S.F 24932 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۸۹ سلام دوستان . من یه سری سوالاتی درباره نحو.ه چاپ کتاب و مشکلات پیش رو دارم . 1- چقدر خود فرد باید هزینه کنه ( برای چاپ حالا با هر تیراژِی) 2- چه جوری به ناشر می شه اطمینان کرد که مثلا کتاب رو بگیره و به اسمه یه نفر دیگه چاپ کنه . یا مثلا شرط بزاره که باید اسم فلانی رو هم به عنوان نویسنده بیاری ؟( یعنی ثبتی . چیزی داره . قبل از چاپ) 3- برای کتاب های تخصصی مثلا مکانیک از مرجع خاصی باید گواهی بگیری ؟ 4- ویراستاری رو می شه خود نویسنده انجام بده ؟ کلا هر چی در این باره می دونید . دریغ نکنید بسیار بسیار ممنون . بابت زمانی که صرف کردید. 13 لینک به دیدگاه
spow 44196 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۸۹ سلام سجادجان برای چاپ کتاب شما میتونید همه کارهای ویرایش وصفحه بندی وهرکارفنی که خودتون از دستتون برمیاد انجام بدید اینکه چاپ نکنن اگه ناشر معروف باشه معمولا چنین ریسکی نمیکنه بهتره اول باهاشون همه چی رو شفاف صحبت کنید خب هزینه ها دقیقا به تیراژ..تعداد صفحات وکلا نوع کتابت بستگی داره مثلا هزینه چاپ یک کتاب داستان با تمام مشخصات یکسان از یک کتاب فنی پایینتره مثلا برا چاپ درتیراژ دوهزارتایی برای یک کتاب 400 صفحه ای حدودا دو ونیم درنظرداشته باش البته یخورده هزینه های جانبی هم هست همیشه چون کپی رایت اینجارعایت نمیشه لزوما ترجمه ها فقط شماره چاپ ببین المللی شون نیازهووقتی بره برا چاپ تو ممیزی ارشاد هم بررسی میشه وباید اونجا تایید بگیره که معمولا تو نوبت میزارن وانتشارات دنبال این کارارو میگیره بازم اگه سوالی بود درخدمتیم 11 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۸۹ خوب خوب خوب .. و في الحال رسيديم به اين محفل كه همي ما را خواندي سجاد عزيز تاپيك وزين چاپ كتاب در مورد مراحل چاپ کتاب: هفت خان رستم! ببین دلاور، اول کتاب باید بره با کتابخانه ملی، در اونجا بهش شماره شابک میدن و ثبت میشه... و شما قلبتون پر از خوشحالی میشه... ... اول شاید بهت بگن که این کار یک هفته تا 10 روز بیشتر نیست... اما اگر شد یک ماه... برادر عزیزم مبادا از کوره در بری و حرفی بزنی بهشون که برات دردسر درست کنند! اما این پایان ماجرا نیست دلاور... باید کتاب رو ببری اداره ارشاد که مجوز بهت بدهند... اونجا بستگی داره کتابت چی باشه برادر... و اونوقت با گوشت استخوانت معنی "آزادی بیان و عقیده" را می فهمی ... اگر خدای نکرده کتابت سیاسی یا تاریخی باشه.. ممکنه تا هفت ماه طول بکشه!! شایدم بیشتر!! و بعد هم بگن:برو عمو جون پی کارت! ما به این کتاب مجوز نمیدیم!! این کتاب برای نظام مضر است!! حالا تو هی بگو حاجی رییس! من هشت ماه معطل موندم!! خودم برای این مملکت کلی کار کردم و.....خلاصه هی بگی: محض رضای خدا به من نگو بی وفا!! میبینی که هیچ تاثیری نداره!اداره ارشاده دلاور! نه برگ چغندر! اصلا تقصیر ماست که این کتابتو نفرستادیم فلان سازمان امنیتی پدرتو در بیارن!! تا دیگه اینجا نیای پر رویی کنی!!تجاوز فرهنگی میکنی پدرسوخته؟!!! و شما هاج و واج به خودت بد میگی که: عجب غلطی کردم کتاب چاپ کردم!! من که منظوری نداشتم! البته اگر پارتی داشته باشی یک ماجرای دیگست! :w73: خب برادر ، البته اگر کتابت مثلا آشپزی باشه از این خبرها نیست! دلاور،ای کسی که هوس کردی پا به عرصه چاپ کتاب بذاری!!بدون و آگاه باش که ناشرین این مملکت، بر اساس گفته نویسندگان و منابع موثق خاک وطن، مشتی استعمارگرند!! ظالم و ستم پیشه!! برادر! دلاور! اگر میگی من دروغ میگم، زنگ بزن بهشون بگو چند درصد میدن، میگن 7 درصد!!آره عزیزم به این میگن عدالت! دلاور باید اینو بدونی که یک نویسنده در ایران بیمه نداره وای یک کارگر بیمه داره!! و این یعنی ارزش برای قلم و اندیشه!! :icon_pf (34): خب دلاور الان مجوز گرفته شده و شما می خوای به ناشر شیطون بلا و ناقلا و کلاهبردار پول بدی.... دو راه وجود داره دلاور: -چاپ دیجیتال : این چاپ برای مستضعفین است!کیفیت پایین و سرعت بالا و تیراژ کم مثلا 200 عدد -چاپ افست این چاپ برای مستکبرین است! تیراژ بالا و کیفیت بالا و قيمت بیشتر و.... حالا سوال این است: تیراژ کتاب چقدر باید باشد؟ ببین دلاور ! باید ببینی واقعا کتابت چقدر مخاطب داره و خواهان داره همه که استاد دانشگاه نیستن که بتونن یک مزخرفی به نام کتاب بدن چاپ کنند و بعد داشنجوهای بدبخت را وادرا کنند که از اون کتاب بخرند! و جالب توجه اینکه ترجمه کتابشونو بدن به دانشجوهاشون و بعد به نام خدشون توی بازار بدهند! آره برادر! یک ناشر یکبار به من گفت بسیاری از کتابهای دانشگاهی مال اون کسانی نیست که اسمشون پشت جلده!! ولی خب آونها با همین کارها میشن عضو هیات علمی و ..... بگذریم برادر!! بدون و آگاه باش کهبعد از اینکه کتابت را تایپ کردی باید صحفه بندی بشه و فاصله خطها درست بشه!! تا آماده طبخ نهایی بشه!! و خب اینها هزینه داره در مور قرارداد با صنف ناشر باید بدونید که د و نوع قرار داد وجود دارد: -قرارداد مستضعفین: در این نوع قرارداد ناشر میاد کتابو میبینه و بعد اگر دید خوبه خودش سرمایه گذاری میکنه و به شما هم 7 در صد میده -قرارداد سرمایه گذاری ار مولف: مولف میاد و سرمایه گذاری میکنه و .... 13 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۸۹ و اما بعد، اینک در ادامه ماجرا به بحث ویژه قرارداد با ناشر می پردازیم -پخش و شبکه توزیع: بدان و آگاه باش ای برادر دلیر که اگر خود روی به ارشاد و مجوز گیری و کتاب ثیت کنی و به چاپخانه دهی، باز هم مساله عمده ، پخش کتاب است حکایت: روزی روزگاری ، شخصی بود مقاله نویس، در یکی از مجلات معتبر ،یک لغتنامه تهیه کرد و خودش دنبال مجوز دوید و کتاب را با تیراژ چاپ کرد ولی نتوانست پخش کند!! در نتیجه قطار قطار کتاب جلوی چشمش ماند!! از اینگونه نویسندگان بسیارند!! پخش کتاب مساله مهمی است!!پس باید با ناشری قرارد بست که بتواند خوب پخش کند!! 2-با چه ناشری قرارداد ببندم؟ حکایت: روزی روزگاری شخصی از روی اینترنت و در سایت ایستگاه ناشری را پیدا کرد،با شخصی به نام بهزاد که رییس آن انتشارات بود ،قرارداد بست.... بهزاد از خود تعریف بسیار کردی و مرتب گفتی " انتشارات ما" چنین است و چنان است و در چین و ما چین مطرح است و نرخهایس از همه جا ارزانتر است و.... اما جالب آن بود که دراین به اصطلاح انتشارات،هیچ کس کار نمی کرد جز همان برادر بهزاد !!ولی او مرتب می گفت : انتشارات ما!! از نظر فارسی، ما معمولا برای بیش از یک نفر به کار میرود.بهزاد جان، خود را استا دانشگاه معرفی میکرد و میگفت صبحهها کار دارد و نمی تواند جواب تلفن بدهد!!( عجب انتشارات معتبری!!) و اینها بعد از عقد قرارداد معلوم شد که این موجود بی وجود، چه جانور موذی بود!! می خواست پول بگیرد، یک مشت کارهای مثل گرفتن مجوز انجام دهد، و بعد پخش را گردن نویسنده بدبخت بیندازد!!" بروید چند استاد دانشگاه پیدا کنید تا برای کتاب شما مشتری پیدا شود!!" تا آن موقع کتاب شما در انباری است!! به هر حال! ای دوست بدان و آگاه باش که ناشر معتبری که در صد کمتر دهد، به از ناشر غیر معتبری که کتاب راهی انبار کند و اما بعد: اندر حکایت چاپ: بدان و آگاه باش که ناشرین نرخی که میدهند برای چاپ ، از نرخ اصلیش گرانتر است بسی بسیار!!، و حال اینکه بتوانی ناشری را گیر باوری که حاضر شود چاپ در چاپخانه که تو بشناسی انجام شود و نرخ چاپ کمتر آید... که این البته از تصورات است و اینکه ممکن شود به دست خدا و همت توست!! اینها که همه نوشتم ، رنجنامه یک نویسنده و ما حصل کلاههایی که سرش رفته در هر حال، در قضیه انتخاب ناشر، اگر ناشر معتبر باشد، بعدها خودت استفاده خواهی کرد. اگر کتاب توسط انتشارت ناقوس منتشر گردد ، شما روی همین می توانید تبلیغ کنید ، اما انتشارات "سکینه خانم کتاب چاپ کن" و همسر و یا انتشارات حسنک کجایی و یا انتشارات جیک جیک خانم شیطون بلا و قد قد خانم نا قلا و یا انتشارات بزبز قندی.... و ز این جور انتشارت ، بدان و آگاه باش اگر کتاب به دست اینان دادی و اینیان بعد در صحفه بندی کتاب ماندند و گفتند: اوا خاک عالم!! این کتاب تخصصی است خودوتن بیایید انتشارات درستش کنید صحفه آرایی را!!! و اگر تو مثلا در جواب بگویی: خب شما که نمی تونستید می خواستید کار را قبول نکنید!! آن منشی شیرین ادا، و آن ابلیس ننه گدا وآم منشی هفت رنگ آرایش کرده به سبک گودزیلا، که جلوی خودت چیزی میگوید و پشت سرت چیزی دیگر، گوید: باشه مشکلی نیست خودمون درستش میکنیم!!و البته در ته دل گوید: چنان کتابی برات چاپ کنم که...... ، وقتی کتاب چاپ شد خواهی دید که فونتهای که خواستی این نیست و اصلا کتاب در هم و بر هم است پول را هم که قبلا داده ای و..... هشدار:اگر سرمایه گذاری از خودت است به صورت سه مرحله ای پول بده، یعنی یک قسط قبل از چاپ و بقیه بعد از چاپ.... در هر حال ، این نبشته، یا رنجنامه یک مولف بود و یا رهگشای یک سائل، این بود که بود و هر چه می دانستم و در توان داشتم به یاد امد نوشتم . از خواننده ي محترم التماس دعا دارم 13 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۸۹ ای عزیز! بدان و آگاه باش که در این خان ، یعنی خان پخش، بسی ترفندها هست که باید نیک بدانی... طرح جلد ای عزیز! بدان و ،آگاه باش که برای طرح روي جلد، عموما دو حالت کلی وجود دارد: اگر ناشر شما یک ناشر معتبر است و کتابت در زمره یک سری از کتابهای یک ناشر است، مثلا سری آموزشهایicdl در اون صورت طرح جلد نیز به صورت یک شکل برای یک سری کتب خواهد بود. مثل آموزشهایicdl مجتمع فنی تهران و حالت دیگر آن است که یک انتشاراتی مانند انتشارات "زبل خان" و یا انتشارات شنگول و منگول و یا حبه انگور و از این دست، آنگاه باید کاملا آگاه باشی و بدانی که طرح جلد مناسب خیلی مهم است چرا؟ ای برادر!آنگونه که خود نیک دانی، در این روزگاران دوشیزگان بی شوهر بالای 30 مدرک گرفته از دانشگاه آزاد و امثالهم،که به دنبال شوهر میگردند خود را بزک میکنند و عکسها در سایتها می نهند و در کمین شوهر هستند.. کتاب شما ، نيز که با یک انتشار غیر معتبر چاپ شده نیز چنین است، پندار که در یک کتابفروشی بین آن همه ناشر معتبر و گردن کلفت، کتاب شما باید چگونه خود را نشان دهد؟آیا غیر از این است که باید طرح جلد آن طوری باشد که دیگران را چون دوشیزه ای که خواستگار را خام میکند بر خود جذب کند؟ این نکته از آن گفتم تا بدانی و عمل کنی....:thk: دگر بار تاکید می کنم که ناشر در پیتی ماییه نکبت است و کاستی...حکایت: شبی به بهزاد تلفن کردی و به او گفتی که برای طرح جلد ، کتابی را از روی اینترنیت انتخاب کردم، او گفت که با گرافیستی کار می کند که به اینترنت وصل نمی گردد از ترس ویروس!!( جل الخالق!) به وی گفتی که ای بهزاد ! شماره این گرافیست را بده گفت نمی شود گفتم ایمیل بده گفت نمی شود این از نتایج نکبت بار کار با ناشر در پیتی است! دیگر کارها برای فروش بهتر همانا ارتباط خوب با خوانندگان است، ایجاد وبلاگی و یا سایتی و ...... برای پخش فروش بهتر ، ارسال رایگان کتاب به کتابخانه ها و..... مفید است. هان ای برادر! بدان و آگاه باش که مساله حقوق مولف، بسیار خطرناک است !! 11 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۸۹ و اما حقوق مولف ! :icon_pf (34)::icon_pf (34)::icon_pf (34): ای عزیز! بدان و آگاه باش که از مهمترین خانها و مراحل، همانا مسئله حقوق مولفین و یا به قول فرنگیون، کپی رایت است حکایت: روزی از روزها داروغه ای نویسنده ای را احضار کرده، نویسنده به دادگاه رفته در آنجا عکاسی خشمگین دید. عکاسی باشی، عکسی از کتاب به وی نشان دادی و گفتی این عکس را من برای اولین بار گرفته ام و این عکس مال من است و ثبت شده است و حقوق معنوی آن از آن من..... داروغه حق به عکاس داد و رای بر منع پخش و فروش کتاب... هر آنچه نوسنده التماس کرد اثر نبخشید و قاضی فرمود: ای پدرسوخته! مالکیت معنوی سرقت میکنی باید تعهد بدهی!! و خسارت بدهی!!و چنین کنی!!...و چنان کنی آنگاه که کتابی چاپ شود همه هزینه ها شود و ممنوع چاپ گردد، همانا جنون به نویسنده دست نمی دهد؟!! این حکایت از آن گفتم تا بدانی که مملکت آنقدرها خر تو خر نیست و مواظب اعمال خویش باشی... نصیحت::thk: هرگز سعی کن در چاپ کتاب با کسی شریک نشوی و نویسندگی کتاب را خودت انجام بده قدما گفته اند: اگر شریک خوب بود خدا برای خودش شریک میگرفت!! ای برادر!اگر چنانچه خواستی چنین کنی دقیق مشخص کن که قسمتهای کتاب توسط که نوشته شده اند و فصلهای کتاب توسط چه کسی کار شده اند اگر کتابی نوشتی مشتمل بر 500 صحفه با دیگری، و 300 تو نبشتی و 200 دیگری، و ناگهان کارتان به هم خورد پس از گرفتن مجوز مثلا به خاطر شرایط مالی...و اینکه حریف خواست زرنگی کند و....لعنه الله علی قوم الظالمین جمیعا... آنگاه آگر به اداره ارشاد روی از برای کسب تکلیف، تو را خواهند گفت: چون معلوم نیست و قابل اثبات نیست که این 300 صحفه را تو نبشتی، پس حق استفاده از آن را نداری!! و اگر چنین کنی، و حریف از تو شکایت کند، به مجازات کیفری و جریمه محکوم می شوی،و مجازات ختنه به شکل سنتی در انظار عموم ملت ایران!! با ذغال داغ و تیغ سلمانی!!در میدان آزادی !! زیرا که کتاب در این حالت مثل ملک مشاع است!! در حکایت ضعف حقوقی و قوانین این ملک حرف بسیار است و لکن این تاپیک نه مجال آن است... قاصدك حکیم، همه خواستن بود با سه پاسخ تمام کند، اما از برای راهنمایی اکمل، رای بر آن گرفت که اين پاسخ را هم اضافه کند،تا چه مقبول افتد.. ان شالله که مورد رضای حق تعالی، خالق کون و مکان باشد و گره گشای مخلوق .....ان شالله!:girl_in_dreams: 9 لینک به دیدگاه
Amin 6457 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۸۹ خوب یک راه نسبتا ساده اینه که کتابو بذاری دانشگاه چاپ کنه .مبلغی بهت میده و باقیش با اونا خواستی تل بزن تا جزئیاتو بگم 4 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۸۹ خوب یک راه نسبتا ساده اینه که کتابو بذاری دانشگاه چاپ کنه .مبلغی بهت میده و باقیش با اونا خواستی تل بزن تا جزئیاتو بگم شوما كشتيااااا من اينجا چار ساعته دارم از درياي علم و دانش و معرفت جرعه جرعه ميريزم تو كام اين بنده ي خدا اومدي تو يه خط راهكار ارائه ميدي ؟! بگيرم اخراجت كنم ؟ مدير پير فرتوت كهن سال خميده 8 لینک به دیدگاه
Amin 6457 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۸۹ شوما كشتيااااا من اينجا چار ساعته دارم از درياي علم و دانش و معرفت جرعه جرعه ميريزم تو كام اين بنده ي خدا اومدي تو يه خط راهكار ارائه ميدي ؟! بگيرم اخراجت كنم ؟ مدير پير فرتوت كهن سال خميده خوب چی بگم برای کسی که اولین کتاب را می خواد بده شاید بهترین کار این باشه بگو اخراجم کنن یه نمه بخندیم یادت هم نره ستارهات 2 تا کمتر از منه 1 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۸۹ من وقتی ایلیا دوست و استاد عزیزم باشه اصلا اظهار نظر نمیکنمچیزهایی که ایلیا گفت دیگه هیچ جای بحثی رو نگذاشت ما كوچكتيم جاويد جون جسارت ما رو ببخش اقا .. هرچه مي خواهد دل تنگ بوگو خوب چی بگم برای کسی که اولین کتاب را می خواد بده شاید بهترین کار این باشه بگو اخراجم کنن یه نمه بخندیم یادت هم نره ستارهات 2 تا کمتر از منه بگو اخراجم کنن یه نمه بخندیم آي آي .. كجااااااايي پسر جان .. الان ديگه ادمينم من اخراج مي كنم .. ريس مجلس خبرگان شدم رفت ! مي خواي ستاره هاتم ازت بگيرم به جاش ضربدر برات بذارم ؟! بري تو ليست بدها 4 لینک به دیدگاه
Amin 6457 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۸۹ حیف که اهل اسپم نیستم برای همین اول در مورد چاپ کتاب صحبت میکنم و بعد در مورد تو اگر کتاب را هم خود دانشگاه بخواد چاپ کنه باز کارهای اولیه کتاب مثل طراحی جلد و ویرایش و صفحه بندی نمی دونم کلا همه چیز بر عهده خودته / حالا بریم سر اصل مطلب . من خیلی وقته تو لیست ادم بدها هستم داداش برای همین عنوانم رنگ سیاهی گرفته اون ضربدر هم بزن و خلاصمون کن 3 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 خرداد، ۱۳۸۹ در باب تبادل تجربیات نشر کتاب،اخیرا قاصدك حکیم، به یاری خدای علیم، سایتی را پیدا کرد که اطلاعات پر سود دارد، نقل می کنم:( همانا این تالار، کثر الله امثاله جمعا،از برای تبادل اطلاعات و تجربیات است، پس من نیز علاقه داشتم که موضوع پر گهر تر و پر بارتر تا چه مقبول افتد، امید که مورد رضایت حضرت حق باشد.) هان ای پسر! بدان و آگاه باش، که در زیر اطلاعاتی بس قیمتی است که همانا تو را به خواندن سفارش می کنم : 1. چند روش برای عقد قرارداد کتاب وجود داره؟ قراردادهای کتاب رو می شه به سه روش کلی تقسیم کرد: قرارداد مشارکتی، قرارداد درصدی، قرارداد واگذاری 2. قرارداد مشارکتی یعنی چی؟ یعنی که با نسبتی توافقی همراه با ناشر کتاب برای چاپ اون سرمایه گذاری کنین و بعداز چاپ تعدادی از تیراژ رو به عنوان سهم مشارکت و حل التالیف/الترجمه دریافت کنین. در این حالت معمولا امتیاز کتاب در اختيار خودتون هست و می تونید برای تجدید چاپ اون هر اقدامی که دوست دارین انجام بدین 3. قرارداد درصدی یعنی چی؟ یعنی درصدی از تیراژ ضربدر قیمت پشت جلد در هر نوبت چاپ به عنوان حق الزحمه شما پرداخت میشه. مثلا اگه یه کتاب 4000 تومانی با تیراژ2000 نسخه چاپ شده باشه و قرارداد شما 10 درصد باشه، اونوقت حق الزحمه شما فقط برای اون نوبت چاپ میشه هشتصد هزار تومان در قرارداد درصدی، معمولا کتاب برای همیشه پیش ناشر می مونه ولی در صورتی که ایشون نسبت به چاپ کتابی که بازار به اون نیاز داره کوتاهی کنه، مولف می تونه طی یه نامه کتبی کتاب رو از انتشارات پس بگیره. از طرفی ناشر حق نداره بدون اجازه مولف کتاب رو به کس دیگه ای واگذار کنه در بازار امروز مولف/مترجمهای تازه کار معمولا با قرار داد 4 یا 5 درصد وارد بازار می شن و طی چند مرحله کتاب کار کردن با توجه به اعتباری که به دست میارن، این میزان رو افزایش می دن... برای افراد با سابقه این عدد چیزی در حدود 8 تا 10 درصد خواهد بود. برای افراد استثنایی - مثل من - قرارداد زیر 15 درصد یعنی آبرو ریزی توضیح: قراردادهای امسال انتشارات ناقوس - همونجایی که تصمیم دارم سیل کتابهای شما رو به اون سمت هدایت کنم - برای امسال 8 درصد اعلام شده. گرچه راحت ترین کار برای من این بود که با یه نه ی قاطع بیام بیرون... ولی با توجه به گردش کار این انتشارات و با توجه به اینکه فرصت زیادی برام باقی نمونده ترجیح می دم کتابهای شما توی این انتشارات چاپ بشه و بدین ترتیب ظرف مدتی کمتر از یکسال - اگه اهل کار باشین - جا بیفتین. خوش به حال امیر و هما: چون روی کتابشون پارسال با ناشر توافق شده بود بنابراین با قرارداد 10درصد چاپ میشه 4. قرارداد واگذاری یعنی چی؟ یعنی با دریافت یک صدقه توافقی کتابتون رو برای همیشه به ناشر واگذار می کنین و هیج حقی نسبت به چاپهای بعدی نخواهید داشت. ناشر های زیادی به همین شیوه سوپر میلیونر شدن 5. اگه نخواهیم کتابی رو با همکاری یه ناشر چاپ کنیم چه باید کرد؟ روشی هست که در اون شما می تونید خودتون کل پروسه دریافت مجوز برای چاپ یک کتاب رو پی گیری کنید. در صورتی که کتاب تایید شد، شما می تونید خودتون سرمایه گذاری کرده و نسبت به چاپ کتاب اقدام کنید. در این حالت توی فیپا - فهرست نویسی پیش از انتشار - و شناسنامه کتاب، مولف/مترجمی که شما باشین به عنوان ناشر قید میشه نیازی به توضیح نیست که امتیاز کتاب در این حالت دست خودتون باقی می مونه و به جای حداکثر 10 درصد، اگه فروش خوبی داشته باشین می تونین تا 40 درصد از مبلغ پشت جلد ضربدر تیراژ رو به دست بیارین 6. چاپ یک کتاب به چقدر سرمایه گذاری نیاز داره؟ کاملا بستگی داره به نرخ نون در اون روز. با توجه به نوسان قیمتها میزان سرمایه لازم برای چاپ یک کتاب متغیره با توجه به قیمت کاغذ - که در هنگام نوشتن این مطلب- حدود بندی 8000 تومان هست چاپ یه کتاب 500 صفحه ای با قطع وزیری در تیراژ 2000 نسخه به حدود دو و نيم میلیون تومان سرمایه نیاز دارد 7. قطع های کتاب کدوم ها هستند؟ جیبی: انواع اندازه های عجیب و غریب و کوچک پالتویی: مثل جیبی با این تفاوت که کتاب یه خورده کشیده تر میشه رقعی: 21در 16سانتیمتر وزیری: 25 در 16 سانتیمتر خشتی: قطع های مربعی دلخواه - اندازه طول و عرض کتاب معمولا نزدیک به هم هستند رحلی: 25 در 32 سانتیمتر سلطانی: 50 در 32 سانتیمتر و بعضی قطع های خیلی بزرگتر هم هست که زیاد مرسوم نیست ... مثل یه چیزایی توی مایه های دفاتر طلاق و ازدواج 8. یک کتاب خوب در زمینه کامپیوتر معمولا چند صفحه باید باشه؟ یک کتاب خوب در زمینه کامپیوتر معمولا باید یک کتاب خوب باشه تعداد صفحات اصلا مهم نیست یک کتاب خوب 100 صفحه ای می تونه هر سه ماه یه بار تجدید چاپ بشه اونم در تیراژ 5000 نسخه اما یک کتاب بد 1500 صفحه ای می تونه چند سال روی چاپ اول باقی بمونه و بعد سر از کارخانه کارتون سازی دربیاره و خمیر بشه همینطور بر عکس و حجم اصلا مهم نیست 9. پروسه تولید یک کتاب شامل چه قسمتهایی هست ؟ ترجمه/تالیف، تایپ و حروفچینی، بازخوانی اول، غلط گیری و صفحه آرایی، بازخوانی دوم، ویرایش فنی، ویرایش ادبی، بررسی پرینت نهایی، صدور مجوز پیش از انتشار، لیتوگرافی، چاپ متن، چاپ جلد، صحافی، ترخیص از چاپخانه و ورود به جنگلی به نام بازار کتاب ایران ! 8 لینک به دیدگاه
S.F 24932 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 11 خرداد، ۱۳۸۹ سلام . مرسی . از همه دوستان . فقط رزومه اش واسم مهمه و اینکه یکم اطلاعات دوستان و دشمنانم رو درباره موضوع بیشتر کنم . حالا با دانشگاه صحبت کنم . ببینم چی می شه . کتاب موضوعی دراره که تا حالا من فارسی ازش ندیدم . فکر کنم این سبک انگلیسی هم نباشه . پس واسه اونهایی که مدرک دارن و علم ندارن خیلی مفیده ( جسارت به دوستان نمی کنم . خودم رو می گم .مثلا ) ولی با نوشته ها یکم دلسرد شدم . باید بیفتم دنبال پارتی . حالا اگه کسی بیشتر عهم می دونه یا تجربه شخصی داره . بگه . ممنونم بابت صرف زمان .برای خوندن این پستها . 3 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۸۹ در شبی سرد و تاریک، در حالی که صداي ونگ ونگ نوزاد همسايه مي آيد ، بر آن شدم که باز نکاتی چند بر این جستار اضافه کنم، باشد که کمکم به دیگران ، مورد قبول حضرت حق باشد، هر چند ناچیز... ای برادر بدان و آگاه باش،که در پخش کتاب همانا اگر تازه نویسنده باشی، از تو برای آن چهل در صد قیمت پشت جلد طلب کنند مراکز پخش اگر تو سرمایه گذار باشی، آنگاه نیک خواهی دانست که نیم قیمت پشت جلد، برای تیراژ پایین، قیمت تولید کتاب که تو باید بپردازی، و چهل در صد هم که مرکز پخش طلب کند، آنگاه باشد که کش تنبان تو دانشمند فرزانه، تو دانش افروز فرهیخته، تو روشن کنند مشعل نور و حقیقت،پاره شود!! و با خود گویی یعنی من که: خود سر مایه گذارم! خود نویسنده بودم خود شب تا صبح جان کندم و نوشتم باید 10 در صد از قیمت پشت جلد داشته باشم؟! (منی که آنقدر جیک و جیک میکنم ..... ! ) خشم و احساس تحقیر و مظلومیت وجودت را فرا می گیرد، به سراغ پخش کننده دیگر می روی، و باز جواب یکسان است! اما ناگهان!!فاکتوری از کشوی میز بیرون می آید و تو گویی که نور حقیقت بر قلبت نازل می شود: مرکز پخش کتابها را با تخفیف 30% به برادر کتابفروش!! می دهد، و تازه باید پخش کننده بسته بندی کند و بفرستد به جاهای بس دور دست، که اینها همه هزینه دارد!! پس می بینی که اینجا ، برنده نهایی، در واقع فروشنده کتاب است! و میبینی که همان بهتر تسلیم سرنوشت شوی و قرارداد چهل در صد را برای چاپ او بپذیری در شبی آرام و سرد وتاریک، دست در جیب کاپشن، راه خانه در پیش می گیری، به دختری که دوستش داری فکر می کنی،به خواستگاری رفتی و گفتی نویسنده ای، بر تو لبخند زدند،به تمسخر تلخ مردم و......و به این داستانهای تلخی که هر کدام...... :there: و ناگهان این جمله از آن فیلم جاویدان کابویی و وسترن یادت می آید ( فیلم خوب، بد، زشت): در این دنیا، دو دسته آدم وجود دارند: آدمهایی که بیل دست می گیرند و آدمهایی که اسلحه دست می گیرند به هر حال، اقدامی که می تواند از برای چاپ کتاب مفید باشد و به پخش آن کمک کند، همانا چاپ قسمتهایی از آن در مجلات مرتبط با کتاب است، تبلیغ کتاب را نیز در کنار آن چاپ کن، تا چشمان خواننده به دیدن آن طرح جلد دلربا و مقاله جذاب روشن گردد، خواستگار کتابت باشد و بختت باز شود!! و باز از این قبیل است گذاشتن قسمتهای از کتاب به طور مجانی بر روی اینترنت،با تعاریف بسیار از آن کتاب، همچنین نشان دادن آن به یک مرکز و یا دانشگاه، ویا هر خرابه ي دیگری که شخص مشهور، و مطرحی در زمینه کتاب، آن را بخواند و تایید کند، و تو از اسم آن دانشگاه و شخص و مرکز مشهور در پشت جلد کتابت استفاده کنی، و دلبری کنی و قر بیفشانی، باشد که خواستگارت گردند!! البته در این میان ، باید بسیار مواظب باشی، چون در این دنیا دو دسته آدم وجود دارند: خر و خر سوار!! اگر به اسطبلي رفتی و قبل از آنکه کتاب را به نام خودت ثبت کنی کتاب را به استاد نمای خر سواری دادی که کارش دادن ترجمه کتابهایش به دانشجویان است و کتابهایی که آنان ترجمه کرده اند، را به نام خودش چاپ می کند، و ناگهان آن استاد از کتابت خوشش آمد و کتاب را به نام خودش چاپ کرد و...... آن وقت و آن هنگام، آیا این آهنگ از جرج مایکل، بیانگر احساست نیست؟ Kindness in your eyes I guess you heard me cry You smiled at me like Jesus to a child And what have I learned From all those tears Ive waited for you all those years And just when it began He took your love away پس هوشیار باش مردانه که ناگاه قفایی نخوری!! 5 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۸۹ باز هم درود! برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام مطالب به درد بخوری دارد. و اما بعد ، در باب طرح روی جلد، به خاطر اهمیت زیاد آن ، تصمیم گرفتم مطالبی را باز اضافه کنم اين روزها بسياری از طراحان جلد کتاب آن را حتی اثری هنری ، ماندگار و مستقل می دانند که علاوه بر ذکرنام طراح در شناسنامه کتاب امضای او هم در قسمتی از طرح جلد درج می شود.بسياری از افراد وقتی از کنار کتابفروشی ها عبور می کنند شايد از قبل شناختی در مورد يک نويسنده و محتوای يک کتاب نداشته باشند اما اکثر آنها در نگاه اول جذب عنوان و طراحی جلد يک اثر در پشت ويترين کتابفروشی ها می شوند و سپس آن را به دست می گيرند، ورق می زنند تا ببينند که علاقمند خواندن آن هستند يا خير واين جذب مشتری يکی ازنکات با اهميت يک طراحی جلد خوب در دنيای تجاری امروز است. علاوه بر اينها طراحی و صحافی کتابها به شيوه های زيبا و هنری و با به کارگيری از خطاطی و مينياتور يکی از هنرهای اصيل و ماندگار شرقی و اسلامی است که در دهه های اخير کمتر به آن توجه صورت گرفته اما با اين وجود کتابهای امروزی هم می توانند با يک طراحی خوب ماندگاری و اصالت بيشتری داشته باشند. به گفته وحيد عباسی می توان جلد کتابها را به دو شيوه طراحی کرد. " يکی شيوه کلاسيک يا سنتی که گفته می شود آنچه که در عنوان کتاب به چشم می خورد به تصوير کشيده شود، به طور مثال اگر عنوان کتاب افغانستان در قرن بيستم باشد، شايد طراح تصويرهايی را از قرن بيست در افغانستان گرد هم بياورد و روی جلد کار کند که اين ساده ترين روشی است که به ذهن يک طراح می رسد." اما به گفته او امروزه چنين برداشتی از جلد يک کتاب وجود ندارد و با توجه به سليقه طراح می تواند به عنوان يک اثر مستقل هنری روی جلد قرار بگيرد و طرح شايد ربطی به محتوای کتاب نداشته باشد. به نقل از بی بی سی و اما بعد اندر حکایت مسایل چاپ این مطالب به ویژه بایستی مورد توجه کسانی باشد که خود روی کتاب سرمایه گذاری می کنند: ای برادر، بدان و آگاه باش که هنگامی که برای چاپ کتاب خود سرمایه گذاری میکنی باید قدری هم در مسایل چاپ وارد شوی! به طور مثال باید بدانی که وقتی به تو می گویند کاغذ خارجی! نباید آب از دهانت جاری گردد و چون گربه ای طماع، با عجله قرارداد امضا کنی! کاغذ چین و اوکراین کاغذ مالزی کاغذ اندونزی کاغذ برزیل اینها همه خارجی هستند ولی بدان و آگاه باش که کاغذ اندونزی از همه بهتر است! و البته همان کاغذ اندونزی نیز انواع مختلف داردو قیمتهای مختلف! و گاهی تشخیص اینکه کدام کاغذ از چه نوعی است حتی برای اهل فن نیز بس دشوار است! استفاده از کاغذ بد وبی کیفیت روی ظاهر کتاب ممکن است اثر بسیار بدی داشته باشد، مثلا یک کاغد بسیار نازک و ضغیف،باعث می شود که متن صحفه پشتی آنچنان نمایان شود که در خواندن کتاب ایجاد مشکل کند و ظاهر کتاب را ضایع کند. ضمن اینکه هر کاغذی قیمت خود را دارد و شما وقتی از ناشر فاکتور می گیرید، باید توجه کنید برای چه جور کاغذی پول داده اید و چه جور کیفیتی مورد نظر شماست... یک وقت خدای نکرده سو استفاده نشود و پول یک کاغذ مرغوب بگیرند و از کاغذ بی کیفیت استفاده کنند... شما دارید سرمایه گذاری می کنید و باید بدانید برای چه چیزی دارید پول می دهید! مطلب دیگر صحافی است، بدان و آگاه باش که آن نیز قیمت متفاوتی و انواع متفاوتی دارد، و در دوام کتاب، تاثیر زیادی دارد. بهتر آن باید که از ناشر ناقلا و شیطون بلا،از اون تی تیش هیکل رعنای شیرین ادا، یک فاکتور دقیق در مورد زینک و کاغذ و جلد و...... بگیری که یک وقت بعد گرفتار یک سری عشوه های افسونگرانه! نشی!! البته باید جوری به ناشر بگویی که یک وقت خیال نکند می خواهی مچگیری کنی! به ناشر نزدیک شو دست در گردنش بگذار و در چشمانش نگاه کن و بگو: But baby I got one thing I want you to know Wherever you go tell me cause Im gonna go We found love, so dont fight it Life is a rollercoaster just gotta ride it I need you, so stop hiding Our love is a mystery girl lets get inside it خلاصه اینکه باید بگی که کار قرار داد ما و کار پر و پیچ و خم (rollercoaster) انتشار داره تموم میشه و ما می خواهیم قرار داد ببندیم (We found love,) و من فقط از شما یک فاکتور چاپ می خوام،نه یک جوری بگی که انگار با یک دزد تقلبکار طرفی که باعث رنجش بشه و.. نکته دیگر: ای برادر! بدان و آگاه باش که وقتی تو سرمایه گذار هستی،مالکیت کتاب با توست و چاپ مجدد صرفا باید با اجازه تو باشد و این را باید در قرارداد حتما قید کنی!!! این را حتی در مواردی که خود سرمایه کتاب نمی دهی نیز، رعایت کن!! همچنینی سعی کن قید کنی که اگر برای چاپهای بعدی، اگر خواستی با ناشر دیگری کار کنی، بتوانی کار کنی و این ناشر نباید مانع فراهم سازد( مثلا گوید اول زر و سیم بیشتر از برای من ده ، و بعد رو و قرار دا ببند با هر که خواهی، زیرا که این کتاب بسیار فروش کرده و من طمع دارم! ) زیرا برای چاپهای بعدی از همان زینک استفاده می شود که برای چاپ اول بوده، و خب در نتیجه هزینه چاپهای بعدی پایینتر است و این میتواند برای ناشر پر سود و شیرینتر از بامیه پس ، بعد از چاپ زینک را از ناشر بگیر، و با خود ببر و زیر بالشت بگذار! و از خواص نهادن زینک، در زیر بالش این است که شاید در خواب و عالم رویا بینی که پس از چاپ کتاب، چهل پری پیکر گیسو طلا در خانه ات ایستاده اند، و به خواستگاریت آمده اند!و البته در دستی جعبه شیرینی و گل، و در دست دیگر کتاب تو را دارند!! و این آهنگ جرج مایکل، مناسبت دارد با این منظره: When you find a love When you know that it exists Then the lover that you miss Will come to you on those cold, Cold nights پایان زیبایی بود؟ نه؟! امیدوارم این مطالب ، گره گشا و مفید بوده باشد، و یک نویسنده تازه کار بتواند با مطالعه آن از حقوق خود، و آنچه شب و روز برایش رنج برده است، به درستی دفاع کند 5 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 خرداد، ۱۳۸۹ با درود! همانا هدف من، پربارتر کردن این جستار و در اختیار گذاردن تجربیات با دیگران است ! حکایت: وقتی که مرکز پخش خود را ناشر اصلی جا می زند!! روزی روزگاری بنده ای از بندگان خدا، تصمیم بر آن داشت که کتابی چاپ کند در زمینه کامپیوتر، پس به بازار رفت و کتابفروشی دید آنجا کتابی دید از ناشری معتبر، بدل گفت با این کتاب چاپ کنم! رفت و تماس گرفت با آن شماره ای که در آن کتاب بود، شخصی گوشی برداشتی، بنده خدا گفت: الو! ناشر الف؟ و شنید بله اینجا انتشارات الف! بفرمایید! و مذاکره کرد و کتاب داد وکتاب ثبت شد، و در آن هنگام که کتاب آمد، در نهایت شگفتی، نام ناشر گمنامی را به جای ناشر اصلی در کتاب دید! شگفتا! جل الخالق!در آن هنگام که پیگیری کرد به او گفتند که اینها کارشان این است که کتب انتشارات معروف می گیرند و شماره خود در آن می گذارند، و یا کار دیگر که می کنند آن است در واقع مر کز پخش کتاب هستند، یعنی با یک ناشر برای چاپ کتاب قرار داد دارند! ولی خود را کس دیگر معرفی می کنند! القصه!! بنده مظلوم خدا دید که کتاب فیپا گرفته است و مجوز، و فکرش گرفتار گشت، و با خود گفت: مردی نه آن است که با اینان قرار داد بر هم زنم با ناشر دیگری کار کنم، که اینها برای مجوز ستمها کشیده اند! به هر حال، این ناشر که هیچ کتاب کامپیوتری درستی تا آن زمان چاپ مکرده بود، ناگهان خواستی یک شبه متخصص شوی، و چنان صحفه بندی کردی که کل کتاب به هم ریخت ! خر عیسی گرش به مکه بری، چو بیاید هنوز خر باشد! سگ به دریای هفت گانه بشوی، چون که تر شد پلیدتر باشد! بنده خدا تماسی گرفت که ای مرد! آیا هیچ دانی که این کتاب مملو از غلط است؟ این فاکتور چاپ که داده ای که هیچ نرخش مشخص نیست!حداقل بگو از چه کاغدی استفاده می کنی! ناگهان روزی تلفن به لرزه در آمد و مدیر!! انتشارات که خود را انتشارات الف نام نهاده بود، گفت: به چه جراتی بهانه جویی می کنی؟آیا هیچ دانی که ما از برای کتابت چه ستمها کشیده ام؟ چه خون دلها خوردیم؟ 15 بار پیک به ارشاد گسیل داشته ایم!( لابد تهران دهاتی 15 میلیونی است که تلفن در آن پیدا نمی شود!! و باید حضورا به اداره ارشاد رفت،و زا آنجا پرسید !!) مکثی کرد و گفت که باید کتاب پرینت بگیری! و علامت بنهی هر جا که می گویی اشتباه است! و امضا کنی! و من این را بایگانی کنم! و آن وقت برایت منتشر سازم! بنده مظلوم خدا! با خود اندیشید: ای وای! من چوب مردانگی و اینکه خواستم تا آخر با اینان کار کنم را خوردم!! :icon_pf (34): اینها خود صحفه بندی اشتباه کردند و حالا سرم منت می گذارند و برایم تکلیف تعیین می کنند !! آخر من چرا چنین کاری کنم؟معلوم است که شخصی که صحفه بندی کرده، اشتباهی کرده است! ای خدای بزرگ! کس دیگری کدها را خراب کرده و من حالا باید از نو کل کتاب را تصحیح کنم؟ هشدار براي سجاد 11 : توجه کن تلفن و آدرسی که در داخل کتاب می بینید ،لزوما آدرس ناشر اصلی نیست! اینکه یک انتشاراتی برای یک ناشر معتبر، کار پخش کتاب، و یا حتی گرفتن مجوز را می کند، اصلا به این مفهوم نباید باشد که مورد اطمینان شما برای چاپ کتاب قرار بگیرد.بسیاری از ناشرین ضعیف، امتیاز کتاب ناشرین قوی را می خرند و سپس شماره تماس خود را در آن می گذارند. برای مثال،نویسنده مشهوری است که در بابلسر زندگی میکند، و برای خودش در همان بابل هم انتشاراتی دارد، ولی مرکز اصلی پخش کتابهای او در تهران است . مدیر این مرکز آن قدر پز می دهد و آن قدر ادعاها دارد که بله! من آنم که رستم بود پهلوان!!این منم که مجوز کتاب برای فلانی میگیرم! و منم که پخش می کنم! و منم که استاد دانشگاهم! و منم که دکتر هستم! :Ghelyon: حتی خود آن نویسنده و آن انتشارات اصلی ، برای چاپ کتاب، آن قدر قر و اطوار و بازی در نمی آورد!! خدایش بیامرزد، سعدی علیه رحمه! شاعر گرانمایه شیراز: مشک آنست که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید. دانا چو طبله عطارست خاموش و هنر نمای و نادان خود طبل غازی، بلند آواز و میان تهی. عالم اندر میان جاهل را مثلی گفته اند صدیقان شاهدی در میان کورانست مصحفی در سرای زندیقان 5 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۸۹ قصه های هزار و یک شب! باز هم شبی دیگر و ماجرا و نکاتی دیگر، دوستان! با قاصدك حکیم، همان که یکه و تنها این موضوع را به پیش میبرد و سعی در پر بار کردن آن دارد،همراه شوید! از اونجایی که ترسیدم این نوشته از روی سایت مذکور حذف بشه عین اون را در زیر نقل قول کردم : یک مطلبی را آقای محمد مهدی مولایی در سایتي نوشته بودند که با کسب اجازه از ایشان در این جا نقل قول گردید : انتشار کتاب اول موضوعی است که هر نویسنده دقیقا یک بار در دوره فعالیتش با آن موجه بوده است و موضوعی است که ناشران در تمام دوره فعالیتشان با آن موجهاند. پرداختن به این موضوع از آن جهت اهمیت بیشتری پیدا میکند که انتشار کتاب اول برای نویسندگان به منزله ورود به دنیای کتاب است و بسیارند نویسندگان مستعدی که بخاطر مشکلات و دردسرهای این پیش رویشان از خیر انتشار کتاب گذشتهاند و همینطور بسیارند کسانی که با پشت سر گذاشتن تمام این مصائب کتابشان را چاپ کردهاند اما بخاطر مشکلات پس از انشار - که عمدهترین آنها مسئله پخش و توزیع است - از انتشار کتاب پشیمان شدهاند! اگر شما هم فکر میکنید که مطالبتان ارزش چاپ شدن داد و به فکر انتشار کتاب افتادهاید فقط به این نکته توجه کنید: اگر به اندازهی کافی شناخته شده نیستید که کتابتان را بخاطر اسمتان بخرند و اگر دوست یا آشنایی ندارید که در این راه کمکتان کند و اگر پول کافی هم ندارید بهتر است به خودتان زحمت ندهید، کمتر کسی حاضر میشود اینروزها روی چنین کارهایی سرمایهگذاری کند. و انگار نه انگار که تمام نویسندگان بزرگ، روزی اولین بودهاند. مشکلات انتشار کتاب اول، بطور خاص در حوزه ادبیات و شعر را از دید ناشران، نویسندگان و دستاندرکاران نشر جویا شدیم. کتاب اول چگونه منتشر میشود؟ «ناشرها معمولا برای انتشار کتاب اول شاعران و نویسندگان را موظف به سرمایهگذاری کل مبلغ هزینه چاپ میکنند، البته بعضی از ناشرها با نویسندگان کنار میآیند و مثلا ۵۰٪ مبلغ را اول و ۵۰٪ بقیه را بصورت قسطی میگیرند.» اینها را فرهاد صفریان شاعر و وبلاگنویس میگوید. وقتی از او میپرسیم که آیا قصد چاپ کتاب اشعارش را دارد یا نه میگوید اگر انتشاراتی با شرایط مناسب پیدا شود که حتی ۵۰٪ هزینه چاپ را تقبل کند این کار را خواهم کرد. در ایام برگزاری نمایشگاه کتاب پلاکارد آبیرنگی در یکی از غرفهها جلب توجه میکرد. روی این پلاکارد نوشته شده بود: «چنانچه حتی یک اثر قابل چاپ دارید و به هر دلیل تاکنون موفق به انتشار آن نشدهاید حتما با ما تماس بگیرید.» به سراغ نامور مدیر این انتشارات میرویم. نامور میگوید: « انتشارات رجا تهران الان مدتی است که کتابهای اول را منتشر میکند. ما برای شروع در چند جا از جمله مجلهی موفقیت آگهی دادیم. ما این کتابها را به چند نوع چاپ میکنیم. اما معمولا به اینصورت است که برای فشار نیامدن به نویسنده یک مقداری را ما سرمایهگذاری میکنیم و یا سعی میکنیم سهمشان را قسطی بگیریم.» از هزینه چاپ یک کتاب حدود هفتاد صفحهای میپرسیم، پاسخ میدهد: « تقریبا با ۱۵۰ هزار تومان کتاب در میآید. اگر دوهزار تا هم بزنیم میشود ۳۰۰ هزار تومان، البته با کاغذ خوب و جلد گلاسه ۲۵۰ گرمی.» واقعیت این است که شما برای چاپ کتابتان هر چقدر هم ارزشمند باشد باید خودتان دست به جیب شوید، ناشرین در پاسخ به این سوال که چرا برای چاپ این کتابها نویسنده را مجبور به سرمایهگذاری میکنند همگی متحدالقول یک پاسخ دارند: «ضرر میکنیم!» ظاهرا تجریه نشان داده است که چاپ این کتابها برای ناشرین جز ضرر چیزی نداشته است. محمد عزیزی، شاعر، نویسنده و مدیر مسئول انتشارات روزگار در اینباره میگوید: « از ابتدای تاسیس نشر روزگار اینرا وجهه همت خودم قرار دادم و دوستانی که به من مراجعه میکردند، سعی میکردم که اولین کتابشان را منتشر کنم؛ البته به شرطی که به قول حافظ آنی داشته باشد، «بنده طلعت آن باش که آنی دارد». در ابتدا ما بدون اینکه توقع کمکی از آنها داشته باشیم تعدادی از این کتابها را چاپ کردیم اما چون کمک دولتی نشدیم و از طرفی این کتابها هم پشت ویترین کتابفروشیها قرار نگرفتند و انبار شدند، از لحاظ اقتصادی متضرر شدیم و در ادامه کار بجای اینکه چاپ این کتابها را قطع بکنیم به یک راه حلی رسیدیم و آنکه پیشنهاد کردیم برای اینکه بچهها خودشان متوجه وضعیت نشر بشوند و گلایه نکنند از آنها خواستیم مثلا ۵۰۰ جلد از کتاب خودشان را ولو با ۳۰٪ تخفیف از ما بخرند. الان اینها یک تعداد کتاب را از ما پیش خرید میکنند و ما کتابشان را چاپ میکنیم.» دریانورد، مدیر انتشارات دریانورد به ما میگوید: « هیچ ناشری حاضر نیست روی کار اول نویسندهها سرمایهگذاری کند. مشکل بعدی هم توزیع است که مراکز پخش رغبتی به توزیع اینها ندارد. پس شاعران مجبورند خودشان دنبال سرمایهگذاری و توزیع مناسب کتابشان باشند.» دریانورد به کتابهای موجود در غرفه اشاره میکند و میگوید: « کتابهایی که میبینید حدود ۱۵ کتاب شعر اول هستند که شاعر سرمایهگذاری کرده است، البته بعضیها با مشارکت ناشر. تمام این کتابهایی را که میبینید، بجز ۲-۳ تا همه را مولف سرمایهگذاری کرده است.» دریانورد در مورد هزینه چاپ یک کتاب میگوید: « بستگی به تعداد صفحه دارد. معمولا صفحهای ۵ تا ۶ هزار تومان هزینه دارد.» البته اگر شما به اندازه کافی در این حوزه سرشناس باشید احتمالا کمتر با این مشکلات مواجه خواهید شد. از یغما گلرویی، ترانهسرا، در مورد مشکلات چاپ کتاب اولش پرسیدیم. یغما توضیح میدهد: « من مشکلی برای چاپ اولین کتابم نداشتم، یعنی اصلا نمیخواستم کتاب چاپ کنم. شعرهایم پیش حمید صدری، دوست آهنسازم بود. کارهایم را به مدیر انتشارات دارینوش داده بودند و خودشان بدون اینکه من بدانم تصمیم گرفتند کتابم را چاپ کنند و خیلی راحت هم چاپ شد.» رسول یونان، شاعر و ترانهسرا، هم در پاسخ به این سوال ما میگوید: « من مشکل خاصی نداشتم، شعر نوشتم گرفتند چاپ کردند.همین! کتاب «روز بخیر محبوب من» بود که انتشارات نارنج چاپ کرد. البته من قبل از آن با کارهایم مطبوعات را بمباران کرده بودم و به همین خاطر بود.» بعد از چاپ کتاب اما نویسندگان جوان پس از پشت سر گذاشتن تمام مشکلات چاپ کتاب اغلب با محصول چاپ شدهی مطلوبی مواجه نمیشوند. فرهاد صفریان در این مورد میگوید: « این کتابها اشکالات تایپی فراوانی دارند، انتشاراتیهایی که این کتابها را چاپ میکنند ویراستار ندارند. طرح روی جلدشان هم حرفهای نیست. این مسائل به این خاطر است که اینها حرفهای اینکار نیستند. بیشترشان شاعر هستند که مجوز گرفته اند و شعر دوستانشان را چاپ میکنند و در مورد طرح روی جلد و ویرایش حرفهای عمل نمیکنند و کتاب را همینجوری بیرون میدهند.» یکی از مسائل مربوط به کتاب اولیها که اغلب خودشان هم از آن اطلاعی ندارند چاپ کتابشان در تیراژ غیر واقعی است. یعنی تعداد معدودی از ناشرین کل هزینه کتاب را از نویسنده میگیرند، ولی بجای چاپ در تیراژ اسمی مثلا ۱۲۰۰ تا، بوسیلهی دستگاه ریسوگراف مثلا ۴۰۰ تا از کتاب چاپ میکنند؛ در حدی که تعدادی به خود نویسنده میدهند و بقیه را هم در بازار پخش میکنند و در نمایشگاه عرضه میکنند. اگر این مقدار فروش رفت دوباره چاپ میکنند وگرنه همان مقدار میماند و این در حالیست که نویسنده تصور میکند کتابش در تیراژ اسمی منتشر شده است. اینها را یک نویسنده که خود با مسائل نشر آشناست به ما گفت و البته تاکید کرد که از او اسمی نبریم. اما شاید بزرگترین مشکل کتاباولیها - و کلا حوزه کتاب - مسئله توزیع و پخش کتاب باشد. جایی که باعث میشود گاهی تصور کنیم چاپ شدن یا نشدن کتاب تفاوتی نداشته است. مافیای توزیع؛ مشکل اساسی مطمئن باشید مشکلات توزیع و پخش کتاب اینقدر جدی است که وقتی صحبت آن به میان میآید برخی عنوان «مافیای توزیع» را مطرح میکنند. این مسئله طبیعتا در مورد نویسندگان گمنامی که اولین کتابشان را منتشر کردهاند بییشتر مشکلزاست. فریاد شیری، شاعر و کارشناس ادبی نشر نگیما، در این مورد میگوید: «مشکل اصلی این است که پخشیهایی که ما با آنها کار میکنیم، اصلا کتاب شعر را نمیگیرند. یعنی هیچ پخشی حاضر نمیشود با حتی ۵۰٪ هم کتاب شعر را پخش کند. البته آنها هم گناهی ندارند. چون کتاب فروشیها کتاب شعر را پخش نمیگیرند. فقط چند تا کتاب فروشی معدود در تهران است که کتاب شعر را بطور امانی میگیرند، ببینند فروش میرود یا نه، البته آنهم با ۴۰٪ تخفیف. اصلا با این همه مشکلات که نه بخشی کتاب را میگیرد و نه مخاطب دارد به نظر من چاپ کتاب اول حماقت است.» دریانورد، مدیر انتشارات دریانورد که در شهر بوشهر فعالیت میکند میگوید: « ما ناشرین شهرستانی دستمان به مراکز پخش تهران نمیرسد و اگر هم برسد اینها کتاب شعر را نمیگیرند، اگر کتاب داستان باشد که کتاب نویسندههای گمنام را نمیگیرند. کلا اینها کتب ناشرهای گمنامی مثل مارا نمیگیرند و اگر بپذیرند با درصد بالایی میخواهند. مثلا یک کتاب را به ما گفتند با ۶۰٪ تخفیف میگیریم.» نامور، مدیر انتشارات رجا تهران هم میگوید: « پخش ما ضعیف است. کلا پخش در ایران ضعیف است. البته بعضیها آمدهاند اتحادیه درست کردهاند، مثلا اتحادیه کتب درسی، اما آنها هم موفق نبودهاند. من خبر داریم برخی ناشرین از کتابی در مدت شش ماه حتی یک فروش هم نداشتهاند. الان بصورت مبادله است، کتاب عوض میکنند، کتاب دیگران را میفروشند.» مشکل اصلی کجاست !؟ اما چرا خوانندگان و به طبع آنها کتابفروشیها و مراکز پخش چنین برخوردی با این کتابها دارند؟ فریاد شیری در این مورد میگوید: «مسئله اصلی این است که شعر الان در ایران مخاطب ندارد. مخاطب کتابهای شعر خود شاعرها هستند که متاسفانه آنها هم همدیگر را قبول ندارند. الان کتاب شعر را خود شاعرها هم نمیخرند و همه منتظرند که از همدیگر کتاب را هدیه بگیرند.» نامورمدیر انتشارات رجا تهران در این زمینه نظر جالبی دارد و میگوید:«وضعیت فعلا همین است. وضعیت اقتصادی مردم هم همین است و شکم مردم سیر نیست و به کتاب نمیرسند.» اما رسول یونان، شاعر و ترانهسرا، مسئله محتوای این کتابها را مطرح میکند: «عمدهترین مشکل اینها این است که میخواهند دفترچه مشقشان را چاپ کنند. بدون اینکه کسی نظر بدهد و کسی ببینید میآیند و خاطرات شخصی خودشان را چاپ میکنند و این کار هم شخصی است و فقط به درد دوست دخترهایشان میخورد! و مردم هم نمیخرند.» راه حل ناشرین برای کتابهای شعر ناشرین برای فرار از مشکلات چاپ شعرهای نویسندگان جوان بخشی از اشعار افراد مختلف را در قالب یک مجموعه چاپ میکنند. فریاد شیری در این مورد میگوید: « ما الان کتابنگیما را طرحریزی کردیم و الان کتاب اول را درآوریدم. کسانی که میخواستند کتاب چاپ کنند، گفتیم اینکار را نکنید، ۲-۳ تا از شعرهای خوب خودتان را بدهید تا در این کتاب چاپ کنیم. خودشان را هم مجبور کردیم که کتاب را پیش خرید کنند. از این کتاب استقبال شد. الان هم خیلی از دوستان دیگر مراجعه میکنند و من به آنها میگویم فعلا برای اینکه بحران کتاب را، بحران شعر را حل کنیم دست نگه داریم و کتاب چاپ نکنیم.» انتشارات رجا هم مشابه چنین طرحی را اجرا میکند. نامور در اینباره میگوید: «مجموعه کتابهایی با عنوان «حرفهایی که در دلم ماند» در سه جلد در آمده است. در هر کدام ۴۵ نفر شاعر جوان، دختر و پسر از سراسر ایران برای ما کار فرستادند که ما انتخاب کردیم و چاپ کردیم. به خودشان پیشنهاد کردیم که چند نسخهاش را خودشان بخرند و حدود هزار تای آنرا روز اول خودشان خریدند.» نامور دیگر طرحهایی که در این زمینه دارند را اینگونه تشریح میکند: «الان هم شب شعری گذاشتهایم و از دوستانی که تا الان از آنها کتاب چاپ کردهایم دعوت کردیم که در این شب شعر شرکت کنند. سرشان گرم میشود و از خیلی مسائل دور می شوند. ماهی یکبار دور هم جمع می شوند. بجای اینکه بروند توی خیابانها با این بیکاری، با این شرایط و اوضاع نابسامان مینشینند دور هم، آشنا میشوند و درباره شعر و داستان حرف میزنند.» مشکلات نشر فقط در حوزه ادبیات است؟ این سوال را با فریادشیری در میان میگذاریم، پاسخ میدهد: « مشکلات کتاب اول در همیه زمینهها وجود دارد. در ادبیات هم وضعیت ادبیات داستانی از شعر بهتر است و مردم هنوز ادبیات داستانی را مطالعه میکنند.» به سراغ عباس طارمی که به تازگی اولین کتابش را با عنوان «شهر هزار حکیم» در حوزه فلسفه و عرفان چاپ کرده است میرویم و درباره نحوه چاپ کتابش میپرسیم: « من آشنایی قبلی با یکی از مدیران انتشارات روزنه داشتیم. قبلا دو طرح را که مربوط به کسان دیگری بود برده بودم که هر دو هم رد شدند. موضوع را با آن مدیر آشنا در میان گذاشتم که همچین کتابی را در دست تالیف دارم. پس از صحبتها و مذاکرات سرانجام کتاب من چاپ شد، البته بجای حق التالیف به من دوهزار جلد کتاب دادند.» طارمی ادامه میدهد: « مشکلات نشر در ایران در همه حوزهها وجود دارد. هم در زمینه چاپ، هم توزیع و البته فقط به کتاب اولیها هم محدود نمیشود و نویسندگان قدیمی هم با این مشکلات مواجهاند. در حوزه کتابهای فلسفی و مذهبی هم که من در آن فعالیت میکنم چون این کتابها خریدار زیادی ندارند ناشران حاضر به سرمایهگذاری روی این موضوعات نیستند.» وقتی این سوال را با دریانورد، مدیر انتشارات دریانورد مطرح کردیم کتابی را با عنوان «بندر دیلم و هفت شهر لیراویب» به ما نشان داد و گفت: « این کتاب را ببینید. در زمنیه تاریخ است و کتاب اول نویسنده. نویسنده برای چاپ کتابش پنج میلیون تومان سرمایهگذاری کرده است.» دریانورد اضافه میکند که: « این کتاب حاصل ۵ سال تلاش مولف است. اگر قرار بود برای یک ناشر دولتی یا نهاد دولتی تحقیق بکند حق تالیفش حداقل ۵-۶ میلیون تومان بود و چاپ هم با خودشان بود. اما الان ۵ میلیون سرمایهگذاری کرده است و انتشاراتی فقط توانسته با او همکاری کند و سرمایهگذاریای نکرده است.» ظاهرا این مشکلات در همه حوزهها وجود دارد و تنها ناشرین دولتی که دغدغه برگشت سرمایه و مسائل اقتصادی را ندارند میتوانند به سادگی به فعالیتشان ادامه دهند. احمد.ف که قرار است بزدوی اولین کتابش را در زمینه تاریخ برای یک نهاد دولتی منتشر کند میگوید: «من در واقع کار تالیف این کتاب را برای این نهاد انجام میدهم و مسائل چاپش به من ارتباطی ندارد. طبق قرارداری که در ابتدا با من بسته شده من در ازای نوشتن کتاب حقالتالیفم را دریافت میکنم.» چاره کار چیست ؟ نامور در اینباره میگوید: «مشکلات نشر اینقدر زیاد است که حل شدنی نیست. فقط یک راه دارد، وزارت ارشاد باید کتاب را از ناشرین نوپا بخرد و در کتابخانهها توزیع کند. مردم را هم تشویق کنند که از کتابخانهها استفاده کنند. این بهترین خدمتی است که دولت با این همه بودجه میتواند انجام بدهد.» فریاد شیری به کیفیت چاپ بهتر اشاره میکند و میگوید: « اگر کتاب را به دید یک کالای تجاری نگاه کنیم، ما جلد کتاب را کیفیت کتاب را میتوانیم تغییر دهیم. مثلا با استفاده از تصویر و یکسری کارهای دیگر شاید بشود مخاطب را جذب کرد.» محمد عزیزی هم به تاثیر حمایت دولت در این قضیه اشاره میکند و میگوید: « دولت باید از اینها حمایت کند. یک وقتی این طرح را دادند ولی اجرا نکردند. دولت باید بگوید کسی که کتاب اول چاپ میکند من مقدار معینی را بطور قطع میخرم.» عزیزی به نقش مطبوعات هم اشاره میکند و میگوید: « مطبوعات هم باید در زمینه کتاب اول اطلاعرسانی کنند. با اینها مصاحبه کنند. وقتی کتابشان چاپ شد، کتابشان را نقد و بررسی کنند و به هر حال مطرحشان بکنند در حالی که معمولا اینکار را نمیکنند.» دستگاه رسیوگراف دستگاهی است شبیه دستگاههای کپی( حالا گیریم چند برابر بزرگتر) که بدون نیاز به فیلم و زینک عمل چاپ را انجام میدهد. اگر میخواهید نتیجه کار را ببینید روبروی دانشگاه تهران دستفروشانی هستند که کتابهای غیر مجاز میفروشند مثلا کتاب دیوان ایرج میرزا یا عشقی. تمام این کتابها با این دستگاه چاپ شده اند. اگر روزی قصد داشتید که با این دستگاه کارتان را چاپ کنید بروید یک شماره مجله جهان کتاب بخرید مدیر مسئول مجله خودش صاحب این دستگاه است و آگهی هم در مجله خودش چاپ میکند. ناشران معمولا ده درصد قیمت پشت جلد کتاب را به عنوان حق العمل برمیدارند ضمن اینکه بسیاری از پخشهای کتاب با کمتر از چهل درصد کار نمیکنند اما اگر شما بتوانید ناشر معروفی را راضی به چاپ کتابتان کنید میتوانید با این نرخی که گفتم کارتان را انجام بدهید و آخر اینکه اقبال فروش کتاب در اینترنت بسیار کم است. اصولا تبلیغ برای جذاب بودن کتاب و پرفروش شدن آن در ایران مجراهایی دارد که حتی راه باریکه از این مجراها به اینترنت وصل نیست بیشتر کتابهای پرفروش کتابهایی هستند که دهان به دهان بین خوانندگان این نوع کتابها نقل مجالس میشود کتابهای خاصی هم هستند که به دلایلی ناگهان تمام مطبوعات در صفحه ادبی به تعریف از آن میپردازند و این خود در پرفروش شدن آن موثر است من به شخصه هنوز کتابی را ندیدم که از طریق تبلیغ اینترنت پرفروش شده باشد. ضمن اینکه به نظر من اینترنت رابطه معکوسی با شدت علاقه به کتاب دارد یعنی هر قدر کسی بیشتر وقتش را در اینترنت بگذارد کمتر به کتاب علاقه دارد در اینترنت سه سایت بسیار خوب برای فروش کتاب هست که شاید بتوانید بعد از چاپ کتابتان را به آنها معرفی کنید نشانی این سه سایت این است برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام و اخر اینکه به نظر من شما و خواهر گرامیتان زیاد برای چاپ کتاب عجله نکنید بعد از اتمام کتاب حتما بدهید حداقل سه نفر از سه گروه مختلف آنرا بخوانند چند ماه از نگارش کتاب بگذرد آنرا ویراسته کنید و نظرات را اگر مناسب بود اعمال کنید بعد برای پیدا کردن ناشران اقدام کنید منظور من از سه گروه هم یکی از دوستان بسیار نزدیک نویسنده یکی از دوستان دور اما اهل مطالعه و یک کتاب خوان حرفه ای است موفق باشید برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام منبع 4 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۸۹ اندر حکایت پخش کتاب: وقتی به سایتهای ناشرین سری می زنید، می بینید که کتابهای را با تخفیف ارایه می دهند، شاید از خود بپرسید: ای مرد ز چه رو اینیان چنین می کنند؟! نکند پای دلبرکان ماهرویی در میان است که اینان می خواهند خود شیرینکی کرده ( مانند بعضی دانشجویان!!ای خاک بر .. این دانشگاه! دانشجو که باید انگیزه اش وطن پرستی خدمت به مردم باشد هم و غمش شده .. ) قابل توجه کسانی که خودشون می خواهند ناشر کتاب باشند: کتابهای داریوش فرسایی تکیه گاه مطمئن آموزش کامپیوتر برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ارسال کتاب برای شهرستانها به قیمت پشت جلد وبدون هزینه پست.ارسال کتاب برای تهران با 20درصد تخفیف از قیمت پشت جلد(هزینه پیک برعهده خریدار است). فرم واگذاری نمايندگی فروش محصولات مرکز بین المللی نشر ایرا جهت کتابفروشی ها و مراکز فرهنگی مرکز بین المللی نشر ایرا در راستای عرضه هرچه بهتر محصولات خویش و انتقال هر چه روانتر آثار فرهنگی منتشره، بدینوسیله اقدام به برقراری ارتباط مستقیم بهمراه شرایط استثنایی ذیل با مراکز فروش محصولات فرهنگی می نماید.( خصوصاً کتابفروشی ها و مرکز پخش کتاب در سراسر کشور) شرایط ارسال کتاب های منتشره بدینگونه می باشد: 1. دریافت امانی کتاب برای مهلت سه ماهه15% تخفیف پشت جلد 2. خرید قطعی مهلت دار برای مدت دوماه 20% تخفیف پشت جلد 3. خرید قطعی نقدی 25% تخفیف پشت جلد 4. خرید کتاب برای پخش و بصورت مهلت دار دوماهه 30% تخفیف پشت جلد 5. خرید کتاب برای پخش و نقدی 35% تخفیف پشت جلد (حداقل کتاب جهت پخش، 35 جلد از عنوان درخواستی می باشد؛ هزینه ارسال کتابها برای مراکز پخش و کتابفروشی ها، برعهدة مرکز بین المللی نشر ایرا می باشد) ای دوست! هدف از انتشار این موضوع، آن بود که با انواع روشهای پخش، نرخها و قیمتها آشنا شوی!! البته ای برادر، شاید با خود بگویی: این عادلانه نیست! ولی باید بدونی دلاور که خیلی چیزها عادلانه نیست و کاری نمیشه کرد...عادلانه نیست که کتابی که مجوزش گرفتی، بعد از سرمایه گذاری، ابطال مجوز بشه!! پس بهتره عزیزم، مواظب باشی که چی می نویسی،زیرا در اون صورت هر چه بری بگی من 7 ماه منتظر مجوز بودم، حلا چرا اینجور شده؟! آسمان چشم او ، آيينه كيست ... آنكه چون آيينه با من روبرو بود ... آنچه كردي با دل من قصه سنگ و سبو بود ... اي دلت خورشيد خندان ، سينه تاريك من ، سنگ قبر آرزو بود ... سنگ قبر آرزو بود ... :there: 5 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۸۹ درود! دریغ از یک تشکر در این سه پست آخر!! آه از این مردمان!! ولی باید به راه ادامه داد، هر چند که پر خار و مصیبت است... در مورد طرح روی جلد، بحث بسیار است ولی در مورد نقطه عطف روی جلد، که مساله بسیار حیاتی است در باب طراحی جلد، این پست را اضافه کردم . اگه به زبون خیلی ساده بخوام بگم عطف همون قطر یا ضخامت کتاب هست ، البته بدون در نظر گرفتن جلد.فرمول روبرو مربوط به بدست آوردن عطف کتاب میشه Vb=n*d/20 vb همون عطفه که مجهوله n = تعداد صفحات کتابه d = حجم ورق کاغذه برای بدست آوردن d باید گراماژ کاغذ را تقسیم بر1000 کنید. بعد از گذاشتن اعداد وبدست آوردن جواب نتیجه به سانتیمتر بدست میاد بچه ها من متاسفم اما باید بگم که هیچ فرمولی برا بدست آوردن عطف وجود نداره چون ضخامت کاغذ با گرماژ کاغذ و جنس اون نسبت مستقیم داره و هر چی گرماژ یک کاغذ ( تحریر یا گلاسه ) بالاتر میره ضخامت کاغذ بیشتر میشه. دوستان من گرماپ کاغذ در واقع واحدیه برا اندازه گیری وزن یک کاغذ در واحد متر میربع در بیشتر شرایط توسط میکرو متر ضخامت یک برگ کاغذ از جنس و گرماژ مورد نظر رو حساب و در تعداد صفحات کتاب ضرب می کنند البته یادمون نره که در اندازه عطف کتاب عواملی مثل نحوه صحافی و جلد سازی ماثره عید شاد باش!! 6 لینک به دیدگاه
قاصدکــــــــ 20161 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 خرداد، ۱۳۸۹ در گزارشی که نشریه کتاب هفته منتشر کرد ، به بررسی وضع فونتهای فارسی و نحوه انتخاب آنها برای نگارش کتاب پرداخته است. خلاصه این گزارش پیش روی شماست: نوع فونت نوشتههای مختلف در یک کتاب بر چه اساسی تعیین میشود؟ برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام در این باره معتقد است تعداد فونتهای ایرانی بسیار اندک است و ادامه میدهد: " اگر دایره انتخاب فونت گستردهتر باشد ، طراح گرافیک میتواند انتخاب بیشتری داشته باشد". وی افزود: " درست است که فونتها باید متناسب با محتوا تغییر کند و مثلا برای یک متن قاجاری ، فونت و خط ثلث مناسبتر از فونتهای معاصر است اما باید توجه کنیم که فونت در مرحله اول باید خوانا باشد. از این رو فاصله سطرها ، فاصله بین کلمهها و انتخاب نوع فونت براساس جنس مخاطب دچار تغییر میشود". شیوا بر این باور است:" اغلب ناشران به اقتصاد بیش از سایر موارد بها میدهند و از این رو انتخاب فونت از سوی آنها جنبه اقتصادی دارد ، یعنی فونت و اندازهای را انتخاب میکنند که با فرمهای چاپی نیز همخوان باشد". برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام هم در این خصوص معتقد است اغلب فونتهای فارسی موجود ، بیشتر از روی فونتهای عربی کپی شدهاند و شناسنامه ایرانی ندارند. وی ادامه داد:" نوع ، اندازه و شکل ظاهری فونت برای یک کتاب بسیار تعیینکننده است که این نکات کمتر مورد توجه قرار میگیرد". ادیبی میگوید: " فونت ، لحن نوشتن است و همچنان که یک پزشک لحنش با یک فیلسوف فرق میکند ، واژههایی که در یک کتاب ادبی وجود دارد نیز با واژههایی که در یک کتاب فیزیک وجود دارد فرق میکند. انتخاب فونت نیز برای اینها باید با ظرافت صورت بگیرد. هر فونت طعم خودش را دارد". مسعود سپهر هم به تعداد اندک فونتهای فارسی خوانا اشاره میکند و میافزاید: " هیچ یک از فونتهای فارسی متناسب با موضوع یا خواننده یا شرایط ویژه طراحی نشدهاند ، بنابراین توجه به محتوای متن هنگام انتخاب فونت فارسی تقریبا امکانپذیر نیست". وی پنج موضوع را در انتخاب فونت مهم میداند: محتوای متن ، سطح سواد خواننده ، شرایط خاص چاپ ، شرایط ویژه هنگام خواندن متن و سطح تخصصی موضوع. " انتخاب فونت در آثار مکتوب بر حسب نیاز مخاطب باید صورت بگیرد که این مساله کمتر مورد توجه قرار میگیرد". برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام ضمن اعلام این مطلب میافزاید: " اغلب ناشران و طراحان در انتخاب نوع فونت برای یک کتاب معمولا دو موضوع را در نظر دارند: خوانایی و ارتفاع فونت. البته این دو شرط در انتخاب فونت مناسب کافی نیست و بایستی محتوای کتاب را هم در نظر داشت". وی ادامه داد:" متاسفانه در بیشتر کتابهای هنری که توسط برخی طراحان بنام صفحهآرایی شده نیز مساله تناسب فونت با محتوای کتاب در نظر گرفته نمیشود". برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده