رفتن به مطلب

بررسی برهان وجودی آنسلم برای اثبات وجود خدا


Dreamy Girl

ارسال های توصیه شده

چـکیده‌

 

 

نوشتاری که پیش رو دارید به بررسی یکی از براهین پرسابقه اثبات وجود‌ خداوند‌ در‌ تـاریخ فـلسفه غـرب می ‌پردازد که با عنوان «برهان وجودی» معروف بوده و از زمان کانت به‌ این نام موسوم شـده است.

 

در این نوشتار به سابقه تاریخی این برهان‌ در فلسفه مسیحی پرداخته‌ شده‌ و وجـود و تقریر‌های گوناگون برهان اشـاره شـده و به تفصیل به بیان دو تقریر آنسلم از برهان توجه شده است. آنسلم در تقریر اول از تصور خدا به‌عنوان بزرگ ترین موجود ممکن قابل تصور‌ به اثبات وجود خدا می ‌پردازد و در تقریر دوم به وجوب وجود آن تأکید می ‌کند. ما در این مقاله به نقطه نظرات فلسفه درباره وجود یک یا دو نوع تقریر از برهان‌ وجودی‌ توجه کرده و دو تقریر را پذیرفته‌ایم.

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

لینک به دیدگاه
توضیح می دی؟

برای کسی ک اصلا ب وجود خدا اعتقاد نداره چطور میشه؟

اینو که گفتید در ادامه بحث خواهم گفت که چطور نیست. برای هستش هم همین شعر پروین اعتصامی کفایت میکند.

 

به مادر گفتم آخر اين خدا كيست

كه هم در خانه‌ي ما هست و هم نيست.

تو گفتي مهربان‌تر از خدا نيست

دمي از بندگان خود جدا نيست

چرا هرگز نمي‌آيد به خوابم

چرا هرگز نمي‌گويد جوابم؟

نماز صبحگاهت را شنيدم

تو را ديدم، خدايت را نديدم

به من آهسته مادر گفت:‌ فرزند!

خدا را در دل خود جوي يك چند

خدا در بوي و رنگ گل نهان است

بهار و باغ و گل از او نشان است

خدا در پاكي و نيكي است فرزند

بود در روشنايي‌ها فرزند

به هر كاري دل خود با خدا دار

دل كس را زبي‌مهري ميازار

لینک به دیدگاه

کتاب هر کجا که دلیل ما را برد- از اصل خدا نیست تا خدا هست به نویسندگی آنتونی فلو توسط انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی منتشر شده است. توصیه میکنم مطالعه فرمائید.

لینک به دیدگاه
کتاب هر کجا که دلیل ما را برد- از اصل خدا نیست تا خدا هست به نویسندگی آنتونی فلو توسط انتشارات پژوهشگاه علوم انسانی منتشر شده است. توصیه میکنم مطالعه فرمائید.

 

راستش من خدا باور هستم.

فک نمکنم برسم کتاب رو بخونم.

اما هدف من این بود ک ناخدایان، چطور این رو درک کنند؟

ب نظر من همیشه باید صغری پایه علمی و تجربی داشته باشه تا ما نسل بشر ب توهوم دانستن خودمون پایبندیم چاره دیگه ای نیست.

و البته این شعر، و خیلی از اشعار دیگه چ پارسی چ فارسی چ انگلیسی هست ک بر پایه عرفان و مرحله بعد عقل فضول قرار داره ( همون عقل سرخ سهروردی)

 

مجموعه ضدیت ها در یک مفهوم انتزاعی با عنوان خدا، سالهاست ذهن همه رو درگیر کرده.

هم جبار هم عادل

هم مکار هم صادق

هم اول هم اخر

و غیره.

 

این داستان سر دراز داره ..

 

از نوشته هات خیلی استفاده می کنم، امیدوارم ادامه بدی :icon_gol:

مرسی.

لینک به دیدگاه
راستش من خدا باور هستم.

فک نمکنم برسم کتاب رو بخونم.

اما هدف من این بود ک ناخدایان، چطور این رو درک کنند؟

ب نظر من همیشه باید صغری پایه علمی و تجربی داشته باشه تا ما نسل بشر ب توهوم دانستن خودمون پایبندیم چاره دیگه ای نیست.

و البته این شعر، و خیلی از اشعار دیگه چ پارسی چ فارسی چ انگلیسی هست ک بر پایه عرفان و مرحله بعد عقل فضول قرار داره ( همون عقل سرخ سهروردی)

 

مجموعه ضدیت ها در یک مفهوم انتزاعی با عنوان خدا، سالهاست ذهن همه رو درگیر کرده.

هم جبار هم عادل

هم مکار هم صادق

هم اول هم اخر

و غیره.

 

این داستان سر دراز داره ..

 

از نوشته هات خیلی استفاده می کنم، امیدوارم ادامه بدی :icon_gol:

مرسی.

جواب اون سئوال شما فکر میکنم این باشه که :

 

 

 

خداباوران معمولاً به برخی از پیچیدگی های زمین و هستی اشاره میکنند و از آنها نتیجه میگیرند که جهان منظم است. مثلاً میگویند اگر قطر زمین نصف این میبود که اکنون هست آنگاه شب و روز سریع تر به هم تبدیل میشدند و حیات روی زمین نمیتوانست وجود داشته باشد. اگر خورشید نصف مقداری که الان با زمین فاصله دارد با زمین فاصله میداشت آنگاه همه گیاهان و موجودات روی زمین نابود میشدند پس کائنات منظم است! از افرادی که چنین مسائلی را مطرح میکنند باید پرسید که آنها انتظار دارند اگر جهان خدایی نمیداشت چگونه میبود؟ معلوم نیست چرا خداباوران به میلیاردها سیاره ای که فاصله آنها از خورشید به قدری نیست که گیاهان در آنها برویند اشاره ای نمی‌کنند، و همانطور که از نظم موجود بر روی زمین نتیجه میگیرند که نیاز به ناظمی دارند، از بینظمی روی آن سیارات و میلیونها کهکشان و ستاره ای که هر ثانیه نابود میشوند نتیجه نمیگیرند که آن ستاره ها و سیاره ها و کهکشانها ناظمی ندارند! ممکن است میلیونها خداباور بگوید از بین رفتن آن ستاره ها نیز از روی بی نظمی نیست، و او در واقع درست میگوید، همانگونه که در آینده خواهیم گفت نظم اساساً خاصیت ذاتی یک مجموعه نیست و هیچ مجموعه ای را نمیتوان با توجه به تعریف غایی از نظم بی نظم و یا منظم دانست و از آن در یک استدلال استفاده کرد، بنابر این اگر خداباور چنین پاسخی بدهد، پاسخ او درست است اما تیری است که او به سمت خودش رها کرده چون این سخن او دقیقاً چیزی است که برهان نظم را بی ارزش میکند زیرا نشان میدهد که هیچ چیز را نمیتوان نامنظم دانست.

اشکالی که این مقایسه دارد این است که در واقع این قیاس دارد بین یک واقعیت (کائنات به وضعیت فعلّی) و یک تخیل (کائنات به وضعیتی که وجود ندارد) انجام می‌شود و نتیجه گرفته می‌شود که کائنات منظم است! مانند اینکه شما ساعت را با یک سیستم تخیلی فرضا به نام X مقایسه کنید و بگویید ساعت منظم است و X نامنظم! قیاس باید بین دو چیز واقعی و موجود باشد نه بین یک چیز واقعی و یک چیز که وجود ندارد!اما سوال اینجاست که اگر قیاس با چیز تخیلی اشکالی ندارد چرا مذهبیون قیاس را با مجموعه های نامنظم تر انجام می‌دهند؟ چرا این قیاس را با مجموعه های تخیلی منظم تر انجام نمی‌دهند و نتیجه نمیگیرند که کائنات غیر منظم است؟! یعنی مثلا چرا میگویند اگر غذا اشتباها بجای وارد شدن به معده به شش وارد شود انسان به سرعت میمیرد، ولی نمیگویند اگر خداوند دندانهای انسان را به گونه ا ی می آفرید که پوسیده نمیشدند، مثلا از جنس پلاتینی که در دندانپزشکی مورد استفاده قرار میگیرد، چه اشکالی پیش می آمد؟ چگونه است که از اولی نتیجه میگیرند خدا انسان را خلق کرده ولی از دومی و تمامی ایرادهایی که بدن انسان میتواند نداشته باشد، نتیجه نمیگیرند که خدا انسان را خلق نکرده؟ یا بعنوان مثال چه اشکالی پیش میامد اگر ویروس SARS در جهان تکامل نمیافت؟! اگر این استدلال را بکنید به شما خواهند گفت که حتما حکمتی در کار است و عقل ما نمیرسد خداوند SARS را برای چه خلق کرده است، انشاء الله علم پیشرفت می‌کند و میگوید که در خلقت SARS هم حکمتی بوده، عقل ما ناقص است! اما اینکه «ممکن است حکمتی در کار باشد» همان اندازه ممکن است درست باشد که خدائی وجود نداشته باشد و معلوم نیست چرا خداباور «ممکن است حکمتی وجود داشته باشد» را برابر با «حکمتی وجود دارد» فرض میکند. همچنین باید از خداباور پرسید چگونه میتواند بر وجود نظم شهادت دهد، اما نمیتوانید بر عدم وجود آن شهادت دهید؟ اگر ما نمیتوانیم بفهمیم بینظمی وجود دارد، قطعاً نباید بفهمیم که نظم وجود دارد، بنابر این بیهوده ادعای وجود نظم را نکنید. بنابر این شما هیچوقت نمیتوانید جهان را یک کل منظم فرض کنید مگر اینکه کل نامنظمی را معرفی کنید و آن کل نامنظم نمیتواند تخیلی باشد و باید وجود داشته باشد و این اصولا غیر ممکن است. آدمیان از روی غرور و غیر واقع بینی خود همواره از اعتراف به «ندانستن» در هراس بوده اند و برخی اوقات این هراس بیهوده و خام باعث میشده است که جوابهایی را برای پرسشهایی که جوابشان را «نمیدانسته اند» از خود بسازند و اوهام و خیالات خود را بجای حقایق به مخاطبان خود تحویل دهند. از بارزترین مثالهای این عادت زشت تاریخی قضیه «خداوند حفره ها» است، همواره بشر هروقت دلیل چیزی را نمیدانسه است آنرا به خدا و خدایان و سایر موجوداتی که مربوط به دنیای واقعی نبوده اند نسبت میداده است. یعنی حفره های خالی دانش خود را با چپانیدن موجودات خیالی پر میکرده است، زیرا این روش ساده ترین راه برای رسیدن به پاسخ پرسش های انسان بوده است. نمود این واقعیت را میتوان در طول تاریخ اساطیر بشری دید، هرچه بیشتر به گذشته باز میگردیم فعالیت خدایان و حضور آنان بر روی زمین بیشتر میشود و کارهای عجیب و غریب بیشتری از خدایان و اعمالشان نقل میشود اما حوزه فعالیت خدایان با مرور زمان و با پیشرفت دانش بشری و حوزه فعالیت او کمتر و کمتر شده است و پس از تصعید آنها به آسمان و بعد متافیزیکی شدن آنها، اعمالشان واقعاً ساده و مختصر از سوی خداباوران تلقی میشود.

خداباور معمولاً چون با مفاهیم مرتبط به نحوه بوجود آمدن انسان و محیط اطراف خود و سیاره ها و ستاره ها و د ر انتها جهان آشنا نیست و اطلاعات چندانی نسبت به این مسائل ندارد، میخواهد نادانی خود را و این حفره ای را که در دانایی خود او وجود دارد را با ساده انگاری بسیاری پوشش دهد و نادانی خود را با دخالت دادن یک موجود ماوراء طبیعی پوشش دهد. شایسته است برای اینکه مسئله خدای حفره ها روشنتر شود مثالی بزنیم.

فرض کنید فضانوردی بر روی کره مریخ میرود و انسانی فضایی می یابد، و به رسم یادبود به او یک مجسمه ساخته شده از یخ هدیه میدهد. آدم فضایی مجسمه را به خانه اش میبرد اما بعد از مدتی نالان نزد فضانورد آمده و میگوید، مجسمه من را یک نفر دزدیده است، من آنرا روی بخاری در خانه ام گذاشته بودم و بعد از مدتی دریافتم که دیگر روی بخاری نیست، لذا یک نفر آنرا از من دزدیده است! چه کسی آنرا دزدیده است؟ فضا نورد بعداً برای او توضیح میدهد که یخ در مقابل بخاری ذوب میشود و کسی آنرا ندزدیده است.

در مثالی که زده شد نادانی آدم فضایی نسبت به چیستی یخ باعث شده بود که او دلیل اتفاق ذوب شدن و آب شدن یخ را نداند و به فکر این بیافتد که یک «کسی» باید حتماً این کار را انجام داده باشد. مثال خداباوران نیز وقتی که این پرسش را مطرح میکنند دقیقاً همینگونه است. یعنی همانطور که گفته شد چون با دنیا و انسان و سایر موجودات و چیستی و چگونگی آنها چندان آشنایی ندارند، فکر میکنند بوجود آمدن اینها را یک «کسی» انجام داده است. اینجاست که پرسش میکنند پس اگر خدایی وجود ندارد پس آن کس کیست که دنیا را بوجود آورده است؟ همواره انسانهایی عادت دارند اتفاقاتی را که علت واقعی آنرا درک نمیکنند به موجوداتی ذی شعور و هوشمند نسبت دهند. لذا این پرسش معمولا از روی نادانی نسبت به مسائل فیزیکی و بیولوژیکی و کیهان شناسی بر میخیزد و ضعف در فلسفه باعث میشود افرا به این نتیجه برسند که حتماً کسی باید جهان را و انسان را خلق کرده باشد و لزوماً آن شخص نیز خدا است. پس خدا وجود دارد، دقیقاً همانگونه که ضعف در زمین شناسی باعث میشود برخی گمان کنند زمین لرزه از طرف خدا است، و ضعف در پزشکی باعث میشود برخی گمان کنند مورد نفرین خدا قرار گرفته اند.

اصولا از جایگاهی بالاتر که به قضیه نگاه کنیم دلیل به وجود آمدن توهمی بنام خداوند همین قضیه بوده است. انسانهایی که در اعصار گذشته زندگی میکرده اند در مقابل پدیده ها، حوادث و اتفاقاتی که در اطرافشان می افتاده به دلیل اینکه از اطلاعات و آگاهی فوق العاده سطحی ای در مقایسه با امروز برخوردار بودند خدایانی میساختند، مثلا در یونان برای آتش و گیاه و باد و طوفان و دریا و جنگ و… خدایانی میساختند، اما به تدریج با کشف واقعیت ها این خدایان از میان رفتند و خدایان کاملتری مانند الله آمدند که یک تنه مسئولیت همه این قضایارا بر عهده گرفته اند. واقعیت در این نکته پنهان است که بشر بطور ناخود آگاه هرگاه علت پدیده ای را نمیدانسته از روی آموزشهای قبلی و محیطی ای که قبلا دیده علت آن پدیده را به سوی خدا سوق میدهد تا جایی که خداوند را در مفاهیم اسلامی علت العلل مینامند، در حالی که در دنیای واقعیت علت هیچ چیز خدا نیست. شما در هیچ کتاب فیزیک یا شیمی ای (مگر چاپ شده در کشورهای اسلامی) حرفی از خدا و یا قدرت خدا نمیبینید، علت ها همگی زمینی و علمی هستند. علوم بشری، چه تجربی و چه نظری همگی روزگاری متکی به الهیات بودند، ولی با فرارسیدن پیشرفتهای متعدد در زمینه های مختلف کم کم بشر دست به اکتشاف علت های ماقعی و منطقی و غیر الهی زد، از این روست که علم اصولا مادیگراست و شما در هیچ رشته علمی ای انشاء الله و ماشالله نمیبینید.

حتی دانشمندان و عالمان بزرگی نیز دچار این انحراف فکری شده اند که شاید بتوان معروف ترین آنها را نیوتون دانست. نیوتون را شاید بتوان بزرگترین مغز علمی تمام طول تاریخ نامید، وی برای کشفیات خود نیاز به ریاضیات جدیدی داشت که این ریاضیات در دوران او وجود نداشت و وی خود دست به کار شد و این ریاضیات را پدید آورد، حسابان (Calculus) بسیاری از مفاهیم خود را مدیون نیوتون است از دیگر خدماتی که نیوتون به علم کرد میتوان کشف نیروی جاذبه و قوانین حرکتی و بسیاری از چیزهای دیگر را نام برد. نیوتون که حدود 300 سال پیش زندگی میکرد خدا را باور داشت. شناخت نیروی جاذبه و حرکتهای فلکی سیارات و حرکت بیضی وار اجرام آسمانی به دور خورشید برای نیوتون همانطور که خود میگوید یک الهام بزرگ بود. نیوتون با نگاه کردن به اینکه چگونه ممکن است سیارات و اجرام آسمانی بر روی یک صفحه و در یک جهت و در مسیر مشخص حرکت کنند را نشان از یک نظم و طراحی و در نتیجه ناظم و یا طراح بزرگ و قادر دانست (نگاه کنید به برهان نظم و رد آن) و علت آنرا خدا دانست و گفت این نظم خدارا اثبات میکند. در حالی که ما امروز میدانیم چرا اجرام به دور خورشید میگردند و چرا در یک جهت و در یک صفحه میگردند و… بنابر این نیوتون در این نتیجه گیری خود دچار یک انحراف شده بود. ما میدانیم این شکاف در دانش نیوتون امروز دارای پاسخ های کاملی است و علت این پدیده ها خدا نیست بلکه پدیده های دیگر علمی است.

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...
چـکیده‌

 

 

نوشتاری که پیش رو دارید به بررسی یکی از براهین پرسابقه اثبات وجود‌ خداوند‌ در‌ تـاریخ فـلسفه غـرب می ‌پردازد که با عنوان «برهان وجودی» معروف بوده و از زمان کانت به‌ این نام موسوم شـده است.

 

در این نوشتار به سابقه تاریخی این برهان‌ در فلسفه مسیحی پرداخته‌ شده‌ و وجـود و تقریر‌های گوناگون برهان اشـاره شـده و به تفصیل به بیان دو تقریر آنسلم از برهان توجه شده است. آنسلم در تقریر اول از تصور خدا به‌عنوان بزرگ ترین موجود ممکن قابل تصور‌ به اثبات وجود خدا می ‌پردازد و در تقریر دوم به وجوب وجود آن تأکید می ‌کند. ما در این مقاله به نقطه نظرات فلسفه درباره وجود یک یا دو نوع تقریر از برهان‌ وجودی‌ توجه کرده و دو تقریر را پذیرفته‌ایم.

 

هر وقت بخواهیم خدا را اثبات کنیم عملا" در حال نقض وجود خدا هستیم. صمدی آملی

 

خدا رو با رد نظریه های ضد خدایی میشه فهموند

لینک به دیدگاه
هر وقت بخواهیم خدا را اثبات کنیم عملا" در حال نقض وجود خدا هستیم. صمدی آملی

 

خدا رو با رد نظریه های ضد خدایی میشه فهموند

یعنی دهن منطق رو با این حرفت سرویس کردی:banel_smiley_4:

حرف تو میشه این که نمیشه عدم وجود خدا رو اثبات کرد پس خدا وجود داره چرا لقمه رو دور سرت می چرخونی

خب عدم وجود اسب شاخدار پرنده نامرئی رو نمی شه اثبات کرد پس اسب شاخدار پرنده نامرئی وجود داره

لینک به دیدگاه
یعنی دهن منطق رو با این حرفت سرویس کردی:banel_smiley_4:

حرف تو میشه این که نمیشه عدم وجود خدا رو اثبات کرد پس خدا وجود داره چرا لقمه رو دور سرت می چرخونی

خب عدم وجود اسب شاخدار پرنده نامرئی رو نمی شه اثبات کرد پس اسب شاخدار پرنده نامرئی وجود داره

 

پرنده نامریی مثل خدای اذهان در ذهن ساخته و پرداخته شده، فهم خدا خارج از ادراک حسی هست و با ادراک دیگه قابل تشخصیه، اثبات مال ادراکات حسی است.

همه نظریه های ضد خدایی، نقض خدا نیست؛ اغلب رد صفاتشونه؛ که نظریه شر بودنش یکی از قویترین نظریات هست

لینک به دیدگاه
پرنده نامریی مثل خدای اذهان در ذهن ساخته و پرداخته شده، فهم خدا خارج از ادراک حسی هست و با ادراک دیگه قابل تشخصیه، اثبات مال ادراکات حسی است.

همه نظریه های ضد خدایی، نقض خدا نیست؛ اغلب رد صفاتشونه؛ که نظریه شر بودنش یکی از قویترین نظریات هست

ببین تو اومدی به جای اثبات وجود خدا گفتی ادراک حسی یعنی این رو به ادراک حسی خرد کردی این ادراک خود اثبات نشده اند پس یعنی فقط پاس کاری

حاشیه نرو

ببین نظریه های ضد خدایی به قول تو به قول من رد خدا اگر رد بشن باز اشکالی پیش نمی آد

بهت پیشنهاد می کنم کمی درمورد مغلطه سرچ کنی

مورد بعد خیلی ها اعتقاد دارن خدا یعنی مجموعه ی صفاتش

لینک به دیدگاه
ببین تو اومدی به جای اثبات وجود خدا گفتی ادراک حسی یعنی این رو به ادراک حسی خرد کردی این ادراک خود اثبات نشده اند پس یعنی فقط پاس کاری

حاشیه نرو

ببین نظریه های ضد خدایی به قول تو به قول من رد خدا اگر رد بشن باز اشکالی پیش نمی آد

بهت پیشنهاد می کنم کمی درمورد مغلطه سرچ کنی

مورد بعد خیلی ها اعتقاد دارن خدا یعنی مجموعه ی صفاتش

 

کسایی که ادراک حسی رو اثبات نشدنی میدونستن سوفسطایی بهشون میگفتن که سقراط و افلاطون ردشون کردن؛ همنطور فلسفه اسلامی ردش کردن نظریاتشونو

مغلطه همان سفسطه هست که همین سوفسطایی ها هستن که نمیدونم چیشو برم بخونم که میگی؟ نظریاتشونو خوندم.

منم گفتم اغلب خداپرستا پرستش خدای ذهنشونو دارن مثل همون اسب شاخدار

اینکه خدا همون صفاتش هست و مردم اینو پذیرفتن درسته ولی این صفات خیلی اوقات در تضاد با هم قرار میگیرن و اینجاست که باید این تضادها رفع بشن

و به یه مفهوم درست برای دوگانگی تضادها بدست بیاریم

لینک به دیدگاه
کسایی که ادراک حسی رو اثبات نشدنی میدونستن سوفسطایی بهشون میگفتن که سقراط و افلاطون ردشون کردن؛ همنطور فلسفه اسلامی ردش کردن نظریاتشونو

مغلطه همان سفسطه هست که همین سوفسطایی ها هستن که نمیدونم چیشو برم بخونم که میگی؟ نظریاتشونو خوندم.

منم گفتم اغلب خداپرستا پرستش خدای ذهنشونو دارن مثل همون اسب شاخدار

اینکه خدا همون صفاتش هست و مردم اینو پذیرفتن درسته ولی این صفات خیلی اوقات در تضاد با هم قرار میگیرن و اینجاست که باید این تضادها رفع بشن

و به یه مفهوم درست برای دوگانگی تضادها بدست بیاریم

خب اگر اثباتی بر وجودش هست ارائه بده:banel_smiley_4:

مغلطه نظریه نیست روش های استدلال غیر منطقی است

البته باید وجود خالق اثبات شود بعد وجود خدا

اینکه وجود خدا تناقضی نداشته باشه دلیل نمیشه پس خدا وجود دارد تو داری به این شکل اثبات می کنی که این اثبات غلط هست

مثلا این هست من بگم چون دلیلی وجود نداره که قاسم مرده پس قاسم زنده است

لینک به دیدگاه
خب اگر اثباتی بر وجودش هست ارائه بده:banel_smiley_4:

مغلطه نظریه نیست روش های استدلال غیر منطقی است

البته باید وجود خالق اثبات شود بعد وجود خدا

اینکه وجود خدا تناقضی نداشته باشه دلیل نمیشه پس خدا وجود دارد تو داری به این شکل اثبات می کنی که این اثبات غلط هست

مثلا این هست من بگم چون دلیلی وجود نداره که قاسم مرده پس قاسم زنده است

 

من و اثبات خدا؟ شوخی می کنی

من فقط بعضی نظریه ها و حرفارو در موردشون گفتم، اولشم گفتم نمیتونم اثبات کنم (حرف صمدی آملی)

لینک به دیدگاه
من و اثبات خدا؟ شوخی می کنی

من فقط بعضی نظریه ها و حرفارو در موردشون گفتم، اوشم گفتم نمیتونم اثبات کنم (حرف صمدی آملی)

همین پس ادراک حسی رو چه جوری می خواستی اثبات کنی تو در این مورد باز از همون مغلطه ی قبلی استفاده کردی کسی نتونست ردش کنه:banel_smiley_4:

لینک به دیدگاه
همین پس ادراک حسی رو چه جوری می خواستی اثبات کنی تو در این مورد باز از همون مغلطه ی قبلی استفاده کردی کسی نتونست ردش کنه:banel_smiley_4:

 

متوجه حرفت نشدم؟

ادراک حسی حواس پنجگانه هستن

لینک به دیدگاه
متوجه حرفت نشدم؟

ادراک حسی حواس پنجگانه هستن

 

ببین با حواس پنجگانه می خوای خدا رو پیدا کنی:whistle:

فکر کردم یه سری حواس ماورایی منظورت هست:whistle:

بعد بگو خدا زیر کدوم چال کفتری قایم شده برم بو بکشم ببینم خودشه یا نه:ws3:

لینک به دیدگاه
وای خدا مردم از خنده ببین با حواس پنجگانه می خوای خدا رو پیدا کنی:whistle:

فکر کردم یه سری حواس ماورایی منظورت هست:whistle:

بعد بگو خدا زیر کدوم چال کفتری قایم شده برم بو بکشم ببینم خودشه یا نه:ws3:

 

متوجه حرفت نشدم؟

ادراک حسی حواس پنجگانه هستن

 

بدون من بازی کردین ک، نامردا :banel_smiley_4:

چقدر بحث زیاده.

 

اول اینکه حواس ا 10 تاست ( مراجعه به عقل سرخ سهروردی - کالبته اونم پر تمثیل، ولی دو تا رساله ارشد دربارش نوشته شده. اونا توضیح دارن.)

دوم اینکه چ نوع مغلطه ای؟ استنتاج باطل؟:ws38:

سوم اینکه بیاییم باهم دوست باشیم و بهم احترام بزاریم، نوشتن من ب دلیل این نیست ک چیزی رو ب کسی ثابت کنم(راستش اصلا برام مهم نیست:ws3:) فقط ب خاطر اینکه ما بحث کنیم. در حین بحث ابعاد روحی ما مثل احترام ب طرف مقابل ک مخالف عقیده ما نظری میده، کاهش تعصب، افزایش قدرت استدلال و غیره رشد می کنه. فقط زمانی جامعه رشد کرده خواهیم داشت ک نفرات رشد کرده داشته باشیم.

 

و اما وجود،

ممممم. نمخام پیچیده اش کنم. سوال حرفه ای تر، اینکه احتمال ٍ امکان ٍ وجود خدا چقدره؟

یعنی چی؟ یعنی عملا سطحی پایین تر از سطح اثبات وجود خدا.

 

اما برا دست گرم کنی، ب ساده سازی بریم جلو

 

این خانوم ک خداباوره.

می مونه شما،

قبول داری ی چیزی بالاتر از تو هست؟

لینک به دیدگاه
بدون من بازی کردین ک، نامردا :banel_smiley_4:

چقدر بحث زیاده.

 

اول اینکه حواس ا 10 تاست ( مراجعه به عقل سرخ سهروردی - کالبته اونم پر تمثیل، ولی دو تا رساله ارشد دربارش نوشته شده. اونا توضیح دارن.)

دوم اینکه چ نوع مغلطه ای؟ استنتاج باطل؟:ws38:

سوم اینکه بیاییم باهم دوست باشیم و بهم احترام بزاریم، نوشتن من ب دلیل این نیست ک چیزی رو ب کسی ثابت کنم(راستش اصلا برام مهم نیست:ws3:) فقط ب خاطر اینکه ما بحث کنیم. در حین بحث ابعاد روحی ما مثل احترام ب طرف مقابل ک مخالف عقیده ما نظری میده، کاهش تعصب، افزایش قدرت استدلال و غیره رشد می کنه. فقط زمانی جامعه رشد کرده خواهیم داشت ک نفرات رشد کرده داشته باشیم.

 

و اما وجود،

ممممم. نمخام پیچیده اش کنم. سوال حرفه ای تر، اینکه احتمال ٍ امکان ٍ وجود خدا چقدره؟

یعنی چی؟ یعنی عملا سطحی پایین تر از سطح اثبات وجود خدا.

 

اما برا دست گرم کنی، ب ساده سازی بریم جلو

 

این خانوم ک خداباوره.

می مونه شما،

قبول داری ی چیزی بالاتر از تو هست؟

 

تا یک عمر پیش بری خدا اینجوری اثبات نمیشه دوست من

این سه چهار روزی اینجا بودم بیشتر از همه اعضای اینجا خوشم ازت اومد

امیدوارم موفق باشی

یا حق

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...