رفتن به مطلب

آرزوهای بچگیتون چی بودش؟؟


Cinderella

ارسال های توصیه شده

چه جالب!!:Ghelyon:

نمی دونم چرا ولی بالاخره هر دانشمندی باید از یه موجوده زنده ای واسه آزمایشاتش استفاده کنه یا نه؟؟ :TAEL_SmileyCente:

جدا منو میبرن جهنم؟؟ :banel_smiley_52:

الان فکر کنم تو رشته مورچه سوراخ کنی دانشمند بزرگی شدی اونم با خار مغیلان:ws28:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 231
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

سالام علیکوم!!! 29dz8zk.gif

چطور مطورید؟

راستش میخاستم بدونم آرزوی بچگیاتون چی بوده؟؟

من خودم عاشقه آمپول زدن بودن انقده مورچه ها خفت میکردمو با تیخ کاکتوس آمپول میزدم یا به عروسکم ....rollingf.gif

ولی الان مثه نمی خام بگم ازش میترسم....:banel_smiley_52:

یکی دیگه از آرزوهامم این بود که دوس دختره سوباسا میشدم! 6.gif

 

من بچه بودم ، به جز خانم دکتر شدن هیچ هدف دیگه ای نداشتم .:ws21:

طوری بود که همه خانم دکتر صدام میزدن .... :ws3:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
:banel_smiley_52::banel_smiley_52::banel_smiley_52::banel_smiley_52:

من یادمه تازه از این تفنگ آب پاشا اومده اونقده پولامو جم کردم تا گرفتم....از جونمم بیشتر دوسش داشتم!:ws47:

حالا که فک می کنم می بینیم هم بازیام اکثرا پسرا بودنااااااااااا!!!:Ghelyon:

:ws3:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
پس چی!!:tael_smileycente:

سیندی تو هم شری بودی واسه خودتا

جای من خالی تو بچگی میدیدمت یه بازی حسابی میکردیم

 

من همیشه میرفتم تفنگ بازی با پسرا بعد دخترا داشتن اونور خاله بازی میکردن میومدم پیششون میوفتادم میگفتم من زخمی شدم

اونا هم پرستارم میشدن همه چیزاشونو میدادن من میخوردم و میرفتم

  • Like 5
لینک به دیدگاه
سیندی تو هم شری بودی واسه خودتا

جای من خالی تو بچگی میدیدمت یه بازی حسابی میکردیم

 

من همیشه میرفتم تفنگ بازی با پسرا بعد دخترا داشتن اونور خاله بازی میکردن میومدم پیششون میوفتادم میگفتم من زخمی شدم

اونا هم پرستارم میشدن همه چیزاشونو میدادن من میخوردم و میرفتم

عجب بچه زرنگی بودیااا:ws28:

من از خاله باری متنفر بودم یه کامیون داشتم توش شن میریختم خالی میکردم:ws28:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
عجب بچه زرنگی بودیااا:ws28:

من از خاله باری متنفر بودم یه کامیون داشتم توش شن میریختم خالی میکردم:ws28:

ولی من خیلی دخترا رو دوست داشتم از همون بچگی

برای اینکه باهاشون باشم خوب خاله بازی هم میکردم:ws37:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
میشه منم بازی بدین من همیشه دوس داشتم نی نی لوسه مامانم بشم:icon_redface:

هنوزم عروسک دالم و باهاشون حرف میزنم :shad:

سلام مامان سارا فکر کردم دوباره تحریم شدیم داری بالا پایین میپری:ws3:

لینک به دیدگاه

من بچه که بودم عشق خوردنی و هله هوله بودم واسه همینم همیشه دوست داشتم یه باغ پر از خوراکی ها جور واجور ببهه همراه عروسک های خوستل و مامانی داشتم:ws3:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

من بچه بودم همیشه فک میکردم اینایی که بقالی دارن چجوری میتونن نسبت به اون همه خوراکی بی تفاوت باشن...همیشه دوس داشتم جای اونا بودم!!:ws47:

[/size]

منم از این تفکرات ابلهانه (دور از جناب شما!) داشتم . . .! :ws28:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
من بچه که بودم عشق خوردنی و هله هوله بودم واسه همینم همیشه دوست داشتم یه باغ پر از خوراکی ها جور واجور ببهه همراه عروسک های خوستل و مامانی داشتم:ws3:

شیکمو:ws37:

لینک به دیدگاه

من نوه اول بابا بزرگم بودم( از طرف مادری ) اونم بعد 7 سال پا به گیتی گذاشته بودم خیلی هم عزیز دردونه بودم یادمه بابا بزرگ با ماشینش صبا می اومد منو با خودش میبرد یادمه همیشه منو می نشوند رو پاهاش پشت فرمون بعد دستامو می زاشت رو فرمون بعد خودشم دستاشو میزاشت رو دستام بعد د برو که رفتیم

هرچیم می دیدم باید همون لحظه واسم می خریدن چه بابا مامانم چه بابا بزرگ

لوس ترین و شیطون ترین بچه فامیل بودم :shad::shad::shad::shad:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...