رفتن به مطلب

مصاحبه با پدر 13 ساله ایرانی


ارسال های توصیه شده

همسن‌و‌سال‌هایم بازی می‌کنند. مدرسه می‌روند. هیچی نمی‌گویند. خدا قسمت کند موفق شوند. اگر هم چیزی بگویند می‌گویم قسمت بود.

بهزاد آریش کمی بیشتر ‌از دوهفته است که پدر شده. همسرش زینب ١٥سال دارد و خودش ١٣سال. از عمر ازدواجشان دوسال می‌گذرد. سواد ندارد و نمی‌تواند تخمین بزند همسرش فرزند چندم خانواده است یا متولد چه سالیست. در میدان شهر محل زندگی‌اش کارگری می‌کند. مرتب در طول گفت‌وگو تکرار می‌کند که زندگی سخت است و خرج،‌ گران و از مسوولان کمک می‌خواهد. پاسخ خیلی از سوا‌ل‌هایم را با «قسمت است و قسمت بود» می‌دهد.

 

 

مصاحبه «شرق» با «پدری که در کودکی پدری می‌کند» را در ادامه می‌خوانید:

 

‌چند سال داری؟

١٣سال

 

‌همسرت چند ساله است؟

١٥سال.

 

‌فرزندتان دختر است یا پسر؟

پسر است.

 

‌چند روزه است؟

١٧‌روزه.

 

‌اسمش چیست؟

امیرصادق.

 

‌چند وقت است که ازدواج کرده‌ای؟

دو‌سال.

 

‌خودت می‌خواستی ازدواج کنی یا با اصرار خانواده ازدواج کردی؟

هر دو، هم خودمان خواستیم و هم خانواده گفتند. دختر عمو پسرعموییم.

 

‌اسمت چیست؟

بهزاد آریش.

 

‌اسم همسرت چیست؟

زینب [...].

 

‌مگر دخترعمو پسرعمو نیستید؟ چرا نام خانوادگی‌تان فرق دارد؟

پدرم عوضش کرده است.

 

‌درس خوانده‌ای؟

 

نه، بی‌سوادم.

 

‌همسرت چطور؟ درس خوانده؟

نهضت [سوادآموزی] می‌رفت.

 

 

‌الان چطور؟

نه الان نمی‌رود.

 

‌همسرت می‌تواند از نوزادتان نگهداری کند؟

نه مادرخانمم جورش را می‌کشد. تمیزش می‌کند. می‌شویدش و... .

 

 

‌شغلت چیست؟

کارگرم.

 

‌کجا کار می‌کنی؟

سر میدان می‌ایستم.

 

 

‌خرج زندگیتان درمی‌آید؟

 

خدا بزرگ است و کمک می‌کند، زندگی مان می‌چرخد.

 

‌کجا زندگی می‌کنید؟

خانه مادر زنم. در پول آب و گاز و برق کمک می‌کنم اما باید اتاق اجاره کنیم. چون پدر زنم فوت کرده و پنج تا بچه‌اند. آنها هم چیزی ندارند.

 

 

‌دیگر فرزندان مادر زنت چند ساله‌اند؟ آنها هم ازدواج کرده‌اند؟

١٣ساله، ١٤ساله، ١٢ساله، ١٨ساله و ٢٠ساله. دوتا از دامادها هم با ما زندگی می‌کنند.

 

‌همسرت فرزند چندم است؟

پنجم.

 

‌اما تو که گفتی خواهر و برادر ١٢و١٣ساله دارد. یعنی آنها کوچکترند؟

نمی‌دانم.

 

‌پدر و مادرت به شما کمک می‌کنند؟

کمک خرج عروسی مان را دادند، دیگر خودتان می‌دانید گرانی است.

 

‌پدرت چکاره است؟

پدرم ٦٠سالش است. شغلی ندارد. قبلا فرش و قالیچه می‌فروخت اما حالا ناتوان شده و مستمری می‌گیرد و خرج می‌کند.

 

 

‌شما چندتا بچه هستید؟

بابایم دوتا زن دارد. از زن اول پنج تا پسر و یک دختر دارد. مادر من زن دوم است و همین یکی هستم. خواهر و برادرهایم همه ازدواج کرده‌اند.

 

 

‌مادرت چندسال دارد؟

٣٥‌سال.

 

‌کجا زندگی می‌کنید؟

کرمان، {...... }.

 

‌برای عقدتان مشکلی پیش نیامد؟ چون سن تو کم است، نیازی به مجوز گرفتن نداشتی؟

نه راحت عقد کردیم. کسی چیزی نگفت.

 

‌سخت نبود برایت با این سن کم ازدواج کنی؟ ‌

چرا اما فکر کردم بهتر از این است که معتاد شوم. «ول» شوم. آخر همه جوان‌ها اینجا معتاد هستند. گفتم بروم دنبال زندگی‌ام و سر و سامان بگیرم. کار کنم.

 

درآمدت ماهانه چقدر است؟

ماهانه نیست. روزی است. روزی ٣٠هزارتومان اما یک روز است، ١٠روز نیست.

 

‌با این درآمد می‌توانی هزینه‌های پسرت را تامین کنی؟

کم است اما پدر و مادرم کمک می‌کنند، مادر خانمم مستمری می‌گیرد.

 

‌مادر خانمت خرجی از کجا می‌آورد؟

پدرخانمم عمل قلب باز کرد اما فوت کرد. برج هشت. مادرخانمم دنبال کارهای مستمری است اما هنوز هیچی بهش ندادند.

 

‌پدر خانمت چه کاره بود؟

او هم کارگر بود. دوتا زن و ده تا بچه دارد. آنها هم زندگی شان پر از مشکل است. همه در زندگی شان مشکل دارند.

 

‌همسر دوم عمویتان چند ساله است؟

٣٢ سال. سه دختر دارد. آنها شیراز زندگی می‌کنند.

 

‌عمویت که بیمار بود و خرج زندگی‌اش درنمی‌آید چطور دوبار ازدواج کرد؟ آن‌هم در شیراز؟

قسمت خدا بود خانم. هیچ‌کس نمی‌تواند جلوی قسمت را بگیرد. هیچ‌کس نمی‌داند.

 

‌از زندگی چه می‌خواهی؟

اینکه نانی دربیاورم و با زن و بچه‌ام بخورم. بتوانم خانه بخرم. همین.

 

‌دوست‌داری بچه‌ات چه کاره شود؟

دوست دارم باسواد شود. کاری کند که به او افتخار کنم.

 

‌می‌خواهی چندتا بچه داشته باشی؟

با این وضعیت خرج و گرانی، همین یکی را بزرگ کنم به سرانجام برسانم بس است. خیلی مشکل داریم. حس می‌کنم سخت است؛ زندگی سخت است. بچه کوچک و مریضی و بدبختی. خانه می‌خواهیم. آواره‌ایم. کمک می‌خواهیم اگر مسوولان کمک کنند ممنونشان هستیم. چشم ما به دست آنهاست و دست آنها در دست خداست. کمک کنند خانه‌ای بسازیم و زندگی‌ای به هم بزنیم.

 

‌خانه خانواده خانمتان کجاست؟

خانواده خانمم در یک پارکینگ زندگی می‌کنند.

 

‌وسایل گرم‌کننده و سرد‌کننده دارید؟

بخاری نداریم. یک اجاق گاز است که همیشه وسط اتاق روشن است.

 

‌وسایل خانه چطور؟ یخچال؟ تلویزیون و...؟

یخچال داریم اما تلویزیون نه.

 

‌چند نفر در آن پارکینگ زندگی می‌کنند؟

هشت نفر خودمانیم، سه تا داماد و سه تا دختربچه یکی از دامادها.

 

‌متولد چه سالی هستی؟

نمی‌دانم به خدا متولد چه سالی هستم.

 

‌همسن و سال‌ها و دوستانت تو را می‌بینند چه می‌گویند؟ چه کار می‌کنند؟

همسن‌و‌سال‌هایم بازی می‌کنند. مدرسه می‌روند. هیچی نمی‌گویند. خدا قسمت کند موفق شوند. اگر هم چیزی بگویند می‌گویم قسمت بود. قسمت بود زود عروسی کنم و خدا زود بهم بچه بدهد.

 

‌دوست داشتی الان مدرسه می‌رفتی؟

بله، دوست داشتم باسواد بودم، اما چون زیر دست نامادری بودیم مارا مدرسه نگذاشتند.

 

‌مادرت کجاست؟

مادرم طلاق گرفت و رفت. آنها پیر بودند. در روستا زندگی می‌کردند. امکانات نبود. حالا چندسالی‌است آمدیم شهر و امکانات هست.

 

 

 

 

اترک نیوز

لینک به دیدگاه
  • 2 هفته بعد...

من کار به این اقا پسر ندارم

 

ولی یک موضوعی که الان هست اینه که فاصله ای بین سن بلوغ یک جوون تا زمان متاهل شدنش هست بین 10 تا 15 سال هست .. یعنی یک جوون ده تا 15 سال نیازهای جنسی و عاطفی و... داره ولی بلاتکلیفه...

 

حالا افراد جامعه در برابر این فاصله زمانی طولانی مدت سه راه رو پیش میگیرن...

 

1-یا اینکه مثل این اقا پسر در همون اوایل دوره جوانی متاهل میشن و از راه مشروع نیازهاشون رو برطرف میکنن

2-یا اینکه ترجیح میدن در کنار یک جنس مخالف بصورت عموما مخفیانه و نامشروع نیازهای عاطفی و جنسی خودشون رو مرتفع میکنن

3- دسته سوم هم جز هیچ کدوم از این دو دسته نیستن و بخاطر ایمان و تقوایی که دارن یا مسائل دیگه ، به اشکال مختلف نیازهای طبیعی بدن و روحشون رو سرکوب میکنن و بعد از 10-15 سال از راه ازدواج به نیازهای خودشون پاسخ میدن.

 

مگر پدر و مادرهای ما در چه سنی و با چه شرایطی زندگیشون رو شروع کردن؟ ایا از اول زندگی در رفاه بودن؟ شغل خوب و ثابت داشتن ؟ ماشین داشتن؟ خونه شخصی داشتن؟ و... در سنهای پایین ازدواج کردن و با سختی و ذره ذره زندگی رو ساختن ... فرق اونها با جوونهای الان اینه اونها رفاه طلب نبودن و سطح توقعات پایینی داشتن ولی جامعه ما و غالب دختر پسرهای الان شروع زندگیهایی مثل پدرمادرهاشون رو قبول ندارن ...

لینک به دیدگاه
:icon_pf (34)::icon_pf (34):

آقا دهه هشتادیا شروع به ازدواج کردن..واقعا خیلی فعالن:icon_pf (34):

 

اما دهه شصتیا هنوز در پی یافتن فلسفه ازدواج به سر میبرن:ws3:

 

دیگه ما دهه شصتیا عاقلیم باید بدونیم چرا ازدواج می کنیم دیگه :ws3: فقط یه کم پروسه فلسفه یابی طولانی شده انگار :ws28:

لینک به دیدگاه
کاش یکی از اونایی که منتظرن ماه رمضون بشه و به کسی کمک کنن تا تو شبکه ها نشونش بدن...الان به این دوتا کمک کنن..

 

 

 

گدا پروری...

 

 

 

من کار به این اقا پسر ندارم

 

ولی یک موضوعی که الان هست اینه که فاصله ای بین سن بلوغ یک جوون تا زمان متاهل شدنش هست بین 10 تا 15 سال هست .. یعنی یک جوون ده تا 15 سال نیازهای جنسی و عاطفی و... داره ولی بلاتکلیفه...

 

حالا افراد جامعه در برابر این فاصله زمانی طولانی مدت سه راه رو پیش میگیرن...

 

1-یا اینکه مثل این اقا پسر در همون اوایل دوره جوانی متاهل میشن و از راه مشروع نیازهاشون رو برطرف میکنن

2-یا اینکه ترجیح میدن در کنار یک جنس مخالف بصورت عموما مخفیانه و نامشروع نیازهای عاطفی و جنسی خودشون رو مرتفع میکنن

3- دسته سوم هم جز هیچ کدوم از این دو دسته نیستن و بخاطر ایمان و تقوایی که دارن یا مسائل دیگه ، به اشکال مختلف نیازهای طبیعی بدن و روحشون رو سرکوب میکنن و بعد از 10-15 سال از راه ازدواج به نیازهای خودشون پاسخ میدن.

 

مگر پدر و مادرهای ما در چه سنی و با چه شرایطی زندگیشون رو شروع کردن؟ ایا از اول زندگی در رفاه بودن؟ شغل خوب و ثابت داشتن ؟ ماشین داشتن؟ خونه شخصی داشتن؟ و... در سنهای پایین ازدواج کردن و با سختی و ذره ذره زندگی رو ساختن ... فرق اونها با جوونهای الان اینه اونها رفاه طلب نبودن و سطح توقعات پایینی داشتن ولی جامعه ما و غالب دختر پسرهای الان شروع زندگیهایی مثل پدرمادرهاشون رو قبول ندارن ...

 

* شما همونی نیستی که آی دی ـت دخترونه بود اما هویتت مذکر ؟!

 

* دختر و پسر وقتی به سن بلوغ میرسند اگر خانواده ی خوبی داشته باشند و روابط عاطفی و صمیمی بین اعضای خانواده (پدر و مادر و خواهر وبرادر) (چه بین خود اونها و چه بین اونها با پسر یا دختر تازه به بلوغ رسیده) وجود داشته باشه هیچ نیازی به دوست دختر یا پسر احساس نمیکنند و در صورت نداشتنش حس پوچی و افسردگی ای پیدا نمیکنند!

 

* داشتن دوست جنس مخالف یک مساله ی حل شده ست در دنیای امروز . البته تفکرات مضحکی در عوام وجود داره مبنی بر اینکه داشتنش رو کلاس بدونند و نداشتنش رو امل بودن و ... اینها هم نوع دیگری از وهمیات و موهومات جهان سومیان هست ... بنده هیچ چنین منظوری ندارم ...

 

* زمانیکه پدران و مادران شما توی 12 13 سالگی ازدواج میکردند، شرایط اقتصادی به گونه ای بود که یک کارمند با حقوق 1 سالش میتونست یک خونه ویلایی با متراژ حد اقل 120 متر بخره (اسنادش موجوده بنده خودم تجربیاتی در زمینه املاک دارم و حرف بی پایه و اساس نمیزنم)

 

* در اون زمان هم افراد شهرنشین و اصیل در این سن ها ازدواج نمیکردند اون نوع ازدواج ها عموما" در خانواده های دهاتی و بیسواد دیده میشد ...

 

* توجیه کردن یک عمل اشتباه با استدلال به اینکه در گذشته نیز اون اشتباه انجام شده اشتباهه و حمایت از حماقت ، خود حماقت بدتری ست .

 

* بعضی شرایط میتونه در طی زمان ها و برهه های مختلف خاصیت امکان پذیری ـش رو از دست بده .

 

* خیلی از اون پدر و مادر ها وجود دارند که هنوز هم به همراه بچه هایی که به دنیای کثیفشون آوردند دارند توی بدبختی و فقر دست و پا میزنند و راه گریزی ندارند.

 

* متاسفانه افرادی همچون شما هنوز در دهه ی سوم قرن 21 وجود دارند و هدف و ماهیت ازدواج رو در ارضای امیال شهوانی میدونند و درکی از مسایل مهمتری از جمله مساله ی پدر شدن و مادر شدن ندارند ...

 

 

 

در راستای تاپیک : بوی گند تحجر و تازی پرستی این مملکت رو به قهقرا و اضمحلال برده... چه حرفی میشه گفت ... برای مردم و سرزمین کشورم متاسفم ...

لینک به دیدگاه
دیگه ما دهه شصتیا عاقلیم باید بدونیم چرا ازدواج می کنیم دیگه :ws3: فقط یه کم پروسه فلسفه یابی طولانی شده انگار :ws28:

ول کنید فلسفه رو بابا...هدف فقط ازدواج..هرطور شد شد..خوب شد میگید قسمت بود

بد شد میگید قسمت بود..تمــــــام:ws3:

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...