رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'والدین'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

  1. با سلام و درود به همه ی دوستان عزیز در اين دوره از ميزگرد خانواده به موضوع " تاثیر نماز بر زندگی خانوادگی " به بحث خواهيم نشست . خانواده كوچك ترين واحد اجتماع است كه توانايي و بازدهي جامعه به آن بستگي دارد. امروزه جوامعي موفق هستند كه خانواده هاي موفق دارند. ارزترين ويژگي خانواده در محبت بين اعضاي آن جلوه مي كند . نماز سبب تحكيم محبت در بين اعضاي خانواده مي شود. يكي از عوامل اصلي ايجاد محبت، تواضع است و می دانیم كه اگر نمازی با تواضع و خشوع انجام شود، كبر را از بين مي برد و این حالت تواضع خود به خود در تمامی مراحل زندگی جلوه می كند و در رفتار و اعمال آدمی تأثیر می گذارد. يكي ديگر از عوامل ايجاد محبت ايمان به خداست كه نماز آن را متجلي مي كند. قرآن مى فرماید: «فقط با یاد خداست که دل ها آرامش مى گیرد.» و «چون از ذکر و یاد خدا بهره گیرند مورد لطف و عنایت خدا قرار مى گیرند.» سرانجام کسانى که نماز را ترک مى گویند، دست نیافتن به سعادت و رفتن به دوزخ خواهد بود. حال اگر در درون خانواده اى یکایک اعضا به سعادت برسند، خانواده اى سعادتمند را تشکیل مى دهند که در پرتو عبادت و نماز از آرامش برخوردارند و در پرتو عنایات و الطاف الهى به سر مى برند و از فحشا و منکرات به دورند و چون از نماز فارغ مى شوند. شروع نماز در سنين كودكي ، سبب مي شود كه او اين صفت حسنه را به صورت يك عادت معمول و سازنده در جسم و روان خود ، ملكه نمايد و جزو برنامه هاي هميشگي زندگي خود ، قرار دهد. اين نكته بخصوص بايد مورد توجه خانواده هايي قرار بگيرد كه با وجود آن كه خود را مسلمان ميدانند اما وقتي كه فرزندشان به سن تكليف مي رسد او را به بهانه اين كه : " هنوز خيلي كوچك است ! " به خواندن نماز تحريك نمي كنند. در حقيقت پدر و مادراني كه با دلسوزي ساده انديشانه ، فرزند خود را به برپاداري نماز تحريك نمي كنند ، خيانت بزرگي از جهت محروم نمودن كودك خويش از اين نعمت بزرگ مرتكب مي شوند چرا كه به اين ترتيب گويي به آلودگي كودك خويش ، به انواع گناهان و انحرافات و بدبختيها و بيماريهاي جسمي و رواني ، رضايت داده اند و او را به خسارت سنگين در دنيا و آخرت ، محكوم نموده اند . * والدین در برپایی نماز اعضای خانواده چقدر موثر هستند ؟ * روش صحیح آموزش برپایی نماز در بین اعضای خانواده چگونه است ؟ * فرزندان از چه دوره ای و به چه طریقی به خواندن نماز تشویق شوند ؟ * برپایی نماز بر زندگی خانوادگی چقدر موثر است ؟ و .... منتظر حضور و نظرات عزیزان هستیم
  2. در مدرسه ای در یکی از روستاهای اطراف تبریز، از شاگردان خواسته بودیم که از پدرشان رضایت نامه ای بگيرند و بیاورند از دویست نفر شاگرد، فقط یکی بود که پدرش از او راضی نبود دیگر شاگردان رضایت پدر و مادر خود را فراهم کرده بودند! اما در این میان جمله های خوشمزه و بی معنا نیز وجود داشت که چند تا از آنها را در زیر برایتان می نگارم: 1-« حضور مبارک مدیر آقای دبستان(!) محترما معروض میدارم! که … و جعفر از حیث اخلاق ظاهر و باطنی؟ رضایت بخش است!». 2- «ضمن عرض سلام اینجانب از رفتار و گفتار حسین رضایت کامیل! دارم.» 3- «حضور آقای مدیر! دام شوکته!! بعد از ابلاغ سلام؛ دیگر عباس در خانه بد نیست ولی دست چپ می نگارد!» 4- «آقای مدیر، ما از اخلاق این؟ راضی هستیم. اگر هرف! بگوئیم گوش میدهد، نماز می خواند، کار میکند.» 5- «بخدمت آقای مدیر پس از سلام ما از اخلاق و رفتار غدیر راضی هستیم، در خانه نسبت به برادر بزرگ خود احترام میکند، کارهایش را که تمام کرد بدروس خود متعالعه! میکند و در کوچه به بزرگان احترام می کند و همه اهل کوچه از او راضی هستند.»!
  3. آیا می‌دانید کی و چگونه خبر بارداری را به والدین ، همسر، فرزندان، دوستان و آشنایان اطلاع دهید؟ [TABLE=class: contentpaneopen] [TR] [TD][/TD] [/TR] [/TABLE] ۳ سال است که با همسرتان عقد شده اید و از ۱ سال قبل زندگی مشترک خود را آغاز کرده اید . با توجه به اینکه در دوران عقد به صورت مرتب از روشهای پیش گیری استفاده می کردم حدس می زدید حد اقل چند ماهی طول بکشد تا باردار شوید برای همین مصرف جدی قرص های اسید فولیک را از همین ماه شروع کرده اید . ولیکن طی ماه اول و تنها با دوبار نزدیکی باردار سیکل‌ ماهانه شما عقب‌افتاده و برای مطلع شدن از این موضوع که باردار هستید یا خیر آزمایش خون می دهید . شما امروز صبح به آزمایشگاه رفته اید و در کمال ناباوری مطلع می شوید که جواب آزمایش مثبت است فوق‌العاده خوشحال می‌شوید، ضربان قلب‌تان تند می‌شود، لبخند به لب‌تان می‌نشیند و دوست دارید این خبر را به هر کسی که می‌شناسید زودتر اطلاع دهید. نه نه موبایل را خاموش کن ! صبر کنید ! آرام باشید ! خبر بارداری را به اطرافیان دادن کار بسیار مهمی است. همه خانم‌ها به یک شکل این کار را انجام نمی‌دهند. بعضی‌ها تا خبر را می‌گیرند به نزدیکان مثل والدین یا همسرشان زنگ می‌زنند و با شادی آن را اعلام می‌کنند. برخی از گفتن شرم دارند، مخصوصا اگر بارداری ناخواسته باشد و برخی دیگر مدت‌ها آن را گوشه ذهن‌شان مزه‌مزه می‌کنند تا بگویند……… آیا می‌دانید کی و چگونه صحیح است که خبر بارداری را به والدین، همسر، فرزندان، دوستان و آشنایان و همکاران اطلاع دهید؟ همسر در رتبه اول قرار داردجنینی که شما در شکم دارید، فرزند شما و همسرتان است، پس او نفر اولی است که حق دارد از این موضوع در اسرع وقت مطلع شود. اصلا مهم نیست که واکنش او در لحظه نخست چگونه باشد. فراموش نکنید پدر شدن در مردها حداقل ۹ ماه طول می‌کشد. جنین شما برای همسرتان چیزی غیرقابل لمس است و احساس مسوولیتی که از زمان اطلاع از خبر بارداری شما حس می‌کنند ممکن است در نظرشان بسیار سنگین باشد
  4. «بابا جون، من چطوري توي شكم مامانم جا شدم؟»، «مامان، يعني چي كه عمو رفته پيش خدا، يعني الان داره تو خونه خدا زندگي مي‌كنه؟»، «بابايي، خدا چه شكليه، چرا مثل تو و مامان من رو بغل نمي‌كنه؟ چرا من صداشو نمي‌شنوم؟...» اغلب پدر و مادرها بارها و بارها با مطرح شدن اين قبيل پرسش‌ها از طرف بچه‌ها غافلگير شده‌اند، سوا‌ل‌هاي به ظاهر ساده‌اي كه جواب دادن به آنها اصلا ساده نيست. در اين شرايط پيدا كردن جوابي كه هم براي بچه‌ها قابل درك باشد هم قانع كننده، معمولا ذهن پدر و مادرها را آنقدر درگير مي‌كند كه گاهي از صرافت پاسخ دادن مي‌افتند يا حتي تسليم پاسخ‌هايي مي‌شوند كه هيچ منطقي پشت آنها نيست. اگر شما هم جزء آن دسته پدر و مادرهايي هستيد كه هميشه نگران غافلگير شدن با سوال‌هاي عجيب و غريب كودك‌شان هستند، در اين گفت‌وگو با ما همراه باشيد. حکیمه قادری، کارشناس ارشد روانشناسی و مشاور کودکان به شما مي‌گويد چطور در اين شرايط بهترين جواب را براي بچه‌ها پيدا كنيد. جواب‌هاي ساختگي ندهيد در برابر پرسش‌هاي ساده اما متفاوتي كه معمولا ذهن بچه‌ها را درگير مي‌كند، مثل پرسيدن از تولد، مرگ و .... آنچه بسيار مهم است، پرهيز از دادن پاسخ‌هاي ساختگي ا‌ست. بچه‌ها در هر گروه سني كه اين سوال‌ها را مي‌پرسند بايد از ما جوابي بشنوند كه مناسب سن و سطح ادراك‌شان باشد. ما به عنوان پدر و مادر نبايد با دادن جواب‌هاي ساختگي از اين دست كه بچه را خريديم يا لک‌لک او را آورده ذهن آنها را به بيراهه ببريم. در اين شرايط جواب‌هايي كه ما براي پاسخ دادن به گره‌هاي ذهني بچه‌ها پيدا مي‌كنيم بايد به دنياي واقعي نزديك باشند و در عين حال مناسب با سن و قدرت درك کودک. مثلا در مورد تولد مي‌توان گفت من و پدر خواستيم كه تو باشي و خداوند تو را به ما داد. حقيقت را لقمه لقمه كنيد بايد يادمان باشد پاسخي كه براي هر يك از سوال‌هاي بچه‌ها پيدا مي‌كنيم نبايد با واقعيت در تضاد باشد، اما در عين حال طبيعي است كه اين پاسخ نمي‌تواند همه حقيقت را هم در بر بگيرد. درست مثل وقتي كه مي‌گوييم: «ما خواستيم كه يك كوچولوي دوست‌داشتني ديگه مثل تو داشته باشيم و خدا به ما كمك كرد تا برادرت به دنيا آمد» اين پاسخ در تضاد با حقيقت نيست اما همه آن هم نيست. درست مثل يك لقمه غذا، كه به جاي آن‌كه يكباره آن را به خورد كودك بدهيم ريز ريزش مي‌كنيم تا هضمش براي او راحت‌تر باشد. نكته مهم اين است كه در برابر اين قبيل پرسش‌ها تحت هيچ شرايطي قرار نيست داستان ديگري براي كودك تعريف كنيم. مثلا در مورد تولد، طبيعي است كه ما نمي‌توانيم همه چيز را جزبه‌جز براي بچه‌ها بگوييم اما مي‌توانيم بخش تعديل شده‌اي از مسير تولد را براي او تعريف كنيم. احساس امنيت را از كودك نگيريد پرسش درمورد مرگ هم يكي ديگر از سوال‌هاي هميشگي بچه‌هاست كه جواب دادن به آن چندان راحت نيست. اما آنچه مهم است اين است كه پاسخ‌هاي ما بايد به گونه‌اي باشد كه در عين حال كه به كودك دروغ نمي‌گوييم احساس امنيت او را هم بر هم نريزيم. مثلا گفتن جملاتي مثل اين‌كه «بابا و مامان هيچ وقت نمي‌ميرند» يا اينكه «ما هميشه در كنار تو هستيم» راه حل مناسبي نيست، چون نبايد تاكيد بر واقعيت را فراموش كنيم. به جاي چنين پاسخ‌هايي مي‌توانيم به بچه‌ها بگوييم «مهم اين است كه ما الان كنار همديگر هستيم و به چيزي كه اتفاق نيفتاده فكر نمي‌كنيم؛ اما خب اين را هم مي‌دانيم كه چيزي مثل مرگ وجود دارد.» البته مرز بين گفتن حقيقت و حفظ احساس امنيت در كودك بسيار باريك است و دقيقا به همين دليل است كه حرفه پدر و مادري را با باغباني مقايسه مي‌كنيم نه صنعتگري، چون قرار نيست چيزي را به وجود آوريم و كنارش بگذاريم بلكه درست مثل حساسيت‌هاي حرفه باغباني هر روز بايد مراقب گل‌هاي زندگي‌مان باشيم و يكي از اين مراقبت‌ها هم بر آمدن از عهده چالش‌هاي هيجاني و شناختي بچه‌هاست. نتيجه يك درك متقابل ادارك و تعريف والدين از مرگ در پاسخ به سوال‌هاي كودكان در رابطه با اين موضوع بسيار تاثيرگذار است. مثلا نوع واكنشي كه ما در برابر مرگ نزديكان از خودمان نشان مي‌دهيم، نقش زيادي در درك بچه‌ها از اين موضوع دارد. به طور كلي در مواجهه با چنين پرسش‌هايي مي‌توان به بچه‌ها اين‌طور توضيح داد: «گاهي ممكن است انتخاب خدا اين باشد كه ما در اين دنيا نباشيم و در دنياي ديگر زندگي كنيم، درست مثل وقتي كه دايي‌، ناچار شد از اين شهر برود و در يك شهر ديگر زندگي كند....» . بچه‌ها نبايد در سوگ ناتمام بمانند قرار دادن كودكان در سوگ‌نا‌تمام نادرست‌ترين شيوه‌اي است كه ما براي روبه‌رو كردن بچه‌ها با مرگ انتخاب مي‌كنيم. اين‌كه ما معمولا اجازه نمي‌دهيم بچه‌ها در جريان مرگ نزديكان‌مان، قرار بگيرند و كاملا ناگهاني آنها را در موقعيت نبودن قرار مي‌دهيم آن هم بدون اين‌كه از قبل تعريفي به آنها داده باشيم و حتي اجازه بدهيم مراحل سوگواري را تجربه كنند، بدترين شيوه روبه‌رو كردن آنها با مرگ است، چون به اين ترتيب ما در حقيقت زمينه ايجاد اضطراب شديد جدايي در بچه‌ها را فراهم مي‌كنيم. به همين دليل است كه معمولا بچه‌هايي كه تجربه سوگ‌ناتمام دارند هميشه در اضطراب از دست دادن پدر و مادرشان هستند و اين ذهنيت با آنهاست كه نكند يك روز ببينند مادر يا پدرشان ديگر با آنها نيست. ذهن اين بچه‌ها معمولا پر است از يك دنيا سوال عجيب و غريب در مورد مرگ و باور آن. سوال‌هايي كه جواب دادن به آنها اصلا ساده نيست. به بچه‌ها پاسخ‌هاي عيني بدهيد سوال درباره خداوند، اين‌كه اصلا كجاست و چطور بايد احساسش كنيم هم از آن دست پرسش‌هايي است كه بچه‌ها با مطرح كردن آن مارا غافلگير مي‌كنند. در پاسخ به اين پرسش‌ها بايد يك چيز را خيلي خوب بدانيم و آن اين‌كه در ذهن بچه‌ها همه چيز عيني است. بنابراين آنها از ما پاسخ‌هاي شناختي و هيجاني مي‌خواهند، مثلا اين‌كه خدا دقيقا كجاست، چطور زندگي مي‌كند و حتي خانه‌اش چه شكلي است. بنابراين اگر قرار است به سوال بچه‌‌ها در مورد خدا پاسخ بدهيم مي‌توانيم بگوييم:« همه ما دوست داريم كسي كه خيلي قوي است و همه چيز را بلد است در كنارمان باشد، اين يك نفر كه همه چيز را مي‌داند و خيلي هم قوي است مامان نيست، حتي بابا هم نيست. او خداست...». البته خوشبختانه در اين زمينه كتاب‌هاي زيادي است كه به پدر و مادرها ياد مي‌دهد چطور بچه‌ها را براي درك حضور هميشگي خدا آماده كنند. بچه‌ها را به خاطر دانسته‌هاي‌شان توبيخ نكنيد گاهي بچه‌ها با يك دنيا سوال سراغ پدر و مادر مي‌آيند اما از قبل پاسخ اين سوال‌ها را كم يا زياد از محيط گرفته‌اند و حتي پاسخ‌هايي دارند كه براي دانستن‌ آنها آماده نيستند. در اين شرايط اولين برخورد ما به عنوان پدر و مادر بايد اين باشد كه آنها را به خاطر دانسته‌هاي‌شان توبيخ نكنيم. وقتي كودك چيزي را بازگو مي‌كند كه مناسب سنش نيست، پدر و مادر نبايد عكس‌العمل هيجاني نشان دهند. به هر حال او قسمتي از واقعيت را فهميده و پاك كردن آن هم از ذهنش ممكن نيست. جبهه گرفتن ما در برابر دانسته‌ها و توبيخ كردن، حس گناه را در كودك زنده مي‌كند و در عين حال كنجكاوي‌اش را بيش از پيش تحريك مي‌كند. اتفاق ناخوشايندتر هم اين‌كه كودك اعتمادش را نسبت به پدر و مادر از دست مي‌دهد. در اين شرايط پاسخ مناسب مي‌تواند اين باشد:« عزيزم حرف‌هاي تو كاملا درست است و اين موضوع يك موضوع بسيار مهم است. ولي بهتر است آن را يك گوشه از ذهنت نگهداري و اجازه بدهي تا كمي كه بزرگ‌تر شدي راجع به آن با هم صحبت كنيم...» مثال زدن در اين شرايط كمك زيادي به شما مي‌كند. مثالي مانند اين‌كه «تو الان آمادگي پوشيدن فلان لباس را نداري چون هنوز اندازه‌ات‌ نيست يا حتي اين‌كه براي ياد گرفتن جدول ضرب يا فلان مبحث رياضي بايد صبر كني تا كمي بزرگ‌تر شوي.» با آرامش به سوال‌ها جواب بدهيد معمولا جواب دادن به سوال‌هاي غير معمول كودكان 3 يا 4 ساله بسيار راحت‌تر از بزرگ‌ترهاست، چون در اين سن و سال مفاهيم كلي براي آنها قانع كننده است و خيلي سريع راضي مي‌شوند. اما همين بچه‌ها وقتي بزرگ‌تر مي‌شوند به پاسخ‌هاي دقيق‌تري نياز دارند چون هم قدرت درك‌شان بيشتر شده هم ذهن‌شان كنجكاوتر. در حقيقت مرحله به مرحله درك آنها به واقعيت نزديك‌تر مي‌شود. در اين شرايط بهترين واكنش در برابر پرسش‌هاي آنها، حفظ آرامش و دوري از اضطراب است. هرچقدر ما با امنيت خاطر و بدون انتقال حس ترس و اضطراب به بچه‌ها پاسخ بدهيم، زمينه دريافت پاسخ مناسب‌تر در آنها را بيشتر فراهم كرده‌ايم، چون وقتي با اضطراب پاسخ مي‌دهيم يا خودمان را به گيجي مي‌زنيم بچه‌ها كاملا متوجه احساس ما مي‌شوند. بنابراين هرچه با آرامش بيشتر و بدون مقاومت به سوال‌هاي آنها پاسخ بدهيم بچه‌ها بيشتر به ما اعتماد مي‌كنند.
  5. هفتمین میزگرد خانواده " چگونه مادر یا پدر خوبی برای فرزندمان باشیم ؟ " جهت روشن شدن بحث چند سوال !!!! 1- بعنوان یک پدر یا مادر برای تربیت صحیح فرزند خود چه اقدامی میکنید ؟ 2- برای یک رابطه صمیمی با فرزندتان چه روشی را در پیش میگیرید ؟ 3- از دید شما فرزند صالح چه خصوصیاتی دارد ؟ 4- فرض کنید شما پدر یا مادر هستین ... رفتارتان در یک روز از زندگی خود را شرح دهید. منتظر حضور دوستان هستم باتشکر
  6. با سلام !!!! با ششمین میزگرد خانواده با محوریت موضوع : توقعات والدین از فرزندان منتظر نظرات و گفتگوی دوستان هستیم . چند نکته : 1-بعنوان یک پدر یا مادر چه توقعی از فرزند خود دارید ؟ 2- آیا والدین موظف هستند انتظارات فرزندان رو برآورده سازند ؟ 3- جهت داشتن رابطه ای سالم با فرزندان خود چه راههایی را پیشنهاد میکنید ؟ 4-نظرتون در زمینه توقعات مالی فرزندان چیست ؟ 5- تاثیر رفتار والدین بر فرزندان خواهشمندم دوستان عزیز بدون اسپم نظرات خود را اعلام کنند ..... باتشکر
×
×
  • اضافه کردن...