جستجو در تالارهای گفتگو
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'همشهری'.
4 نتیجه پیدا شد
-
هفته قبل چند تن از چهره های قدیمی موسیقی با انتشار آثار جدیدشان، بازگشت خود را به بازار موسیقی جشن گرفتند اما کسی خبری از ستاره های نسل های قدیمی موسیقی کشور دارد؟ آنها مشغول چه کاری اند و چرا خبری از آنها نیست؟ همشهری آنلاین در این خصوص پروندهای مطبوعاتی را کار کرده است که با هم آنرا میخوانیم. ستاره های نسل های گذشته موسیقی ایران بودند که رفته رفته و با ورود سبک های روز موسیقی جهان به کشور، بار و بندیل را بستند و بی خیال ادامه فعالیت های هنری شان شدند. چهره هایی که شاید ورود تکنولوژی روز موسیقی جهان و تولد ستاره های موسیقی، بزرگترین ضربه را به آنها زد و حالا معلوم نیست در کدام شرکت یا موسسه ای به عنوان یک کارمندساده یا یک مربی آموزشگاه موسیقی مشغول به فعالیت اند. این پرونده کوچک را تا انتها بخوانید. سعید شهروز: ماجرای یک لوستر فروشی گذشته: انتشار یک قطعه جدید در هفته گذشته از این خواننده، سوژه اصلی گزارش این دو صفحه شد. خواننده ای که خیلی ها از او به عنوان یکی از با استعدادترین چهره های بعد از انقلاب یاد می کردند و انتشار آلبوم های متعدد و استقبال قابل توجهی که از آثار او از سوی مخاطبان نسل اول موسیقی پاپ کشور شد، نوید تولد ستاره ای بزرگ و دست نیافتنی را به اهالی موسیقی داد. ستاره ای که آلبوم هایش یکی پس از دیگری روانه بازار موسیقی کشور می شد و حتی استقبال به حدی بود که گاهی او به سالی یک آلبوم هم اکتفا نمی کرد و دورخیز عجیبی برای انتشار دو اثر در سال را برداشته بود. همه چیز بر وفق مراد بود و تهیه کننده «لاله زاری» اش هم مثل کوه پشت سرش بود و با حمایت های همه جانبه اش، اجازه نمی داد که آب در دل خواننده اش تکان بخورد. «سعید شهروز» با آلبوم های پرطرفدارش به شماره یک بازار تبدیل شده بود و انتشار آلبوم «غزلک» و موفقیت بزرگ آن در بازار باعث شد او دیگر در بین چهره های آن زمان، دست نیافتنی شود.کنسرت های این خواننده بیشترین مخاطب را داشت و آلبوم هایش انتخاب اول بسیاری از اهالی موسیقی بود. اما بحران از زمانی شروع شد که دیگر لاله زار، آن لاله زار قدیم نبود شرکت ها و موسسه های فرهنگی هنری، جایگزین شرکت های سنتی این راسته بازار شدند. تزریق دانش روز موسیقی هم مزید بر علت شد تا آرام آرام فروشگاه های لاله زار جمع و جور کنند و بی خیال ادامه فعالیت هایشان شوند. خواننده های آن دوره هم یکی یکی از دور خارج شدند و نبود سرمایه گذار و حامی باعث می شد شرایط روز به روز بدتر و بدتر شود. تبدیل شدن دفتر شرکت حامی «سعید شهروز» به لوستر فروشی (!)، شروع نزول پله ای این خواننده بود. شهروز به رغم استقبال بسیاری از تهیه کننده ها برای همکاری با او، ترجیح داد به صورت انفرادی فعالیت هایش را ادامه دهد و حتی در مقاطعی باز هم توانست موفقیت های قبلی را تکرار کند. انتشار آلبوم «بی خوابی» با حضور چهره هایی چون «بهروز صفاریان» آخرین فعالیت رسمی این خواننده بود که با وجود استقبال اهالی موسیقی، آخرین فعالیت رسمی او به شمار می رود و حدود پنج سالی هست که دیگر شهروز غایب بزرگ بازار موسیقی کشور است. او سه سال پیش کنسرت بزرگی را هم در تهران روی صحنه برد و باز هم استقبال دوستدارانش را از این برنامه شاهد بود ولی ظاهرا قصه دوری این خواننده از بازار، پشت پرده های کشف نشده ای دارد. همه هزینه های کنسرت آخر این خواننده را خود او تقبل کرده بود و ظاهرا نتایج جالبی را هم بعد از این اجرا از لحاظ مالی به دست نیاورده بود. همین اتفاقات او را دلزده از بازار کرد تا خواننده پرطرفدار نسل اول موسیقی پاپ، این روزها هیچ فعالیت رسمی در بازار موسیقی نداشته باشد. حال: هفته گذشته سعید شهروز بعد از مدت ها قطعه «رفیق روزهای تنهایی» را به صورت تک قطعه منتشر کرد تا موجی از شادی در سایت های هواداری این خواننده به وجود بیاید. خبر به سرعت در شبکه های اجتماعی نقل شد تا این خواننده بالاخره به حرف بیاید و از دلایل سکوت طولانی اش پرده بردارد: «این روزها با اوضاع و احوالاتی که موسیقی دارد، دل و دماغی برای کار باقی نمی ماند. شرایط نامتعادل و نامطلوب عرصه مجاز، موجب دلسردی شده است. مدت ها روی کارها زمان و انرژی می گذاریم اما فضای مناسبی برای تبلیغ و عرضه وجود ندارد اما به هر حال مشغولم و در حال تهیه و تدارک آثار جدید هستم اما دلیل بازگشتم فقط و فقط لطف دوستداران قدیمی خودم است که به من انرژی دادند. امکان نداشت بدون حضور آنها دلیلی برای بازگشت داشته باشم.» آینده: گفته می شود این خواننده در تدارک انتشار آلبوم دیگری است که در آن باز هم قرار است با «بهروز صفاریان» همکاری کند. او فعلا هیچ فعالیت رسمی و غیررسمی در بازار موسیقی کشور ندارد و ظاهرا در همان شغل اصلی اش «کارشناس مالی» در حال فعالیت است. قاسم افشار: قرمزته! گذشته: خیلی از مخاطبان قدیمی موسیقی پاپ هنوز لحظه اولین اجرای زنده «قاسم افشار» را به یاد دارند. از همان روز بود که این خواننده طرفداران زیادی را برای خودش در سراسر کشور به دست آورد. «وقف پرنده ها» از جمله معروف ترین آثار این خواننده است که همچنان از رسانه های داخلی پخش می شوند اما این خواننده هم مثل بسیاری دیگر از هم نسلانش، به محض ورود بازار موسیقی به فضاهای روز و مدرن، در سکوتی عجیب فرو رفت و دیگر خبری از انتشار آثار یا اجراهای زنده اش نیست. حال: بیش از چهار سال است که خبر انتشار آلبوم «سکوت خیس» با صدای این خواننده در حال انتشار در رسانه هاست و این آلبوم با وجود گذشتن این همه سال به دلایل نامعلوم هنوز در بازار موسیقی کشور منتشر نشده است. به نظر نبود اسپانسر مالی و تهیه کننده، باعث شده که افشار فعلا دست نگه دارد و آلبومش را همینطور به تعویق بیندازد. آینده: افشار این روزها شغل «مشاوره دادن به جوانان عشق موسیقی» را انتخاب کرده و گاهی هم در انجمن های شعرخوانی و کارگاه های ترانه دیده می شود. هیچ آینده مشخصی درباره او، آثارش و اینکحه اصلا تمایلی به بازگشت به عرصه صدا و خوانندگی دارد، وجود ندارد. او خیلی به ندرت حاضر به گفت و گو با رسانه هاست و سال هاست که با هیچ نشریه تخصصی ای صحبت نکرده. هر چند او هم مثل شهروز هفته قبل در سکوت کامل خبری و بدون هیچ تبلیغاتی تک قطعه «خدانگهدار» را به صورت اینترنتی منتشر کرده. امیر تاجیک: «جیغ» اش درنیامد گذشته: «امیر تاجیک» با ترانه معروف «زیر آسمان شهر» یک شبه به یکی از ستاره های زمان خودش تبدیل شد و با انتشار آلبومی به همین نام و اجراهای فراوان، رسما به یکی از محبوب های زمان خودش تبدیل شد. این خواننده در مدت زان کوتاهی و با تکیه بر محبوبیت بالای «زیر آسمان شهر» توانست در اکثر شهرهای کشور روی صحنه برود و اجراهای فراوانی داشته باشد. با اتمام مجموعه «زیر آسمان شهر» دوران اوج کاری این خواننده هم به اتمام رسید تا او برای ادامه فعالیت های خوانندگی اش، تصمیمات جدیدی بگیرد. حضور در ژانری جدید و به قول «تجربه فضاهای جدید». بیش از شش سال است که خبر انتشار آلبوم «جیغ» با ویدئوهایی عجیب منتشر می شود ولی خبری از انتشار آلبوم نیست. حال: تاجیک این روزها با حضور در اجراهای ارگانی و جشن های سازمان ها خوانندگی اش را ادامه می دهد و همزمان در حال کار روی آلبوم خودش هم هست. آلبومی که در آن برادرش «امید تاجیک» همه کاره است. آینده: روی برخی قطعات آلبوم جدید این خواننده خط قرمز دفتر موسیقی خورده تا تاجیک با تغییرات گسترده، مراحل نهایی آلبومش را ادامه دهد. نام آلبوم را به «زندگی تموم شده» تغییر داده و درباره زمان انتشار آن می گوید: «آلبوم جدید من با عنوان «زندگی تموم شده» به زودی پخش می شود. در این آلبوم که شامل ترانه هایی از علیرضا حسینی، افشین یداللهی و اشکان شب افروز است، امید تاجیک یک قطعه تک خوانی داشته. همچنین برای انتشار آن از کلیپ هایی که ساخته ایم، استفاده خواهیم کرد. ۱۰ قطعه موجود در آلبوم از بین قطعات بسیاری انتخاب شده است. البته بعد از چندین سال به انتشار این آلبوم اقدام کرده ام، چون قصد داشتم موسیقی خود را با فرم و ترکیب جدیدی به دوستداران موسیقی پاپ عرضه کنم.» دیگران: به یاد من باش … چهره های دیگر زیادی هم بودند که در این گزارش می شد از آنها نامی به میان آورد؛ چهره هایی چون امیر کریمی، مجتبی کبیری، چنگیز حبیبیان و بسیاری دیگر از چهره های قدیمی که هر کدام به نوعی در دوره ای خاص توانسته بودند موجی در بازار راه بیندازند و خودی نشان دهند و این روزها خبری ازشان نیست. امیر کریمی سه سال سه سال قبل آخرین آلبومش را وارد بازار کردو در حالی که پیش بینی می شد با توجه به صدای تمیز و لحن خاص او، آلبومش مورد توجه قرار بگیرد، «دوباره مهتاب» شکست تجاری سنگینی خورد تا خواننده خوش صدای این اثر، سراغ آموزش تکنیک های خوانندگی برود و با همان قطعه پرطرفدار «تهران»، رزومه کاری اش را همه جا ارائه دهد. مجتبی کبیری سه سال قبل با انتشار «نیم نگاه» باز هم سعی کرد موفقیت های ویژه «معرکه» را تکرار کند ولی مشخصا دیگر نتوانست حتی به نزدیکی آن اتفاق های خوب هم برسد تا آلبوم «ساز مخالف» (یا همراهی مریم حیدرزاده)، آخرین اثری باشد که از این خواننده در ذهن مخاطبان موسیقی مانده است. دعوای زرگری او با «محسن چاوشی» در هنگام انتشار آلبوم آخرش باعث نشد که نگاه ها به سمت او برگردد و این خواننده با گذشت بیش از یک سال از انتشار آلبوم آخرش، ظاهرا تمایلی به حضور مجدد در عرصه موسیقی پاپ ندارد. در این بین چهره هایی مثل چنگیز حبیبیان هم هستند که همچنان در پی به دست آوردن موفقیت های گذشته، با ایده ها و شگردهایی جدید وارد گود شده اند. حبیبیان در آخرین مصاحبه اش، خبر از انتشار آلبومی «آذری – فارسی» داده که «صدام کن» نام دارد و در آن سعی دارد خاطره موفقیت های قطعه «بی تانم» (دردانه ام) را که در مقاطعی توانست با آن طرفداران زیادی را به خود ببیند، تکرار کند. مثال های نقض: می خواهم زنده بمانم … در طول همه سال هایی که بر موسیقی پاپ بعد از انقلاب گذشته، هنرمندان و چهره های زیادی بودند که با وجود سابقه طولانی شان، در معرض خطر و سقوط بوده اند ولی با تلاش و تصمیمات درست توانسته اند جایگاه خود را حفظ کرده و در بازار کنونی فعالیت کنند. سردمدار این قبیل چهره ها، خشایار اعتمادی بنیانگذار پاپ بعد از انقلاب بود که با آلبوم «مثل هیچ کس» که با دکلمه «مریم حیدرزاده» به رکورد فروشی بالای یک میلیون نسخه دست پیدا کرد و به مرور جایگاه و موقعیتش در بازار موسیقی جدی تر و رسمی تر شد. او در مقاطعی از دوران عمر هنری اش، با ویدئوهای خوش رنگ و لعاب پیش آمد و آلبوم آخرش را هم با حضور افتخاری رضا صادقی وارد بازار کرد تا همچنان حضور محترمانه ای را در بازار موسیقی کشور پس از نزدیک به دو دهه فعالیت داشته باشد. محمد اصفهانی را هم می شود در همین دسته طبقه بندی کرد که به رغم بالا و پایین های فراوان و آزمون و خطاهایی خطرناک، توانست با نزدیک شدن به فضاهای الکترونیک و استفاده از چهره های جوان، به حفظ موقعیت و جایگاهش در بازار کمک کند. مانی رهنما و حمید حامی هم از دیگر چهره هایی هستند که در کنار نیما مسیحا با رو آوردن به موسیقی روز و همسو شدن با نگاه جهانی موسیقی توانستند فعالیت هایشان را پیش ببرند و با حفظ مولفه هایی از قبیل «موسیقی فاخر» و «پاپ – کلاسیک»، جنبه های پاپیولارتری را هم به سبک کاری شان اضافه کنند.
-
- 2
-
- قاسم افشار
- مجتبی کبیری
-
(و 6 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
مدرسه همشهری [h=2]ساختار ارتباطی شهر ایرانی[/h] "ارتباطات سنتی" به طور عمده به ارتباطات انسانی، شفاهی، چهره به چهره و بیواسطه فردی و گروهی اطلاق میشود که علی رغم ظاهر ساده و ابتدایی میتواند کارکردهای پیچیده و متنوعی داشته باشد. این نوع ارتباطات گرچه به دلیل گسترده و پیچیده شدن جوامع انسانی کارکردهای گذشته خود را از دست دادهاند اما هنوز هم از نفوذ و اعتبار خاصی برخوردارند، زیرا به نیازهای عاطفی و معنوی انسان نزدیک ترند.[1] تا پیش از برخورد جامعه ایران با تمدن جدید غرب، این جامعه از اشکال پیشرفته ارتباطات سنتی بهره میبرد و آن را با نیازهای خود منطبق مییافت. اما مدرنیته الگوها و وسایل ارتباطی جدیدی را عرضه میداشت که نادیده انگاشتن آن نه معقول و نه حتی ممکن بود. وسایل ارتباطی جدید همچون دهها "سوغات" دیگر "فرنگ" در دسترس ایرانیان قرار گرفتند و استفاده از آن ها پیش از آن که نسبتشان با سنت سنجیده شود، عمومیت یافت. قضیه بسیار ساده تر از آن چه بود، به نظر میرسید: "راه ترقی و اصول نظم را فرنگیها در این دو سه هزار سال مثل اصول تلغرافیا [تلگراف] پیدا کردهاند و بر روی یک قانون معین ترتیب دادهاند. همانطوری که تلغرافیا را میتوان از فرنگ آورد و بدون زحمت در طهران نصب کرد، بهمان طور نیز میتوان اصول نظم ایشان را اخذ کرد"[2] چنین پنداشته میشد که "انوار فرنگ مثل سیل به ممالک اطراف هجوم دارند. هر قدر که ممر این سیل [را] زیادتر نمائیم از فیض ترقی یوروپ بیشتر بهره خواهیم برد." [3] بدیهی است که با این طرز فکر، مجال اندیشیدن به پیامدهای مدرنیته در جامعه سنتی ایران فراهم نبود و نسبت سنت و مدرنیته چنین تعریف میشد که اولی به نفع دومی کنار گذارده شود. در این فضا، ارتباطات سنتی و نوین هر کدام راهی جدا در پیش گرفتند و یکی در پرتو فراگیر شدن دیگری رو به اضمحلال رفت. حال آن که این دو، تعارضی با یکدیگر نداشتند و ارتباطات نوین میتوانست با تکیه بر ارتباطات سنتی نفوذ و کارآمدی بیشتری را به دست آورد. چنین نشد و جامعه ایران سرمایههای تاریخی خویش در این بخش را از کف داد. طبیعتا نمیتوان در عصر اینترنت، مردم را با برافروختن آتش یا طبلزنی از بروز حادثه خبر داد و با وجود رسانهای چون تلویزیون به تماشای نقالی در قهوه خانه فراخواند. اما اضمحلال مراکز ارتباطات سنتی مثل قهوهخانه، زورخانه یا حمامهای عمومی و کمرنگ شدن نقش ارتباطی بازار و یا فروکاستن جایگاه وعظ و خطابه، نه چیزی است که بتوان چشم بر آن فروبست و بیافسوس از کنارش گذشت. ضمن آن که بسیاری از این مراکز و شیوه ها، بدیلی در ارتباطات نوین ندارند و اشکال جدید ارتباطی نتوانستهاند نقش پررنگ و امتحان پس داده آنها در حوزه عمومی را برعهده گیرند. مجموعه "ایران در گذر ارتباطات" که از این پس به شیوه چند رسانه ای منتشر خواهد شد، در گام نخست، نگاهی دارد به مراکز ارتباطات سنتی در ایران. در گام دوم، شیوههای ارتباطات سنتی در این مراکز را معرفی میکند و در گام سوم به سیر ورود رسانههای نوین به ایران و چگونگی مواجهه جامعه ایرانی با آن ها میپردازد. هدف، ارایه تصویری از نقش ارتباطات سنتی در ایران و به تبع نسبت آن با ارتباطات نوین است. آن گاه نوبت به طرح این پرسش میرسد که چگونه می توان ارتباطات نوین را به پیشینه و پشتوانه ارتباطات سنتی پیوند زد و ارتباطات سنتی را از توان بی انتهای ارتباطات نوین بهرهمند ساخت. در نخستین قسمت، شهر به عنوان کلیتی که بیشترین و پیچیدهترین مراکز و شیوههای ارتباطی را در خود جای داده و اولین مواجهه را با ارتباطات نوین داشته است، کالبد شکافی میشود تا بستری برای مباحث بعدی فراهم آید. راوی این قسمت، دکتر حسین سلطان زاده، استادیار دانشگاه آزاد اسلامی در رشته معماری و نویسنده کتاب "مقدمه ای بر تاریخ شهر و شهرنشینی در ایران" است. او مقالات و کتابهای نسبتا پرشمار دیگری را در این باره منتشر ساخته است. پی نوشت: 1- فرقانی، محمد مهدی: درآمدی بر ارتباطات سنتی در ایران، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها، 1387، ص9 2- ناظم الدوله، ملکم خان: کتابچه غیبی یا دفتر تنظیمات، به نقل از آجودانی، ماشاء الله: مشروطه ایرانی، تهران، نشر اختران، 1383، ص 291 3- ناظم الدوله: دفتر قانون به نقل از همان منبع، همان جا منبع
-
- 4
-
- همشهری
- ساختار ارتباطی شهر ایرانی
-
(و 1 مورد دیگر)
برچسب زده شده با :
-
همشهری معماری [h=2]نظم ناخودآگاه تهران[/h] پییر ونسان ایرانشهر - هر شهری نشانههای خودش را دارد؛ نشانههایی که نخستین تصاویر ذهنی را از شهر میسازند. این نشانهها میتوانند برجهای بلند مدرن، برج و باروهای قدیمی، کلیساها و... باشند اما تهران خاصیتی دارد که از هر معماری و نشانه دستسازی تاثیرگذارتر و ماندگارتر است، این نشانه محیطزیست و بستر طبیعی تهران است، کوهی که در شمال شهر سر به فلک کشیده و همه چیز را به سمت خود رو به بالا میکشاند. در هر نقطه شهر میتوانید کوههایی که تهران را در برگرفتهاند ببینید و کمی آنسوتر دشت و کویرها، شهر را احاطه کردهاند. موقعیت جغرافیایی که کمتر شهری از آن برخوردار است، خیابانهای رو به شمال تهران همگی به این دامنهها ختم میشوند و جهتیابی برای شهروندان بهواسطه این کوهها آسان میشود. به نظرم سازندگان و برنامهریزان شهر تهران با تمرکز بر این بستر طبیعی میتوانند به این شهر ماندگارترین هویت را ببخشند. در عین حال شهر تهران محورها و جویبارهای شمالی و جنوبی دارد که باید آن را بخشی از هویت این شهر نامید.امروزه در همه جای دنیا پدیدهای به نام مدرنیته شهرها را در برگرفته است و این تکنولوژی جدید خودبهخود در تعارض با بسترهای طبیعی قرار دارد. ساختمانهای بلند شهرها را دربرمیگیرند و خبری از خانههای قدیمی که با طبیعت سازگارتر بودند نیست. اما نکته مهم این است که آبی که از کوههای این شهر جاری میشود، همچنان در شهرها باقی میماند و شکل شطرنجی تهران حفظ میشود. از طرفی خوشنشستن این ساختمانهای بلندمرتبه در کنار کوهها خود به خود تعارضی را ایجاد میکند که این شهر را متفاوتتر میکند. اما نکتهای که نباید در معماری شهری مانند تهران نادیده گرفت، این است که در ساختوسازها به اقلیم توجه شود. در چند روز گذشته ساختمانهای بلندمرتبهای را در تهران دیدم که هر چهار نمایشان یکی بود، یعنی حتی اینکه باید نمای شمالی و جنوبی این برج به نسبت اقلیم و شرایط تابش خورشید با یکدیگر متفاوت باشد، از نظر دور مانده بود. در معماری استاندارد و اصولی چیزی که از تقارن مهمتر است توجه به اقلیم و توسعه پایدار شهری است و این نکته میتواند چه در زمان حال و چه در آینده شهر را در وضعیت استانداردی قرار بدهد.تهران شهر نامنظمی است، اما به این بینظمی نباید به عنوان یک امتیاز منفی نگریست. برای روشن شدن این مساله برایتان مثالی میزنم، یکی از واژههای فارسی که در زبان فرانسه جا افتاده و کاربرد دارد، واژه «بازار» است. معنای بازار در آن نهفته است، یعنی یک جای شلوغ و پرهیاهو که در عین بینظمی از نظمی ناخودآگاه برخوردار است. به نظرم این بهترین مثالی است که میتوان در تشریح تهران به کار برد. در مقیاس کلی تهران هم همان نظم نهانی را میتوان یافت. تجربه شهرسازی نوین نشان داده که بهتر است چهره شهرها کمکم نوسازی شود، برای اینکه این سیر طبیعی است. برای نمونه در کشورهای بلوک شرق و کمونیستی به یکباره بناهایی یکشکل و مجتمعهای بیروح شهرها را پر کردند و کمی بعد استانداردهای معماری، این شهرها را بیمار نامید، چراکه روحی در اینگونه از معماری وجود ندارد. تهران شهر پویایی است، در مقایسه با شهرهای اروپایی تنوع ساختوساز در اینجا بسیار زیاد است. تنها کافی است که مدیران و برنامهریزان شهری به اهمیت توسعه پایدار واقف باشند و به این ترتیب پایتخت ایران میتواند با حفظ تنوع بافتهایش به استانداردها نزدیک شود. نکته مثبت این شهر همان بستر طبیعی است، باز هم تاکید میکنم این شهر از دل تناقض یک همگونی بیرون کشیده است، درست مثل اهرام مصر که در میانه صحرا سر برآوردهاند. شهرها به رنگ نیاز دارند و این رنگها را قطعا بتون و بلوک سیمانی و آجر به شهر نمیدهد. بلکه این رنگها را میتوان از طریق باز کردن پای طبیعت به شهر و نقاشی دیواری و مبلمان شهری آورد. ممکن است در وهله اول این رنگ بخشیدنها به نظر تحمیلی بیایند و مصنوعی باشند، اما یادمان باشد که با آمدن رنگها، به این ترتیب پای هنر هم به شهرها باز میشود و وارد کردن هنر به زندگی روزمره نهتنها از لحاظ شهرسازی بلکه روانشناسی هم تاثیرات مثبتاش تایید شده است. از سوی دیگر این رنگها نظم هندسی را میشکافد و برای خودش گونهای از جذابیت را به همراه میآورد. منبع: سایت گروه مجلات همشهری، همشهری معماری، 17 شهریور 90
-
فونت "زنگار" طراحی فونت «زنگار» در مجموعه گروه مجلات همشهری انجام شد. این فونت که جهت استفاده در مجله همشهری پایداری و بر اساس ساختار پایه قلم «تیتر» طراحی شده است در تمام نرمافزارهای Windows قابل اجراست. به گزارش گروه پژوهشي عفراوي وجود بافتهایی که فضای بصری فرسوده و ناشی از سائیدگی را تداعی میکنند، در طراحی این قلم لحاظ شده است. این قلم با ایجاد تغییرات در فونت پایه و طراحیهای دستی شکل گرفته و سپس در نرمافزارIllustrator در قالب Curve ساخته شده است. شکل نهایی تمام کاراکترهای حروف و علائم و اعرابها در نرمافزار Fontlab Studio به فرمت TTF درآمده است. اجزاء طراحی شده در این قلم بسیار کاملتر از فونت پایه آن است و فواصل بین حروف و خطوط کرسی تا حد زیادی اصلاح شده است. هر کاراکتر در این قلم برای غنای بصری بیشتر، طراحی انحصاری دارد و مثلا حرف «پ» با استفاده از طراحی حرف «ب» ساخته نشده است. نام کامل این قلم که برای استفاده در مجموعه گروه مجلات همشهری طراحی شده Zangar_Hamshahri است. طراح این قلم فارسی معتقد است برای پر کردن فاصله بین فضای متنوع و پر شمار فونتهای لاتین در برابر محدوده کمتعداد قلمهای فارسی قابل استفاده، عزم و خلاقیت ویژهای نیاز است. فراوانی و تنوع فونتهای دستنویس لاتین (Handwriting) و قلمهای تایپی بافتدار، (Typewriter) فضای گرافیک کامپیوتری غربی را به شدت غنی و متنوع ساخته است. در این سو اما یکدستی فضای تایپ فارسی و تکرار نوعی از تایپوگرافی که مبدعان آن را هم به شکوه وا داشته است، تلاش طراحان و سرمایهگذاران فضای گرافیک را جهت ایجاد اتمسفرهای تازه طلب میکند. «روحاله گیتینژاد» طراح این قلم جدید، ناظر هنری مجموعه گروه مجلات همشهری است برای دانلود فونت کلیک کنید منبع:عفراوی