان وقت، خواب هستم زنگ نزنید.

بجای عصبانیت مواقع بحرانی ، کاری که از دستم برمیاد رو می کنم که خیلی آسونتر از عصبانیت هست.

در سایر موارد بجای خشم،آخرش، می خندم چون دیگه کاری از دستم برنمیاد:whistle:

 

 

 

 

+از نطر تیوریک هم بهتره مطالبی درباره تعارض بخونید که بیشتر برای محل کار اینا به درد می خوره که یا باید بگذرید یا همکاری کنید یا رقابت کنید یا سازش و مصالحه و اینا:w16:

 

+ اگه سودای خونتون بالا هست (از فصل پاییز بدتان می یاد)، پیشنهاد می دم روزی 5 دقیقه آواز بخونید؛ و کمی از میزان نشاسته رژیم غذاییتون (مثل برنج، ماکارونی، نون) کم کنید تا لطیف تر بشه برخوردهاتون:w16:

 

+ دو هفته یک بار هم ویتامین بی کمپلکس تزریق کنید! ویتامین بی (نیاسین و تیامین) کمبودش باعث حالت خشم می شه ولی چون محلول در آب هست تززریقش ضرری نداره. از یک پزشک عمومی بخواهیدبراتون تجویز می کنه.

لینک به دیدگاه
  • پاسخ 102
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

دفعه اولتون نبود که ماشالا...نه به دل نگرفتم.:-)عادت کردم دیگه

خودشناسی بعد روانشناسی....

اینو موافق نیستم.اول روان شناسی (که انسان یه چیزائی فرا بگیره ) ، بعد خود شناسی که کار حضرت فیله. آخه مگه میشه انسان به خود شناسی هم دست پیدا کنه؟

لینک به دیدگاه
اینو موافق نیستم.اول روان شناسی (که انسان یه چیزائی فرا بگیره ) ، بعد خود شناسی که کار حضرت فیله. آخه مگه میشه انسان به خود شناسی هم دست پیدا کنه؟

 

وا خو آدم خودش نشناسه و درک کاملی از خودش یا اخلاقیاتش نداشته باشه چطور بره پیش روانشناس؟؟؟؟؟

دکتر بنده خدا چه گناهی کرده وقتی تکلیف ما با خودمون روشن نیس رفتیم پیشش انتظار خوب شدن داریم؟؟؟؟

لینک به دیدگاه
وا خو آدم خودش نشناسه و درک کاملی از خودش یا اخلاقیاتش نداشته باشه چطور بره پیش روانشناس؟؟؟؟؟

دکتر بنده خدا چه گناهی کرده وقتی تکلیف ما با خودمون روشن نیس رفتیم پیشش انتظار خوب شدن داریم؟؟؟؟

 

آاااااا.شما نوشته بودید اول خود شناسی بعد روانشناسی.. من فک کردم رشته روانشناسی رو میگی.

خوب روانشناس برا همینه که کمک کنه انسان خودش رو بشناسه دیگه.عادت ها ، رفتار ها ، برداشت ها و خیلی مکانیزم های ذاتی و رفتاری و اکتسابی و اینا دیگه.!!!!!!!!!!

لینک به دیدگاه
آاااااا.شما نوشته بودید اول خود شناسی بعد روانشناسی.. من فک کردم رشته روانشناسی رو میگی.

خوب روانشناس برا همینه که کمک کنه انسان خودش رو بشناسه دیگه.عادت ها ، رفتار ها ، برداشت ها و خیلی مکانیزم های ذاتی و رفتاری و اکتسابی و اینا دیگه.!!!!!!!!!!

 

 

اعتقادی ندارم یه روانشناس بیاد مثلا کمکم کنه که من خودمو بشناسم...

روانشناس یه راهنما یه هم فکر میشه واس انجام کاری..نه که بیاد به من رفتارم بشناسونه:/

لینک به دیدگاه
اعتقادی ندارم یه روانشناس بیاد مثلا کمکم کنه که من خودمو بشناسم...

روانشناس یه راهنما یه هم فکر میشه واس انجام کاری..نه که بیاد به من رفتارم بشناسونه:/

 

اعتقاد ندارم که میشه یه امر فقهی. این یه مورده پزشکی هست و مربوط به روان درمانی میشه.رفتار درمانی یکی از شاخه های مهم در رشته روانکاوی است.توصیه میکنم که به بخش روانشناسی تو همین انجمن مراجعه کنید و از متخصصان اون بخش راهنمائی های لازم رو تو این مورد جویا شوید.اونوقت خواهید دید که روانشناس میتونه انسان رو به خودش بشناسونه و خیلی کمک های دیگه هم میتونه بکنه.

لینک به دیدگاه
اعتقاد ندارم که میشه یه امر فقهی. این یه مورده پزشکی هست و مربوط به روان درمانی میشه.رفتار درمانی یکی از شاخه های مهم در رشته روانکاوی است.توصیه میکنم که به بخش روانشناسی تو همین انجمن مراجعه کنید و از متخصصان اون بخش راهنمائی های لازم رو تو این مورد جویا شوید.اونوقت خواهید دید که روانشناس میتونه انسان رو به خودش بشناسونه و خیلی کمک های دیگه هم میتونه بکنه.

 

شاید....

لینک به دیدگاه
:banel_smiley_4:

انقدر گنگ حرف میزنم؟ :icon_pf (34):

حرفی از اوج گرفتن نزدم :ws3: گفتم زمانش میتونه هرقدری طول بکشه. یه ساعت باشه، یه روز باشه، یه هفته باشه یا .... :ws3:

بستگی به موضوع داره. انسانیم و غیرقابل پیش بینی. ربات نیستیم که تنظیم شده باشیم، آقا دو ساعت بعد ناراحتی قطع بشه، فلان چیز شروع بشه :ws3:

 

:whistle:کمی بله...

نمیگم شما حرفی از اوج زدید که.. ولی اندازشو به اوج گرفتم من..

ولی الان درحال فورانی هاااا.. عصبانی نشو خووووو....

بعد من آقا نیستم که:ws3:

درسته بستگی پس به موضوع داره:ws3:

لینک به دیدگاه
معمولا گریه ام میگیره ...... سعی میکنم اول تمام احساسم رو روی کاغذ بنویسم.

 

قرآن میخونم .

و در مرحله بعد اگه شخصی که ازش عصبانی هستم رو ببینم احساسم رو بیان میکنم البته به طرف مقابل بستگی داره....

در مراحل بعد به یه موزیک آروم گوش میکنم ....

جواب خوب بود :icon_gol:

اگر روی کاغذ بنویسید پاره میکنید یا نگه میدارید؟

لینک به دیدگاه
جای تعجب نیست؟ چرا مثه اینکه جای بهت و حیرت هم هست.

اینکه هیچکس نمیگه مثلا من از والدینم آموختم یا آموخته ام که چنین و چنان باشم.یعنی میخوام بگم این نسل جدید تصمیم نداره که تو این موارد از تجربیات بزرگتراشم سئوال کنه و از اونا یاد بگیره.تا چنین ذهنیت جوجه ماشینی تو دیدگاههای ما هست قطعا راهی بجز گریه و موزیک و فرار از مهلکه برامون باقی نخواهد بود.درماندگی نسل جدید در همچین موارد پیش پا افتاده دلیلش قطع روابط سالم با بزرگترا مخصوصا با والدینشونه.

روشهایی که خیلی ها بیان کردن ازیه بچه مهدکودک برمیاد نه از انسانهای به بلوغ رسیده.بقول مادرم ، واقعا جای تاسفه،

 

خو شما یه راه حل بزرگانه بگید:ws3:

اکثر جوابها و روشها به نظر من خوبه منتهی در همه موارد عصبانیت کاربرد نداره و میتونه منطقی تر از اینها باشه.. وگرنه بچه گانه نیست...:a030:

لینک به دیدگاه
ببین باز متوجه منظورم نشدی یا من اشتباه حرف میزنم یا شما خوب نمیخونی سریع نقل میگیری و نه میاری تو پست طرف...

اگه 4سال واااااقعا خداشناسی تحقیق کردی پس میتونی با خودش خودتو یه عمر تو هر لحظه آروم کنی...

من فقط سجاده رو نگفتم...

تو خیابون سکوت کن ذکر بگو آروم شدی دوستانه مشکلت رفع کن...

 

به قول اقا محمد ما ربات نیستم.

 

الان باز یه نه بزرگ میاری:-)

 

پستهارو اروم و شمرده بخون تمنا جون نفس عمیق بکش:ws3:

خب نه دیگه نه نمیارم:whistles::ws28:

ولی شما داری زود نسبت به پیاما و حرفا واکنش میدی و عصبانی میشی درسته؟ به قول خودت یه ذکر بگو اروم بشو..

ماها تو هر حالت نمیتونیم عصبانیتمونو کنترل کنیم.. در بعضی موارد یه دفعه میشه که مثل الان یا پستای دیگتون که بهتون حق میدم ولی فرجه بگیرم اینجا رو داخل پرانتز(بیایم پستهارو بالحن عصبانی برای خودمون معنی نکنیم ، اروم تر بیان کنیم تا سوبرداشت نکنیم.. )

مثال من یه زمانی از فکور ناراحت میشدم.. چرادروغ بگم به خاطر ایشونم رفتم.. (فکور عزیز هم لطفا تعریف کردم سریع به خودشون نگیرن)ولی الان وقتی پیاماشونو اروم میخونم و بالحن ناراحتی و عصبانی نمیخونم بیشتر میتونم بفهمم و بهتر و اروم تر جواب بدم.. نه سریع جبهه بگیرم و اعصاب خودمو خورد کنم..

ماها نسبت به عصبانیتمون ناراحتیهامون باید فاز مثبت بگیریم. من منفی یا نه نمیارم.. ولی میگم ماها در هر حالت اون چیزی که میگیم رو تاحدودی رعایت میکنیم..

مثل الان شما که به من گفتی..یا شما نه میاری تو پست طرف؟من نه نیاوردم من میخوام به یه نتیجه ای برسم که دارم میرسم.. وگرنه نه نمیارم..میگم هر توجیه ای تعریف شخصی .. که ماباید تعریف کلی بیاریم.. نه جزیی..

ایا شما الان عصبانی نشدید نسبت به پستای کاربر دیگه؟شدید پس راه های زیادی هست درسته.. نمیشه اهنگ گوش کرد یا ذکر گفت.. بلاخره جواب طرفو میدیم..

نمیدونم اصلا چی نوشتم.. ببخشید تمنا جون زیاد طولانی شد و خیلی درهم.. نمیدونم منظورمو بهت رسوندم یا نه.. نرسیدیم دیگه میریم سراغ مکالمه:ws3:

لینک به دیدگاه
سلام

خب گفتم که به دلیل اینکه از رفتار و عکس العمل های آدمهای خشمگین و عصبانی و نق نقو چندان خوشم نمیاد و دیدم که الکی عصبانی می شدند (از همه آدمهای دور و ورم و حتی همه کسایی که نشناخته عصبانیت اونها رو دیدم)، زیاد می تونم بگم به مرحله خشم نمی رسم! و اون پیشآمدی که قراره مثلاً منو عصبانی بکنه، در حد توان خودم می بینم و حتی کمتر از اون چیزی که بتونه منو عصبانی بکنه.

 

بعضی مواقع هم به عصبانی شدن بقیه می خندم و دست خودم نیس، یا وقتی که انتظار میره عصبانی بشم می خندم و توضیح می دم که اصلاً اون طوری نیست که آخه!!

 

 

 

 

بستگی به موقعیتش داره، افراد ممکنه ندونسته ما رو با موقعیتی نامطلوب روبرو بکنند؛ اون موقع ازش می گذرم و توو موقعیت بهتر به حسابش می رسم تا بعداً دوباره شاهد همچین چیزی نباشم.

 

 

در برخورد با هم سن وسال هیشکی نتونسته منو عصبانی بکنه فقط یک حسی هست که اسمش عصبانیت نیس تاسف همراه با بی تفاوتی

 

در برخورد با آدمهای بزرگ تر از خودم، راستش مادربزرگم یاد داده بود که هر وقت دیدی یکی دروغ می گه (معمولاً سر این قضیه ممکنه عصبانی بشیم) حتی اگه مامانت باشه، به روش نیار

 

که اینو توو یک جلسه مهم که مربوط ب خودم بود دیدم که همگی خلاف واقعیتی رو که اتفاق افتاده بود می گفتن و چون چندان ارزشی نداشت و فقط حرفی رو می زدن که خودشان هم باور نداشتن و روی نتیجه کارم اثر سوءنداشت، به روشون نیاوردم و گذشتم

 

+ به نظرم فقط یک اژدها رو درنظر بگیرید به اسم عصبانیت ... که بقیه اونو می بینند، کم کم عادت می کنید که سر مسائلی که راحت می شه با یک روش دیگه حلش کرد، عصبانی نشید.

 

(اژدها رو به ذهنم میارم که نمی خوام باشم:ws3:)

 

 

 

+ یک موردی هم که هست، اینه که بجای خشم، من "انجام یک عمل برای رفع مشکل" رو انتخاب میکنم.... که خیلی کاربردی هست...

مثال: بجای عصبانیت به پیام یکی، بهش جواب نمی دم

بجای عصبانیت به زنگ زدن بی موقع، یا بلاک می کنم یا بهش می گم فلان وقت، خواب هستم زنگ نزنید.

بجای عصبانیت مواقع بحرانی ، کاری که از دستم برمیاد رو می کنم که خیلی آسونتر از عصبانیت هست.

در سایر موارد بجای خشم،آخرش، می خندم چون دیگه کاری از دستم برنمیاد:whistle:

 

 

 

 

+از نطر تیوریک هم بهتره مطالبی درباره تعارض بخونید که بیشتر برای محل کار اینا به درد می خوره که یا باید بگذرید یا همکاری کنید یا رقابت کنید یا سازش و مصالحه و اینا:w16:

 

+ اگه سودای خونتون بالا هست (از فصل پاییز بدتان می یاد)، پیشنهاد می دم روزی 5 دقیقه آواز بخونید؛ و کمی از میزان نشاسته رژیم غذاییتون (مثل برنج، ماکارونی، نون) کم کنید تا لطیف تر بشه برخوردهاتون:w16:

 

+ دو هفته یک بار هم ویتامین بی کمپلکس تزریق کنید! ویتامین بی (نیاسین و تیامین) کمبودش باعث حالت خشم می شه ولی چون محلول در آب هست تززریقش ضرری نداره. از یک پزشک عمومی بخواهیدبراتون تجویز می کنه.

 

عالی:a030:ممنونم.. خوب توضیح داده شد.. و قشنگ:icon_gol:و منطقی

لینک به دیدگاه
وا خو آدم خودش نشناسه و درک کاملی از خودش یا اخلاقیاتش نداشته باشه چطور بره پیش روانشناس؟؟؟؟؟

دکتر بنده خدا چه گناهی کرده وقتی تکلیف ما با خودمون روشن نیس رفتیم پیشش انتظار خوب شدن داریم؟؟؟؟

 

آاااااا.شما نوشته بودید اول خود شناسی بعد روانشناسی.. من فک کردم رشته روانشناسی رو میگی.

خوب روانشناس برا همینه که کمک کنه انسان خودش رو بشناسه دیگه.عادت ها ، رفتار ها ، برداشت ها و خیلی مکانیزم های ذاتی و رفتاری و اکتسابی و اینا دیگه.!!!!!!!!!!

 

اعتقادی ندارم یه روانشناس بیاد مثلا کمکم کنه که من خودمو بشناسم...

روانشناس یه راهنما یه هم فکر میشه واس انجام کاری..نه که بیاد به من رفتارم بشناسونه:/

 

اعتقاد ندارم که میشه یه امر فقهی. این یه مورده پزشکی هست و مربوط به روان درمانی میشه.رفتار درمانی یکی از شاخه های مهم در رشته روانکاوی است.توصیه میکنم که به بخش روانشناسی تو همین انجمن مراجعه کنید و از متخصصان اون بخش راهنمائی های لازم رو تو این مورد جویا شوید.اونوقت خواهید دید که روانشناس میتونه انسان رو به خودش بشناسونه و خیلی کمک های دیگه هم میتونه بکنه.

 

شاید....

نمونه ای از عصبانی شدن..

از بحث عصبانیت به خودشناسی و روانشناسی رفتیماااا.. البته این بحث تاحدودی روانشناسی ولی خواستم که همه شرکت کنن اینجا بنا کردم..

کلکل دوستانه.. خوشمان امد..

ممنونم از شما فکور عزیز و تمنای عزیز..

ببخشید باعث بحث شماشدم.. ولی ارومتر برو بچ خوابن...:ws3:

لینک به دیدگاه

خندم گرفت نقل میخوندم...

بیخیال بابا...

دنیا منت کسی نمیکشه پس بخند و اروم زندگی کن...

از هرکس میخوای بپرس مصی جان بی احترامی رو عمرا ببخشم و فراموش کنم حتی عصبی ام میشم...ولی به هیچ عنوان واس چیزای بی اهمیت خودم عذاب نمیدم چه برسه عصبی و ناراحت.

 

دقت کنی تو اولین پستمم گفتم کلا خنثی میباشم:)

جناب فکور چندمین بارش بی احترامی کرده.دلیلی نداره ازش ناراحت بشم.

شماام همینطور.

لینک به دیدگاه

مصی جان پستت ویرایش کن

نه من نه مهندس فکر عصبی شدیم....

از بیانات مهندس استفاده میکردم و نظر میدادم...

 

اینجور که تو میگی بی جنبه های انجمن فک میکنن من و مهندس وحشی تشریف داریم.والا بخدا:ws28:

لینک به دیدگاه

وقتي حادثه اي ناگوار اتفاق افتاد و ديگر برگشت ناپذير بود، جايز نيست حتي يک بار بيانديشيم، که ممکن بود به جاي آن اتفاق ديگري بيفتد، به خصوص نبايد در اين باره فکر کنيم که چگونه مي توانستيم مانع آن شويم، زيرا اين افکار رنج ما را به قدري افزايش مي دهد که قابل تحمل نيست به طوري که موجب خود آزاري است. بهتر است از نمونه ي داوود نبي پيروي کنيم که تا وقتي پسرش بيمار و بستري بود براي بهبودش به درگاه يهوه دعا و نيايش مي کرد، اما هنگامي که پسر مُرد، بشکني زد و ديگر در اين باره فکري نکرد.اما اگر کسي چنين سبکدل نباشد، مي تواند به تقدير پناه ببرد و به اين حقيقت بزرگ توجه کند که هر چه حادث مي شود از روي ضرورت ، يعني ناگزير است.---------------" آرتور شوپنهاور "

لینک به دیدگاه

ﻓﻴﻠﺴﻮﻓﯽ ﻟﻄﯿﻔﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺣﻀﺎﺭ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﮐﺮﺩ ﻫﻤﻪ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪﻭﺍﺭ ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ .ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻟﺤﻈﻪ ﺍﯼ ﺍﻭ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﻫﻤﺎﻥ ﻟﻄﯿﻔﻪ ﺭﺍ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺗﻌﺪﺍﺩﮐﻤﺘﺮﯼ ﺍﺯ ﺣﻀﺎﺭ ﺧﻨﺪﯾﺪﻧﺪ .ﺍﻭ ﻣﺠﺪﺩ ﻟﻄﯿﻔﻪ ﺭﺍ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﮐﺴﯽ ﺩﺭﺟﻤﻌﯿﺖ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻟﻄﯿﻔﻪ ﻧﺨﻨﺪﯾﺪ .ﺍﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪﯼ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ : ﻭﻗﺘﯽ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﯿﺪ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺑﻪﻟﻄﯿﻔﻪ ﺍﯼ ﯾﮑﺴﺎﻥ ﺑﺨﻨﺪﯾﺪ،ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﻭ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﻭﺍﻓﺴﻮﺱ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎﺕ ﻧﺎﮔﻮﺍﺭ ﻭ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺗﻠﺦﺯﻧﺪﮔﯿﺘﻮﻥ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯿﺪﻫﯿﺪ !... ؟؟ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺟﻠﻮ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﺪ ...

لینک به دیدگاه
خندم گرفت نقل میخوندم...

بیخیال بابا...

دنیا منت کسی نمیکشه پس بخند و اروم زندگی کن...

از هرکس میخوای بپرس مصی جان بی احترامی رو عمرا ببخشم و فراموش کنم حتی عصبی ام میشم...ولی به هیچ عنوان واس چیزای بی اهمیت خودم عذاب نمیدم چه برسه عصبی و ناراحت.

 

دقت کنی تو اولین پستمم گفتم کلا خنثی میباشم:)

جناب فکور چندمین بارش بی احترامی کرده.دلیلی نداره ازش ناراحت بشم.

شماام همینطور.

 

اگه نسبت به پست من خندت گرفته بخند و خوشحال باش.. حداقل یه لبخند تو این تاپیک که فرم منفی داره اوردیم..

تو عزیزی... شما قابل احترامی و مطمئنن اینجا کسی قصد ناراحتی شمارو و بی حترامی کردن به شمارو نداره..

شاد باشی گلم/

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.


×
×
  • اضافه کردن...