رفتن به مطلب

جستجو در تالارهای گفتگو

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'تاریخ'.

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای گفتگو

  • انجمن نواندیشان
    • دفتر مدیریت انجمن نواندیشان
    • کارگروه های تخصصی نواندیشان
    • فروشگاه نواندیشان
  • فنی و مهندسی
    • مهندسی برق
    • مهندسی مکانیک
    • مهندسی کامپیوتر
    • مهندسی معماری
    • مهندسی شهرسازی
    • مهندسی کشاورزی
    • مهندسی محیط زیست
    • مهندسی صنایع
    • مهندسی عمران
    • مهندسی شیمی
    • مهندسی فناوری اطلاعات و IT
    • مهندسی منابع طبيعي
    • سایر رشته های فنی و مهندسی
  • علوم پزشکی
  • علوم پایه
  • ادبیات و علوم انسانی
  • فرهنگ و هنر
  • مراکز علمی
  • مطالب عمومی

جستجو در ...

نمایش نتایجی که شامل ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین بروزرسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

تاریخ عضویت

  • شروع

    پایان


گروه


نام واقعی


جنسیت


محل سکونت


تخصص ها


علاقه مندی ها


عنوان توضیحات پروفایل


توضیحات داخل پروفایل


رشته تحصیلی


گرایش


مقطع تحصیلی


دانشگاه محل تحصیل


شغل

21 نتیجه پیدا شد

  1. [h=1]تاریخ ادبیات فارسی[/h]نویسنده: هرمان اته مترجم: صادق رضازاده شفق برگرفته از دیباچه مترجم: کتاب تاربخ ادبیات فارسی تالیف خاورشناس نامی آلمانی هرمان اته، که اینک ترجمه آن تقدیم پبشگاه هواخواهان ادب می گردد، بی شک یکی از تصانیف مهم سودمندیست که در این موضوع بوجود آمده و نتیجه و میوه ی کوششها و مطالعه های ممتد و مستمر مولف دانشمند است که در واقع عمری را صرف آن نموده است. این تالیف منیف در ردیف اولین سلسله تحقیقات دانشمندان مغرب زمین در باب ادبیات فارسی قرار دارد و به حکم تقدیم مورد استفاده متاخرین ایرانشناسان واقع شده و از ان جمله یکی از منابع اصلی پروفسور ادوارد براون معروف بوده که در تالبف (تاریخ ادبی ایران)، مراجعات زیادی به آن کرده و نام و مقام علمی مولف را بارها ستوده است. این کتاب در عین اختصار حاوی مطالب بسیاری است که مولف در سالهای پیاپی در گردآوردن آن بذل و کوشش کرده و رنج برده است.... منبع: کتابناک tarykh_adbyat_farsy.rar
  2. Just Mechanic

    افسانه گیلگمش

    افسانه گیلگمش ترجمه : منشی زاده ✅ نخستین بار داستان گیلگمش پس از کشف الواح گلی به خط میخی سومری- کلدانی در بین النهرین توسط یک باستان شناس انگلیسی بازگو شد و پس از آن در سال 1839 تعداد دیگری از این الواح گلی در بین النهرین (عراق) کشف شد و از آن تاریخ، راز این الواح باخواندن آنها توسط بورکهارت آلمانی گشوده شد. حماسه گیلگمش چهل شخصیت دارد و در دوازده لوح (بخش) داستان حماسی گیلگمش توسط راوی تعریف می شود. گيلگمش شخصيت اسطوره ای کهن ترين داستان بشری است که روزی کشتی ساخت و از هر حيوان جفتی برداشت و آنهارا سوار کشتی خود کرد چرا که دنيا را آب فرا گرفته بود. گيلگمش يا به اعتقاد برخی نوح هزار ساله یکی از پادشاهان سومری که بعد مرگش حالت افسانه ای گرفت. Gilmash-Persian.pdf
  3. » سرویس: علمي و فناوري - علم و فناوري جهان کد خبر: 94103018753 چهارشنبه ۳۰ دی ۱۳۹۴ - ۱۷:۱۴ فضاپیمای «افق‌های جدید» (New Horizons) ناسا روز چهارشنبه (30 دی) دهمین سال حضورش در فضا را ثبت کرد. به گزارش سرویس علمی ایسنا، این فضاپیمای 454 کیلوگرمی رباتیکِ در 19 ژانویه سال 2006 سریعتر از تمام فضاپیماهای قبلی از زمین به‌ سوی کمربند کویپر حرکت کرد. این کاوشگر فضایی که آن را کاوشگر بین‌سیاره‌ای و یا سیاره‌پیما نیز می‌نامند، نخستین فضاپیمایی است که به‌ سوی پلوتو سفر کرد و به بررسی این سیاره کوتوله و قمرهایش پرداخت. افق‌های جدید بعد از عبور از نزدیکی پلوتو در تاریخ 14 جولای 2015 توانست تصاویر جذابی را توسط دوربین فضاپیما از این سیاره بگیرد. این کاوشگر ناسا، تنها چند روز پیش از دهمین سالگرد خود تصاویری با بالاترین وضوح را از غبار جوی آبی رنگ پلوتو و یک کوه بزرگ که دانشمندان آن را یخ فشان می‌دانند ارسال کرد. روایت ایسنا از آغاز سفر تاریخی کاوشگر «افق‌های جدید» در دی ماه 1384: کاوشگر «افق‌های جدید» سفر 9 ساله خود را به دورترین سیاره منظومه شمسی آغاز می‌کند فضاپیمای «افق‌های جدید» به سوی پلوتو پرتاب شد داشنمدان از هم ‌اکنون برای 9 سال دیگر لحظه‌شماری می‌کنند
  4. چکیده: منابع مکتوب از مهم ترین منابع تاریخ معماری ایران است؛اما تا کنون چنان که باید بدان ها اعتنا نشده است.برای شناخت جایگاه این منابع در تحقیق های تاریخ معماری ایران،نخست باید واژه های "تاریخ" و "معماری" و "ایران" را بررسی کنیم.از این بررسی،درمی یابیم که هر متن فارسی بالقوه حاوی اطلاعات معماری است و از پیش نمی توان نوعی از انواع متون فارسی را بیرون از دایره ی منابع تاریخ معماری ایران قرار داد.این نکته به ویزه از آن رو اهمیت دارد که در فرهنگ های نامدرن،متون مختص معماری بسیار اندک است.در فرهنگ ایرانی،این کمبود از آن روست که معماری را از قبیل طی طریق می شمرند،نه از قبیل رسمی. مشخصات مقاله:مقاله در 16 صفحه به قلم مهرداد قیومی بیدهندی(استادیار دانشکده ی معماری و شهرسازی دانشگاه شهید بهشتی و عضو وابسته ی فرهنگستان هنر).منبع:پژوهشکده علوم انسانی و مطالعات فرهنگی سخنی در منابع مکتوب تاریخ معماری ایران و شیوه ی جتسجو.pdf
  5. گذری کوتاه بر تاریخ دندان پزشکی: دیرینه شناسان از ریز خوراکی ها و چگونگ آن ها و شیوه های خوراک رسانی به تن،و اندازه ی فلور(f) آب و خوراک مردم آن روزگاران آگاهی بسنده ای ندارند.از این رو به خوبی نمی توانند پایداری دندان های نیای مان در برابر فاکتورهای بیماری زا را بسنجند؛زیرا شناخت درستی از بیماری زایی این فاکتورهای نیز ندارند،ولی با این همه ایشان با بررسی دندان ها و آرواره ی اسکلت های آدمیان در دوران گوناگون،از برخی بیماری ها و آسیب های فراگیر آن روزگار،شناختی به دست آورده اند. دندان پزشکی در گذر تاریخ جهان همواره با فراز و نشیب هایی همراه بوده است،از یک سو سرخ پوستان آمریکا که 15 هزار سال پیش از آسیا و از راه تنگه ی برینگ به آمریکا رفته بودند،و از س.ی دیگر آتروسکان های ساکن ایتالیا که ایشان نیز بیش از دو هزار سال پیش از میلاد از آسیای صغیر به بخش مرکزی ایتالیا کوچ کردند و در آسیا فینیقیان در کرانه ی مدیترانه و سومریان و آکدیان و کلدانیان در بخش میان روندان و در همسایگی تمدن بزرگ ایران زمین و مصریان در کنار رود نیل در راستای شکل دهی و پایه ریزی دانش دندان پزشکی سهمی بزرگ داشته اند. مشخصات مقاله:مقاله در 15 صحه به قلم ابراهیم ذاکر.منبع:کتاب ماه غلوم و فنون/دوره ی سوم/سال هفتم/شماره ی سوم/تیرماه 1392 متن‌هاي دندان‌پزشكي باستان.PDF
  6. ramtinteymouri

    معماری تخت جمشید

    تخت جمشید ،مجموعه ای از کاخهای بسیار باشکوهی است که ساخت آنها در سال 512 قبل از میلاد آغاز شد و اتمام آن 150 سال به طول انجامید. تخت جمشید در محوطة وسیعی واقع شده که از یک طرف به کوه رحمت و از طرف دیگر به مرودشت محدود است . این کاخهای عظیم سلطنتی در کنار شهر پارسه که یونانیان آن را پرپولیس خوانده اند ساخته شده است . ساختمان تخت جمشید در زمان داریوش اول در حدود 518 ق . م ، آغاز شد. نخست صفه یاتختگاه بلندی را آماده کردند و روی آن تالار آپادانا و پله های اصلی و کاخ تچرا را ساختند . پس از داریوش ، پسرش خشایارشا تالار هدیش را بنا نمود و طرح بنای تلار صد ستون را ریخت . اردشیر اول تالار صد ستون را تمام کرد . اردشیر سوم ساختمان را آغاز کرد که ناتمام ماند . این ساختمانها بر روی پایه هایی ساخته شــده که قسمتـی از آنها صخره های عظیم و یکپارچه بوده و یا آنها را در کوه تراشیده اند . معماری هخامنشی ، هنری است امتزاجی که از سبک معماریهای بابل و آشور و مصر و شهرهای یونانی آسیای صغیر و قوم اورارتو اقتباس شده و با هنر نمایی و ابتکار روح ایرانی نوع مستقلی را از معماری پدید آورده است . هخامنشیان با ساختن این ابنیة عظیم می خواستند عظمت شاهنشاهی بزرگ خود را به جهانیان نشان دهند. تخت جمشید در اواخر سال 1312 شمسی براثر خاکبرداری در گوشة شمال غربی صفه تخت جمشید قریب چهل هزار لوحه های گلی به شکل و قطع مهرهای نماز بدست آمد . بر روی این الواح کلماتی به خط عیلامی نوشته شده بود . پس از خواندن معلوم شد که این الواح عیلامی اسناد خرج ساختمان قصرهای تخت جمشید می باشد . از میان الواح بعضی به زبان پارسی و خط عیلامی است . از کشف این الواح شهرت نابجایی را که می گفتند قصرهای تخت جمشید مانند اهرام مصر با ظلم و جور و بیگار گرفتن رعایا ساخته شده باطل گشت ، زیرا این اسناد عیلامی حکایت از آن دارد که به تمام کارگران این قصور عالیه اعم از عمله و بنا و نجار و سنگتراش و معمار و مهندس مزد می دادند و هر کدام از این الواح سند هزینة یک یا چند نفر است . کارگرانی که در بنای تخت جمشید دست اندرکار بودند ، از ملتهای مختلف چون ایرانی و بابلی و مصری و یونانی و عیلامی و آشوری تشکیل می شدند که همة آنان رعیت دولت شاهنشاهی ایران بشمار می رفتند . گذشته از مردان ، زنان و دختران نیز به کار گل مشغول بودند . مزدی که به این کارگران می دادند غالباً جنسی بود نه نقدی ، که آنرا با یک واحــد پـول بابلی به نام « شکــل » سنجیده و برابر آن را به جنس پرداخت می کردند . اجناسی را که بیشتر به کارگران می دادند و مزد آن محسوب می شدعبارت از : گندم و گوشت . اسکندر مقدونی در یورش خود به ایران در سال 331 قبل از میلاد، آنرا به آتش کشید.تاریخ نگاران در مورد علت این آتش سوزی اتفاق رای ندارند. عده ای آنرا ناشی از یک حادثه غیر عمدی میدانند ولی برخی کینه توزی و انتقام گیری اسکندر را تلافی ویرانی شهر آتن بدست خشایار شاه علت واقعی این آتش سوزی مهیب میدانند. ازآنچه امروز از تخت جمشید بر جای مانده تنها می توان تصویر بسیار مبهمی از شکوه و عظمت کاخها در ذهن مجسم کرد. با این همه می توان به مدد یک نقشه تاریخی که جزئیات معماری ساختمان کاخها در آن آمده باشد و اندکی بهره از قوه تخیل، به اهمیت و بزرگی این کاخها پی برد. نکته ای که سخت غیر قابل باور می نماید این واقعیت است که این مجموعه عظیم و ارزشمند هزاران سال زیر خاک مدفون بوده تا اینکه در اواخر دهه1310خورشیدی کشف شد. چیزی که در نگاه اول در تخت جمشید نظر بیننده را به خود جلب می کند، کتیبه ها و سنگ نبشته های گذر خشایارشاه است که به زبان عیلامی و دیگر زبانهای باستانی تحریر شده است. از این گذر به مجموعه کاخهای آپادانا می رسیم، جائی که در آن پادشاهان بار میدادند و مراسم و جشنهای دولتی در آن برگذار می شد. امروزه مقادیر عمده ای طلا و جواهرات در این کاخها وجود داشته که بدیهی است در جریان تهاجم اسکندر به غارت رفته باشد. تعداد محدودی از این جواهرات در موزه ملی ایران نگهداری می شود. بزرگترین کاخ در مجموعه تخت جمشید کاخ مشهور به \"صد ستون\" است که احتمالا یکی از بزرگترین آثار معماری دوره هخامنشیان بوده و داریوش اول از آن به عنوان سالن بارعام خود استفاده می کرده است. تخت جمشید در 57 کیلومتری شیراز در جاده اصفهان و شیراز واقع شده است. تخت جمشید تنها یک مجموعه ی معماری نیست ، بلکه آینه ای است که در آن علم و فن و هنر واعتقادات ایرانیان کهن انعکاس یافته است . تخت جمشید یک مدرسه است ، یک کتاب ، یک روایتگر پیر . می توان گفت که تخت جمشید اولین سازمان ملل واقعی د نیا بوده است. بنای تخت جمشید در حدود سال 518 پیش از میلاد به فرمان داریوش هخامنشی آغاز شد . کار ساختن بناهای تخت جمشید در زمان داریوش اول (522 تا 486 ق . م ) آغاز و تا زمان اردشیر سوم ( 359 تا 338 ق . م ) در مساحتی به وسعت 13 هکتارساخته و ادامه یافت .مصالح به کار رفته در بنای تخت جمشید عبارت بوده از : سنگ ، خشت و گل ، آجر ، گچ ، چوب ، آهن ، فلزات گرانبها ( طلا - نقره - مس ) عاج ، لا جورد ، عقیق و...... دیوارهای تخت جمشید در برخی جاها به ضخامت 5/5 متر بوده و قطعه سنگهای به کار رفته به وزن بیش از 45 تن میرسیده. تخت جمشید دارای سیستم حرارتی و تهویه بوده ، که فضاهای داخل آن را در زمستان گرم ودر تابستان خنک و معتدل می کرده است . دشت سرسبز مرودشت ، سقفهای بسیار بلند و فضاهای وسیع ، درهای گشاده و پنجرههای متعد د هوای تخت جمشید را در تابستان معتدل وخنک می ساخته و در زمستان دیوارهای خشتی و لایه های گچ که یک عایق حرارتی تشکیل می داده ، پردههای ارغوانی بلند و ضخیم که مانع نفوذ سرما به درون فضاها وتالارها می شده ، پوشش سقف نیز چوبی بوده که این امر در گرم شدن محیط تاثیر به سزایی داشته است .ت تخت جمشید نیز دارای سیستم آب و فاضلاب بوده ، در تخت جمشید مجاری زیرزمینی آبرسانی و فاضلاب پیچ در پیچی کشف شده که به طول بیش از 2 کیلو متر می رسد . تخت جمشید نه یک شهر بوده و نه یک دژ و نه یک پرستشگاه ، تخت جمشید دو نقش جداگانه اما تا اندازه ای به هم پیوسته ایفا می کرده ، نخست اینکه چون در قلب امپراطوری قرار داشته گنج خانه ی مناسبی برای اندوختن ثروت روز افزون کشور بوده ، دوم اینکه جایگاه مناسب و با شکوهی برای برگذاری مراسم و جشنهایی بوده که در آن زمان برگزار می شده ( جشنهای مهرگان و اعیاد نوروز ) به نقل از مورخان در تخت جمشید بیش از 120000سکه ی طلا و نقره ، ظروف و مجسمه های بسیار ناب ، اثاث گرانقیمت ، نیمکتهای زرین ، لباسها وفرشهای ارغوانی گرانبها و....نگهداری می شده که در نهایت با حمله ی اسکندر مقدونی همه ی این اشیاء یا به غارت رفت یا طعمه ی حریق شد . اسکندر وقتی که وارد تخت جمشید شد و این همه شکوه و ثروت دید دستور داد که هر چیز را که می توانند با خود ببرند و هر چیز را که نمی توانند نابود سازند . به نو شته ی مورخین با ستان ثروت تخت جمشید با 10000جفت اسب وقاطر و 5000 جفت شتر حمل و غارت شد . بعد از انتقال ثروت تخت جمشید اسکندردستورداد که تخت جمشید را به آتش بکشند.بگفته مورخین باستان تخت جمشید ۳ شبانه روز در آتش می سوخت وچهل شبانه روز از آن دود بر میخواست . یک نکته ی مهم : محققین به این نکته ی مهم رسیده اند که اگر نقشه ی امپراطوری هخامنشی را بنگریم و یک خط از شمال شرقی ترین نقطه ( سغد ) تا جنوب غربی ترین نقطه ( حبشه ) بکشیم و یک خط از شمال غربی ترین نقطه ( یونان ) تا جنوب شرقی ترین نقطه ( هند ) به صورت ضربد ر بکشیم مرکز تقاطع این دو خط محل ساخت تخت جمشید می شود ، که این خود جای تامل و اند یشیدن دارد. بر فراز تپه سنگي كوه رحمت در جلگه مرودشت در فاصله 45 كيلومتري شمال شرقي شهر شيراز ويرانه هاي به جامانده از كاخ تخت جمشيد نمايان است. بناي تخت جمشيد يكي از عظيم ترين ، باشكوه ترين و زيباترين مجموعه هاي تاريخي ايران و جهان است. اين بناي مجلل به فرمان داريوش اول ( در 520 ق.م. ) شكل گرفت. وي مي خواست پايتختي در كشور خويش احداث كند كه همتا نداشته باشد. به همين دليل جلگه وسيع مرودشت رادر مركز خاك \" پارس \" واقع شده بود و پيشينه تاريخي بس كهن داشت انتخاب كرد وبر دامنه صخره كوه رحمت بناي تخت جمشيد را بنيان نهاد . تخت جمشيد نه شهر بود و نه دژ، جايگاه با شكوهي براي برگزاري مراسم بزرگي بود كه شاه ايران سران كشور و نمايندگان 28 كشور متبوع را در بارعام به حضور مي پذيرفت. طرح اصلي ساختمان تخت جمشيد دردوران فرمانروايي داريوش بزرگ ريخته شد. از همان نخست تعداد و محل كاخ ها، عمارت ها و كاربردهاي جداگانه هر يك معين ومشخص شد. براي برپايي اين بنا از سه نوع مصالح ساختماني عمده ( چوب، خشت هاي خام و پخته و سنگ هاي آهكي محلي ) استفاده شده است. چوب هايي كه در محل تهيه مي شد با ذوق و سليقه طراحان و معماران سازگار نبود وناگزير بودند چوب هاي در خور كاخ هاي تخت جمشيد را از دور دست ها حمل كنند. براي مثال،تيرهاي زير از چوب درخت سدر بوده كه در آن زمان فقط در لبنان مي روييده است. خشت هاي گلي در ساختن ديوارها و روپوش سقف ها به كار مي رفت كه دوام چنداني نداشت. اين خشت را باران مي شست و با بر اثر زمين لرزه فرو مي ريخت. سنگ هاي كوه رحمت براي سنگتراشان و معماران جمشيد از هر جهت مناسب بود. اين سنگ هاي آهكي بسيار سخت و محكم اند و رنگ هاي طبيعي گوناگون سفيد، كهربايي، دودي و سياه دارند كه خوب تراشيده مي شوند. به ويژه نوع سياه آن كه بر اثر صيقل به شكل مرمر در مي آيد. بسياري از قطعه سنگ ها را گيرهاي آهني به نام \" دم چلچله \" به هم متصل كرده اند. در حد فاصل سنگ ها از ملات استفاده نشده است. ديوارها را با آجر لعابدار و كف اتاق ها را با گچكاري مي پوشاندند. روي درها با قطعات زر وسيم آراسته شده بود. پرده هاي بزرگ رنگي بر زيبايي درون و برون كاخ ها مي افزود. فرش هاي نفيس كف اتاق ها چشمان را خيره مي كرد. عملا امكان نداشت كه ساختمان تخت جمشيد در دوران شاهي داريوش بزرگ به پايان برسد. كار ساخت اين بناي عظيم در طول حكومت پسر او خشايار شا اول و نوه اش اردشير اول ادامه يافت. بدين تربيت ساخت بنا نزديك به 200 سال طول كشيد. بر اساس نظر تاريخ نگاران اين بنا حدود 200 سال آباد و مورد استفاده شاهان بوده است تااين كه در پي حمله اسكند مقدوني به ايران ( 330 ق.م . ) به دست وي در آتش سوخت و از آن پس متروك شد. وسعت كليه ساختمان هاي تخت جمشيد حدود 135000 متر مربع ارتفاع كف ساختمان هاي آن از دشت از 8 تا 18 متر است. از تمامي آنچه روزگاري تخت جمشيد ناميده مي شد امروز ظاهرا\" چيزي بيش از چند ستون و پلكان و سردر ويران شده باقي نمانده است. شگفت اين همين ويرانه ها نيز پس از گذشت دو هزار وپانصد سال همچنان هنر شكوهمند و معماري بي همتاي هخامنشيان را نشان مي دهند. براي درك اهميت اين خرابه ها بايد به رمز هنر و معماري هخامنشي پي برد. هخامنشيان در ساخت تخت جمشيد از منابع گوناگوني الهام گرفتند. پارس ها دست كم با دو فرهنگ غني، اوراتو در شمال و ايلام در جنوب ،آشنا بودند و از آنها براي ريختن شالوده محكم فكري در هنر معماري بهره گرفتند. هخامنشيان در لشكر كشي به مصر، بابل،ليدي و اروپا، با انديشه هاي ديگري در زمينه معماري آشنا شدند و با به دست آوردن ثروت سرشار ، هنرمندان و سنگتراشان و معماران برجسته را در گسترش و زيبا سازي تخت جمشيد به خدمت گرفتند. شايد اولين بار در تاريخ بشر بود كه ذوق سرشار ، ثروت بي كران و اراده استوار در يك نقطه از جهان به هم رسيدند تا چيزي آفريده شود كه هنر شناسان و تاريخ نكاران آن را هنر و معماري هخامنشي بخوانند .
  7. Nicoltntpcd

    الموت؛ دره تاریخ و طبیعت

    الموت در منطقه كوهستانی واقع شده است و از آنجا كه آب و هوای سردی دارد، این روزها است یكی از بهترین گزینه های سفر محسوب می شود. با این حال جاذبه های این منطقه آنقدر زیاد است که برای دیدنشان ممکن است مجبور شوید بیشتر از یک روز وقت بگذارید. چهار طرف الموت شمال شرق این منطقه كوهستانی، چشم‌انداز شاخه غربی علم كوه است. جایی به نام «انگشت خدا» كه بیانگر نگاه قدسی انسان به طبیعت است. شاه البرز با قلل پنج‌گانه آن، كوه سلمبار و سیالان، خشچال با ارتفاع 4000متر، شاتان، هوركان، شیركوه و دره اندج است. این كوه‌ها با دره‌ها، غارهای طبیعی و مصنوعی جایگاه بنای دژها و پناهگاه ها محل آموزه‌ها، عقاید دینی و مذهبی منطقه می‌باشد. چنانچه نخستین ورودگاه حسن صباح دره اندج و شاید زیستگاه پنهانی وی این غارها و دو اتاق تراشیده شده در سنگ به نام هوكرمان بوده است. این بلندی‌های طبیعی دژگونه، جزئی از سازه معماری دفاعی دژها را تشكیل داده و منظرگاه و چشم‌انداز آنان بخشی از میراث طبیعی با ارزش منطقه به شمار می‌آید. این ارتفاعات در معماری امامزاده‌ها نیز بی‌تأثیر نبوده است. امامزاده حسن سپهسالار خشك چای، امامزاده و قدمگاه آنان و مكان‌های مقدس الموت كه به این صخره‌ها سیمای قدسی و الهی بخشیده است. شما در سفر به الموت علاوه بر مناظر و شگفتی‌های تاریخی و طبیعی شاهد عجایب دیگری مانند حیوانات این منطقه خواهید بود. پلنگ، خرس، گراز، راسو، بز كوهی و پرندگان شكاری مثل عقاب كه گونه كمیاب سفید آن در الموت دیده می‌شود، مهمانان همیشگی این منطقه هستند سرزمین مقدس الموت وجود درخت مقدس خونبار زرآباد، صدها امامزاده در آبادی‌ها و بیش از 170سال حضور پیروان مذهب شیعه اسماعیلی در منطقه و عشق به امام علی و امام حسین (ع) با برگزاری مراسم مذهبی در این دره به آن سیما و ویژگی تقدس داده است و میراث معنوی این سرزمین را به وجود آورده‌اند. بزرگترین دژ الموت قلعه شهر لمبسر «نایب‌الحكومه و زمستانگاه الموت» با بیش از 6هكتار وسعت بزرگترین دژ سرزمین الموت است و در سه كیلومتری شمال شرقی رازمیان در الموت غربی (رودبار شهرستان) قرار دارد. ارتفاع آن از سطح دریا هزارو 225 متر و از سطح دره‌های پیرامون 100 متر است. درازی این قلعه 500 متر و پهنای آن نزدیك به 160 متر و از دو بخش قلعه پائین و قلعه بالا تشكیل شده است. تاریخ بنای اصلی قلعه را به پیش از اسلام نسبت می‌دهند. این قلعه تاریخ مهمی در تاریخ الموت طی 170 سال فرمانروایی اسماعیلیان داشته است. قلعه بیدلان قلعه شیرکوه یا بیدلان در نزدیكی روستای باغدشت و بر فراز قله‌ای به ارتفاع 1851 متر از سطح دریا واقع شده است و به خاطر تسلطش بر سراسر منطقه، گلوگاه مهمی برای رویارویی با مهاجمانی است كه به دره گام می‌گذارند. راه دسترسی به دژ بیدلان بسیار دشوار است و به دره‌هایی با عمق بیش از 600 متر منتهی می‌شود. كاروانسرای پیچ بن كاروانسرا یا پناهگاه زمستانی كوهستانی پیچ‌بن در پایانه شمال شرقی سرزمین الموت بر سر راه قدیم الموت به تنكابن قرار دارد. چشم‌انداز زیبای آن مشرف بر دره سلمبار مازندران است. زیربنای آن 242 مترمربع و دارای پنج اتاق و یك اصطبل است. غارهای طبیعی الموت غارهای طبیعی بی‌شماری در منطقه الموت وجود دارد كه بعضی از آنها زیستگاه انسان در طول تاریخ بوده است، چون غارهای دلوكان و اندج در رودبار الموت، میلك و اكوجان در رودبار شهرستان و غار سفیدآب در 4 كیلومتری شمال روستای سفیدآب. در دل كوه سفید چشمه به ارتفاع تقریبی 2 هزار و 400 متر از سطح دریا غار شگفت‌انگیز سفیدآب واقع شده است. این غار به خاطر وجود آب بسیار، دهلیزهای عمودی فراوان – كه فرود بعضی چاه‌روهای آن به عمق 50 متر می‌رسد- استالاكتیت و استالاكمیت‌های جوان و بافت‌های گل كلمی در سطوح مختلف آن مورد توجه غارنوردان و توریست‌های ماجراجو است. آرامگاه‌های سنگی در گورستان قدیمی دامنه شاه‌كوه و روستای حسن‌آباد كه در كنار شاهرود واقع شده سه بنای سنگی وجود دارد كه به دوران پیش از اسلام منسوب است. آرامگاه سنگی حسن‌آباد برپایه مكعب مستطیل به طول 80/5 و عرض 50/4 متر بنا شده و گنبد مخروطی شكل به ارتفاع 4 متر را به وجود آورده است. وجود درخت مقدس خونبار زرآباد، صدها امامزاده در آبادی‌ها و بیش از 170سال حضور پیروان مذهب شیعه اسماعیلی در منطقه و عشق به امام علی و امام حسین (ع) با برگزاری مراسم مذهبی در این دره به آن سیما و ویژگی تقدس داده است و میراث معنوی این سرزمین را به وجود آورده‌اند آب‌های الموت رودهای بی‌شمار بزرگ و كوچكی در دره الموت جریان دارد كه سرچشمه زندگی و هستی در این دره است. رود الموت و اندج رود در منطقه‌ای در شیركوه به نام دوآب در شاهرود كه رود اصلی دره الموت است با شاخه دیگر نینه‌رود به هم می‌پیوندد و نهایتاً به سفیدرود می‌ریزد كه در پایان به دریای مازندران سرازیر می‌شوند. دریاچه اوان دریاچه زیبای اوان كه چون نگینی فیروزه‌ای در حلقه چهارآبادی اوان، وربن، زواردشت و زرآباد می‌درخشد 1800 متر از سطح دریا بلندتر و بیش از 70 هزار مترمربع وسعت دارد. سرچشمه این دریاچه چشمه‌های موجود در كف آن است و به شكل حفره‌ای است كه عمیق‌ترین بخش آن 5/7 متر عمق دارد. شما در سفر به الموت علاوه بر مناظر و شگفتی‌های تاریخی و طبیعی شاهد عجایب دیگری مانند حیوانات این منطقه خواهید بود. بخشی از طبیعت این دره حاصلخیز و رمزآمیز جانوران وحشی و اهلی آن است. وجود جانوران وحشی چون پلنگ، خرس، گراز، شغال، خرگوش، راسو، بز كوهی، كل و پرندگان شكاری چون عقاب كه گونه كمیاب سفید آن در الموت دیده می‌شود و همچنین گونه‌های شاهین یا به گویش محلی «آل» كه نام الموت برگرفته از این پرنده است، تیهو، كبك و دیگر پرندگان گوناگون و زیبا، انواع خزندگان و حشرات بی‌نظیر پیرامون دریاچه اوان، انواع زنبور عسل وحشی و پرورشی كه منابع تولید عسل مرغوب در این منطقه می‌باشد مجموعه بی‌نظیری از حیات وحش را به وجود آورده است. سفر به الموت فقط تماشای جاذبه‌ها نیست به غیر از رودها، قلعه‌ها كه معروف‌ترین آن دژ حسن صباح، دژ لمبسر، دژ شیركوه، دژ نو یزرشاه گرمارود، دژ شمس كلایه، دژ آوه، دژ اندج، دژ قسطین‌لار، چشمه و جاذبه‌های دیگر مثل هر نقطه گردشگری از صنایع دستی و سوغات مانند چادرشب، ایزار یا سفرنان، كرباس، صوف یا چهار نالی، جاجیم بافی، موج بافی و... بهره برده است.
  8. سلام . آیا از خودتان پرسیده اید که چرا با اینکه "می گویند" ایران دارای تاریخ درخشانی است، اما چرا هنوز نتوانسته ایم به یک جامعه مدنی دست یابیم؟ آیا ازخودتان پرسیده اید که چرا اروپائیان که "میگویند" روزگاری از ما عقب مانده تر بودند، چگونه دارای یک جامعه دموکرات و پیشرفته هستند، اما ما اندر خم یک کوچه ایم؟ این جستار می کوشد تا با گذری تاریخی برای این پرسشها پاسخی یابد. امیدوارم این تاپیک مفید باشد. (استفاده از مطالب این جستار در فوروم های دیگر، با ذکر منبع "انجمن نواندیشان" مجاز می باشد.)
  9. ملانصرالدین را یکی از حکمای طنزپرداز و شوخ طبع در تاریخ جهان لقب داده اند. چرا که در میان ملت ها کمتر نماد بذله گویی و شوخ طبعی با ملانصرالدین قابل مقایسه است. با آنکه این شخصیت را هر ملتی به نامی می خواند و عنوان و لقب متفاوتی به او می دهد، اما در همه آنها شخصیت فرزانه او در هیات یک روستایی ساده و خوش سیما تصویر می گردد که سخنان ساده و شیرین و در عین حال حکیمانه اش به دل ها می نشیند. ملانصرالدین کیست و در چه زمانی می زیسته است، چگونه شخصیتی بوده و اساساً چنین شخصی وجود حقیقی داشته است یا ساخته و پرداخته ذهن ملت هاست. اینها سوالاتی است که ذهن بسیاری از مردم، چه عادی و چه کارشناسان و فولکلور شناسان در سرتاسر دنیا را به خود مشغول داشته است. در روایت های عامیانه ترکی، زمانی او را هم عصر تیمور لنگ دانسته اند و حتی بنا بر همین روایات ملاقاتی هم بین ملانصرالدین و آن سفاک صورت پذیرفته بوده است. یا اینکه در سده دهم میلادی او را با حسین ابن منصور حلاج، که در بغداد بر دار شد دیده اند و یا گفته شده است که در اوایل سده پانزده میلادی او با سید عمادالدین نسیمی شاعر، که در حلب پوست او کنده شد، حشر و نشر داشته است. به هرحال ملانصرالدین را یکی از حکمای طنز و شوخ طبعی در تاریخ جهان لقب داده اند. چرا که در میان ملت ها کمتر نماد بذله گویی و شوخ طبعی با ملانصرالدین قابل مقایسه است. لطیفه های او، افزون برکشورهای اسلامی، در پهنه وسیعی از جهان، از آلمان گرفته تا ژاپن زبانزد ملت هاست. با آنکه این شخصیت را هر ملتی به نامی می خواند و عنوان و لقب متفاوتی به او می دهد، اما در همه آنها شخصیت فرزانه او در هیات یک روستایی ساده و خوش سیما تصویر می گردد که سخنان ساده و شیرین و در عین حال حکیمانه اش به دل ها می نشیند و از همین رو همه این ملت ها او را بومی و از آن خود می دانند و او را به نام های متعددی می خوانند. در ازبکستان «خوجا نصرالدین» را با شال پهن و قبای راه راه و عرق چین، به شکل روحانیان آن منطقه نشان می دهند. در تصاویر مصری و عموماً عربی، ملا را با ریش و عمامه و قبای بلند تا قوزک پا، که هیچ نشانی از شوخی و شوخ طبعی در آن دیده نمی شود ترسیم می کنند. در ایران، هم در تصاویر عامیانه ای که از ملانصرالدین در دست است و هم در آثار فردریک تالبرگ، که لطیفه های او را مصور کرده است، این روحانی رند و فرزانه با رعایت معیارهای جامعه ایرانی بدون عبا و عمامه و بیشتر به شکل روستاییان سنتی ایرانی ترسیم شده است. هم اکنون درشهر «آقشهر» یا «آک شیر» از توابع قونیه ترکیه قبری وجود دارد که منتسب به این شخصیت تاریخی است و تاریخ مندرج بر آن وفات ملا را ۶۸۳ هجری نشان می دهد. ملانصرالدین را به نام های متعددی می نامند. از جوحه، جوحا، جحی، سید جوحا، جیوفا، جهان، خوجه نصرالدین، نصرالدین حوجا و ملانصرالدین گرفته تا آرتین (در ارمنستان)، اویلن سیپیکل (در آلمان) و مکینتاش (در اسکاتلند). اما در همۀ این اسامی مفهوم واژۀ ملا، به معنای شخص درس خوانده و با سواد مستتر است. در زبان ترکی "حوجا "هم به به معنای استاد و معلم دانشگاه به کار می رود و هم در محاوره "حوجام" (استاد من) عنوان احترام آمیزی است که به شخص با سواد خطاب می شود. به باور فولکلور شناسان غربی، بعد از فرو پاشی حکومت سلجوقیان بر اثر جنگ های صلیبی و متعاقب آن حملۀ مغول و بروز ناآرامی های اجتماعی در آسیای غربی، قرن سیزدهم میلادی اهمیت ویژه ای در تاریخ منطقه دارد. اهمیت این قرن در آن است که ما در این سده با سه چهرۀ برجستۀ در این بخش از جهان رو برو می شویم. نخست، جلال الدین مولوی است که با سبک و شیوۀ عارفانۀ قصه سرائی اش مرشد و مراد طبقۀ ممتاز و تحصیل کردۀ منطقۀ وسیعی از آسیای غربی، به مرکزیت ایران تا آسیای مرکزی است. دوم، یونس امره شاعر پر آوازۀ آسیای صغیر است که در قالب و محتوای آثارش نقطۀ مقابل مولوی است. او همان مضامین مولوی را به جای زبان فاخر فارسی، که تنها طبقه ای خاص آن را در می یافتند، به زبان ترکی ساده بیان می کرد که برای توده های وسیع مردم قابل فهم بود و از آن لذت می بردند. چهرۀ سوم از آن ملانصرالدین است در هیأت یک روحانی روستائی بذله گو که برای تلخ ترین مسائل زندگی هم راه حل های شیرین و شوخ طبعانه و حکمت آمیز در آستین داشت. در منابع ایرانی، به نوشتۀ محمد جعفر محجوب "...از نخستین سال های رواج فن چاپ در ایران رساله ها و نمونه های متعدد از لطایف ملانصرالدین با حجم های مختلف به طبع رسیده و تقریباً در تمام آن ها، که از روی نسخه های خطی فارسی چاپ شده، قهرمان اصلی داستان ها جحا (یا جحی) نامیده شده است...". دائرة المعارف فارسی ملانصرالدین را چنین توصیف کرده است: مرد ظریف ساده لوح بذله گوی معروف، که احوال او با افسانه ها آمیخته است، و حکایات و امثال و نوادر بسیار در افواه بدو منسوب شده است. احمد مجاهد در مقدمۀ تحقیق و تألیف جامع خود به نام "جوحی"، می نویسد "نخستین چاپ کتاب ملانصرالدین، به نام "نوادر الخوجه نصرالدین افندی الرومی المشهور به حجا" به عربی، در سال ۱۲۷۸هجری ق ۱۸۶۰م، در مصر که در آن زمان تحت متصرفات دولت عثمانی بود انجام پذیرفته است." در مقدمۀ اولین نشر لطیفه های ملانصرالدین از سوی "محمد رمضانی دارندۀ کلالۀ خاور" از قلم مؤلف و ناشر آن می خوانیم: "...این بنده در نتیجۀ چند ماه تفحص در کتب مختلف فارسی قدیم و جدید و نسخ ترکی و عربی آن قریب ششصد لطیفه و حکایت از ملا گرد آورده... و منتشر کردم." طبعاً تصویرگران و کاریکاتوریست های ترک بیش از دیگران به ملانصرالدین پرداخته و صورت و سیرت او را در آثار خود منعکس کرده اند. در آثار تصویری ترک ها ملانصرالدین معمولاً به شکل روحانیان روستائی آناتولی مرکزی، با ریش سفید و عمامه و پوستین و شلوار گشاد، در حالی که وارونه سوار خر است نشان داده می شود. اما با همۀ تطویلی که این نوشته پیدا کرده است، نمی توان از یک نمونۀ استثنائی از چهرۀ ملانصرالدین یاد نکرد و گذشت. و آن، چهره ای است که دو هفته نامۀ "ملانصرالدین" چاپ تفلیس عرضه کرده است. نماد این نشریه که روحانی روستائی متین و موقری است همواره در کاریکاتورهای صفحه اول نشری حضور دارد و حکیمانه ناظر مسائل مضحکی ست که در آن کاریکارتورها مطرح می شود و باعث خنده خوانندگان می گردد. جلیل محمد قلیزاده، طنزپرداز توانای آذربایجان و ناشر "ملانصرالدین" از قول ملا و خطاب به خوانندگانش می گوید: "ای برادران مسلمان من! اگر می خواهید بدانید که شما به که می خندید، آئینه به دست بگیرید و جمال مبارک خود را در آن تماشاکنید." ( پایگاه خبری تحلیلی تازه )
  10. spow

    هلاکو

    هلاکو. [ هَ] (اِخ ) هولاكو. هولائو. يكى از چهار پسر تولوى و بنابراين نوه ٔ چنگيز مغول بود. مادرش زنى عيسوى مذهب موسوم به «سرقوى تى » بود و زنش «دوقوزخاتون » نيز مسيحى بود. هلاكو در سال ۶۵۱ هَ . ق . مأمور تسخير ايران مركزى و غربى و فرونشاندن فتنه هاى اسماعيليان و سركوبى خليفه ٔ عباسى شد. لشكريان وى اكثر از طوايف عيسوى مغول بودند.اسماعيليه در حدود ولايت طالقان و كوههاى الموت قريب پنجاه قلعه ٔ مستحكم را در تصرف داشتند كه مشهورترين آنها قلاع الموت ، ميمون در و لنبه سر بوده . و الموت بزرگترين مركز فرماندهى يا پايتخت ايشان به شمار ميرفت . مأموريت هولاكو به امر برادر بزرگترش منگوقاآن آغاز شد و ابتدا يكى از امراى عيسوى لشكر او به نام كيتوبوقا قلاع حدود دامغان و سمنان (قهستان ) را مورد حمله قرار داد و تعدادى از پناهگاههاى اسماعيليان را ويران يا تصرف كرد و خود هلاگو پس از تصرف ماوراءالنهر در سال ۶۵۳ از جيحون گذشت و چون به خراسان رسيد امير ارغون مطيع او شد و دبيران و درباريان خود را نيز به خدمت او گماشت . سرانجام در سال ۶۵۴ هلاگو بر اسماعيليان چيره شد و الموت را نيز تصرف كرد. پس از تصرف الموت هولاگو امر داد كه كتابخانه ٔ عظيم و بى مانند آن را نابود كنند ولى عطاملك جوينى كه به امر ارغون به خدمت هولاكو پيوسته بود اجازه خواست كه در اين كتابخانه به مطالعه پردازد و نفايس آن را جدا كند و از جمله ٔ اين كتاب ها شرح حالى از حسن صباح به نام «سرگذشت سيدنا» بوده كه خلاصه ٔ آن را جوينى در جلد سوم جهانگشا آورده است ، ادامه ٔ سركوب ملاحده تا سال ۶۷۱ كه مغول قلاع آنها را در شام تصرف كرد ادامه يافت . هلاكو پس از فتح الموت عزم بغداد كرد و در اين هنگام ابواحمد عبداﷲ ملقب به المستعصم باﷲ سى وهفتمين و آخرين خليفه ٔ عباسى بر تخت فرمانروايى بود و ايام را به مطالعه و لهوو لعب ميگذراند و از تدبير و سياست به دور بود. امورممالك او را ابن علقمى وزير اقبال شرابى ، علاءالدين دواتدار كبير و مجاهدالدين دواتدار صغير به دست داشتند و هر يك از آنها نيز به دليلى در انديشه ٔ برانداختن خليفه بودند و از طرفى مقارن همان ايام جنگ شيعه وسنى در بغداد آشوبى به وجود آورده بود و هولاكو هنگامى عازم بغداد شد كه بدرالدين لؤلؤ صاحب موصل ابوبكربن سعد اتابك فارس ، خواجه نصيرالدين طوسى ، عطاءالملك جوينى و دو پسر رئيس الدوله طبيب همدانى در ركاب او بودند. در روز دهم رمضان سال ۶۵۵ هولاكو ايلچيانى پيش خليفه فرستاد و از او خواست كه شخصاً به خدمت آيدو يا وزير و سليمان شاه و دواتدار صغير را براى رساندن پيغام بفرستد. خليفه دو نفر ديگر را فرستاد و هولاكو را تهديد كرد و دستور داد كه به خراسان برگردد. هلاكو بار ديگر توصيه ٔ خود را تكرار كرد و اين بار قرار شد به تدبير ابن علقمى هدايايى نزد هولاكو فرستاده شود و به نام وى در بغداد خطبه و سكه رايج گردد ولى دواتدارمانع شد و سليمانشاه خليفه را به تجهيز لشكر واداشت . از طرف ديگر هولاكو اكراد مغرب ايران را با دادن مال و مقام با خود همدست كرد و از دو جانب لشكر خود رامأمور بغداد نمود و يك بار ديگر به خليفه پيغام داد كه به اطاعت او درآيد. محاصره ٔ بغداد از سه شنبه بيست ودوم محرم سال ۶۵۶ شروع شد و تا آخر اين ماه طول كشيد و در اين مدت مغولها شهر را قدم به قدم خراب ميكردند و بااينكه خليفه با پيغام و هديه ميكوشيد كه او را بازگرداند اما تقاضاى او مقبول نيفتاد و خواجه نصير به بغداد رفت تا سليمانشاه و دواتدار را نزد هولاكوآورد و خليفه هر دو را روانه ٔ خدمت هولاكو كرد. هولاكو به آنها اجازه داد كه بستگان خود را از شهر بيرون آوردند و عده اى به اميد نجات به همراه آنها بغداد راترك گفتند و نزد هولاگو آمدند. هولاگو فرمان داد تا همه را به قتل رسانند. سرانجام روز يكشنبه چهارم صفر ۶۵۶ مستعصم با سه پسر خود و سه هزار نفر از بغداد خارج شد و به حضور هلاگو آمد و چون به ظاهر هلاگو با او خوشرويى كرد امر داد كه مردم دارالخلافه با لشكريان هولاكو نجنگند و هولاگو پس از بيرون آوردن آنها از بغداد همه را كشت و در همان روز چهارم صفر دستور غارت بغداد صادر شد و هلاگو روز نهم وارد بغداد شد و مستعصم به دست خود كليد خزائن اجدادى را به وى تسليم كرد. خواجه نصيرنوشته است كه هلاكو طبقى زر پيش خليفه نهاد و گفت : بخور. او گفت : نميتوان خورد. گفت : پس چرا نگه داشتى وبه لشكريان ندادى و اين درهاى آهنين را چرا پيكان نساختى و به كنار جيحون نيامدى تا من از آب نتوانم گذشت ؟ خليفه گفت : تقدير خداى چنين بود. هلاكو گفت : پس آنچه بر سر تو خواهد آمد هم تقدير خداى است. گروهى از مورخان نوشته اند كه ابن علقمى وزير كينه ٔ خليفه را در دل داشت و پنهانى با خواجه نصير و هلاكو مراوده برقرار كرده و ضعف خليفه را به اطلاع آنها رسانيده بود. سرانجام در همان سال ۶۵۶ كار عباسيان بپايان رسيد و بااينكه به خصوص اهل سنت از اين واقعه سخت دلگير بودند نتوانستند جلو تسلط مغول را بگيرند. هولاكو در يكى از جزاير درياچه ٔ اروميه مخزنى براى غنايم ساخت و مراغه را پايتخت خود ساخت و در آن شهر بود كه خواجه نصير توانست او را به ايجاد رصدخانه ٔ مراغه و تأليف زيج ايلخانى راغب سازد. زيج خواجه در سال ۶۶۳ در زمان ابقاخان منتشر شد. هلاكو پس از فتح بغداد به الجزيره و شام سفرى كرد و سلاطين خانواده هاى ايوبى را كه شش حكومت در آن ديار داشتند شكست داد. فتوحات هلاكو منجر به تأسيس سلطنت ايلخانان مغول گرديد و خوداو پس از آنكه دچار اختلافات داخلى با بستگان نزديك خود و از جمله بركاى پسر جوجى گرديد در سال ۶۶۳ بيمار شد و در كنار نهر جغاتو (جنوب درياچه ٔ اروميه ) درگذشت و او را كه ۴۸ سال از عمرش مى گذشت در كوه شاهو در مقابل دهخوارقان به خاك سپردند. (از تاريخ مغول عباس اقبال آشتيانى ، نقل به اختصار).
  11. Miladt

    برگی از تاریخ

    اینجاست که باید گفت ببین چی میگه نه کی میگه : این یک نوشته از خسرو معتضده که به شخصه نظر مثبتی راجع بهش ندارم با اینکه اطلاعات بالایی داره اما از نظر من آدم نون به نرخ روز خوریه.اما این نوشته ازش جای تامل داره.خودتون ببینین :
  12. تاريخ‌‌شناسي مهندسي صنايع گاهي ، يافته‌هايي در گذر زمان به دست فراموشي سپرده مي‌شوند كه مي‌توانند در روزگار كنوني سازنده‌ترين درسها را به خود به همراه داشته باشند ؛ افزون بر اين ، مروري بر تاريخ دانش همواره افزايش آگاهي را با خود به همراه داشته است و ياريگر بزرگي در تكامل روند علوم بوده است . از اين رو در اين بخش به تاريخ‌شناسي مهندسي صنايع از دوران دور تا به امروز خواهيم پرداخت تا بدانيم در فرايند شكل‌گيري مهندسي صنايع به صورتي كه اينك مي‌شناسيم ، چه‌ كساني و با چگونه تلاشهايي سهم داشته‌اند و حوزه‌هاي گوناگون اين دانش ، چگونه سير تكاملي خود تا به امروز را پيموده‌اند . از ياد نبريم كه : ( تاريخ بزرگترين معلم انسانهاست)
  13. مشهد واژه مختصر مشهد الرضا و به معنی محل و مکان شهادت و نام شهری است که به مرکزیت مدفن امام رضا (ع) در سناباد (مشهد کنونی) شکل گرفته است. .. به گزارش مشرق در آغاز قرن سوم در قسمتی از قدیمی ترین بخش مشهد کنونی، در قریه ای به نام سناباد واقع در حاشیه نوغان از ولایت توس، کاخ حمید بن قحطبه ( والی سابق خراسان ) در وسط باغی بزرگ و سرسبز واقع شده بود که در آن زمان به دلیل وجود مدفن هارون الرشید، خلیفه عباسی، به بقعه هارونیه شهرت داشت. درسال 203 هـ.ق. پیکر مطهر امام رضا (ع) در همان بقعه به خاک سپرده شد و این مکان مشهد الرضا نام گرفت. مشهد در دو قرن اول پیدایش چندان شناخته شده نبود، اما به عنوان مکانی مذهبی مورد احترام بود. در دوران امارت امیر عبدالرزاق توسی از حکمرانان سامانی و سوری بن معتز، در جهت آبادانی مشهد اقداماتی به عمل آمد. در قرن پنجم نیز به توسعه و تجهیز حرم امام توجه شد و در قرن های بعد به تدریج مشهد الرضا به صورت شهرکی مذهبی در آمد. .. با تهاجم ترکمانان در 499 ق. برج و باروی مشهد تخریب شد. اما به بنای حرم آسیبی نرسید و پس از غائله 510 ق . که عده زیادی در مشهد به قتل رسیدند و خرابی مختصری ایجاد شد، عضدالدین فرامرز علی حاکم وقت مشهد، حصار جدیدی به دور مشهد الرضا احداث کرد و در عهد سلجوقیان نیز با اقدامات عمرانی ابوطاهر قمی بیش از پیش بر جمعیت و رونق مشهد افزوده شد. از این زمان تا مدتی مشهد از تهاجم و تخریب به دور ماند و در حملات ویرانگر ترکمانان به توس در 548 ق. به این شهر آسیبی نرسید. درعهد خوارزمشاهیان نیز مشهد مورد توجه امرا و حکام بود. .. درجریان یورش های مغولان به توس، مشهد به عنوان منطقه امن از خرابی به دور ماند و با جذب مهاجران پناهنده بر جمعیتش افزوده شد. تهاجم سپاهیان ایرانشاه تیموری در 791 ق. به توس و تخریب و ویرانی آن سبب افزایش مهاجرت به مشهد شد. درعهد شاهرخ میرزا مشهد گسترش زیادی یافت و حصار جدیدی به دور شهر کشیده شد. در این زمان مشهد به عنوان پایتخت مذهبی مورد توجه قرار گرفت و در عهد حکمرانی بایسنقر میرزا و دیگر امرای تیموری اقدامات زیادی درجهت توسعه و تزیین حرم و شهر مشهد صورت پذیرفت. .. با احداث مسجد جامع گوهرشاد و رواق های دارالسیاده و دارالحفاظ و مدارس بالاسر و پریزاد و مسجد شاه و چهار باغ و احداث بناهای دیگر در اطراف حرم و داخل شهر، مشهد به تدریج به شهری پر رونق مبدل گردید. از اواخر عهد تیموریان و در دوره صفویه مشهد بارها مورد تهاجم ازبک ها واقع شد. درسال 977 ق . در پی حمله سپاه عبدالمؤمن خان ازبک بیش ترین صدمه به حرم مطهر وارد آمد و اشیا و اموال خزانه حرم و تزئینات آن به یغما رفت و عده زیادی به قتل رسیدند و مشهد تخریب شد. اما به واسطه توجه شاهان و امرای صفویه خرابی ها جبران شد و در جهت توسعه بناهای اطراف حرم اقدامات جدی به عمل آمد؛ صحن عتیق به صورت یک مجموعه چهار ایوانی بنا شد و بناهای جدیدی از جمله گنبد الله وردیخان و مناره صحن عتیق احداث شد و مطلا سازی گنبد و تذهیب و کاشیکاری و کتیبه کاری در بخش های مختلف حرم، شکوه و رونق تازه ای به اماکن رضوی بخشید. با ایجاد مدارس و آب انبار و حمام و کاروانسراها و دیگر تأسیسات شهری و تأمین آب شرب و بنای مساجد و احداث خیابان اصلی، مشهد گسترش بیشتری یافت و بر جمعیت آن بیش از پیش افزوده شد و به عنوان قطب مذهبی ایران مطرح گردید. در دوره افشاریه نیز مشهد به عنوان مرکز سیاسی و مقر فرمانروایی مورد توجه قرار گرفت و با ایجاد سقاخانه اسماعیل طلایی و طلاکاری ایوان و مناره قدیمی و احداث مناره ایوان عباسی و ساخت ضریح جواهرنشان و اختصاص موقوفات و انتظام امور ابنیه رضوی، مشهد و حرم رضوی از رونق بیشتری برخوردار شد. در اواخر عهد افشاریه جواهرآلات ضریح و حرم در درگیری های جانشینان نادر شاه غارت شد. در عهد قاجاریه بخش های دیگری بر اماکن متبرکه افزوده شد و صحن نو ( آزادی ) احداث شد و با ساخت و نصب ضریح فولادی و در های طلا و نقره و منبت کاری رواق دارالحفاظ و نصب اولین ساعت شماطه ای و ایجاد کارخانه برق و توجه به امور رفاهی زائران و زیباسازی شهر، بر آبادانی و رونق مشهد افزوده شد. در این دوران نیز مشهد بارها مورد تهاجم ترکمانان قرار گرفت و با شورش سالار و رخدادهای دیگر از قبیل به توپ بسته شدن حرم (1320 ق) و اشغال شهر در جنگ جهانی اول، صدمات و خسارات زیادی بر حرم و شهر وارد آمد. در دوران پهلوی نیز بناها و خیابان های جدید در مشهد ایجاد و صحن موزه بنا شد و ساختمانی برای کتابخانه آستانه ساخته و رواق های دارالشرف، دارالزهد و دارالسرور بنا گردید و میدانی در اطراف حرم مطهر احداث شد و با ایجاد خیابان ها، محلات میادین، مدارس جدید، بیمارستان ها و فراهم ساختن امکانات بهداشتی، خدماتی و فرهنگی شهر مشهد گسترش یافت. ایجاد فرودگاه، ایستگاه راه آهن و جاده های مواصلاتی زمینه را برای جذب بیشتر زائران و مسافران فراهم کرد و برای رفاه زائران و مسافران مراکز مختلف رفاهی از قبیل هتل ها و مهمانپذیر ها در نقاط مختلف مشهد به ویژه اطراف حرم مطهر احداث گردید. از جمله مهم ترین رویدادهای مشهد در این دوران، واقعه مسجد گوهرشاد، جنگ جهانی دوم و انقلاب اسلامی بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شهر مشهد مقدس به عنوان مهم ترین قطب زیارتی کشور بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت و امکانات فرهنگی، رفاهی و خدماتی گسترش چشمگیری یافت. با اجرای طرح جامع در اطراف اماکن متبرکه و احداث صحن های جدید قدس، جمهوری اسلامی و صحن جامع رضوی و رواق های جدید دارالولایه، دارالهدایه، دارالرحمه، دارالاجابه و بست ها و دیگر بناها، بر وسعت و زیبایی اماکن متبرکه رضوی افزوده شد و مشهد مقدس بیش تر مورد توجه زائران و مسافران قرار گرفت. افزایش روز افزون زائران و مسافران باعث شد تا در مشهد مقدس طرح های بزرگ رفاهی، خدماتی و فرهنگی به اجرا در آید.
  14. روستاى لیوس دزفول ، شاهکاری سنگی از دل تاریخ روستاى لیوس در ۷۳ کیلومترىشمال شهرستان دزفول با مختصات جغرافیایی ۴۸ درجه و ۴۵ دقیقه طول شرقی و ۳۲ درجه و ۴۵ دقیقه عرض شمالی از توابع دهستان سید ولى الدین بخش سردشت دزفول واقع شده است . على رغم گذشت سالیان زیاد از عمر این روستاى تاریخى در بافت کهن خانه ها هنوز هم شاهد نحوه معیشت ،فرهنگ و سنن ،گویش ، آداب و رسوم و برپایى مراسم مختلف به شیوه کاملاً سنتى می باشیم. این روستا علاوه بر بافت زیباى تاریخى خانه ها ، داراى جاذبه هاى گردشگرى طبیعى و بکر شامل کوهستانها ،مراتع بسیار زیبا ، باغهاى میوه ، رود خانه، آبشار و … می باشد . که در فصول بهار و پاییز و زمستان به علت آب و هواى مناسب میتواند پذیراى گردشگران زیادى از سراسر جهان باشد. این روستا از شمال غربی به کوه لنگر و از غرب به درة کول محدود می‌شود. ارتفاع آن از سطح دریا ۹۷۰ متر می‌باشد و آب و هوای معتدل کوهستانی دارد. قدمت روستا : بافت کنونی روستاى لیوس سابقه اى بیش از هفتصد سال دارد . به دلیل اینکه برخى از ابنیه روستا کتیبه اى مبنى بر آن تاریخ را دارد ( مانند منزل حیدر عباسى) با این حال ، وجود آسیاب هایی با قدمت دوره ساسانی ، پیشینه این منطقه را به دوره جنگ ایران و روم می برد و به استناد تحقیقات گروهی از ایتالیایی ها نام این روستا لیوس، قسمتی از نام یک سردار رومی گرفته شده است ، نام گذاری روستای همجوار آن به اسم” سزار” نیز مؤید این مدعاست. معمارى روستا : این روستا داراى یک سبک خاص معمارى می باشد که از تمام بخشهاى موجود در یک ساختمان استفاده بهینه می گردد. به طور مثال از ستونهاى ساختمان به عنوان انبار گندم استفاده شده است یا طراحى و جنس مصالح ساختمان به گونه اى بوده که در فضاهاى مختلف دماى مورد نیاز براى نگهدارى اجناس و مواد مورد نظر را داشته باشد. درها و پنجره‌ها چوبی هستند و جهت‌گیری واحدهای مسکونی به منظور بهره‌گیری از حرارت و نور خورشید به سمت جنوب می‌باشد. معابر عمومى آن داراى ویژگى خاصى می باشد و به گونه اى طراحى شده که سرعت و سلامت براى عابر در رسیدن به محل فعالیت در اطراف روستا یا برگشت به منزل فراهم باشد. به دلیل اینکه غالب مصالح به کار رفته در این روستا از سنگ است . روستای لیوس به روستای سنگی دزفول نیز مشهور است. چنار و چشمه جارى در کنار آن یکى از چشم اندازهاى زیباى این روستا میباشد . از ابنیه تاریخى و مذهبى آن مقبره سید ولى الدین گوشه میباشد که جد سادات گوشه و کاظمینى در دزفول است. بقایاى آسیابهاى آبى از دیگر بناهاى تاریخى روستاست که به دورة ساسانیان تعلق دارند و وظیفه آرد کردن گندمهاى اهالى را داشته اند که از شاخصه‌های پیشینة تاریخی این روستاست. . از دیگر مناظر طبیعى آن کوه لنکر از سلسله جبال زاگرس است که چشم‌انداز بسیار زیبایی دارد که بعضاً این کوه به دلیل همجواری با این روستا ، کوه لیوس نیر خوانده می شود. گسترة باغ‌های انار اطراف روستا جلوه ویژه‌ای به آن بخشیده است. این باغ‌ها باعث تلطیف هوا و زیبایی و سرسبزی روستای لیوس شده است. درختان کُنار، انار کوهی، انجیر و بادام کوهی، گیاهان گل‌گاوزبان، بابونه و گیاهان علوفه‌ای پوشش گیاهی بسیار زیبایی در پیرامون روستا فراهم آورده‌اند. همچنین جنگلهاى بلوط و کلخنگ و بادام کوهى از دیگر جاذبه های این روستا می باشد. حیات وحش منطقه نیز با برخورداری از گونه‌های نادر جانوری مانند شغال، گرگ، روباه، خرگوش، آهو، قوچ، میش، بزکوهی، گراز، خرس، پلنگ، کفتار، کبک و قرقاول نظر گردشگران طبیعی دوست را جلب می‌کند. در این روستا مراسم و آیین‌هایی خاص برگزار می‌شود که از جملة آن‌ها می‌توان به عزاداری‌های سنتی و مذهبی در ماه محرم و صفر اشاره کرد. از دیگر مراسم ویژه این روستا، عروسی‌های محلی، مراسم تولد اولین فرزند، جشن باران و جشن آغاز کشت و کار می‌باشد. و نیز بازی‌ها و ورزش‌هایی مانند کشتی محلی و چوب بازی در میان روستاییان رواج دارد. مراسم عروسى در روستاى تاریخى لیوس : تمامى مراحل برپایى مراسم عروسى در این روستا از خواستگارى تا جهاز برون ، حنابندون و عروسى به شیوه کاملاً سنتى و با حضور ریش سفیدان فامیل برگزار میشود. مراسم خاص تولد اولین فرزند: به هنگام متولد شدن اولین فرزند، توسط پدر و مادر و پدر بزرگها و مادر بزرگهاى نوزاد مراسم زیبا و اصیلى برپا میشود. جشن اولین باران : هرساله در آغاز فصل زمستان زمانى که براى اولین بار باران میبارد اهالى روستا به برکت نزول این رحمت الهى اقدام به برپایى جشن و مراسم شکرگزارى مىپردازند. جشن شروع کشت و کار : تمامى کشاورزان روستا در آغاز فصل کشت و زرع ، دور هم جمع میشوند و با تقسیم نمودن وظایف و کارهاٍى مختلف به افراد به صورت متحد و گروهى تمامى مراحل از کاشت تا برداشت محصول را در زمینهاى یکدیگر انجام میدهند.به گونه اى که هر یک از افراد موظف به انجام کار خاصى مانند تهیه ابزار و ادوات کشاورزى،تهیه کود ،حفر جوى هاى آب ،بذر پاشى و… میشود. مراسم تعزیه : در برگزارى مراسم تعزیه دارى اباعبدا.. الحسین علیه السلام نیز این روستا براساس سنت و اعتقادات مذهبى خود ، با درست کردن علم و پرچم و … اقدام به انجام مراسم سنتى “روستا گردون ” نموده که مقصد نهایى آنها روستاى گوشه میباشد . دهل و سرنا اصلی‌ترین سازهایی هستند که در اجرای موسیقی مورد استفاده قرار می‌گیرند. کپو، چوقا، قالی، سیاه چادر و حصیر مهم‌ترین صنایع دستی مردم این روستا است که به دست هنرمندانه زنان و دختران روستایی تولید می‌شود. از بهترین سوغاتی‌های این روستا می‌توان به ترشی انار و صنایع دستی روستا اشاره کرد. غذاهای معروف محلی این روستا شامل کباب بره و آبگوشت محلی است. روستای لیوس در سال ۸۷ به عنوان یکی از روستاهای گردشگری استان خوزستان دارای شناسنامه شده است. تهیه و تنظیم : محمد آذرکیش عکس : علی شعبانپور منبع : اداره میراث فرهنگی شهرستان دزفول
  15. Mahnaz.D

    شهر گمشده ساسانی

    تاریخِ زیر خاک! این شاید بهترین تعبیری باشد که بتوان برای شهر باستانی بیشاپور به کار برد. شهر شگفت انگیزی که روزگاری متمدن ترین پایتخت ساسانی به شمار می رفت و با سبک معماری خیره کننده اش، کم نظیرترین آثار باستانی را در خود جا داده بود. شهر انگور و ابریشم و عسل و گل های شب بو که به یاد حکم دوران، بیشاپور نام گرفته بود. کتاب های تاریخی را که بگردید، ردپای این شهر را با عنوان های به شاپور،بیشاپور، بیشابور، بیشاور و «به اندیوشاپور» پیدا خواهید کرد. شهر حیرت آوری که ارزشمندترین آثار دوران ساسانیان را در خود جای داده و اگر گذارتان به آنجا بیفتد، می توانید معبد آناهیتا، تالار شاپور، ایوان موزائیک، قلعه (دختر) با نقش برجسته‌های ساسانی، قلعه پسر، نقش‌های تنگ چوگان و کاخ والرین را در آن ببینید.
  16. Mahnaz.D

    نقاشی و رنگ در تاریخ معماری

    به شکلی می توان رشد آدمی را از دوران کودکی تا بلوغ و جوانی با رشد و بالندگی بشریت در طول قرن ها و نسل ها مقایسه کرد. به عنوان نمونه به نقاشی کودکان نگاه کنید که چه ساده و با چند خط وارد دنیای نقاشی می شوند. چند خط در هم و به ظاهر نامربوط را به تناسب قدرت دستشان می کشند و آن را سمبل پدر و… تشریح می کنند. برای کشیدن دسته ای از کودکان مشغول بازی به چند دایره توپر بسنده می کنند و طرح های هندسی را بی وسواس چندان رسم می کنند. (دقت در این نوع نقاش های کودکانه که گاهی هر بخش از یک شیء را از زاویه ای تازه می بینند و برخلاف قواعد و اصول پرسپکتیو چند زاویة دید بدون نقطه گریز دارند، دریافت مفاهیم نگارگری را ساده تر می کند.) شاید تاریخ نقاشی نیز به گونه ای اینچنین است و برخلاف تصور عامه از نقاشی رئال آغاز نمی شود. اگرچه بشر اولیه نقوش اولیه را با نگاه به طبیعت و الهام از اطرافش خلق می کرده، اما به شدت تحت تأثیر برداشت های شخصی و باورهای قومی بوده و متناسب با نیاز و توان اجرائی خود برای انتقال مفاهیم ـ فارغ از شباهت بی نقص با نمونه های اصلی ـ تلاش می کرده. این را در نقوش کاملاً گرافیکی و استرلیزه ای (تجریدی) که بر سفال ها می زده و یا از آن در خطوط اولیه تصویری استفاده می کرده و حتی نقش های هندسیش می توان فهمید. بیشتر از آنکه مقید به شباهت و طبیعت گرایی بوده، به تصویر کردن آنچه لازم می دانسته پرداخته و در نقش هایش به انتزاع و نمادسازی روی می آورده. مثلاً از نقش بسیار ساده ای از آفتاب ـ که با یک دایره نه چندان هندسی و چند اشعه نوری می کشیده ـ معنایی از مهربانی را اراده می کرده، در تصویر کردن صورت انسان گاهی از یک دایره و دو نقطة چشم پیشتر نمی رفته و… این نقاشی ها کاملاً با آئین ها و مبانی اعتقادی این انسان ها عجین بوده. به گونه ای سعی می کردند با نقش های ماوراء طبیعی با نیروهای فوق طبیعت ارتباط برقرار کنند. گاهی با طرحی از موجودی خیالی بلایای آسمانی را دفع می کردند و با تصویر گاومیش تیرخورده ای شکار پربارتر فردا را آرزو می کردند. بر پایة ایمانی جادوئی چیرگی بر جانوران را آرزو می کردند و با تکرار تصاویر جانوران مورد شکار بر صخره ها به افزایش تعداد آنها و باروری نسلشان امید می بستند.
  17. kimia

    طاق کسری و فردوسی

    فردوسي بناي آن را به خسرو اول نسبت داده است. ز ايوان خسرو كنون داستان بگويم كه پيش آمد از راستان چنين گفت روشن‌دلي پارسي كه بگذشت با كام دل چارسي كه خسرو فرستاد كسها بروم بهند و به چين و به آباد روم برفتند كاريگران سه هزار ز هر كشوري آنكه بد نامدار چو صد مرد بگزيد اندر ميان از ايران و اهواز و از روميان از ايشان دلاور گزيدند سي از آن سي دو رومي يكي پارسي گرانمايه رومي كه بد هندسي بگفتار بگذشت از پارسي بدو گفت شاه «اين زمن در پذير سخن هر چه گويم همه ياد گير» «يكي جاي خواهم كه فرزند من همان تا دوصد سال پيوند من» «نشيند بدو در نگردد خراب زباران و از برف و از آفتاب» «مهندس بپذيرفت از ايوان شاه بدو گفت:«من دارم اين دستگاه» چو ديوار ايوانش آمد بجاي بيامد به پيش جهان كدخداي بريشم بياورد تا انجمن بتابند باريك تابي رسن ز بالاي ديوار ايوان شاه بپيمود تا خاك ديوار گاه رسن سوي گنج شهنشاه برد ابا مهر كنجور او را سپرد وز آن پس بيامد به ايوان شاه كه «ديوار ايوان بيامد بماه «چو فرمان دهد خسرو زودياب نگيرم بدان كار كردن شتاب» «چهل روز تا كار بنشيندم ز كاريگران شاه بگزيندم» بدو گفت خسرو كه «چندين زمان چرا خواهي از من تو اي بدگمان» «نبايد كه داري تو زين دست باز بزر و به سيمت نبايد نياز»
  18. armin.eleman

    :: بازارهای ایرانی

    واژه بازار بسیار کهن است و به معنی محل خرید و فروش و عرضه کالاست. بازار در فارسی میانه به صورت "وازار" و با ترکیب هایی مانند وازارگ (بازاری) و وازارگان (بازرگان) به کار می رفته؛ ... این واژه ایرانی به زبان برخی از سرزمین هایی که با ایران تبادلات بازرگانی داشتند، مانند سرزمین های عربی، ترکی، عثمانی و برخی از کشورهای اروپایی، راه یافته است. در زبان فارسی بازار به عنوان اسم مکان به معنی محل خرید و فروش کالاست و با وجود آنکه این واژه امروزه بیشتر درباره بازارهای دائمی، اصلی و قدیمی شهرهای کهن و تاریخی به کار می رود، در گذشته گاه به صورت ساده و گاه با پیشوند یا پسوندهایی به معنی مکان خرید و فروش به طور مطلق بوده است. واژه بازار در ادبیات فارسی مفهومی وسیع و گسترده دارد و به معنی محل شلوغ و پرازدحام، اعتبار و اهمیت اشخاص و غیره به کار می رفته است. ● عناصر و فضاهای شهری و ارتباطی ▪ راسته اصلی از آن جا که بازارهای اصلی ایران غالبا به شکل خطی و در امتداد مهمترین معبر شهری شکل می گرفته است، مهم ترین بخش و عنصر اصلی یک بازار، راسته اصلی آن است. یک راسته بازار در ساده ترین شکل با دکان های واقع در دو سوی آن شکل می گرفت. در امتداد یک راسته اصلی، اصناف گوناگونی مستقر می شدند، به این ترتیب که هر صنف در بخشی از راسته اصلی جا می گرفت. در بعضی از شهرهای بزرگ دو یا چند راسته اصلی به صورت موازی یا متقاطع پدید می آمد. ▪ راسته فرعی بازارهای شهر های بسیار کوچک تنها یک راسته اصلی داشت، اما در شهرهای متوسط و بزرگ، علاوه بر راسته اصلی، تعدادی راسته فرعی به صورت موازی یا عمود بر راسته اصلی پدید می آمد. ▪ دالان دالان یک فضای ارتباطی است که غالبا در فضاهای معماری و به شکل خطی نقش رابط بین فضای بیرونی با فضای درونی ساختمان، یا تنها بین فضاهای درونی بنا را دارد. در بازارهای بزرگ نیز، دالان یک فضای ارتباطی است و غالبا به صورت کوچه یا راسته ای کوچک و فرعی است که از یک سو به راسته ای دیگر و از سوی دیگر به یک کاروانسرا مربوط است و معمولا در دو سوی آن تعدادی حجره و دکان وجود دارد. در بازار تهران شمار زیادی دالان وجود دارد. ▪ بازار سمنان چهارسو محل تقاطع دو راسته اصلی و مهم بازار را چهارسو می نامند. در بعضی از موارد در محل برخورد دو راسته طراحی شده بازار، غالبا فضایی به صورت چهارسو می ساختند که به سبب موقعیت ارتباطی آن ارزشمند به شمار می آمد. چهار سوی بازار اصفهان، بازار لار، بازار تهران، بازار کرمان و چهارسوی بازار بخارا از نمونه های خوب باقیمانده، به شمار می آیند. در برخی از دوره های تاریخی به پیروی از واژه عربی "سوق" به معنی بازار، به جای چهارسو از واژه "چهارسوق" استفاده می کردند. ▪ میدان در کنار یا امتداد بعضی از بازارهای مهم در شهرهای بزرگ، یک میدان شهری یا ناحیه ای وجود داشت، زیرا بازار مهمترین معبر شهر بود و در بیشتر موارد با یک میدان شهری مرتبط بود. بازار بزرگ اصفهان با دو میدان: سبزه میدان (میدان کهنه) و میدان امام (نقش جهان) مرتبط است. در کنار قسمتی از بازار کرمان، میدان گنجعلی خان قرار دارد. سبزه میدان در کنار بخشی از بازار تهران بوده و هنوز هم قسمتی از فضای آن باقی مانده است. گاه در امتداد بازار یک یا چند میدانچه وجود داشت که در مواردی در قرن های اخیر بعضی از این نوع میدانچه ها را تکیه یا حسینیه نیز می نامیدند. نمونه هایی از آن را هنوز در بازار سمنان و بازار تجریش تهران می توان دید. ▪ جلوخان جلوخان به عنوان یک فضای شهری، عبارت از فضایی ارتباطی به شکل یک میدانچه است که از چهار یا سه طرف محصور و دارای فضای ساخته شده ای است که به عنوان یک فضای ورودی، مکث و تجمع مورد استفاده قرار می گرفت. ● عناصر و فضاهای معماری بازار حجره پارچه فورشی - مغازه یا همان دکان پارچه فروشی حجره (دکان) حجره یا دکان را می توان ساده ترین و کوچکترین، اما مهمترین عنصر و فضای بازار دانست. مساحت حجره ها بسیار متفاوت و به طور متوسط از ده تا بیست و پنج متر مربع بوده است. حجره های واقع در طبقه همکف و هم تراز با سطح معبر به طور معمول نقش یک مغازه یا دکان را داشت، که کالاهایی در آن عرضه می شد، در حالی که حجره های واقع در طبقه فوقانی بازارهای دو طبقه بیشتر به عنوان دفتر کار و فضای اداری یک تجارتخانه مورد بهره برداری قرار می گرفت. بعضی از حجره های واقع در طبقه فوقانی بازارها نیز به عنوان کارگاه استفاده می شد. بعضی از حجره های بازار کمی (در حدود پنجاه تا هفتاد سانتی متر) از سطح معبر بالاتر بودند، در این حالت در برخی موارد در زیر هر حجره یک انبار می ساختند. بعضی از حجره ها افزون بر فضای اصلی، بخشی به صورت صندوقخانه داشتند. صندوقخانه فضایی واقع در انتهای حجره بود که با دیواری جدا کننده از فضای اصلی حجره متمایز می شد. حجره نام عمومی فضای شکل دهنده به کاروانسراها هم هست. حجره های کاروانسراها نیز گاه در دو طبقه ساخته می شدند که حجره های طبقه همکف بیشتر جنبه تجاری یا کارگاهی و حجره های طبقه فوقانی اغلب جنبه دفتری و اداری و گاه کارگاهی داشت. ● کاروانسرا (سرا) کاروانسراها را می توان مهمترین فضای معماری طراحی شده در بازارها و تقریبا همانند پاساژهای امروزی دانست. احتمالا یکی ازعلل پیدایش کاروانسراها، محدود بودن طول راسته های بازار بوده، همانگونه که امروزه اگر یک خیابان تجاری بسیار پر رونق شود به گونه ای که تمام دکان های واقع در امتداد آن، پاسخ گوی نیاز موجود به فضاهای تجاری نباشد، به تدریج پاساژهایی در پشت دکان ها ساخته می شود و تنها ورودی آن ها را در خیابان قرار می دهند و به این ترتیب به ظرفیت فضاهای تجاری یک خیابان افزوده می شود. در گذشته هم اگر بازار اصلی یک شهر توسعه می یافت، تعدادی کاروانسرا در پشت راسته اصلی و گاه در کنار راسته های فرعی ساخته می شد. از ابتدای قرن حاضر به تدریج در بازارها به جای واژه "کاروانسرا"، واژه "سرا" را به کار می برند. پس از این که نقش کاروان ها در حمل و نقل ضعیف شد و از کالسکه، درشکه و سپس وسایل نقلیه موتوری استفاده شد، پیشوند "کاروان" از کلمه کاروانسرا حذف شد، و به کاروانسرای شهری، سرا گفته شد. واژه سرا در گذشته به معنی خانه بوده است. کاروانسراها فضاهایی درون گرا و دارای یک حیاط مرکزی بودند که حجره هایی در چهار سمت آن در یک یا دو طبقه ساخته می شد. ▪ تیمچه قیصیریه لار - لارستان واژه "تیم" به معنی کاروانسرا بوده است، چنان که ناصرخسرو در سفرنامه خود از این واژه استفاده کرده است و تیمچه به معنی تیم کوچک یا کاروانسرای کوچک بوده است. اما در دوره معاصر به کاروانسراها یا سراهای کوچک و سرپوشیده، تیمچه می گویند، مانند تیمچه امین الدوله در کاشان. این خصوصیت کالبدی تیمچه ها، یعنی سرپوشیده بودن آنها، فضای مناسبی برای عرضه کالاهای گرانبها مانند فرش، دور از آسیب باد و باران و آفتاب پدید می آورد. به همین سبب فضای تیمچه ها، غالبا نسبت به کاروانسراها از لحاظ اقتصادی گران تر بوده و برای عرضه اجناس ارزان قیمت استفاده نمی شده است. در دوره قاجاریه طرح های متنوعی از ترکیب تیمچه و کاروانسرا پدید آمد، سراچه و تیمچه امیر در تبریز و سرا و تیمچه حاج رضا در قزوین از نمونه های این نوع بناها هستند. v قیصیریه لار - لارستان قیصریه واژه قیصریه از کلمه لاتینی "کایسارئا" به معنی بازار شاهی مشتق شده است. در بعضی از منابع اشاره شده که واژه قیصریه با کلمه "قیصر" یا "سزار" مربوط بوده است. در ایران به فضایی قیصریه گفته می شد که از لحاظ خصوصیات معماری به یک راسته فرعی، دالان یا تیمچه و در موارد معدودی به یک سرا شبیه بود، اما از لحاظ کارکردی غالبا به عرضه کالاهای لوکس و گرانبها، به ویژه انواع منسوجات عالی اختصاص داشت، به همین سبب فضای قیصریه ها یک یا چند در ورودی داشت، که در هنگام شب آن را می بستند. در اصفهان نمونه هایی از این نوع قیصریه ها وجود داشت. در بعضی از بازارهای عثمانی در شهرهای تاریخی ترکیه امروز، و نیز در سوریه و الجزایر، فضایی به نام "بدستان" وجود داشت که برخی محققان اظهار داشتند که نام آن از واژه بده بستان فارسی گرفته شده است. کارکرد بدستان کاملا مشابه کارکرد قیصریه بود و به عرضه کالاهای گرانبها و به خصوص منسوجات نفیس اختصاص داشت. منبع: برگرفته از کتاب بازارهای ایرانی، تالیف حسین سلطان زاده دفتر پژوهشهای فرهنگی
  19. گنبد کاووس یا گنبد قابوس یک بنای تاریخی متعلق به بیش از هزار سال پیش است که در گنبد کاووس، شمال شرقی ایران قرار دارد. این برج یکی از آثار باستانی ایران است که در شمار بزرگ‌ترین مفاخر معماری سده چهارم هجری است. این بنای معروف که یکی از بلندترین بناهای آجری جهان به‌شمار می‌آید بر فراز تپه خاکی که قریب پانزده متر از سطح زمین بلندتر است قرار دارد. این بنا در سال (۳۹۷ هجری قمری برابر با و ۳۷۵ هجری خورشیدی ) و در زمان سلطنت شمس المعالی قابوس بن وشمگیر و در شهر جرجان که پایتخت پادشاهان آن دیار بوده، بنا گردیده‌است. پروفسور آرتور پوپ در مورد این بنا چنین نوشته‌است: در زیر سمت شرق کوه‌های البرز و در برابر صحراهای پهناور آسیا یکی از بزرگ‌ترین شاهکارهای معماری ایران با تمام شکوه و عظمت خود قد بر افراشته‌است. این بنا گنبد قابوس بقعه آرامگاه قابوس بن وشمگیر می‌باشد و برج آرامگاه از هرگونه آرایش مبراست. جنگنده‌ای با نیروی ایمان در نبرد رودرروی، پادشاهی شاعر در نبرد با ابدیت، آیا آرامگاهی چنین عظیم و مقتدر وجود دارد. مشخصات سازه گنبد قابوس شامل ۲ قسمت است: ۱-پی یا پای بست بنا و بدنه ۲-گنبد مخروطی پی سازی بنا از زمین سفت شروع و تا ارتفاع حدود ۱۵ متری با آجر و مصالح مشابه خود بنا انجام شده‌است. درون پای بست سردابی وجود داشته که پا کار طاق آن هنوز بر جای است ولی بر اثر کاوشهای پیاپی کاوشگران که در پی گنج بوده‌اند آثاری از کف آن بر جای نمانده‌است. بدنه مدور خارجی گنبد قابوس دارای ۱۵ ترک (دندانه نود درجه) می‌باشد (همانند ستاره ده پر) این ترکها که در اطراف آن و به فواصل مساوی از یکدیگر قرار دارند، از پای بست بنا شروع و تا زیر سقف گنبدی ادامه می‌یابد و میان این ترکها با کوهه‌ای آجری پر شده‌است. به جز در ورودی) راس این ترکها به اندازه ۱٫۳۴ متر از یکدیگر فاصله دارند. قطر داخلی گنبد به طول ۹ متر و ۷۰ سانتی متر و قطر آن از قاعده ترکها بطول ۱۴ متر و ۶۶ سانتی متر و طول قطر آن از رأس ترکها یا به عبارتی قطر ارباب یا پای بست آن ۱۷ متر و ۶ سانتی متر می‌باشد ضخامت میل از پایین به بالا کرنش کمی دارد و در ارتفاع ۳۷ متری گنبد مخروطی بنای برج را تکمیل می‌کند. این گنبد که با آجرهای مخصوص دنباله دار کفشکی ساخته شده‌است دو پوسته‌است. گنبد درونی مانند گنبدهای خاکی به شکل نیم تخم مرغی و از آجر معمولی است و پوسته بیرونی با آجر دنباله دار، و ارتفاع این گنبد مخروطی ۱۸ متر است در بدنه شرقی روزنه‌ای تعبیه شده که ارتفاع آن یک متر و نود سانتیمتر است عرض روزنه در قسمت بالا ۷۳ و در وسط ۷۵ و در پایین ۸۰ است. در ضلع جنوبی آن یک ورودی می‌باشد که ۵/۱ متر عرض و ۵۵/۵ متر ارتفاع دارد. در درون طاق هلالی سر در آن، مقرنسی است که به نظر می‌رسد در مراحل نخستین پیشرفت این نوع تزئینات معماری و گچ بری است. شاید این مقرنس ساده و در عین حال زیبا از اولین نمونه‌های مقرنس سازی در بناهای اسلامی می‌باشد که بتدریج تکمیل شده‌است دکتر ویلسن آمریکایی نماینده دانشگاه پنسیلوانی نیز در بازدید و تحقیقاتی که از این بنا داشته راجع به این مقرنسها چنین نوشته‌است: ? بالای در، داخل هلال مدخل گیلویی مقرنسی است که در مراحل اولیه ترقی می‌باشد و این یکی از نمونه‌های تزئینی است از اصول یک معماری که بعد اهمیت پیدا کرده‌است ? در ردیف کتیبه کوفی بصورت کمر بند وار بدنه را آرایش کرده‌است که یک ردیف آن در ۸ متری پای آن و دیگری بالا در زیر گنبد مخروطی قرار دارند نوع نوشته کوفی کتیبه‌ها ساده و آجری است حروف آن آرایش ندارند. بر جسته و خوانا می‌باشد و حاشیه دور آنها قاب مستطیلی شکلی است از آجر . متن کتیبه‌های سازه چنین است: بسم الله الرحمن الرحیم هذ القصر العالی الامیر شمس المعالی الامیر ابن الامیر قابوس ابن وشمگیر امر به نبائه فی حیاتی سنه سبع و خمسین و ثلثماته قمریه و سنه خمس و سبعین و ثلثماته برگردان: به نام خداوند بخشنده مهربان این است کاخ باشکوه امیر شمس معالی امیر پسر امیر قابوس فرزند وُشمگیر فرمان داد به ساخت آن در زندگی خویش سال سیصد و نود و هفت قمری و سال سیصد و هفتاد و پنج (خورشیدی) ||
  20. spow

    معماری , تاریخ ,زمان

    معماری , تاریخ ,زمان 1-معماری تن تاریخ است . روح سرگردان همه رخدادهای تاریخی معطوف و وابسته به این تن است . تا این تن زنده بماند و زندگی كند خبرها و خاطره هایی را نیز كه حافظه تاریخی یك ملت را می سازند هم زنده خواهند ماند . در واقع محافظت از تن تاریخ جلوگیری از محو حافظه تاریخی و تهی كردن شهر از فضاهایی ست كه فرصت دخول به خاطره ها و یاد آوری خبرهایی را فراهم می كنند كه یا عامداً مغفول مانده اند و یا غافلاً از یاد رفته اند . تیمار داری تن تاریخ نه كنشی ارتجاعی كه حركتی پیشرو در جهت دیده شدن انبوه تصویرهایی ست كه لحظه های حقیقت را حمل می كنند . حقایق انسانی به واسطه رخدادهای تاریخی جذب زمان و مكان می شوند و معماری چیزی جز سامانی معنادار از ذره های زمان و مكان نیست . سامانی مشهود و تجربی كه حضورش را جز با تخریب نمی توان انكار كرد . شكست های تاریخی همواره با شكستن سقف های و دیوارها و فرو ریختن نشانه های معماری همراه بوده است . تخریب، كار فاتحان شهرها و اشغالگران كشورهاست . اما در شكلی موجه تر كار سازندگان و آبادگرانی هم هست كه فارغ از ضخامت تاریخی مكان و محتوای فرهنگی آن ساختن را تنها بر سطحی صاف و فارغ از آثار گذشته می خواهند آثاری كه ممكن است چیزی را به یاد آورند و یا یادی را زنده كنند . از یاد نبریم كه موثر ترین و ماندگارترین راه تحریف خبرها و خاطره ها تخریب كالبدی آنهاست . 2-از منظری دیگر نیز می توان به منظره تاریخ و معماری نگاه كرد و دریافت كه آمد ورفت ها و تجربه های پر شمار انسان ها از فضای معماری و در پهنه اعصار چگونه ماهیت اثر را جهت می دهد و معنای آن را دگرگون می كند . معماری به مثابه موجودی زنده از تجربه های انسان ، رخدادهای جهان و گذشت زمان بار می گیرد و محتوای تاریخ همچون رسوب به شكل اثر افزوده می شود. نكته مهم در این میان حرف « نیچه » است كه می گوید آنچه برای مردم عادی در حكم شكل است برای هنرمند همان محتواست . یعنی قراری نیست كه گرد وغبار زمان و زنگار قدمت و رسوب خبرها و خاطره ها را از تن اثر زدود . زیرا در تجربه هنری اصل و اساس كار حفظ همین شكل و رسوب است و آنچه كه به نظرمی آید باید سائیده شود تا حقیقت محتوی از پشت آن عیان گردد در ساحت زیبایی شناسی حكم محتوای حقیقت را دارد حذف رسوبات تاریخی از شكل اثر هنری به منزله نادیده انگاشتن لایه های متكثر محتواست و محروم ماندن از پاره هایی كه پیكر بندی شناخت را كامل می كنند. اثر معماری در هر حال حیث التفاتی به زمان تولد خود دارد اما التفات به لایه های دیگر زمانی كه اثر از سر گذرانیده است امری اساسی است و نمی توان اكنون را به گونه ای انتزاعی به نقطه ای در گذشته منطبق كرد بی آنكه خطی از جنس زمان را در نوردید . زمان ماهیت معماری و انسان راتوامان جهت می بخشد زیرا انسان همه امور را در زمان می شناسد و چیزها را آنگونه كه فرا پیش می آید درك می كند و به همین اعتبار است كه «هایدگر» می گوید معنای هستی چیزی جز زمان نیست . 3- همه پدیده های معماری در عین حال پدیده های تاریخی نیز هستند و دریافت محتوای حقیقت آنها به عنوان مفهومی انتزاعی و در سایه تجربه ای ذهنی و بریده از تاریخ نا ممكن است . زیرا آثاری هنری خارج از یك سنت فرهنگی با تاریخی خاص معنا نمی دهند . « گادامر» می گوید هیچ پرسشی به صورت تجریدی قابل پاسخ نیست بلكه مادر مواجهه با متن یا اثری تاریخی نخست آن را ماهیتی امروزین می دهیم و سپس در جریان گفتگو با آن افق معنایی گذشته را به افق خودمان نزدیك می كنیم . این گفتگوی با گذشته به حالیت حال غنا می بخشد، فهم كنونی ما را تعمیق می دهد و آن را از یكسو نگری رهایی می بخشد . در واقع تاكید بر تاریخ بیش از هر چیز به منزله حرمت نهادن به زمان است و زمان با هر رویكردی حال و آینده را نیز در بر می گیرد و تاریخ تنها با توجه به افق آینده است كه خواندنی می شود . آنكه فرزند زمان خود نیست و در سر خیال احیای عصر از دست رفته را دارد همانند « دون كیشوت» پیر است كه با شمشیر چوبی و سوار بر اسبی لاغر و فرتوت كه مهارش در دست دیگری ست حسرت گذشته در گذشته را می خورد و رواج آن را تبلیغ می كند . زمانه طغیانگر است و كسی می تواند خود را در تاخت و تازهای آن حفظ كند كه معنا و جهت معیارهای فكری و فرهنگی عصر خود را دریافته باشد . عصر ترجمه « اپوخی » یونانی ست و « اپوخی » به كسی اطلاق می شود كه سوار بر اسبی سركش قاچ زین را محكم گرفته است تا فرو نیفتد . اما هر آن احتمال سقوط می رود و بیم آنكه انسان تازه ای بر اسب بنشیند كه فراتر از معیارهای گذشته راه و رسم جهان تازه را می شناسد و می تواند بنای خود را به مقیاس عصر حاضر بسازد . پی‌نوشت: 1- اندیشه های فلسفی در پایان هزاره دوم ، محمد ضیمران 2- بادهای غربی، مراد فرهاد پور
  21. مهمان

    اعدام ماني

    «ماني» انديشمند بزرگ ايران، و روزي که اعدام شد 26 فوريه سال 277 ميلادي «ماني انديشمند بزرگ ايراني و باني مكتب «مانيكيسم» پس از پنج ماه زندان اعدام شد. اعدام ماني نتيجه نفوذ بيش از حد روحانيون آيين زرتشت در دستگاه دولت ساساني ايران بود. ماني كه افكار او از شرق تا چين و در غرب، تا اروپا را فراگرفت عقيده داشت كه معنويت و ماديت هميشه در تضاد هستند و همه مشكلات جهان و مسائل بشر از ماديات و ماديگري سرچشمه مي گيرد. ماني مكتب (ايسم) خود را برپايه معنويت، خوبي، راستگويي، دفاع از حقيقت و نيز اعتدال و ميانه روي در زندگاني روزمره قرارداده بود و از اين جهت است كه مورخان و فلاسفه وي را «آموزگار معنويت» لقب داده اند. «ماني» مي گفت كه دلبستگي مطلق به ماديات و پيروي از «نفس اماره» است كه بشر را به دروغگويي، ارتكاب جنايت و انواع بدي كردن وادار مي كند. وي تاكيد داشت كه ماديات انسان را اسير و برده نفس خود مي كند، و خودخواهي و جاه طلبي فردي را به وجود مي آورد. طبق آموزش هاي ماني، «ماديت» نبايد وارد وجود (ذهن) انسان شود و تاكيد داشت كه براي جلوگيري از ورود ماديات به وجود انسان؛ بايد به آموزش و پرورش كودك توجه شود تا «انسان»، غير مادي پرورش يابد. بنابراين، بي جهت نيست كه ماني ايراني را يكي از پدران «آموزش و پرورش» مي دانند، و او بود كه فراهم آوردن وسايل آموزش و پرورش درست (داراي هدف) كودكان و نوجوانان را مهمترين تكليف مديريت يك جامعه (دولت) قرار داد.
×
×
  • اضافه کردن...